یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

یک کلمه از این حرف ها را باور نکن!


یک کلمه از این حرف ها را باور نکن!
كلیسای سَدِل بك (Saddleback) فقط در كشوری مثل امریكا می تواند وجود داشته باشد. هر یكشنبه بیش از سه هزار نفر از مردم اطراف جنوب لس آنجلس فوج فوج به سوی «عبادتگاه اصلی» شهر روانه می شوند؛ جایی كه بیشتر به پایانه فرودگاه شباهت دارد تا به یك كلیسای بزرگ. اگر به دنبال دیدن گروه های موسیقی راك، نمایش و موعظه هایی به كمك نرم افزار power point در كلیسای سنتی هستید، در سدل می توانید همه این ها را، كه به كمك اتصالات ویدیویی به هم وصل هستند، تماشا كنید.دین و دینداری عجیب ترین و نگران كننده ترین ویژگی استثناباوری امریكایی در نظر اروپاییان است.
اروپاییان بیم دارند كه مبادا بنیادگرایان دینی كشورشان را از آنها بربایند. در نظر اروپاییان امری كاملاً غیرعادی است كه مردم امریكا به «باكره زادگی مسیح» ، سه برابر بیشتر از «اصل تكامل» اعتقاد دارند. اروپاییان نگرانند كه مبادا امریكا در كشورهای اسلامی دست به جنگ (كه آقای بوش چند بار گذرا به آن اشاره كرده است) بزند یا از بیم صرف منابع مالی اهدایی در مسیر كنترل موالید، كمك های مالی اش را به كشورهای فقیر قطع كند. بیشتر اروپاییان مانند فلاسفه عصر روشنگری معتقدند مدرنیزاسیون دشمن دین است. البته به نظر می رسد اروپای سكولار با این الگو سازگاری دارد و نه امریكا.
در واقع، همان طور كه پیتر برگر، رئیس مؤسسه «دین و امور جهان» در دانشگاه بوستون می گوید تنها در معدودی از كشورهای در حال توسعه مشاهده شده كه با بهبودی معیارهای زندگی، دین و دیانت مردم ضعیف شده است. شاید در این مورد خاص، اروپا یك استثنا باشد نه امریكا. صد البته كه ایالات متحده امریكا مذهبی ترین كشور ثروتمند جهان است. افزون بر هشتاد درصد از مردم این كشور به خدا ایمان دارند و سی ونه درصد ایشان خود را «مسیحیان دوباره زاده شده» توصیف می كنند. وانگهی، پنجاه و هشت درصد امریكایی ها عقیده دارند كه اگر انسان به خدا ایمان نداشته باشد، موجودی اخلاق گرا نیست.
اهمیت دین در امریكا بسیار فراتر از اعتقادات شخصی است. به دهه ۱۹۶۰ برمی گردیم. در نظرسنجی های مؤسسه گالوپ (Gallup) مشخص گردید كه پنجاه و سه درصد از مردم امریكا معتقدند كلیسا نباید در امور سیاسی دخالت كند؛ بیست و دو درصد هم قائل به این بودند كه كشیش ها حتی نباید از منابر خود نام نامزدان احراز مناصب دولتی را به زبان بیاورند. این وضعیت تا سال ۱۹۹۶ ادامه داشت و از آن پس، آمار و ارقام معكوس شد: پنجاه وچهار درصد مردم پرداختن به مسایل سیاسی و اجتماعی را امری جایز و پسندیده می دانستند و بیست درصد هم عقیده داشتند حتی ایراد سخنرانی های تند سیاسی هم در كلیسا مجاز است.
تغییرات اعتقادی از این دست به توسعه یك گروه خاص به نام «پروتستان های انجیلی» (۱) كمك كرده است. پروتستان های انجیلی به چند شاخه فرعی -پروتستان های تعمیدی(۲)، پروتستان های معتقد به اصل اعتراف و پروتستان های «پنتكاست(۳)- تقسیم می شوند، اما جمله آنها بر رستگاری فردی انسان ها و كلام خدا در انجیل تأكید دارند تا بر آیین عشاء ربانی یا آموزه های تثبیت شده دینی. به لطف مهاجرت مردم امریكای لاتین به ایالات متحده، درصد كاتولیك ها ثابت مانده است، ولی تعداد پیروان فرقه های رسمی پروتستان نظیر«پرزبیتری»(۴) شدیداً كاهش یافته است.
●پیوند كلیسا و سیاست
پروتستان های انجیلی مصداق بارز اعتقاد اروپاییان به این واقعیت اند كه مذهب در امریكا از لحاظ سیاسی فعال و از حیث اجتماعی محافظه كار، و شدیداً طرفدار جمهوری خواهان است. تقریباً دو سوم پروتستان های انجیلی مقید یعنی كسانی كه به طور مداوم به كلیسا می روند و داعیه پیروی از دستورات انجیل را دارند خود را محافظه كار می دانند ؛ مثلا آنها معتقدند همجنس خواهی باید تقبیح شود و به احتمال قریب به یقین از مداخله در حیطه حكومت و سیاست خودداری می كنند.
با گذشت زمان، آنها نیز بیش از پیش به دخالت در سیاست تمایل پیدا كرده اند. رهبران ایشان كوشیده اند چند كلیسای انجیلی را در هیأت یك نیروی سیاسی واحد با یكدیگر متحد سازند و به همین منظور در سال های ۱۹۹۷ و ۱۹۹۸ موجودیتهایی به نام های Moral Majority (اكثریت اخلاق گرا) و Christian Coalition (ائتلاف مسیحی) پایه گذاری شد. فرانكلین گراهام، اسلام را «دین شرارت آمیز» نامید. این قبیل كنشگری سیاسی ، برخی را بر آن داشته كه تصور كنند آمریكا در آغازین مراحل دور چهارم «بیداری بزرگ» است؛ دوره ای مشحون از شور دینی كه طی آن انواع شدت و حدت عقیدتی و نیز حجم و نقش آفرینی های عمومی گروه های دینی ناگهان افزایش می یابد.
آیا ممكن است همان حوادث دوباره اتفاق افتد؟ شواهد خلاف این را نشان می دهد. میزان حضور مردم در كلیسا كه می تواند نشانه بیداری جدید باشد افزایش پیدا نكرده است. یافته های سازمان نظرسنجی Gallup نشان می دهد كه میزان حضور مردم در امریكا در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به تدریج تنزل یافته و در دهه ۱۹۸۰ثابت مانده و با توجه به ادعای دوسوم مردم امریكا به عضویت در كلیسا ، از آن پس تغییری نداشته است. البته این یافته ها بر اساس اظهارات مردم در خصوص تعداد دفعات رفتن به كلیسا به دست آمده و غالباً در بیان واقعیت، مبالغه می شود. اما مدارك رابرت پوتنام از دانشگاه هاروارد، همین الگو را به نمایش می گذارد.
نفوذ و اقبال عمومی پروتستان های بنیادگرا نیز مبنای چندان مستمری ندارد؛ مثلا حضور مسیحیان محافظه كار در انتخابات میان دوره ای سال ۱۹۹۸ چندان پررنگ و گسترده نبود، حتی با وجود این كه رسوایی رئیس جمهور در غائله «مونیكا لوینسكی» رأی دهندگان مذهبی را به خشم آورده بود. پس از فرونشستن تب استیضاح رئیس جمهور بیل كلینتون و تبرئه وی، پل ویریچ، رهبر گروه اكثریت اخلاق گرا، در مقاله ای برای روزنامه «واشنگتن پست» نوشت كه مسیحیان محافظه كار «جنگهای فرهنگی» را به حریف باخته اند. همین امر نشان می دهد كه نفوذ محافظه كاران نیز چندان فزونی نیافته است. البته این هم مشخص نیست كه دین و مذهب مداری تا چه اندازه در شكل گیری آرای سیاسی و اجتماعی پروتستان های انجیلی اهمیت دارد. در مطالعات انجام شده توسط مؤسسه pew این نتیجه به دست آمد كه دین فقط در مسایل اجتماعی و فرهنگی (مانند سقط جنین و همجنس خواهی) عامل فوق العاده تأثیرگذاری است.
●این حرف ها را باور نكن!
با وجود افزایش شمار كلیساهای «كاریزماتیك»(۵) و عضویت افراد بیشتری در این قبیل اماكن، تعداد كسانی هم كه در چند سال گذشته خود را لامذهب معرفی كرده اند فزونی یافته است. از سال ۱۹۶۰ به این سو، شمار سكولاریست ها (اعم از جماعت ملحد، جماعت تجاهل گرا و كسانی كه به هیچ یك از مذاهب رسمی وابستگی ندارند) تقریباً دو برابر شده است. بر اساس بررسی های آماری دانشگاه شهر نیویورك، چهارده درصد از آمریكایی های هجده
تا سی وچهار ساله خود را «سكولار» و نه درصد هم«نسبتاً سكولار» خوانده اند.
اما ویژگی به واقع متمایز دین مداری در آمریكا همانا عقاید و آرای موجود در حد واسط این دو طیف اعتقادی است. اكثر مردم آمریكا با انگیزه و هدف بسیج شدن برای جنگ یا جلوس در مسند قضاوت در مورد «گناهكاران تیره روز» به عضویت یك كلیسای خاص در نمی آیند. رفتن به كلیسا نزد آنها منبعث از اعتقادات شخصی شان است، نه از میل به كنشگری محافظه كارانه. دین و دین مداری این قبیل افراد توأم با اعتدال و میانه روی است. آلن ولف، دین پژوه مؤسسه پژوهشی Boisi در دانشگاه بوستون، خاطرنشان می كند كه دین در آمریكا از دو منظر متمایز از سایر كشورهاست: مردم آمریكا نه تنها مذهبی تر از اروپاییان هستند، بلكه یك كلیسای واحد ملی ندارند. مردم آمریكا پیرو فرقه های مختلف دینی هستند. البته این دو گونه استثناباوری دینی با یكدیگر مرتبط هستند.
دقیقاً همان طور كه شركت های خصوصی رقیب در حوزه اقتصادی زمینه ساز تولید ثروت و ایجاد كار و فعالیت می شوند، در حالی كه شركت های انحصاری اثر معكوس دارند، در حوزه دین هم فرقه های رقیب مایه پویایی و بالا رفتن سطح اعتقادات دینی مردم می شوند، در حالی كه كلیساهای رسمی باعث بروز بی اعتنایی در میان مردم می شوند.این امر در شكل و شیوه اعتقادات دینی ملت آمریكا نقش و اهمیت دارد. كلیساهای مختلفی یكی پس از دیگری با سرعت حیرت آوری ظاهر و پس از مدتی ناپدید می شوند. آمارگران نهادهای دینی آمریكا یكصدوهشتادوهفت فرقه مختلف را طی سال های۱۹۹۰تا ۲۰۰۰شناسایی كرده اند (كه البته تعداد بیشتری هم بود كه شناسایی نشد). در آن مقطع، ۳۷فرقه از میان رفت و پنجاه وچهار فرقه جدید پدیدار گشت. پیران و كشیش های این فرقه ها نیز دائماً در حال تغییر عقیده و آیین هستند.
روند سریع شكل گرفتن فرقه های جدید، عرصه را بر ناب گرایی و سره خواهی عقیدتی تنگ می كند؛ چیزی كه ممكن است در فرقه ای جدید مورد توقع و انتظار مردم باشد.
كلیساها به جای آن كه به دنبال معتقدان ثابت قدم باشند، می كوشند افراد مردد و معلق را به سوی خود جذب كنند؛ پدیده ای كه ویوكلارك روف جامعه شناس آن را « نسل جویندگان» نام می گذارد. به رغم آقای ولف، كلیساهای آمریكا به جای آن كه نقش داوری داشته باشند، نقش درمانگری دارند و بر مقوله های سهل و بی تنش نظیر ارشاد و امداد و دستگیری متقابل تأكید می كنند تا بر مقوله های دشوار و تنش زا مثل معصیت و عذاب الهی. این بدان معناست كه كلیساهای كاریزماتیك و انجیلی، معرّف كلیّت حیات دینی ملت آمریكا نیستند.
اگر به طور كلی شكل افكار عمومی در آمریكا را به ناقوس مانند كنیم، شكل عقاید مذهبی ملت آمریكا، نیمرخ یك فولكس واگن قورباغه ای را خواهد داشت: برآمدگی پروتستان های انجیلی در قسمت جلو، برآمدگی بزرگ ترِ جماعت كلیساییِ غیرانتقادگر در قسمت وسط و سكولارها در قسمت عقب ماشین جای خواهند داشت. این تشبیه، فرضیه عنان گسیخته بودن دین و مذهب در آمریكا یا عنان گسیخته شدن آمریكا در جهان به واسطه مذهب را تعدیل می كند.
منبع: مجله Economist (ژانویه۲۰۰۵)
پی نوشت ها :
۱. شاخه ای از پروتستان ها (هشتم نوامبر ۲۰۰۳)مجله Economistاستخراج و ترجمه شده است ،درپی می آید. كه قائل به محوریت ایمان و مرجعیت كتاب مقدس و تعالیم انجیل هستند. به زعم ایشان، ایمان به مسیح یگانه راه رستگاری بشر است.
۲. شاخه ای از پروتستان ها كه معتقدند فقط آن دسته از مؤمنانی را باید تعمید داد كه آماده اند ایمان به عیسی مسیح را اقرار كنند. خاستگاه آن در آمریكا به اواخر دهه نوزدهم برمی گردد. پروتستان های تعمیدی بر اهمیت كتاب مقدس و تعالیم آن تأكید ویژه دارند. تعمیدی ها بزرگ ترین شاخه پروتستان های آمریكا به شمار می آیند.
۳.كلیسای پنتكاست بر تفسیر دقیق تعالیم انجیل و پرستش عادی و غیررسمی (توأم با مدیحه سرایی و ترانه سرایی) تأكید دارد. در حال حاضر، بیش از۲۲ میلیون نفر در جهان پیرو این كلیسا هستند.
۴. خاستگاه كلیسای پرز بیتری در آمریكا به قرن هفدهم و ساكنان پیوریتن این كشور می رسد كه به نظام«پیر كشیشی»نیز معروف است.
۵. جنبش معنوی نوگرایی كه در كلیسای كاتولیك، پروتستان و ارتدوكس شرق، اشكال متفاوتی یافت. این جنبش دینی بر واقعیت موجود زندگی بشر و تأثیر و كاركرد روح القدس در حیات كلیسا و زندگی انسان ها تأكید دارد.
منبع : روزنامه شرق