یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

نقد نقد (عبور از مدرنیته)


نقد نقد (عبور از مدرنیته)
تاریخ و فرهنگ ما مملو از تابوها و كاریزماها، یعنی اصول، مبانی و مفروضات پیشین و نیز شخصیت های نقدناپذیر است. در جای جای این فرهنگ خطوط قرمز عبورناكردنی دیده می شود تا آنجا كه باید گفته شود، نقدناپذیری به منزله یكی از مهم ترین وجوه سنت و تاریخ ما جلوه می كند. در دهه های اخیر در سرزمین ما نیز تحت تاثیر خرد انتقادی دوران، نیروهای نقد آزادتر شده است و می رود كه پرشتاب تر از همیشه، همه چیز و همه كس را به مهمیز پرسش و انتقاد كشاند. سخن بر سر این نیست كه نقد نكنیم.
ما همه چیز و همه كس را نقد می كنیم و نقد خواهیم كرد و در برابر هیچ كاریزمایی جز كاریزمای حقیقت سر فرود نخواهیم آورد. اما سئوال این است: حقیقت خود نقد چیست؟ به نظر می رسد كه خود نقد و فرهنگ و تفكر انتقادی باید مورد تأمل و نقدی جدی قرارگیرد، و این تأمل را می توان با طرح این پرسش آغازكرد: معنا و مفهوم عمل نقد چیست؟ برای نقد، معانی و مفاهیم متعددی می توان قائل شد، اما یكی از معانی ضمنی و در عین حال واضح آن چنین است: «من می فهمم، او نمی فهمد» یا «من بهتر از او می فهمم» امروز ما گذشتگان خود را به نافهمی یا بدفهمی متهم می كنیم اما مسئله این جاست كه فردا نیز «ما» به نافهمی و بدفهمی متهم خواهیم شد. در اینجا به طور طبیعی پرسش هایی بسیار اساسی شكل می گیرد: در نقد من از دیگری یا از گذشتگان چه توجیه معرفت شناختی وجود دارد؟
چه رجحانی در نقد من نسبت به اندیشه مورد انتقاد من وجود دارد؟ چه كسی می تواند در مورد ارزش نقد من ارزیابی كند؟ من؟ زمانه و معاصران من؟ آیا من یا زمانه و معاصران من، داوران مناسبی برای قضاوت و داوری در نزاع میان اندیشه و رفتار من با اندیشه و رفتار مورد انتقاد من هستند؟ آیا فردا من و معاصران من، دیروزیان و پیشینیان نخواهیم بود؟ اگر معاصران دیروز، گذشتگان امروزند، فردا نیز نوبت ماست و با مرگ، ما معاصران امروز، گذشتگان فردا خواهیم بود. این پرسش ها و اندیشه مرگ، حركت و سیلانی تاریخی یعنی تولد و مرگ آدمیان و ظهور و سقوط فرهنگ ها، فلسفه ها و نظام های اندیشگی گوناگون را در برابر ما آشكار می كند. فهم این سیلان تاریخی و اندیشیدن به آن، ما را در نقدهایمان از دیگری و از گذشتگان محتاط تر می سازد.
در پرتو فهم این سیلان تاریخی و اندیشیدن به تولد و مرگ مستمر اندیشه ها، به نظر می رسد كه نسبت به نقد باید نگاه دوباره ای صورت گیرد. این سخن به این معناست كه پدیدار نقد، همه چیز را به نقد می كشد، اما خویشتن را از یاد برده است. نقد نقد نیز بخشی از وظایف نقد است. پدیدار نقد هم باید مورد نقد قرار گیرد. این سخن، تعبیری از این امر است كه نقد باید مفروضات كنونی خویش را مورد بازبینی و بازاندیشی قراردهد. به نظر می رسد نقد نقد به چهار اعتبار یا در چهار حوزه می تواند صورت پذیرد. نقد اخلاقی نقد: نقدها در بسیاری از مواقع بیانگر احساسات، عواطف، عصبیت ها، خشم ها و كینه های ناقدان است.
این نقدها را می توان نقد سایكولوژیك (روان شناختی) یا نقد سوبژكتیو نامید كه در مقابل نقد استعلایی قرار دارد. در نقد اخیر، حقیقتی استعلایی و فرامن یعنی مستقل از احساسات، عواطف و گرایشات شخصی ناقد، خود را می نمایاند. نقد معرفت شناختی نقد: در آگاهی، درست مثل جهان هستی، طفره یعنی خلأ و جهش وجود ندارد. آگاهی یك امر مستمر و به هم پیوسته است. پس ما نمی توانیم وجود مراتب و مواقف گوناگون در تفكر را نادیده بگیریم. اندیشه پیشینیان موقفی از مواقف تفكر در تاریخ تفكر است. اگر این موقف از مواقف نبود، امروز ما در مرتبه و موقف كنونی نبودیم. آگاهی امروز ما مرتبه ای در استمرار مراتب و مواقف آگاهی های گذشتگان است.
ناقد باید همواره به این نكته التفات داشته، سیر تفكر و وحدت و پیوستگی آن را دریابد.نقد هرمنوتیكی نقد: ۱- در بسیاری از مواقع آنچه را كه ما به منزله نقد یك اندیشه یا نقد یك متن می فهمیم، در واقع پاره ای از نتایج و لوازم هرمنوتیكی متن یا اندیشه مورد نقد و لذا امری اجتناب ناپذیر است. این گونه انتقادات كه حاصل پیامدها و لوازم هرمنوتیكی متن است نه تنها در مورد متن، اندیشه یا شخصیت مورد نقد و بررسی ناقد، بلكه در مورد هر متنی از متون، هر اندیشه ای از اندیشه ها و هر شخصیتی از شخصیت ها، ازجمله در مورد متن، اندیشه و شخصیت خود ناقد، صادق و اساساً اجتناب ناپذیر و به همین دلیل فاقد ارزش معرفتی است.
بیان عباراتی اینچنینی كه «فلان متن تحت تاثیر شرایط زمانی و مكانی خودش بوده است»، «فلان اندیشه بازتابی است از نحوه زیستن صاحب اندیشه»، یا «فلان شخصیت نتوانسته است نتایج و پیامدهای اندیشه خود را پیش بینی كند»، ... اساساً درباره همه متون، همه اندیشه ها و همه شخصیت ها صادق است. لذا بیان آ نها را، از فرط درستی شان، نمی توان به منزله یك نقد واجد ارزش معرفتی تلقی كرد. گفتن اینكه هر متن تحت تاثیر فرهنگ زمانه خویش است یك اصل هرمنوتیكی مهم و قابل توجه است، لیكن تكرار آن در مورد یك متن خاص، مثل متن آثار شریعتی، معرفت جدیدی نیست؛ زیرا این سخن در مورد هر متنی، از جمله متن خود ناقد، صادق است.۲ - هر متنی در سیاقی شكل می گیرد.
به تعبیر دیگر، هر متنی contextualized است و این سیاق عبارت است از فرهنگ، روح زمانه، شرایط سیاسی و اجتماعی، تاریخی، زبانی و... . به همین دلیل، با توجه به این اصل هرمنوتیكی، این نه متن بلكه خود ناقد است كه باید مورد نقد قرار گیرد؛ چرا كه این ناقد است كه از متن، انتظار یك فرامتن را داشته است، و این انتظاری نابه جا در خود ناقد است و نه نقطه ضعفی در متن.۳- معنای هر متنی محصول تعامل سه سیاق است؛ سیاق تاریخی، عصری و معطوف به آینده. از آنجا كه سیاق تاریخی به سیاق عصری تحول می پذیرد و از آنجا كه انتظارات، طرح افكنی ها و بیم ها و امیدهای ما دگرگون می شوند، بدیهی است كه معنای متن نیز دگرگون خواهد شد و متنی كه محصول و پاسخ گوی انتظارات سیاق تاریخی و عصری زمانه خویش بوده است، امروز معنا و مفهوم دیگری بیابد.
بنابراین ما نباید به متن تكلیفی مالایطاق را تحمیل كنیم، یعنی از آن انتظاری را داشته باشیم كه نه تنها نمی تواند برآورده سازد، بلكه اساساً برآورده شدنی نیست. این انتظار كه متن، معنایی متناسب با سیاق عصری و معطوف به آینده ما داشته باشد، تحمیل تكلیفی ما لایطاق به متن است.۴- اما به هیچ وجه منظور این نیست كه نقد یك متن علی الاصول امكان پذیر نیست. نقد استعلایی یك متن در پرتو فهم بهتر از متن می تواند صورت پذیرد. فهم بهتر به سه معنا امكان پذیر است: الف)تحلیل متن و بازگشت به مبانی بنیادین آن یعنی كشف مبانی و مفروضاتی كه برای صاحب متن نیز مستتر و نامكشوف بوده است.
یك چنین فهمی از متن، حاصل دیالوگ با متن است. ب)كشف ناسازگاری های منطقی متن كه از چشم صاحب متن مستور مانده است؛ یك چنین فهم بهتری نیز حاصل دیالوگ با متن است. ج) كشف نتایج و پیامدهای حاصل از بصیرت ها، مبانی و آموزه های موجود در متن در یك گستره تاریخی و در پرتو تجربیات جدید تاریخی. برخورداری از نتایج و پیامدهای غیرمنتظره و پیش بینی ناشدنی در یك گستره تاریخی، امری اجتناب ناپذیر برای هر متنی است. یعنی هیچ صاحب متنی نمی تواند همه نتایج، لوازم و پیامدهای متن خود را در یك زمان یا در یك دوره تاریخی خاص نشان دهد و این امر خارج از توانایی ها و محدوده های بشری است.
بیژن عبدالكریمی، نشریه نامه، شماره پنجاهم
منبع : روزنامه شرق