یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

باکو در تلاش برای ایفای نقش منطقه ای و بین المللی


باکو در تلاش برای ایفای نقش منطقه ای و بین المللی
● مقدمه
جمهوری آذربایجان در فرایند فعالیت ها و تحرکات دیپلماتیک خود در عرصه های منطقه ای و بین المللی، تلاش می کند بر حضور و تاثیر گذاری خود افزوده و به عنوان کشوری مورد توجه ایفای نقش نماید. نقطه آغاز چنین رویکردی در سیاست خارجی آذربایجان به زمان حیدرعلیف بر می گردد. وی پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۹۹۳م، زمانی که موفق به برقراری آتش بس درجبهه های جنگ با ارمنستان درسال ۱۹۹۴م شد و گزینه مذاکراه را - در برابر جنگ - برای حل بحران قره باغ برگزید، افزایش تحرک دیپلماتیک کشورش در سطوح منطقه ای و بین المللی را به عنوان راهبرد اصلی باکو در روابط خارجی جمهوری آذربایجان ترسیم کرد.
امضای توافق نامه احداث خط لوله باکو- تفلیس- جیهان در سال ۱۹۹۴م با مشارکت و سرمایه گذاری آمریکا و اروپا که در برخی محافل و رسانه ها به عنوان قرارداد قرن لقب گرفت، اولین گام عملی ورود باکو در مسیر ترسیم شده بود. ورود و عضویت در ساختارهای مهم منطقه ای و بین المللی و نقش آفرینی موثر در آنها گام دیگری بود که باکو در زمان حیدر علیف برای برداشتن آن تلاش های زیادی به خرج داد.
با به قدرت رسیدن الهام علیف در سال ۲۰۰۳م و تکیه وی بر کرسی ریاست جمهوری آذربایجان به عنوان جانشین پدر، سیاست ترسیم شده توسط حیدرعلیف، بدون ذره ای تغییر یا انحراف پیگیری شد و در حال حاضر نیز با جدیت و انگیزه مضاعف دنبال می شود.
نوشتار حاضر سعی بر آن دارد تا زوایا و ابعاد مختلف این رویکرد را بصورت مختصر بررسی کرده و موضوع را در یک قالب فشرده و متمرکز تبیین و ارائه نماید.
● دلایل و انگیزه ها
اینکه هر کشوری برای تاثیر گذاری و نقش آفرینی بیشتر در مسائل و معادلات منطقه ای و بین المللی تلاش کند، امری طبیعی است و به خودی خود چندان به اقامه دلیل و بیان دلایل توجیهی نیاز ندارد. چرا که هر دولت و ملتی برای سرپا ماندن، پویایی و رشد و توسعه بیشتر، محتاج طی چنین فرایندی است. اما جمهوری آذربایجان به عنوان کشور تازه اسقلال یافته ای که همزمان با آغاز حیات مستقل خویش گرفتار مسائل و مشکلات عدیده ای شد، شاید بیش از سایر همقطارانش در مسیر پر پیچ و خم جدایی از شوروی و در پیش گرفتن استقلال، نیاز به اثبات خود در پیش روی بازیگران و صحنه گردانان معادلات منطقه و جهان داشت.
دلایل متعددی می تواند توجیه گر تلاش مضاعف باکو در راستای نقش آفرینی هر چه بیشتر در تحولات سیاسی و بین المللی منطقه و جهان باشد که اهم آنها ناظر بر برون رفت از مشکلات داخلی آن جمهوری نوپا و غلبه بر آنها ارزیابی می شود که ذیلا به مهمترین آنها اشاره می شود:
۱) جدایی از اتحاد جماهیر شوروی علی رغم فروپاشی آن ابرقدرت، نوعی خطر کردن تلقی می شود و مستلزم پشتوانه ها و نقاط اتکایی بود که رهبران باکو به نوبه خود در پی یافتن آنها برای تضمین موفقیت راهی که در پیش گرفتند، بودند. در داخل کشور، تقویت ملی گرایی آذری و اجتماع مردم حول این محور، سیاستی بود که رهبران حاکم بر باکو اتخاذ کرده و بر آن پای فشردند ولی این به تنهایی کافی نبود و آنان باید در فراسوی مرز های خود در پی جلب حمایت و پشتیبانی کشورها و قدرت هایی بر می آمدند تا تجربه سال های ۱۹۱۸ - ۱۹۲۰م که آذربایجان برای مدت کوتاهی مستقل و سپس توسط ارتش سرخ به شوروی ملحق شد تکرار نشود. مردم و به تبع آن رهبران باکو دل خوشی از مسکو و حاکمان کرملین نداشتند و برای اینکه تا همیشه از سلطه آنها رهایی یابند، متمایل به غرب و کشورهای غربی شدند تا زیر سایه آنها از تداوم کدخدایی و حکمرانی روس ها بر سرنوشتشان در امان باشند. بر این اساس دیپلماسی خارجی خود را در جهت نیل به این هدف فعال کرده و هرچه در توان داشتند بکار گرفتند تا به اروپا و آمریکا و برخی اقمار و نمایندگان آنها نظیر ترکیه در حد امکان بیشتر نزدیک شوند. در واقع رهبران باکو به همان تز و ایده استعماری عمل کردند که القاء می کرد کشور ها و ملت های کوچک و آسیب پذیر ناچارند برای حفظ خود، یا خویش را در دامن غرب بیاندازند و یا در اردوگاه ابرقدرت شرق قرار گیرند. گویا خود بیش از دیگران باور کرده بودند که اگر هم از زیر یوغ مسکو خارج شوند حتما باید به دامن غرب پناه ببرند تا از دست اندازی روس ها مصون باشند.
بنابراین یکی از انگیزه های اصلی تحرک دیپلماتیک باکو در عرصه های بین المللی و فعال شدن آن در جهت ورود به معادلات منطقه ای و جهانی، تلاش در جهت پاک کردن همان ذهنیت تاریخی از حافظه ملت و فرار به جلو برای مصون ماندن از گرفتاری مجدد در همان تجربه تلخی بود که بدان اشاره شد.
البته این عامل تنها اختصاص به جمهوری آذربایجان ندارد و در مورد برخی دیگر از جمهوری های شوروی نیز صادق است ولی مسلما این انگیزه در باکو پررنگتر بوده و هست.
۲) دلیل و انگیزه اصلی دیگر باکو از فعال شدن در عرصه دیپلماسی خارجی چه در بعد منطقه ای و چه در سطح بین المللی، فائق آمدن بر بزرگترین مشکلی بوده و هست که آن کشور بلافاصله پس از استقلال با آن دست به گریبان شد. از دست دادن ۲۰درصد از خاک کشور در نتیجه جنگ با ارمنستان بر سر قره باغ کوهستانی، بزرگترین بحران و خانمانسوزترین مشکلی بود که باکو در همان اوان استقلال خود با آن روبرو شد و هنوز طعم استقلال را نچشیده، بخشی از خاک خود را از دست رفته دید.
با توجه به اینکه رهبران جمهوری آذربایجان پس از توافق بر سر آتش بس با طرف ارمنی در سال ۱۹۹۴م، رویکرد مذاکره را برای حل بحران قره باغ و آزاد سازی اراضی اشغالی خود برگزیدند، طبیعتا به افزایش تلاش های بین المللی خود و ارتباط نزدیک با کشور ها و قدرت های ذی نفوذ منطقه و جهان و همچنین مجامع و ساختارهای بین المللی توجه ویژه نشان دادند.
به نظر می رسد سهم این عامل در تحرک دیپلماتیک و بین المللی باکو از سایر عوامل و انگیزه ها بیشتر و قوی تر است و حتی دادن برخی امتیازات اقتصادی به اروپا و آمریکا نظیر احداث خط لوله باکو- تفلیس- جیهان علی رغم مخالفت مسکو و غیر اقتصادی بودن هزینه های ساخت آن، در این راستا قابل توجیه و ارزیابی است.
حضور موثر در سازمان کنفرانس اسلامی و زیر مجموعه های آن و نیز تقویت ارتباطات رسمی با کشورهای اسلامی هم ناظر بر تلاش باکو در جهت حل مناقشه قره باغ از راههای دیپلماتیک است و رهبران آذربایجان در تلاشند تا از ظرفیت ها و توانمندی های کشورهای اسلامی برای حل این مشکل نهایت استفاده را ببرند. حتی برقراری روابط دیپلماتیک باکو با رژیم اشغالگر قدس و تداوم آن را هم می توان در چهاچوب سیاست تمایل به غرب و تلاش رهبران این کشور برای استفاده از لابی قدرتمند صهیونیست ها به منظور حل مناقشه قره باغ توجیه کرد.
۳) ساختار و نوع نظام سیاسی حاکم بر جمهوری آذربایجان در پی ارائه تصویری لائیک و سکولار از خود است و به موازات آن تلاش می کند چهره ای متساهل و دارای تولرانس بیشتر در مسائل و موضوعات دینی- فرهنگی، از خود به نمایش بگذارد. با این انگیزه، دولت باکو در تلاش است از یک سو با همه کشور ها و ملت هایی که در این چارچوب حرکت می کنند پیوستگی و مفاهمه برقرار نماید و از سوی دیگر مانع از هویت یابی تاریخی - دینی واقعی مردم خود که مبتنی بر دو عنصر « تشیع» و «فرهنگ و مدنیت شرقی- ایرانی» است، بشود!
تاکید بر این عامل از سوی دولت مردان جمهوری آذربایجان در روابط خارجی و ارتباطات بین المللی، شاید بیش از آنچه حضور فعالتر باکو در دنیای خارج را هدف گرفته باشد، در پی جذب و دعوت سایر کشورها برای حضور رسمی و دیپلماتیک در باکو و تشویق آنان به سرمایه گذاری در بخش های اقتصادی و تجاری این کشور است.
● ظرفیت ها و پشتوانه ها
هر کشوری در مسیر تاثیر گذاری و نقش آفرینی بیشتر، نیاز به ظرفیت ها و پشتوانه های تاریخی، علمی- فرهنگی و سیاسی- اقتصادی قوی و بالفعل دارد تا بتواند به هدف و مقصدی که در پیش گرفته نائل شود. تردیدی نیست که باکو به عنوان یک کشور تازه پا به عرصه گذاشته و کوچک، فاقد بیشتر این ظرفیت ها و پشتوانه های مهم است ولی با توجه به اینکه حداقل از دو مزیت برخوردار است، قصد دارد با حداکثر استفاده از این دو اهرم و ابزار موثر، بر تحرک و فعالیت منطقه ای و بین المللی خود بیافزاید. این دو مزیت قابل توجه عبارتند از: الف - دخایر انرژی ( نفت و گاز ) ب ) موقعیت استراتژیک جغرافیایی
الف ) ذخایر نفت و گاز
جمهوری آذربایجان از ذخایر نفت و گاز قابل توجهی برخوردار است و در عصری که هنوز هم چرخ های اقتصادی کشور ها و ملت های دنیا روی انرژی های فسیلی ممالک دارنده این عنصر و ذخیره حیات بخش می چرخد، طبیعتا این کشور می تواند با اتکا به این ثروت با ارزش و ذی قیمت بر تاثیر گذاری منطقه ای و بین المللی خود بیفزاید.
حوزه نفت و گاز خزر که جمهوری آذربایجان یکی از پنج کشور دارنده و مالک آن به شمار می رود، از حوزه های مهم نفت و گاز جهان به شمار می رود و بعد از خلیج فارس و روسیه بیشترین ذخایر انرژی فسیلی را در خود جای داده است. چاهها و حوزه های نفتی شناخته شده و قابل بهره برداری جمهوری آذربایجان همگی در سواحل این کشور در دریای خزر قرار دارند که مهمترین آنها عبارتند از چهار حوزه گونشلی، چراغ، آذری و کپز. میزان ذخایر نفت این حوزه ها بر اساس گزارش های مطالعاتی و آماری بریتیش پترولیوم انگلیس و اداره اطلاعات انرژی دریای خزر آمریکا، ۷ میلیارد بشکه بر آورد شده است. (۱) البته رقم های مختلف دیگری نظیر ۶، ۱۲، و حتی ۲۷ میلیارد بشکه نیز در باره میزان ذخایر نفت این حوزه ها عنوان شده است.
مهمترین حوزه گاز طبیعی جمهوری آذربایجان هم حوزه شاه دنیز است که گفته می شود اکتشاف در این حوزه بزرگترین اکتشاف گاز جهان طی چند سال اخیر بوده است. میزان ذخایرگازطبیعی این کشور نیز از ۷۰۰ میلیارد تا ۲ تریلیون متر مکعب برآورد شده است. (۲)
وجود این مقدار از ذخایر انرژی در حوزه های نفت و گاز جمهوری آذربایجان باعث شده تا کشورهای نیازمند و دارای مصرف بالای نفت و گاز، توجه ویژه ای به این کشور کرده و برای بهره مندی ازاین ذخایر، اهمیت زیادی به روابط خود با باکو قائل شوند. در این میان، اروپا و آمریکا بیش از سایرین در امر اکتشاف، انتقال و بهره برداری از نفت و گاز خزر وارد شده و سرمایه گذاری کرده اند که مصداق بارز آن احداث خط لوله نفت باکو- تفلیس- جیهان به طول ۱۷۶۸ کیلومتر و آغاز بهره برداری از آن است. ظرفیت کامل انتقال نفت از این خط لوله یک میلیون بشکه در روز است (۳) که از سال ۲۰۰۸م با ظرفیت کامل از آن بهره برداری خواهد شد. البته در حال حاضر نیز این خط لوله فعال است و تقریبا با نصف ظرفیت اسمی، نفت جمهوری آذربایجان را از طریق بندر جیهان ترکیه به بازار های جهان منتقل می کند.
به موازات این پروژه مهم و حیاتی، پروژه احداث خط لوله انتقال گاز جمهوری آذربایجان نیز از طریق باکو- تفلیس- ارزروم در دست اجرا است که به نوبه خود از اهمیت زیادی برخوردار است و در صورت بهره برداری از آن، بر موقعیت منطقه ای و بین المللی باکو خواهد افزود.
بدیهی است که رهبران باکو به ارزش و اهمیت ذخایر نفت و گاز خود در دنیای کنونی و نیاز اروپا و آمریکا و سایر کشورهای صنعتی به آن واقفند و از این اهرم در جهت تقویت نفوذ و تاثیر گذاری منطقه ای و بین المللی خود استفاده می کنند.
ب ) موقعیت استراتژیک جغرافیایی
در یک دیدگاه کلی، موقعیت استراتژیک جغرافیایی، علی رغم پیدایش فاکتور ها و عامل های جدید اهمیت زا برای کشورها در قرن بیستم نظیر انرژی های فسیلی و..... همچنان یکی از عوامل نقش آفرین است و گذشت صد ها و هزاران سال از تاریخچه فعالیت های برون مرزی و بین المللی دولت ها و ملت ها، نتوانسته نقش تعیین کننده این عامل را از بین ببرد. لذا طبیعی است که موقعیت ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک قفقاز و جمهوری آذربایجان به عنوان یکی از کشور های این منطقه، بر اهمیت آن افزوده و می توان گفت که بعد از ذخایر نفت و گاز، دومین عاملی است که به عنوان پشتوانه نقش آفرینی برای جمهوری آذربایجان عمل می کند.
اراضی این جمهوری به عنوان بخشی از قفقاز، در طول تاریخ از موقعیت جغرافیایی برتر و کلیدی برخوردار بوده و به سبب این موقعیت همواره در معرض توجه دولت ها و قدرت های بزرگ قرار داشته است. آذربایجان، چه زمانی که در ترکیب جغرافیای سیاسی ایران بزرگ قرار داشت و چه پس از جدایی اجباری از ایران، در چهار راه مواصلاتی شرق- غرب و شمال - جنوب قرار داشته و هنوز هم به رغم ایجاد راههای ارتباطی جدید، این موقعیت را حفظ کرده است. بطوری که می توان ادعا کرد اگر امروزه این کشور کوچک فاقد نفت و گاز هم بود باز قابلیت این را داشت که همچنان در کانون توجهات دیگران قرار گیرد. تردیدی نیست که توجه برخی سازمانهای بین المللی نظیر ناتو به قفقاز بیش از آنچه به خاطر وجود انرژی در منطقه باشد به سبب موقعیت خاص و برتر جغرافیایی آن است.
برای قدرت های اروپایی و آمریکایی، همسایگی و پیوستگی جغرافیایی جمهوری آذربایجان با ایران، روسیه و آسیای مرکزی که هرسه دارای اهمیت استراتژیک و غیر قابل چشم پوشی هستند، مهم است و به تنهایی کفایت می کند تا در معادلات قدرت های جهانی جایگاه ویژه ای برای آن در نظر گرفته شود.
در هر صورت سهم مهمی از پتانسیل و ظرفیت نقش آفرینی جمهوری آذربایجان در سطوح منطقه ای و جهانی به همین عامل برمی گردد و این کشور علاوه بر اتکا به ذخایر نفت و گاز خود، از این فاکتور نیز استفاده می کند.
● رویکردها و اولویت های سیاست خارجی
رویکردها و اولویت های جمهوری آذربایجان در میدان عملکرد سیاست خارجی، با توجه به موارد گفته شده و با استفاده از ظرفیت ها و پتانسیل های اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی این کشور در محور های زیر قابل خلاصه و دسته بندی است:
۱) همگرایی با غرب
بیراه نیست اگر گفته شود که اولویت اول باکو در سیاست خارجی کشورش نزدیکی به غرب و همکاری و همگرایی با آن بلوک در تعاملات و تبادلات منطقه ای و بین المللی است. با توجه به اینکه جمهوری آذربایجان در تقسیم بندی قاره ای جهان، در نقشه جغرافیای سیاسی اروپا قرار گرفته، در درجه اول سعی می کند وارد ساختارهای اروپایی شده و خود را در آن چارچوب عرضه نماید. پارلمان و سازمان امنیت و همکاری اروپا دو ساختار و تشکلی است که تاکنون آذربایجان به عضویت آنها در آمده و تلاش می کند به عنوان یک عضو فعال در این دو ساختار عمل نماید. البته این عضویت تنها نتیجه تلاش خود باکو نیست بلکه از راهبرد های اصلی اروپا در توسعه و گسترش این قاره است، با این حال باکو در تلاش است در این عرصه ها خودی نشان داده و پر تحرک ظاهر شود.
تلاش جمهوری آذربایجان در ایجاد روابط گرم و صمیمی با آمریکا نیز در راستای همین سیاست تمایل به غرب قابل ارزیابی است و رهبران این کشور در تلاشند تا هم در حوزه های سیاسی- امنیتی و هم در عرصه های اقتصادی- فرهنگی مناسبات بسیار خوب ونزدیکی با واشنگتن داشته باشند.
۲) حفظ رابطه متعارف با روسیه
در یکی دو سال اول استقلال بویژه در دوره ریاست جمهوری کوتاه مدت ایلچی بیگ، رهبران باکو مناسبات خود را با مسکو به پائین ترین حد خود تنزل داده و حتی موضع گیری های تند و تخریبی شدیدی علیه روسیه اتخاذ کردند. ولی با روی کار آمدن حیدر علیف در سال ۱۹۹۳م رویکرد نامتناسب با عرف دیپلماتیک قبلی تغییر یافت و حیدر علیف علی رغم انتقاداتی که نسبت به عملکرد مسکو در قبال کشورش خصوصا در مناقشه قره باغ داشت، تلاش کرد همواره یک رابطه دیپلماتیک معمولی و متعادل با رهبران روسیه داشته باشد چرا که می دانست با وجود فروپاشی شوروی، نقش روس ها در تحولات و معادلات قفقاز قابل انکار نیست و در هر صورت به نوعی باید با کرملین کنار آمد.
این سیاست در حال حاضر نیز مد نظر است و رهبران کنونی حاکم بر جمهوری آذربایجان خط مشی ترسیم شده توسط حیدر علیف را در این خصوص پیگیری و اجرا می کنند.
۳) نگاه استراتژیک به آنکارا
روابط باکو- آنکارا در نوع خود ویژه و منحصر به فرد است و این دو کشور اراده لازم برای ترسیم و پیاده کردن یک رابطه کاملا صمیمی و در حد استراتژیک را از خود نشان داده اند. باکو در منطقه با هیچ کشوری به اندازه آنکارا روابط حسنه و دوستانه ندارد بطوری که سطح مطلوب مناسبات فعلی این دوکشور، نمونه دو دولت متحد را از آنها ساخته است. تعبیر " یک ملت دو دولت " که در افکار عمومی و در سطح رسانه های دوکشور آذربایجان و ترکیه نخ نما و مصداق حدیث مکرر شده، از آن حیدرعلیف است که در سخنرانی ها و مصاحبه هایش در تبیین و ترسیم روابط باکو ـ آنکارا بکار می برد و هم اینک نیز استفاده از این تعبیر، به فرزندش الهام علیف به ارث رسیده است.
