سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

ریشه های اختلاف میان فتح و حماس


ریشه های اختلاف میان فتح و حماس
اختلاف میان دو جنبش فتح وحماس را می توان در دو محور اصلی خلاصه کرد:
۱) اختلافات تاریخی: اختلاف میان دو جنبش خیلی زود آغاز شد. جنبش فتح در سال ۱۹۵۷ در قاهره و در میان محافل دانشجویی به دست یاسر عرفات بنیان نهاده شد و پس از آن نیز کانون فعالیت های جنبش به کویت منتقل گردید. فتح از جوانان فلسطینی می خواست که ضمن اعتماد به نفس، زمام امور آزادسازی اراضی اشغالی را به دست گیرند و این درحالی بود که جریان قومگرایی که رهبری آن را جمال عبدالناصر برعهده داشت، بر وحدت جهان عرب جهت آزادسازی اراضی اشغالی تأکید می کرد.
ضمنا در برهه شکل گیری جنبش فتح جریان اسلامگرا نیز بر تشکیل خلافت اسلامی تأکید می کرد و آن را زمینه ساز جهاد و تلاش برای آزادسازی فلسطین می دانست. البته هدف هر سه گروه در این مرحله تنها آزادسازی اراضی اشغالی ۴۸ بود.
جنبش فتح در هنگام شکل گیری از نیروهای جوان، فعال و سازمان یافته اخوان المسلمین استفاده می کرد که از جمله این نیروها می توان به عبدالفتاح حمود، محمود یوسف نجار، رفیق نتشه، سلیم زعنوان، یوسف عمیره، محمد غنیم و خلیل وزیر از جوانان عضو گروه اخوان اشاره کرد که برای جهاد با صهیونیست ها راهی فلسطین شده بود.
با شکل گیری گروه اخوان المسلمین نوار غزه در سال ۱۹۶۰ و آگاهی گروه اخوان المسلمین اردن (در کرانه باختری و خاوری رود اردن) از تلاش گسترده فتح برای به خدمت گرفتن و جذب جوانان عضو این گروه اختلاف میان دو طرف آغاز شد یعنی اینکه افراد یا باید شیوه جماعت اخوان المسلمین را دنبال می کردند یا آنکه راه فتح را پیش می گرفتند و این اولین مرحله برخورد میان دو طرف بود.
با امضای توافق نامه میان جنبش فتح و اخوان المسلمین در سال ۱۹۶۸ جهت احداث پایگاه های نظامی موسوم به «الشیوخ» در شمال اردن و مقابله با اشغالگران صهیونیستی روابط میان دو طرف شکل طبیعی به خود گرفت؛ البته در این میان، اخوان المسلمین معتقد بود که پیشینه اش در زمینه فعالیت های جهادی علیه رژیم صهیونیستی بیش از فتح است و این فعالیت ها را در سال ۱۹۴۸ و به رهبری افرادی همچون کامل الشریف، معروف الحضری و دیگران آغاز کرده است. از سوی دیگر، جنبش فتح نیز به خاطر شلیک اولین گلوله در دسامبر سال ۱۹۶۵ خود را پیشگام مبارزه علیه صهیونیست ها می دانست و مدعی بود که پیشینه اش در عرصه رویارویی با دشمن بیش از اخوان المسلمین است.
با آغاز انتفاضه اول در تاریخ ۱۹۸۷.۱۲.۸، اعضای اخوان المسلمین در نوار غزه و کرانه باختری به خیابان های ریختند و دست به کار مبارزه با دشمن صهیونیستی شدند. انتفاضه اول مردم فلسطین پیش از آنکه به نام انتفاضه سنگ مشهور شود، به نام انتفاضه مساجد شناخته می شد؛ زیرا آغاز این حرکت از مساجد بود.
در تاریخ ۱۹۸۸.۱.۱۴ فتح و دیگر گروه های وابسته به سازمان آزادیبخش فلسطین به کاروان انتفاضه اول پیوستند و حال آنکه جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» در تاریخ ۱۹۸۷.۱۲.۱۴ یعنی یک ماه پیش از حضور فتح و گروه های یادشده در کاروان انتفاضه، فعالیت خود در این عرصه را آغاز کرد: البته این نکته را نباید از یاد برد که به خاطر اختلاف دیدگاه میان دو جنبش فتح و حماس، امکان ایجاد رهبری یکپارچه وجود نداشت، زیرا در وضعیتی که جنبش حماس در اساسنامه خود بر بیرون راندن اشغالگران از تمامی اراضی فلسطینی تأکید می کرد، جنبش فتح و همپیمانانش- با پذیرش قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل متحد، حضور در کنفرانس صلح مادرید و امضای توافق نامه اسلو- این ایده را رد و تنها بر آزادسازی اراضی اشغالی ۱۹۶۷ تأکید می نمودند.
از همان آغاز شکل گیری جنبش حماس، فتح تلاش های فراوانی را برای نابودی این جنبش صورت داد که آغاز آن به ژوئیه سال ۱۹۹۲ بازمی گردد. فتح در راستای تحقق هدف خود در نابودی جنبش مبارز حماس در نوامبر سال ۱۹۹۴ کشتار مسجد فلسطین را به راه انداخت و در سیکل زمانی میان سال های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۰ دست به بازداشت گسترده اعضای حماس زد و در زمینه ترور مبارزانی همچون محی الدین شریف و عماد عوض الله و نیز بازداشت چهره هایی همچون عبدالعزیز رنتیسی، ابراهیم مقادمه، ابوهنود و جمال منصور با صهیونیست ها همکاری کرد.
تحولات فوق نقش مهمی را در گسترش دایره اختلاف میان فتح و حماس داشت و وقتی حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در ۲۰۰۶.۱.۲۵ حائز اکثریت آرا شد، فتح و گروه های عضو سازمان آزادیبخش فلسطین از مشارکت در کابینه سر باز زدند و به دنبال آن، جنبش فتح توسط بازوی اجرایی خود یعنی تشکیلات خودگردان به سنگ اندازی در مسیر فعالیت دولت هنیه مبادرت ورزید که البته این سنگ اندازی در محاصره، تحریک افراد علیه دولت، به راه انداختن اعتصابات و همکاری با کیت دایتون (ژنرال آمریکایی مجری طرح
هرج و مرج هدفمند در فلسطین) برای نابودی حماس در نوار غزه نمود می یافت. ضمنا در تحقق این هدف مصر، اتحادیه اروپا، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی نیز فتح را یاری کردند.
۲) اختلافات سیاسی: یکی دیگر از عواملی که باعث ایجاد شکاف عمیق میان جنبش فتح و حماس شده، اختلاف دیدگاه های سیاسی این دو است. جنبش فتح به ریاست محمود عباس ضمن مخالفت با مقاومت مسلحانه، موشک های دست ساز گروه های مبارز فلسطینی را به باد سخره می گیرد و وارد مذاکرات پایان ناپذیر و بی نتیجه در مورد قدس، مسئله بازگشت آوارگان و شهرک های صهیونیست نشین موجود در کرانه باختری و قدس می شود و در مقابل ساخت دیوار نژادپرستانه حائل و عدم اجرای حکم صادره از سوی دادگاه بین المللی لاهه در مورد این دیوار سکوت می کند و مصر را برای انتقال نیروهایش به داخل نوار غزه و پایان دادن به موجودیت دولت قانونی فلسطین ترغیب می کند و از سوی دیگر، تمام تلاش خود را برای نابودی حماس در کرانه باختری به کار می بندد و در این خصوص با اشغالگران صهیونیستی نیز همکاری می کند؛ البته جنبش فتح برای تحقق اهدافش از حمایت های مالی اتحادیه اروپا و برخی کشورهای عربی نیز برخوردار است و حال آنکه جنبش مبارز حماس- برخلاف فتح- بر موضع خود درخصوص آزادی کامل فلسطین و قدس شریف، بازگشت آوارگان، مبارزه مسلحانه با دشمن صهیونیستی، مخالفت با به رسمیت شناختن اسرائیل و رد توافق نامه های به امضا رسیده میان ساف و اشغالگران قدس که حقوق ملی فلسطینیان در آن تضییع شده است، پافشاری می کند.
ضمناجنبش حماس آمادگی خود را برای به رسمیت شناختن سازمان آزادیبخش فلسطین- البته بعد از بازسازی این سازمان براساس اصول دموکراتیک- اعلام و تأکید کرد که باید برای این منظور انتخابات سالم و شفافی در داخل و خارج کشور برگزار شود تا از این طریق یک شورای ملی فلسطینی با اراده آزاد و مستقل شکل گیرد، روحی جدید در کالبد ساف و موسسات وابسته اش دمیده شود و سازمان از وضعیت کنونی خود رهایی یابد، وضعیتی که ابومازن در مذاکرات و مانورهای سیاسی خود از آن استفاده می کند.
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
منبع : روزنامه کیهان