دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


موفقیتم را وامدار مکتب پیامبر(ص) هستم


موفقیتم را وامدار مکتب پیامبر(ص) هستم
در ۲۸ فروردین سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد، نامش مجید، نام خانوادگی‌اش مجیدی، در دهه شصت جزو بازیگران سینمای ایران بود و در فیلم‌هایی چون توجیه، استعاذه، مرگ دیگری، دو چشم بی‌سو، بایکوت، تیرباران، تا مرز دیدار، در جستجوی قهرمان و شنا در زمستان ایفای نقش کرد، اما با آغاز دهه هفتاد به صف کارگردانان پیوست و در سال ۷۰ اولین فیلم خود با نام بدوک را مقابل دوربین برد و پس از یک وقفه چهار ساله فیلم پدر را مقابل دوربین برد. یک سال بعد، «بچه‌های آسمان» و سپس در سال ۷۷ «رنگ خدا» و در سال ۷۹ «باران» که سه فیلم ذکر شده از فیلم‌های ماندگار تاریخ سینمای ایران به شمار می‌رود. تا جایی که فیلم بچه‌های آسمان وی در سال ۱۹۹۷ به عنوان یکی از پنج کاندیدای دریافت جایزه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان مراسم اسکار معرفی شد.
دیگر فیلم معروف وی بیدمجنون به سال ۱۳۸۳ بود و پس از آن باید به فیلم آواز گنجشک‌ها که جوایز زیادی را از آن خود کرد به خصوص این‌که «رضا ناجی» بازیگر این فیلم که به خاطر انتخاب درست مجیدی جایزه خرس نقره‌ای جشنواره برلین را ربود، اشاره کرد.
در کارنامه مجید مجیدی باید به جایزه ویژه بیست و پنجمین جشنواره فیلم مونترال در سال ۲۰۰۱ هم اشاره داشت، ضمن این‌که دو فیلم مستند او با نام‌های پابرهنه در هرات و المپیک در اردوگاه هم حرف‌هایی برای گفتن داشت. نمی‌دانم بازی‌های مجیدی را به یاد دارید، یا نه؟ مجیدی در فیلم بایکوت محسن مخملباف که معمولا در ایام دهه فجر پخش می‌شود نقش یک کمونیست سرخورده و در فیلم تیرباران در نقش به یادماندنی شهید اندرزگو بازی کرده است.
تحصیلات وی در مقطع هنرهای زیبا است. وی به جز مقوله بازیگری و کارگردانی و همچنین فیلمنامه‌نویسی، یک کتاب هم به نام خود با نام «لاله و پونه»، منتشر کرده است، اما آنچه که به طور حتم در یک سال اخیر نام او را جهانی خواهد کرد، فیلمی است که او برای افتتاحیه المپیک پکن ساخته است و به طور حتم در سال ۸۷ از او بیشتر خواهیم شنید.
● سکوت جایز نیست
خالق فیلم سینمایی «آواز گنجشک‌ها» پس از گرفتن جایزه فیلم برگزیده انجمن روزنامه‌نگاران مسلمان، با قرائت متنی به جسارت برخی به اصطلاح روشنفکران داخلی به مقام پیامبر مهربانی، به شدت انتقاد و از تمام آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر سکوت کرده‌اند، گله کرد.
خداوند را شاکرم که در هیاهوی نغمه‌های ناساز، «آواز گنجشک‌ها» بر گوش‌های بسیاری شنیدنی آمد و بر چشم‌های فراوانی دیدنی. از انعکاس مثبت فیلم در این مدت کوتاه در میان گروه‌های مختلف و مخاطبان گوناگون سخن نمی‌گویم، اما در مقابل آنان که از تکرار و پیام تکراری ‌فیلم سخن گفته‌اند می‌گویم، که هیچ ابایی ندارم که اعلام کنم، این فیلم مانند آثار قبلی من، بچه‌های آسمان، رنگ خدا، باران و بیدمجنون بازهم بر فطرت و نهاد پاک انسانی تاکید می‌کند.
بدون تکیه به معنویت، آن‌چنان که در جای‌جای جهان می‌بینیم، انسان‌ها، گرگ‌های درنده‌ای خواهند شد که درندگان وحشی نیز شرمنده ددمنشی‌های آنانند. در شرایطی که جای خالی «خدا» بیش از هر زمان و عصری احساس می‌شود و تاریخ گواه آن که بدون خدا، هر عملی مباح و آزاد است، باید آزادگان نگران باشند و از آن میان، هنرمندان آزاده. در این صورت چه باک از برچسب «تکرار» که اگر تکرار «مذموم» بود و ناپسند باید اولین اعتراض و بزرگترین اعتراض را به پیامبران نمود که در طول اعصار و قرون، همه سخن تکراری بر زبان رانده‌اند و پیام تکراری «بازگشت به معنویت» را سر داده‌اند.
وقتی آواز گنجشک‌ها در برلین به نمایش درمی‌آید و استقبال تماشاگران گوناگون و منتقدان ریز و درشت، این‌چنین بهت‌انگیز و حیرت‌آور می‌شوند، من براین باور استوارتر می‌گردم که، اخلاق و معنویت گمشده عصر ماست و این مهم، جغرافیا و مکان نمی‌شناسد. مجیدی یادآور شد: اعتراف می‌کنم که نگاه این‌چنینی و موفقیت و اقبال آن چنانی را وامدار مکتبی هستم که پیامبر بنیان نهاد. وامدار پیامبری که از پس قرن‌ها، ندایش را می‌شنوم که فرمود: من مبعوث شدم تا برتری‌ها و مکارم اخلاقی را به اتمام رسانم. وامدار رسول رحمتی که بر نهاد و فطرت پاک انسانی تکیه می‌کرد و می‌فرمود: هر انسانی برفطرت پاک زاده می‌شود، حتی اگر پدران و مادرانی کافر و مشرک داشته باشد. وامدار پیامبری که نه تنها در عصر خود، که امروز نیز مظلوم و جفا دیده است.
اگر روزگاری کودکان و دیوانگان، سنگش می‌زدند و دندان و پیشانی مبارک را می‌شکستند و در برابر اندیشمندان دور از خدا، شاعر و نادانش می‌خواندند، در جاهلیت نوین نیز مانند جاهلیت اُولی داستان تکرار می‌شود. نابخردان و کودک‌صفتان، با هَجو و کاریکاتور با او به ستیز برمی‌خیزند و اندیشه‌ورزانِ دنیاطلب، شاعر و نادانش می‌خوانند و چون جاهلیت پیشین، قرآن را «اساطیر الاولین» می‌دانند. آن روز که جشنواره فیلم دانمارک را به خاطر بی‌حرمتی به پیامبر مهربانی کنار نهادم، بسیاری ‌آن اقدام را سیاسی و حکومتی خواندند. در دنیای آلوده امروز، کار به جایی رسیده است که ارزشها ضد ارزش شمرده می‌شود و ضد ارزش‌ها، ارزش. هر عملی چون به مزاج ما خوش نیاید در توَهم خویش، به جایی منسوبش می‌کنیم.
اگر کسی از اعتقاد و باورش دفاع کند، وابسته خوانده می‌شود و اگر آسوده بنشیند تا به مقدساتش بدترین توهین‌ها و ناروایی‌ها صورت گیرد، آزاده است. این جا می‌گویم که من نه از موضِع دفاع از حاکمیت و دولت، که می‌دانید مرا با سیاست و سیاست‌پیشگی کاری نیست، که از موضع یک مسلمان، یک هنرمند، پیرو مکتب اهل بیت، انزجار خود را از آن چه یک به اصطلاح روشنفکر گفته است اعلام می‌کنم و از همه آنان که در مقابل این جفای بی‌نظیر، سکوت پیشه کرده‌اند، گله‌مندم.
حالا باید پرسید اگر سیاست‌پیشه نیستیم، چرا وقتی چند کودک صفت و دیوانه‌رفتار با کاریکاتور، به پیامبر ما توهین می‌کنند، آن موج به راه می‌افتد، اما امروز که از زبان خودی، ناپسندترین نسبت‌ها به آن بزرگ و کتاب هدایتش قرآن داده می‌شود، سکوت همه‌جا را در برمی‌گیرد و جز یکی دو صدای کم‌جان هیچ‌کس فریاد نمی‌زند که چرا دوباره از پس قرن‌ها، به پیامبر نسبت شاعری می‌دهند و قرآنش را احساسات شاعرانه و خطاپذیر می‌خوانند؟.
مجیدی می‌گوید: اگر آن روز که روشنفکران مذهبی، عصمت و علم غیب ائمه را زیر سوال بردند و نفی کردند، یا مُسَلّمات تاریخی چون غدیر و شهادت حضرت زهرا(س) را افسانه خواندند یا مانند همین قلمِ منحرف، زیارت جامعه کبیر را (مرامنامه شیعه غالی) برشمردند، سکوت نمی‌کردیم، امروز جسارت را به مرحله پیامبر و قرآن نمی‌رساندند، تا علنا پیامبر را فردی عامی، ناآگاه و هم‌سنگ افراد جاهلی و قرآن، کلام الهی را محصول بشری بخوانند.
کسی که ادعای مولوی‌شناسی می‌کند و برای او بیش از معصومان ارج و اعتبار قائل است، بداند که به حکم مُرادش مولوی، کافر است.
گرچه قرآن از لب پیغمبر است
هرکه گوید حق نگفت، آن کافر است
این همه آوازها از شَه بُوَد
گرچه از حلقوم عبداله بود
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید