یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اسلام سیاسی و ارتباطات میان فرهنگی


اسلام سیاسی و ارتباطات میان فرهنگی
در سالهای آغازین قرن بیست و یکم تحت تاثیر امواج بیداری اسلامی و در واکنش به حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به طور گسترده بر ادبیات علمی اصطلاح” اسلام سیاسی”افزوده شد و پژوهشگران بسیاری در این باره به تحقیق پرداختند . تحلیل محتوای عمده پژوهشهای موجود حاکی از فقد استدراکی و یا قضاوتهای جانبدارانه علیه اسلام و مسلمانان است که در قفای احتجاجات صحیح و سقیم به ذهنیت سازی علیه جهان اسلام دامن می زند . رادیکالیسم اسلامی ، بنیادگرایی اسلامی ، تروریسم و ... واژه های پر کاربرد این ادبیات مغرضانه هستند . اگر چه نمی توان نقش فرایندهای هدایت شده ای که در تلاشند تا گسلهای تمدنی را تعمیق نمایند ، نادیده گرفت اما فقدان یک زبان قابل فهم برای ارتباطات پیرامونی اسلام سیاسی یکی از آسیبهای مهمی است که این روند تخریبی از جانب غرب را تسریع کرده است.
اسلام سیاسی اصطلاحی است که گستره ای وسیع از مباحث سیاسی مرتبط با جنبشهای اسلامی ، ارتباط دولتهای ملی و اسلام ، فرایند رو به رشد اسلام گرایی در جهان ، بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان ، نحوه تعامل اصولگرایان مسلمان با جهان پیرامون و ... را در بر می گیرد . با اضمحلال امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول و پیدایش دولتهای ملی در دارالاسلام در واکنش به نفوذ استعمار در کشورهای مسلمان ، همچنین با طرح مباحث جدید اصولگرایانه که در تمنای بازگشت به الگوی حکومت اسلامی در عصر رسول الله مطرح شد خیزشها و جنیشهای اسلام گرا در سراسر سرزمین مسلمانان با شداد و غلاظ متفاوت پدیدار شدند . اگر چه جنبش‌های اسلامی پدیده‌های جدیدی نیستند و تبار تاریخی دیرینه‌ای دارند. مثل زیدیه، اسماعیلیه، سلفیه و... که به طور کلی حول محور مقابله با انحطاط داخلی شکل می‌گرفتند اما پس از فروپاشی خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴، جنبش‌های جهان اسلام اغلب در تقابل با پدیده استعمار غربی نضج یافتند. به اعتقاد “خورشید احمد” محقق پاکستانی و عضو جماعت اسلامی پاکستان، ریشه‌های رستاخیر اسلامی معاصر را باید در میراث استعمار یا به عبارتی در آثاری که قدرت‌های استعماری در جوامع مسلمان به جا گذاشتند، جستجو کرد.
بخش قابل توجهی از این جنبش‌ها که در واکنش به فرآیند استعمار شکل گرفته بودند از کشورهای سنی‌نشین برخاستند که می‌توان به جنبش اخوان‌المسلمین مصر توسط حسن البناء در سال ۱۹۲۸، جنبش اسلامی سوریه (شاخه اخوان‌المسلمین) توسط مصطفی سباعی از شاگردان و دوستان حسن البناء در سال ۱۹۴۴، جمعیت الشباب الاسلامی مراکش در سال ۱۹۷۱، گروه‌های القیام و الدعوه در الجزایر در دهه ۷۰ و همچنین جبهه نجات اسلامی که در سال ۱۹۸۹ تاسیس شد و در همه نقاط الجزایر شعبه داشت، جنبش اخوان جدید عربستان در دهه ۷۰ و... اشاره کرد. اگرچه اغلب اقدام جمعی این جنبش‌ها در برابر دولت‌های بومی تحت حمایت دول استعماری نمود عینی می‌یافت اما در موارد بسیاری نیز به مواجهه مستقیم و حتی مقاومت مسلحانه در برابر سلطه نیروهای خارجی غیرمسلمان منجر می‌شد که می‌توان به برخی نمونه‌های آن اشاره کرد از جمله قیام مهدی سودانی و اعلام جهاد علیه انگلستان در اواخر قرن نوزدهم، اعلام جهاد جنبش سنوسیه در شمال آفریقا علیه متفقین و نیروهای ایتالیا در اوایل قرن بیستم، مبارزات مسلحانه اخوان‌المسلمین مصر علیه نیروهای انگلیسی در منطقه کانال سوئز در اوایل سال ۱۹۵۲ و...
