یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

میانه روهای پنهان جهان عرب


میانه روهای پنهان جهان عرب
در حالی که دولت های عربی مشخصی، از جانب غرب مورد تشویق قرار می گیرند، همزمان این دولت ها با محروم کردن نیروهای اسلامگرای معتدل از زندگی سیاسی، مانع از اصلاحات دموکراتیک در منطقه می شوند. برخورد مقامات عربی با حرکت های اسلامی صلح جویانه همچنان همراه با ترس و ریاکاری زیاد می باشد.
این میانه روهای اسلامی علی رغم طرفداران قابل توجهی که دارند، آنطور که شایسته آن هستند، به رسمیت شناخته نمی شوند و به طور سیستماتیک از زندگی سیاسی محروم می شوند.برخورد مقامات عربی با اسلامگرایان عاری از پنهانکاری نیست. گفتمان سران عرب صرفا یک پوشش سیاسی برای اعمال محدودیت بر مخالفان و قلع و قمع کردن آنان به شمار می آید. نمونه هایی از این برخورد ها را در کشورهایی مثل مصر، اردن، تونس، الجزایر، سوریه و مراکش نیز می توانیم مشاهده کنیم. به غیر از استثنائاتی معدود، به اسلامگرایان اجازه داده نمی شود که وارد صحنه سیاسی بشوند و حتی آن دسته از جریان های اسلامی که اجازه فعالیت می یابند، توسط رژیم حاکم، به طرق مختلف مورد اذیت و آزار قرار می گیرند تا اثرات سیاسی شان به حداقل برسد؛ در مورد اخیر اردن را می توان در این دسته از کشورها قرار داد. نظام سیاسی موجود در کشورهای عربی، در وضعیت بسیار بغرنجی گرفتار شده است. از طرف دیگر گفتمان رسمی مدعی دفاع از اسلام میانه رو با بدگمانی غربیان نسبت به اسلام مواجه می شود، در حالی که تحت فشار قرار دادن میانه روها، صرفا محرکی برای حرکت های خشونت طلب و افراط گرا فراهم می آورد. در سه سال گذشته، شاهد بازنگری های عظیمی در گفتمان اسلامگرایان چه میانه روها و چه افراط گرایان بوده ایم. به طور همزمان، گفتمان های رسمی نیز با کاهش اعتبار مواجه شده اند. جنبش های اسلامگرای سیاسی که ریشه های بسیاری از آنها به اخوان المسلمین باز می گردد و خواهان امتزاج صلح جویانه در ساخت قدرت هستند، پیشرفت های مذهبی و روشنفکری قابل توجهی در زمینه های مختف به دست آورده اند که سابق بر این جزو نقاط ضعفشان محسوب می شد. اسلامگرایان چه چپ گرا، چه راست گرا و چه معتدل، گام های بزرگی برداشته اند که بعضا بر افکار احزاب لیبرال سکولار و یا چپ، برتری هایی را دارا می باشد. جنبش النهدا (مقاومت) در تونس، که شاخه محافظه کار آن توسط راچد قانوچی و شاخه پیشرو آن به وسیله صلاح الدین غروچی و احمدیانیفر اداره می شود، همراه با بسیاری از اسلامگرایان مستقل دیگر، نمونه ای موجود در وسعت دستاوردهای روشنفکری گفتمان اسلامگرایان صلح جو، محسوب می شود و صحنه سیاست اعراب، شاهد تولد احزاب مدنی با برچسب اسلامی خواهد بود که یادآور افکار و برنامه های احزاب مسیحی پیشرو و لیبرال در اروپا و آمریکا می باشد. علاوه بر این ، روش این اسلامگرایان در روند تصمیم گیری در کشورهایشان مانند کویت، مراکش، یمن و موریتانی عقب مانده بودنشان را رد می کند. موج اخیر ترور و خشونت در کشورهای عربی، بیشترین فایده را به اسلامگرایان میانه رو رسانده است.
▪ اولا جنبش های اسلامی میانه رو، بارها بر فاصله داشتن خود از گروه های خشونت طلب تاکید کرده اند که همین مساله باعث شده تا بازنگری مجددی در مباحث معرفت شناختی خویش به عمل آورند تا از این طریق بهانه ای به دست رقیبان سیاسی خود ندهند.
▪ ثانیا این جنبش ها انگیزه فراوانی برای به تصویر کشیدن ماهیت متمدن عقاید سیاسی خود دارند که نهایتا آنها را وامی دارد تا بخش بزرگی از مفاهیم انسانی فرهنگ و تمدن امروز، به خصوص در رابطه با آزادی، برابری، عدالت و احترام به حقوق بشر، را بپذیرند.
▪ ثالثا به این ترتیب، جنبش های اسلامی وادار به جست وجوی زمینه های مشترک با سایر نیروهای سیاسی می شوند. در مقابل بیشتر احزاب لیبرال سکولار و چپ گرا ـ که بعضا هنوز در قدرت هستند ـ از انحطاط فکری و سازمانی رنج برده و ارتباط خود را نه تنها با مردم بلکه با طرفداران خود هم از دست داده اند. البته همین مساله تا حدی باعث رشد حمایت اجتماعی از گروه های اسلامگرا شده و طرفدارانی از تمام گروه های سنی و طبقات اجتماعی را به آنها ارزانی داشته است. علاوه بر این جنبش های اسلامگرا، از بحران هویتی که در بیشتر ملت های عربی وجود دارد و ناشی از شکست برنامه های سیاسی و فرهنگی احزاب سکولار است، نیز استفاده فراوان برده اند. در حقیقت، یک منبع اصلی قدرت برای اسلامگرایان میانه رو، جو اجتماعی ملتهبی است که به خاطر سیاست های رژیم های حاکم، در برخی از کشورهای عربی به وجود آمده است. بعضی از این حکومت ها با تغییرناپذیر نشان دادن جنبش های اسلامی سعی در تحت فشار قرار گذاشتن آنها دارند. آنها با یادآوری برخی از حوادث گذشته، قصد بی اعتبار کردن جریآنهای فعلی را دارند. همچنین برخی اقدامات از سوی این رژیم ها فقط باعث محبوبیت بیشتر اسلامگرایان میانه رو شده و مواضع سیاسی آنان را تحکیم می بخشد. به عبارت دیگر، این محدودیت ها نتیجه عکس می دهد. بیشتر این جنبش ها که مورد بی اعتنایی و سرکوب قرار گرفته اند، با حالت انتقام جویانه ای به صحنه سیاسی بازگشته اند. به عنوان نمونه در مصر، طی دهه ۱۹۷۰، اخوان المسلمین دوره ای از احیای مجدد را تجربه کرد که این اتفاق درست پس از سرکوب علنی و وسیع آنها توسط حکومت جمال عبدالناصر روی داد. داستان مشابهی نیز در الجزایر رخ داد و جنبش های اسلامی بعد از رویای خونینی که بین جبهه رستگاری اسلامی و دولت الجزایر پیش آمد، بار دیگر به صحنه بازگشتند. سیستم سیاسی حاکم بر اعراب یا می بایستی گفتار و واژگان و اعمال خود را به طریقی ارتقا ببخشد که فرش را از زیر پای اسلامگرایان بکشد و یا اینکه در خلال تلاش های اصلاح طلبانه، اسلامگرایان را در داخل سیستم هضم کرده و نقش آنها را به عنوان شریک در بازی قدرت به رسمیت بشناسد. هرچند در حال حاضر ناتوانی حکومت های عربی برای حل مساله اسلامگرایان میانه رو، خود به مانعی در چشم انداز اصلاحات حقیقی دموکراتیک تبدیل شده است.
مترجم: هادی قربانی
منبع : بانک مقالات جهانی شدن


همچنین مشاهده کنید