شاید توجه به واقعیت های تاریخی و دینی دو کشور، پذیرش این امر را قدری دشوار سازد چرا که آذربایجان در دوره هایی از تاریخ، نظیرعصر صفوی به عنوان بخشی از ایران با حکومت هایی که در آناطولی ( ترکیه فعلی ) در راس کار بودند بویژه با عثمانی ها تقابل و رودررویی داشته است. یا اگر از نظر دینی و مذهبی به شناسنامه این دوکشور نگاه کنیم، آذربایجان کشوری شیعه مذهب و لی ترکیه دارای مردمانی سنی مذهب است.
واقعیت این است که مناسبات دوستانه و روابط مستحکم باکو و آنکارا اولا مبتنی بر ملاحظات سیاسی است و ثانیا حول محور ملی گرایی قومی دور می زند و در واقع، متکی بر ریشه ها و پیوند های تاریخی و فرهنگی نیست. نوع نظام سیاسی و سیستم لائیک حاکم بر ترکیه که پس از استقلال جمهوری آذربایجان الگوی دولتمردان باکو در انتخاب رژیم سیاسی این کشور برای اداره جامعه قرار گرفت، نقش زیادی در این نزدیکی و همگرایی داشته و یکی از دلایل اصلی نگاه استراتژیک محور دو طرف به همدیگر است. علاوه بر این، تاکید بر نژاد و قومیت مشترک و محوریت ترک گرایی در هر دو کشور به عنوان اصلی ترین و مهمترین عامل هویت بخش توده های مردمی در درون مرزهای جغرافیایی این دو واحد سیاسی بنام آذربایجان وترکیه، عامل تعیین کننده دیگر در این فرایند به شمار می رود.
ناگفته نماند که روابط مردمی دو کشور و مناسبات آذری ها و ترک ها به عنوان دو ملت همسایه، پابه پای سطح روابط رسمی و دولتی پیش نرفته و بنا به دلایل فرهنگی و تاریخی، عقب تر و نازلتر از سطح مناسبات رسمی دو دولت است.
۴) همکاری و داشتن رابطه بدون تنش با همسایگان
نگاه باکو به سایر همسایگان خود ( غیر از ارمنستان که با آن در حال مناقشه است ) داشتن رایطه معمولی و متعارف دیپلماتیک و مبتنی بر همکاری متقابل در ابعاد سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی است و این کشور سعی می کند از ایجاد مشکل و بحران در روابط خود با این کشورها بپرهیزد.
البته در این میان روابط تهران و باکو قدری پیچیده و دارای زوایای پیدا و پنهان مختلفی است که پرداختن به آن سرفصل مستقلی را می طلبد. ولی اجمالا می توان گفت که اراده رهبران و دولتمردان هر دوطرف معطوف به داشتن رابطه ای خوب و دوستانه است و به رغم برخی فراز و نشیب ها در۱۵ سال گذشته، تهران و باکو در تلاشند همکاری های قابل قبولی در زمینه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با هم داشته باشند. آنچه مسلم است اینکه هم ایران برای جمهوری آذربایجان اهمیت و اولویت دارد و هم باکو در نگاه تهران دارای اولویت محسوب شده و مهم تلقی می شود.
۵) نیم نگاهی به جهان اسلام
جمهوری آذربایجان به واسطه اینکه کشوری مسلمان و مردم آن پیرو اهل بیت (ع) است، نیم نگاهی هم به جهان اسلام دارد و امیدوار به حمایت کشور های اسلامی از خود حداقل در حل مناقشه قره باغ می باشد. عضویت این کشور در سازمان کنفرانس اسلامی و تلاش باکو در جهت استفاده از ظرفیت های مسلمانان و جهان اسلام در قالب برقراری رابطه حسنه با کشورهای بزرگ و تاثیر گذار اسلامی متناسب با این رویکرد است.
علی رغم این، باکو در تلاش است نوع نظام سیاسی لائیک و سکولار حاکم بر این کشور و حفظ آن، متاثر از ارتباط با جهان اسلام و کشورهای اسلامی نباشد و مسئله جدایی دین از سیاست و اداره غیر دینی کشور از ناحیه این رویکرد آسیب نبیند!؟
۶) ایجاد توازن در سیاست خارجی
چنانچه اشاره شد، به رغم اولویت اول اروپا و آمریکا در سیاست خارجی باکو، این کشور سعی دارد از اتکای صرف و صددرصد به یک قدرت یا بلوک سیاسی خودداری کرده و حتی المقدور نوعی توازن در دیپلماسی بین المللی خود میان طرف های مختلف برقرار نماید. بر این اساس، رهبران این کشور در صدد آن نیستند تا به بهانه نزدیکی هرچه بیشتر به اروپا و آمریکا با کشورهای مهم و تاثیر گذاری مثل روسیه و ایران فاصله پیدا کرده و یا به آنها پشت کرده باشند.
تضمین نتیجه بخشی تلاش های باکو در دراز مدت برای حل مشکلات عمده این کشور بویژه مناقشه قره باغ، مستلزم داشتن رابطه خوب و بدون تنش با کشورهایی مثل روسیه، ایران و برخی دیگر از کشورها و سازمان های منطقه ای و بین المللی در کنار رابطه صمیمی و همگرایی با دنیای غرب است. به نظر میرسد رهبران باکو با درک اهمیت این موضوع در راستای تحقق هرچه کاملتر آن حرکت می کنند و تا حدودی، توفیقاتی هم در این راه داشته اند.
موافقت باکو با پیشنهاد روسیه به آمریکا در اجلاس اخیر سران جی ۸ در آلمان مبنی بر حضور و مشارکت آن کشور در پایگاه راداری گبله که در خاک آذربایجان قرار دارد و استفاده مشترک از آن هم، می تواند در راستای سیاست ایجاد توازن در روابط رسمی با قدرت های مختلف از طرف باکو ارزیابی شود.
● ملاحظات:
- غرب گرایی افراطی دولت مردان باکو با هویت تاریخی و فرهنگی مردم آذربایجان سازگار نیست و بدیهی است که ملت مسلمان وشیعه مذهب این کشور ریشه ها ی عمیق و پیوند های محکم تاریخی و فرهنگی خود را فراموش نخواهد کرد. ولو اینکه در قانون اساسی این جمهوری نوپا هیچ اشاره ای به شناسنامه اسلامی و شیعی مردم آذربایجان نشده باشد(۴). نمی توان انکار کرد که این کشور بخشی از جغرافیای جهان اسلام است و مردمان ساکن در این اراضی همواره و در طول قرون و اعصار متمادی پیشتاز پایبندی به تاریخ و فرهنگ خود بوده اند.
- به همان میزان که رهبران جمهوری آذربایجان به اروپا و آمریکا گرایش نشان داده اند،مع الاسف رهبران غرب کمک چندانی به رشد و توسعه جمهوری آذربایجان نکرده و حتی در حل مناقشه قره باغ نیزتاکنون قدمی برنداشته اند. غرب در این کشور فقط منافع یک طرفه خود را دنبال کرده و چشم طمع به نفت و گاز این کشور دوخته است.
- عملکرد بی فایده و بدون نتیجه میانجی گران غربی حل و فصل مناقشه قره باغ در طول ۱۵ سال گذشته، ثابت کرده است که بیگانگان در هیاهو و جنب و جوش های خود برای برداشتن باری از دوش ملت های مسلمان صداقت ندارند و نمی توان امیدی به پشت گرمی آنها داشت.
شایسته بوده و هست که دولت مردان جمهوری آذربایجان مشکل از دست دادن بخشی از خاک کشور را با اتکا به خود، کشورهای همسایه و در چارچوب همکاری های درون منطقه ای پیگیری و حل می کردند.
نویسنده: سیدرضا میرمحمدی
پی نوشت ها:
۱- برآورد استراتژک آذربایجان- موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصرتهران- ۱۳۸۲ - ص۷۹
۲- همان - ص۸۱
۳- سایت خبرگزاری دولتی جمهوری آذربایجان ( آذرتاج )- ۲۲ جولای ۲۰۰۶
۴- به رغم مسلمان و شیعه بودن مردم آذربایجان، در قانون اساسی این کشور اسمی از اسلام و تشیع برده نشده است.
منبع : ایراس


همچنین مشاهده کنید