شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

پراگماتیسم مکتب اصالت عمل


پراگماتیسم مکتب اصالت عمل
«پراگماتیسم» یا مکتب «اصالت عمل» با سه فیلسوف برجسته یعنی «پرس»، «ویلیام جیمز» و «جان دیویی» شناخته می شود.
اینها افرادی بودند که این مکتب را پیش بردند. «پرس» فرزند یک استاد ریاضیات دانشگاه هاروارد بود، ابتدا فیزیک خواند و خیلی دیر به فلسفه علاقه مند شد. هر چند از وی اثری به جای نمانده، اما مجموعه مقالات وی در هشت مجلد پس از مرگش گردآوری شده است. «ویلیام جیمز» هم ابتدا پزشکی خواند، اما بعد به فلسفه و روانشناسی روی آورد. عناوین برخی از آثار وی عبارتند از: «اصول روانشناسی»، «انواع تجربه دینی» و «مکتب اصالت عمل».
«جان دیویی» هم در ادامه کارهای «جیمز» و «پرس»، به پراگماتیسم علاقه مند شد و آموزه های آنان را در سیاست و آموزش به کار گرفت. «دموکراسی و تربیت»، «سرشت و کردار آدمی»، «تجربه و طبیعت» و «طلب یقین» از جمله آثار وی هستند.
پراگماتیسم مانند بسیاری از مکتبهای فلسفی دیگر بسیار مورد سوء تفاهم واقع شده است. عده ای معتقدند مکتب اصالت عمل، به دنبال هر چیزی است که فایده و اثری داشته باشد. این گونه تعابیر یقیناً به اصل مدعیات این مکتب نزدیک نیستند.
● پیوند معنا و عمل توسط «پرس»
پرس و جیمز و دیوئی هرچند در مبانی فکری به هم بسیار نزدیک هستند، اما در نقطه عزیمت با یکدیگر تفاوتهای مهمی دارند. پرس نقطه آغاز تفکر فلسفی خود را بر بحث معنا پایه نهاد. به نظر وی، اگر بخواهیم ببینیم فلان تصور چه معنایی دارد، باید به آثارش رجوع کنیم. اگر می خواهیم ببینم رایانه چه معنایی دارند، باید آثار آن را به بحث بگذاریم. همین معناست که باعث تمایز دو تصور از هم می شود. اگر می گوییم میز با صندلی متفاوت هستند، به این دلیل است که کارکردها و آثار متفاوتی را می توانیم برای آنها قایل شویم. به نظر پرس، اعتقاد حتی می تواند استعدادی برای عمل یا نوعی عادت تعریف شود. بدین گونه است که معنا و اعتقاد هم نزد پرس به یکدیگر نزدیک می شوند. او معتقد بود، تا ما نظرمان در مورد اعتقاد مشخص نشود، در مورد معنا نمی توانیم چیزی بگوییم. اعتقاد مبنای اعمال ماست و با آن هم مبانی اندیشه هایمان و هم مبانی اعمالمان را می شناسیم.
● اصول تحقیق از نگاه «پرس»
پرس با جدیت به دنبال اصول تحقیق بود. به نظر وی، همه دانش ما بر عقایدی استوار هستند که این عقاید تغییر پذیرند. با این همه، ما در عرصه تحقیق، از فرضیه های احتمالی شروع می کنیم و سپس بر قیاس تأکید و در انتها از استقرا کمک می گیریم. در مرحله اول، نظریه هایی به منظور سنجش عرضه می شوند. در مرحله «قیاس»، آن نظریه ها برای آزمون آماده می شوند و در مرحله «استقرا»، نتایج آزمون مورد ارزیابی قرار می گیرند. او نیز معتقد بود در علم هم مانند هر معرفت دیگری جا برای پیشرفت هست، زیرا زمانه وی زمانه ای است که کمترین تردید در مورد حجیت علم وجود ندارد. به نظر وی، کاری که ما در علوم انجام می دهیم، استفاده از بهترین نظریه موجود است، تا جایی که آن نظریه به کار ما بیاید، اما همین که به مشکل برمی خوریم، سعی می کنیم نظریه بهتری را پیدا نماییم. اینکه نظریه بهتر چیست هم در دست یک فرد نیست، بلکه جامعه عالمان و دانشمندان در این زمینه تصمیم گیری می کنند.
● جیمز و اراده معطوف به اعتقاد ورزیدن
مهمترین کتاب ویلیام جیمز، «پراگماتیسم» است که برخی آن را به «اصالت عمل» یا «مکتب اصالت عمل» هم ترجمه کرده اند. در این کتاب، جیمز به برخی از مکاتب فلسفی می پردازد و از آن بابت که این مکاتب کمکی به زندگی فکری ما فی المثل در جمع دیدن و علم نمی کنند، انتقاد می نماید. او در این کتاب از مفهومی به نام اراده به اعتقاد ورزیدن سخن می گوید.
موضع وی در این زمینه در مقابل شناختگرایی محض قرار می گیرد. یک شناختگرای محض معتقد است شدت شناخت صرفاً به شدت براهین و شواهد بستگی دارد. هرقدر شواهد قویتر باشند، اعتقاد هم قویتر می شود. اما به نظر جیمز، تا وقتی هدفها، خواستها و اولویتهای فردی را که در پی شناختن است، نفهمیم، نمی توانیم در مورد عقلانیت وی سخن بگوییم. به نظر جیمز، اگر انسان در برابر دو اعتقاد قرار گیرد که شواهد آنها یکسان هستند، به اعتقادی متوسل می شود که تأثیرات بیشتر بر زندگی او داشته باشد. او معتقد بود، این امر نه تنها در امور دینی، بلکه در مسائل فلسفی و علمی هم خودش را نشان می دهد. البته او اعتقاد داشت، اگر دو عقیده شواهد یکسانی نداشته باشند و یکی از شواهد قویتر باشد باید نظریه ای که شواهد قویتری دارد، را انتخاب کنیم. اما در زندگی بسیار اتفاق می افتد که به این نتیجه برسیم که دو اعتقاد، شواهد تقریباً یکسانی را دارند. به نظر وی، حتی «درست است» و «صادق است» برای ما بار کاملاً ارزشی دارند. یعنی وقتی مثلاً می گوییم فلان عقیده ای صادق و درست است، در واقع بر خوب بودن آن صحه می گذاریم.
● «دیویی» و کارآمد دیدن علم و فناوری
هم پرس و هم جیمز تلاش کردند راهی را نشان دهند که با آن، ما هم در زندگی عادی و هم در علوم و معارف از جهان کسب معرفت می کنیم.
پرسش دیویی مبتنی بر کارهای این دو پیشتاز پراگماتیسم این است که چه چیز در علم و فناوری هست که این دو توانسته اند چنین تغییرات مهم و انقلابی را در جهان ما ایجاد کنند. چگونه می توانیم علم و فناوری را در زمینه های دیگر زندگی بشری هم به کار گیریم؟ به نظر وی، علم و فناوری از آن جهت موفق هستند که توانسته اند آسایش و امنیت را برای بشر به ارمغان آورند. علم هم با روشش شناخته می شود. دانشمندان هرچند دارای نظریه های مختلف هستند، اما در یک امر با یکدیگر اشتراک دارند و آن بحث «روش» است. البته به عقیده دیویی، علم تنها مجموعه ای از شناختهای موثق و دگرگونی ناپذیر نیست که هر لحظه یقینی به آن اضافه می شود. او علم را جریان پی بردن به امور می داند و به همین دلیل دائماً واژه «تحقیق» را در این زمینه به کار می گیرد. او معتقد است، ما موجودات زنده ای هستیم که مهمترین دغدغه مان، بقا و زنده ماندن است و علم و معرفت باید از این طریق به کمک آسایش و آرامش بیشتر ما بیاید. ما ناگزیریم برای عمل کردن اعتقاداتی داشته باشیم، اما این اعتقادات همه موثق نیستند. به همین دلیل، باید دست روی انتخاب بهترین اعتقادات بگذاریم. این اعتقادات هم فقط با کار مداوم و آزمون و خطا به دست می آیند. دیویی هم مانند معلمان فکری خود معتقد است، ملاک و معنای صدق به گونهای باید با عمل و فعالیت همراه باشد.
● توجه ویژه «دیویی» به نهادهای علمی
به عقیده دیویی، کسب شناخت، نوعی فعالیت اجتماعی به شمار می آید. با تکیه بر این پیش فرض، وی به نهادها اهمیت بسیاری می دهد. به نظر وی، دلیل عمده موفقیت علم این است که توانسته انتقاد را نهادینه کند. دیویی معتقد است، سنجش عقلانی مسائل نیازمند آن است که طرفین ابتدا برچیزی مشترک دست بگذارند. اما در مسائل اجتماعی، پیدا کردن این نقطه مشترک کار دشواری است که جز بوسیله اخلاقی که برای بهبود جامعه بسیار ضروری است. از جمله نهادهایی که دیویی بر آن تأکید بسیار دارد، نهاد آموزش است.
به نظر دیویی، مدرسه جامعه ای است که افرادش می خواهند به وسیله مطالعه و فعالیت مشترک، استعدادهایی را که دارند پرورش و عادتهایی را در خود پرورش دهند تا در زندگی آنها را به کار گیرند. او معتقد است، هدف اصلی آموزش، باید رشد باشد و تنها جامعه ای که این هدف را محقق می کند جامعه ای آزاد است. دیویی تأکید می کرد که ما باید کودکانمان را تشویق به عمل کردن و زندگی کنیم و از این طریق نکاتی مهم را به آنها بیاموزیم. به همین دلیل، دیویی را یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان در زمینه آموزش و پرورش به شمار می آورند. روش دیویی در این زمینه نشان می دهد که فلسفه تا چه اندازه از جنبه های انتزاعی جدا شده و با زندگی عادی ما پیوند برقرار کرده است.
شیدا امینی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید