یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

پیراهن مردی خوشبخت


پیراهن مردی خوشبخت
یکی از حاکمان بیدادگر بیمار شد و پزشکان از معالجه و مداوای او درمانده شده و نتیجه‌ای نگرفتند. لذا حاکم دستور داد مامورانش به سرزمین‌های گوناگون روانه شده تا حکیم و داروی درد او را پیدا کنند.
بعد از مدتی حکیـــمی را یافتند او برای مداوای حاکـــم نسخـــه‌ی عجیبی را تجویــــز کرد. نسخه و داروی حکیـــم این بود که: «اگر پیراهـــــن مردی خوشبخت را یافتید، آن را بر بدن حاکم بپوشانید، که در این صورت بهبود خواهد یافت.»
ماموران حاکم بیـــــدادگر روزها و شب‌های زیادی را به جستجو پرداختند ولی مرد خوشبختی را نیافتنـــد، زیرا مردم به سبب اجحاف آن ستمگر درمانده شده بودند و احساس خوشبختی نمی‌کردند. تا اینکه شبی وزیر حاکم به همراه تعدادی از ماموران وقتی از کنار کلبه‌ای کوچک عبور می‌کردند، شنیدند که مردی می‌گوید: «الحمدلله تکه نانی را که از کار امروز بدست آوردم خوردم و به زودی بر روی کاه گرم می‌خوابم. پس کیست در این سرزمین که از من خوشبخت‌تر باشد؟!»
قلب وزیر از شنیدن این کلمـــات و این که کسی احساس خوشبختی می‌کند، مالامال از شادی گشت و به افـــرادش دستور داد سریعـــاً پیراهـــن این مرد خوشبخت را بگیرند. آنها نیز فـــوری به کلبه هجوم بردند، اما در کمـــال تعجب دیدند که مرد فقیر به خواب فرو رفته، در حالی که از شدت فقر اصلاً پیراهنی به تن ندارد!
رسول اکرم(ص): خداوند عزوجل می‌فرماید: من آسایش و راحتی و بی‌نیازی را در قناعت قرار دادم اما مردم در کثرت مال و ثروت می‌جویند و به همین سبب هرگز به آن نمی‌رسند.

برگرفته از کتاب اندرزها و حکایات
منبع : روزنامه اطلاعات


همچنین مشاهده کنید