اساسا اگرچه جنبش‌های اسلامی در کشورهای سنی‌نشین و حتی برخی از کشورهای شیعه، قبل از انقلاب اسلامی در ایران، هدف و آرمان نهایی خود را اصلاح‌طلبی اسلامی معرفی می‌کردند اما نمی‌توان منکر این نکته شد که تمایلات ناسیونالیستی ضداستعماری در حرکت‌های آنها ذی‌مدخل نبوده است. استعمار در قرن بیستم عملا حاکمیت ملی کشورهای مسلمان خاورمیانه را هدف گرفته بود. مسئله قیمومیت، دولت‌های دست‌نشانده، اشغال اراضی کشورهای مسلمان و در نهایت مسئله فلسطین نمونه‌هایی از مداخله مستقیم استعمار در حاکمیت ملی این کشورهاست.
در واقع در اهداف ضداستعماری جنبش‌های اسلامی کشورهای سنی‌نشین بین اسلام‌خواهی و مفاهیم ناسیونالیستی به نحوی اختلاط پیش آمده بود.
در قرن حاضر “استعمار فرانو” برخلاف دوره استعمار، Nation-stateها را نشانه نگرفته است، آنچه امروز برای استعمار فرانو چالش‌زا است مفهوم امت- دولت و یا همان “وحدت امت اسلامی” است. امروز به واسطه گسل‌های تمدنی به وجود آمده، کلیت غرب خود را در مقابل کلیت اسلام می‌بیند لذا در استعمار فرانو حاکمیت ملی کشورها از اهمیت درخور توجهی برخوردار نیست و مهم مفهوم امت اسلامی است که رئیس جمهور آمریکا از آن با عنوان خطر امپراتوری اسلامی از اندونزی تا دروازه‌های اسپانیا یاد می‌کند. در این رویکرد ایجاد حکومت‌های دموکراتیک در عراق و افغانستان نیز قابل توجیه است.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشدید و تشجیع روحیه اصولگرایی بین ملتهای مسلمان، اسلام سیاسی ضمن فاصله گرفتن از رویکردهای ناسیونالیستی و بلوغ سیاسی جوامع مسلمان ، افزایش ارتباطات بین فرهنگی در عصر ارتباطات و در دورانی که جهان اسلام مخاطب اصلی دیالوگ غرض ورزانه غرب قرار گرفته است با معادلات جدیدی روبرو شده که بدون تردید یکی از مهم ترین مجهولات آن چگونگی تعامل با غرب و ارتباط گیری سیاسی برای تفاهم ویا حتی تقابل است .
برنارد لوئیس مستشرق مشهور در این باره معتقد است : “ در میان محافل اصولگرا در ایران ، مصر و دیگر نقاط جهان اسلام زبان سیاسی جدیدی در حال شکل گیری است که از یک سو مرهون اسلام ناب محمدی (ص) و کلاسیک است و از سوی دیگر دین اظهار نشده ای به غرب گرایان و سکولاریستهای قرن گذشته و ریشه های خارجی آنها دارد . موفقیت یا عدم موفقیت آنها به توانایی در تلفیق و هم آهنگ سازی چنین سنتهای متفاوتی دارد .” (۱)
به زعم لوئیس در مقاله “ ۱۹۷۶ -he Return Of IslamT” مسلمانان در حال حاضر رستاخیز تازه ای را آغاز کرده اند ، اما هنوز از زبان مناسب آن برخوردار نیستند .
دکتر پیتر اسکری در مؤسسه بروکینگز طی یک مطالعه جمعیت شناختی از میزان رشد اسلام سیاسی در آمریکا و اروپا معتقد است :”مهم‌ترین مسأله مسلمانان آمریکا نحوه تعریف خودشان برای جامعه است. “
فهم اصطلاح اسلام سیاسی مسبوق به پذیرش پیوندهای مستقیم آن با جنبشها و خیزشهای اسلامی به خصوص انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ است . “ظهور و گسترش‌ جریان‌ احیای‌ فکر دینی‌ در جهان‌ اسلام‌ در دو سده‌ اخیر در برابر تهاجم‌ فکری‌ و فرهنگی‌ غرب‌ مدرن، یکی‌ از پدیده‌های‌ حایز اهمیت‌ در جهان‌ اسلام‌ است. چنین‌ جریانی‌ که‌ پس‌ از مدتی‌ رکود در جهان‌ اسلام‌ فرآیند رستاخیز اسلامی‌ را رقم‌ زده‌ است، با ظهور انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران‌ توان‌ مضاعفی‌ یافت. دنیای‌ مدرن‌ غرب‌ نیز که‌ تحمل‌ جریانی‌ برتر را در مقابل‌ خود نداشت، از دو سده‌ پیش‌ با ذهنیتی‌ مملو از غرور و تفاخر به‌ دست‌ آوردهای‌ فنی‌ خود به‌ دیگر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها نگریسته‌ است‌ و بر این‌ اساس با نگاه‌ منفی‌ و عقب‌مانده، جریان‌ اسلام‌ گرایی‌ معاصر را ارزیابی‌ نموده‌ است. نتیجه‌ این‌ امر، استفاده‌ از برچسب‌ها و عناوینی‌ چون‌ بنیادگرایی‌ دینی‌ یا رادیکالیسم‌ اسلامی‌ بود که‌ با دیده‌ تحقیرآمیز و عقب‌مانده‌ و تاریک‌ اندیش، اسلام‌گرایان‌ را توصیف‌ می‌کند.”(۲)
از امام صادق(ع) نقل شده است که می فرماید :” ابی الله ان یجری الاشیاء الا باسباب “ (۳) یکی از اسباب جریان ارتباط در قرن بیست و یکم ارتباطات میان فرهنگی است‌. اسلام سیاسی از آنجا که داعیه تمدن سازی دارد باید بتواند زبانی همه فهم برای فرهنگهای مختلف خلق کند . دکتر فرهنگ رجایی در مقدمه کتاب زبان سیاسی اسلام اثر برنارد لوئیس می نویسد : “تمام اقوام وجوامعی که توانسته اند در تاریخ تمدنی را بسازند و ردپای تاریخی نیکی از خود به جا بگذارند ، بدون هیچ تردیدی اسباب و لوازم متناسب با تمدن سازی خود را دشته اند . سه صورت عمده ای که این اسباب سازی به خود گرفته است ،عبارت اند از: نظریه‌پردازی و ایجاد یک نظام اندیشگی استوار ، تاسیس نهادهای کارآمد و جعل و ساختن زبانی مناسب که با آن دو هماهنگ باشد‌.”
ارتباطات میان فرهنگی قادر است ما را حداقل در یکی از صور مطمح نظر رجایی یاری رساند .
ارتباطات میان فرهنگی به این موضوع توجه دارد که چگونه مردم با زمینه های فرهنگی متفاوت برای ارتباط تلاش می کنند. زمانیکه فردازیک فرهنگ به فرهنگ دیگر،ازمیان یک ملت به میان یک ملت دیگرمنتقل میشود،سوال جدی درموردمطالعات جریان بین المللی ارتباطات بین شخصی بایداین باشدکه برای چنین فردی،درچنین ساختاری که بازخورد،خیلی بیشترازجریان انفعالی ویک جانب ارتباطات گروهی است،چه اتفاقی میافتد؟
ارتباطات میان فرهنگی و ارتباطات توسعه، حیطه‌هایی از پژوهش دانشگاهی هستند که در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۶۰ آغاز شدند. آغاز پژوهش در این زمینه به زمان بعد از جنگ جهانی دوم و مطرح شدن ایالات متحده به‌عنوان قدرت جهانی، آغاز جنگ سرد و نیز تلاش آمریکا برای ساختن سازمان ملل متحد برمی‌گردد. با شکل‌گیری کشورهای تازه استقلال یافته در آسیا، خاورمیانه و آفریقا و تلاش آنان برای بهبود وضعیت اجتماعی- اقتصادی‌شان سازمان ملل متحد، دهه ۱۹۶۰ را در “دهه توسعه “ نامید. در سال ۱۹۶۲ مارشال مک لوهان مفهوم دهکده جهانی را مطرح کرد. آرمانگرایان در ایالات متحده قدرت را به دست گرفتند. در سال ۱۹۶۱ جان اف کندی رئیس جمهور وقت آمریکا سپاه صلح را بنیان نهاد که شهروندان را برای خدمت به کشور و برقراری صلح و کار در دنیای در حال توسعه ترغیب می‌کرد.
