دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


چهار روایت از شب سال نویی که بر نیما گذشت یا نگذشت


چهار روایت از شب سال نویی که بر نیما گذشت یا نگذشت
نویسنده : کلانتری - پرویز
محل نشر : تهران
تاریخ نشر : ۱۳۸۳/۰۵/۲۵
رده دیویی : ۸fa۳.۶۲
قطع : رقعی
جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۱۵۰
نوع اثر : تالیف
زبان کتاب : فارسی
شماره کنگره : PIR۸۱۸۴/ل۲۶چ۹
نوبت چاپ : ۱
تیراژ : ۱۲۰۰
شابک : ۹۶۴-۷۷۲۹-۲۰-۰

در این مجموعه 18 داستان کوتاه فارسی با مضامین اجتماعی و فلسفی گرد آمده است. برای نمونه در داستان 'هفت تیر' می‌خوانیم: 'یک کامیون زرد قناری, جلوی ما, دود می‌کرد و آهسته و سنگین می‌رفت. پشتش نوشته بود: 'زندگی, سرابی بیش نیست'. زیرش خودش را معرفی می‌کرد: 'شبگرد تنها' از سر و صدای ناهنجار موتور دودزایش گریختم, گفتم: اهه‌! همین چند ساعت پیش, تو این مجله خوندم: زندگی سرابی بیش نیست. یکی از بچه‌ها گفت: 'انگاری همه فیلسوفان جهان دست به دست هم دادن تا پشت این کامیون‌ها را, شعارنویسی کنن. حالا اگر گفتین این شعار کدم شونه... یکی گفت: 'شوپنهاور' یکی گفت 'کافکا' یکی گفت: 'سورن کی‌یرکه‌گار' رسیدیم به قهوه خانه 'آب سرا'. ضمن نوشیدن چای, مجله دستم بود. ترجمه شعری از این قرار بود: 'قناری کوچک توی زرد تنهایی, بیهوده, گریه می‌کرد, پرسیدم: 'چه می‌خواهی' ـ 'هفت تیری خواست.' هفت تیرم را به او دادم و او خودش را کشت. در گوشه قفس, یادداشتی گذاشته بود: 'زندگی سرابی بیش نیست'. همین موقع, کامیون زرد قناری هم از راه رسیده و راننده‌اش ـ همان شبگرد تنها ـ با هیکل گنده و سبیل‌های از بناگوش در رفته, وارد شد. با چند تا متلک آب‌دار, به شاگرد قهوه‌چی, دستور چلوکباب برگ و کوبیده داد, با همه مخلفات.... وقتی پول میز را پرداختیم و پا شدیم, شاگرد قهوه‌چی, از 'شب‌گرد تنها' پرسید: 'مطمئنی چیز دیگری نمی‌خواستی' گفت: 'مثلا چی' من گفتم: مثلا هفت تیر. همه زدند زیر خنده و خودش چنان رعد آسا می‌خندید که قاه قاه خنده‌اش, بیرون, توی دره‌ها می‌پیچید'.


همچنین مشاهده کنید