دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

ریابا، مرغک من - RYABA, MY CHICKEN


ریابا، مرغک من - RYABA, MY CHICKEN
سال تولید : ۱۹۹۴
کشور تولیدکننده : روسیه و فرانسه
محصول : آندری کونچالوفسکی و یاکی اوئاکنین
کارگردان : کونچالوفسکی
فیلمنامه‌نویس : ویکتور مرژکو و کونچالوفسکی
فیلمبردار : یوگنی گوسلینسکی
آهنگساز(موسیقی متن) : بوریس باسوریف
هنرپیشگان : اینا چوریکووا، ویکتور میخائیلوف، الکساندر سورین، گنادی یگوریچیوف، گنادی نازاروف، میخائیل کیسلوف و میخائیل کونوف
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه


ـ آندری کونچالوفسکی دربارهٔ فیلم خود می‌گوید: ̎امروزه، درک این مسئله که چرا مردم روسیه و روش‌های میخائیل گورباچف را رد کردند، دشوار است. آزادی و بازار ازاد را به مردم روسیه پیشنهاد کردند و مردم آنها را هم پس زدند. این موضوع شاید باز به ̎روح و ذهنیت پیچیدهٔ اسلاو̎ها برگردد. تصمیم گرفتن به واسطهٔ یک فیلم کمدی این معما و این ذهنیت پیچیده را توضیح دهم. فیلم را بر اساس شخصیت‌ها و ساکنان همان دهکده‌ای که ساختم که سی‌سال قبل‌ترش خوشبختی آسایا را ساخته‌ بودم: فیلمی که به لحاظ پرداختن به زندگی واقعی دهقانان در یک مزرعهٔ اشتراکی سی سالی توقیف بود. همان دهقانانی که در مقابل هرگونه تغییر و تحولی مقاومت نشان داده بودند. پروسترویکا را نیز رد کردند و فقر تضمین شده را به خطرهائی که ثروتمند شدن در بردارد، ترجیح دادند. در ذهن یک کاتولیک متعصب، ثروت گناه به شمار می‌آید. کمونیسم بر اساس همین ذهنیت پایه‌های خود را ریخت و پر و بال گرفت. اما برای آنکه واقعاً از ذهنیت روس جماعت سر در بیاورید باید با مردم این دهکده صحبت کنید. نمایندهٔ مردم روسیه بیشتر آنان هستند تا آن چند هزار نفر (یعنی قطره‌ای در سطل روسیه)ی که ̎کاخ سفید̎ مسکو را محاصره کردند. خود را گول نمی‌زنم: دموکراسی تا به حال، معنایش اغتشاش و آشفتگی بوده است. روسیه هیچ‌وقت مثل سوئیس یا کانادا نخواهد شد. متأسفانه وضعیت روسیه بیشتر با امریکای لاتین قابل مقایسه است: جامعه‌ای با یک طبقهٔ نخبهٔ خیلی‌خیلی مرفه، در کنار تودهٔ مردمی بسیار بسیار فقیر. از آنجا که مردم بیش از نظام‌ها نظرم را به سوی خود جلب می‌کنند بنابراین تصمیم گرفتن به واسطهٔ یک حکایت شوخ و بامزه از راز روح و ذهن سربستهٔ اسلاوها سردر بیاورم. فیلم حالت سفری به سرزمینی ناشناخته را دارد. در مقایسه با نظام فیلمسازی هالیوودی از این فیلمی غریب‌تر نمی‌شد ساخت. بیشتر به ژان رنوار نزدیک است که می‌گفت هنرمند باید مثل یک ماهی رودخانه‌ای که می‌خواهید با قلاب به دامش بیندازید، آزاد باشد: پیش از گرفتن ماهی نباید بدانید آیا ماهی‌ای گیرتان خواهد آمد یا خیر. شیفته و مقهور سیستم فیلمسازی امریکائی نشدم، فقط می‌دیدم هرچه به من پیشنهاد می‌کنند بهتر است توسط خود امریکائی‌ها ساخته شود. شرایط کار در روسیه خیلی از کارگردانان غربی را دیوانه خواهد کرد ولی حس می‌کنم زبان سینمائی اینجا با تمام محدودیت‌هایش، مال خودم است.̎
ـ داستان ساخته شدن ریابا، مرغک من، از داستان خود فیلم جذاب‌تر است. آندره کونچالفسکی در سال ۱۹۶۷ در یکی از روستاهای شوروی فلیمی می‌‌سازد با نام خوشبختی آسیا که به دلیل ارائه تصویری استعاری از زندگی مردم شوروی آن زمان توقیف می‌شود؛ او در ۱۹۹۳ یعنی بیست و هفت سال پس از آن زمان، دوباره به همان روستا باز می‌گردد، همان آدم‌ها و بازیگران را یافته و ادامهٔ آن فیلم را پس از این سال‌ها می‌سازد. نکتهٔ جالب اینجاست که او اصلاً کاری به آزاد شدن شوروی ندارد و در روسیهٔ امروزی هم با همان استعاره‌ها و نمادهای دههٔ ۱۹۶۰ فیلمش را پیش می‌برد. ریابا، مرغک من از این جهت فیلم متفاوت و خاصی است. فیلم همانند همهٔ فیلم‌های سینمای معترض آسیا و اروپای شرقی در یک دهکده می‌گذرد؛ فضائی سرخوش و شاد دارد و در دل همین فضای کمدی جاری بر کار، حرف‌هایش را می‌زند.


همچنین مشاهده کنید