پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

فیلمی که عمیق نیست


فیلمی که عمیق نیست
برای کسانی که پرویز شهبازی را با «نفس عمیق» می شناسند، «عیار ۱۴» فیلم قانع کننده ای نیست. او در فیلم قبلی خود به سینمای اجتماعی و نسل عصیانگر امروز پرداخته بود و با نگاهی دقیق، زندگی و اوضاع سه جوان سرخورده را روایت می کرد. اما در «عیار ۱۴» تلاش کرده است در نقطه مقابل «نفس عمیق» بایستد و داستانی کلاسیک را بازسازی کرده و با استفاده از بازیگران حرفه ای شکل تازه ای از ژانر وسترن را تجربه کند.
کسانی که «صلاهٔ ظهر» فرد زینه مان را دیده یا حتی داستانش را شنیده باشند به خوبی می توانند مشابهت آن داستان را با این فیلم شناسایی کنند. مردی آزاد شده از بند وارد شهری کوچک می شود و طلافروشی که او را پنج سال پیش به پلیس معرفی کرده، بدون احساس گناه و بیشتر از روی ترس از دست او فرار می کند و.‎.‎. شهبازی گرچه در اصل داستان فیلم زینه مان هم تغییراتی داده بویژه در فصل نهایی، اما با این حال روایتی مستقیم دارد و تنها در ابتدای فیلم انتهای آن را نمایش می دهد یا در زمان وقوع داستان فصل های گذشته را به صورت فلاش بک سیاه و سفید ارائه می دهد. «عیار ۱۴» در مجموع از فیلمبرداری و حتی ریتم خوبی برخوردار است اما مسئله اصلی آن به حاشیه رفتن اصل داستان ترس و واهمه فرید (محمدرضا فروتن) از دست زندانی آزاد شده (کامبیز دیرباز) است.
در واقع تماشاگر به جای نزدیک شدن به روحیات و طرز تلقی شخصیت ها از رویدادها متوجه حواشی غیرضروری می شود. از سوی دیگر در فیلم جدید شهبازی از سکانس های بیادماندنی و طلایی «نفس عمیق» چندان خبری نیست و این خلاقیت ها را تنها در چند فصل همچون خرید دندان طلا از پیرزن یا سکانس نهایی گم شدن وانت نیسان قرمز در برف های سفید می توان رصد کرد. در پلان نهایی فیلم که آفتاب برف ها و روستا را روشن کرده قطعه آداجیو آلبینونی را می توان شنید که بسیار تأثیرگذارتر از خود تصاویر فیلم از آب درآمده است. اما آیا این سکانس برای سازنده فیلم تأثیرگذار «نفس عمیق» کافی است.

بهمن عبداللهی
منبع : روزنامه ایران