شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مولفه‌های حیات‌بخش صلح و نفی جنگ


مولفه‌های حیات‌بخش صلح و نفی جنگ
در طول سده‌های اخیر، دموکراسی از بعد رویه‌ای آن در بسیاری از نقاط و کشورهای جهان متجلی گشته است، اما دموکراسی از منظر اعتقادی آن تنها در کشورهایی پا به عرصه گذاشته است که از نظر فرهنگی متعلق به حوزه‌های تمدنی مشخصی هستند. جوامعی که تجربه‌گر دموکراسی از بعد اعتقادی آن گشته‌اند این ویژگی را به نمایش گذاشته‌اند که در طول بیش از یک سده گذشته به جنگ با یکدیگر مبادرت نکرده‌اند. این تمایز منجر به پاگیری نظریه‌ای شده است که تاکید بر این دارد که رابطه مستقیمی بین وقوع جنگ و ماهیت ساختار حکومت وجود دارد. اما این درک تک‌بعدی از صلح محققا بی‌بهره از توان تئوریک و بی‌نصیب از یک تحلیل همه‌گیر می‌باشد. اینکه چرا کشورهای دموکراتیک با یکدیگر به جنگ نمی‌پردازند، برآمده از تنیدگی مجموعه‌ای متعدد از عناصر می‌باشد که هر چند در ظاهر به هم ربطی ندارند اما باید آگاه بود که آبشخور همگی آنان از نقطه‌نظر مفهومی و ارزشی، همسو است. اینکه چرا کشورهای دموکراتیک در صلح با یکدیگر زندگی می‌کنند، برخاسته از حاکمیت ساختارهای متفاوت با ماهیت ارزشی همسو است. وجود این ساختارها با این کیفیت خاص است که حیات‌بخش صلح بین این جوامع گشته است. این ساختارها که صلح را امکان‌پذیر نموده‌اند به قرار ذیل می‌باشند:
▪ ساختار اقتصادی: کشورهایی که دموکراتیک به معنای اعتقادی آن هستند همگی از توسعه اقتصادی برخوردار می‌باشند و شهروندان از سطح مطبوعی از رفاه برخوردار هستند. جوامعی که تلاش برای دستیابی به معیشت را فراوان دهه‌ها است پشت سر گذشته‌اند، از آن میزان از تعلقات اقتصادی و بهره‌مندی رفاهی برخوردار هستند که هر گونه اقدام خشونت‌آمیز را در تعارض کامل با شرایط بدون دغدغه خود بیابند و آن را نفی کنند. حفظ دستاوردهای اقتصادی و تداوم رفاه، جنگ را به‌عنوان ابزاری برای حل و فصل اختلافات بین کشورهای دموکراتیک از نظر شهروندان به بزرگ‌ترین دشمن سلامت مادی تبدیل می‌کند.
▪ ساختار اجتماعی: کشورهایی که دموکراسی را به‌عنوان یک باور در مجموعه اعتقادی خود پررنگ می‌یابند، دارای درک مدنی از چرایی حیات و چگونگی تداوم حیات هستند. اخلاق مدنی که در کشورهای دموکراتیک از اعتبار و حاکمیت برخوردار است، شهروندان را دارای مجموعه‌ای از حقوق می‌داند که حیات‌بخش‌ شأن انسانی هستند. حق حیات موهبتی است که انسان به صرف تولد از آن برخوردار است. اینکه هر فردی از این حق الهی که به علت حضور در طبیعت از آن بهره‌مند است، حکم می‌کند که اقدامی صورت نگیرد که خطری متوجه آن شود. اخلاق مدنی به ضرورت این فهم است که گزینه‌ای به نام جنگ را برای حل و فصل اختلافات و منازعات، غیرالهی و به تبع آن غیرانسانی تشخیص می‌دهد. چون انسان‌ها دارای حقوق برابری می‌باشند و به دلیل اینکه مهم‌ترین وظیفه هر جامعه‌ای تداوم این حقوق است پس پر واضح به نظر می‌رسد که ابتدایی‌ترین این حقوق که حق بقا است، با فزونترین تلاش‌ها حفظ شود. در این چارچوب است که گزینه‌ای به نام جنگ که ناقض این حق پایه‌ای محسوب می‌شود به هیچ روی نباید مطرح شود.
▪ ساختار فرهنگی: کشورهایی که دموکراسی را به‌عنوان یک ارزش محترم می‌شمارند این باور را ارج می‌نهند که قدرت به ضرورت ماهیت آن گرایش به تمرکز و فساد دارد و این ویژگی، مطرح‌ترین و مهم‌ترین دلیل برای حیات‌یافتن منازعه و به تبع آن جنگ است. کارآمدترین ابزار برای کنترل این گرایش و نقد آن همانا وجود رسانه‌های آزاد و تنوع آنان می‌باشد. در یک جامعه دموکراتیک رسانه‌ها به لحاظ ماهیت و به ضرورت بقا به عنوان وجدان جامعه به ایفای نقش می‌پردازند. در بستر تحقق این ضرورت است که صاحبان قدرت متوجه وقوف شهروندان به نیات و اقدامات خود می‌شوند و به لحاظ اینکه مهم‌ترین و مطرح‌ترین دغدغه آنان حفظ جایگاه خود است پس به خواست آنان که بهبود شرایط جامعه است متوجه می‌شوند. این به معنای آن است که جنگ به‌عنوان مانع در راه رسیدن به این هدف و در نتیجه مذموم جلوه‌گر می‌شود.
▪ ساختار فکری: کشورهایی که دموکراسی را به‌عنوان یک ساختار پاسخگو پذیرا شده‌اند، برخوردار از این هویت هستند که عقلانیت را محوریت بخشیده است. در جامعه‌ای که شهروندان در چارچوب معیارهای عقلانی به تعریف، ارزیابی و تحلیل پدیده‌ها و واقعیات می‌پردازند، غیرعقلانی‌ترین گزینه برای محو منازعات و حل و فصل اختلافات همانا دست‌یازی به جنگ است. همیشه جنگ بالاترین هزینه‌ها را برای مردم عادی و عوام به بار می‌آورد. آنان هستند که می‌بایستی هزینه‌های مادی، انسانی و معنوی آن را بپردازند. جنگ غالبا فزون‌ترین بهره‌ها را برای توانمندان و صاحبان قدرت به بار می‌آورد، چه آنها کمترین هزینه انسانی را تقبل و کمترین دغدغه روانی را تجربه می‌کنند. پس در جامعه‌ای که شهروندان و به عبارتی عوام، تصمیم‌گیرنده نهایی به علت حضور دموکراسی به‌عنوان یک باور هستند نیاز کمتر و میل قلیل‌تری برای توسل به جنگ به‌عنوان یک گزینه برای از بین بردن اختلافات در بین جوامعی که چشم‌اندازها، چارچوب‌ها، معیارهای دموکراتیک را ارج می‌نهند وجود دارد.
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه کارگزاران