برخی از محققان ارتباطات میان فرهنگی که جزء داوطلبان سپاه صلح بودند، بر آن شدند تا برای درک بهتر فرهنگ و ارتباطات جوامع غیر غربی به تولید شناخت بپردازند. در اوایل دهه ۷۰ “انجمن ارتباطات گفتاری” (امروزه به نام انجمن ارتباطات ملی معروف اتو )NCA هیئتی را در ارتباطات بین‌المللی و میان فرهنگی خود انتخاب کرد که این هیئت اواسط دهه ۱۹۸۰ خود اداره مستقلی شد و انجمن ارتباطات بین‌المللی ICA بخش ارتباطات میان فرهنگی را تاسیس کرد.
اما با توجه به رویارویی افراد با فرهنگ‌ها و خرده فرهنگ‌های مختلف، ارتباطات میان فرهنگی با دو مفهوم فرهنگ و ارتباطات تعریف می‌شود. مفهوم مشترک فرهنگ در انسان شناسی فرهنگی و روانشناسی درون فرهنگی نمایانگر تجارب زندگی جمعی یک گروه بزرگ مانند یک ملت یا یک منطقه از این دنیای وسیع است. در این سال‌ها، مفهوم فرهنگ گسترده‌تر شده است و خرده فرهنگ‌های گروه‌های کوچک محلی و قومی یا گروه‌های نژادی دیگر گروه‌های اجتماعی‌ای که براساس جنسیت، تمایلات جنسی، توانایی فیزیکی، معلولیت و یا برحسب مناطق جغرافیایی طبقه‌بندی شده‌اند را نیز در برمی‌گیرد. این مفهوم جدید، شامل انواع ارتباطات مستقیم است که بالقوه و با درجات مختلف میان فرهنگی و نیز وجود پیش زمینه‌های تجربی کنشگران آن می‌باشد.
یکی دیگر از عوامل ارتباطات میان فرهنگی به چگونگی انطباق افراد با فرهنگ‌ها و یا خرده فرهنگ‌های گوناگون در محیطی ناآشنا و جدید می‌پردازد. واژه (انطباق‌پذیر) و واژه‌های دیگر با این مفهوم مانند (فرهنگ آموز)، (همگون سازی) و (یکپارچگی) برای بررسی فرآیندی به کار می‌رود که مهاجران و مسافران برای بالا بردن تناسب روانی و عملکردی خود با محیط و فرهنگ جدید استفاده می‌کنند.
هویت فرهنگی به مفاهیمی نظیر ملیت، قومیت، زبان‌شناسی قومی، نژاد و هویت گروهی ارتباط دارد و مورد توجه محققین IC در تحلیل‌های انتقادی از اقلیت‌های قومی قرار گرفته است. جمع کثیری از محققین معتقدند که هویت فرهنگی، سازنده هویت فردی است و ارتباط تاریخی و ریشه‌داری را میان تعداد زیادی از کسانی که در یک گروه هستند، ایجاد می‌کنند هویت فرهنگی سعی در ساختن مفاهیمی برای ضرورت یکپارچگی و مقوله‌های ثابت اجتماعی با ذات مشترک دارد. و توجه کمی به تفاوت‌های فردی در درون گروه دارد. از طرفی ماهیت پویا و رو به تکامل هویت فرهنگی در زندگی روزمره افراد نمود دارد.
به هر حال قابلیتهای ارتباطات میان فرهنگی این امکان را فراهم می کند تا بتوان پدیده های مشترک میان جوامع بشری را با یک زبان قابل فهم ارائه کرد و این دقیقا همان فقدی است که گفتمان اسلام سیاسی برای ارتباط با محیط پیرامون از آن رنج می برد .
سید رضا علوی
پی نوشت ها:
.۱ برنارد لوئیس، زبان سیاسی اسلام ، ترجمه غلامرضا بهروز لک ، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، چاپ اول ، ۱۳۷۸ ، ص۱۹۸ و۱۹۹
.۲ درنگی در مفهوم‌شناسی بنیادگرایی اسلامی ، دکتر غلامرضا بهروزلک ، درگاه پاسخ گویی به مسائل دینی
. ۲۰ اصول کافی ، ج۱ ، ص۱۸۳ ، روایت ۷
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید