شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


نگاهی به نمایش «سلول صفر» نوشته «حسین مهکام»


نگاهی به نمایش «سلول صفر» نوشته «حسین مهکام»
ادبیات و اصلاً فن هنر بنابر شرایط و تعلق زمانی خود هستی پیدا می كند. تاریخ و برهه های متعدد در بطن، كنه و مجموعه هنرها و تخلق شان برای خود جایی از ساز و كار داشته اند و این روند همچنان همین است بلاشك. یعنی هر اثر تربیت شده و بالنده عصر و دوره خویش است كه بعضاً از صرف زمان پا را فراتر نهاده و به جاودانگی رسیده است.
برای اشارت به مثل در این نظام نمونه به وسعت تاریخ، بسیار است. عصر اكنون ما نیز خواه ناخواه، ردی معلوم بر هنر و خلاقیت خالقش داشته است كه گاه در شكلی ساختارگرا مترصد نظم بخشی به رفتاری خاص بوده و گاه هم با درهم گسستن آن در پی انكشاف و فاش چیز دیگری برآمده است.
اینجا مجال بحث چنان اندك است كه گذشتن بهتر، اگر كمی خودمانی شویم و این گونه بنگاریم كه امروز روز تاثیر تكنولوژی، فن، علم و دانش در هنر موقعیتی به جزا دارد.لولیدن و گاه یكی شدن این دو به عدیده قابل مشاهده است. حال از تئاتر تجربی و مولفه های كلاسه شده اش (نسبت به تعدد و حجم استفاده در این گونه از آثار)، مهربانانه بگذریم.
كه مثلاً ابزار و ادوات و فناوری تا چه حد در پیشبرد و تفاهم خلاقه آن نقش دارد. موضوع ما اینجا نفوذ و قدرت جامعه مدرن و اخلاقش در خوی و ذات هنر و متن است. «حسین مهكام» اینجا و اینبار در «سلول صفر» این مقوله را در مطابقه ای نه جذاب به شكل نوشته است. همه چیز بر امواج سوار است و بر صدا.
نمایش نوشت او بر بنیه ای از صوت و ندیدن قوت گرفته است. دختر و پسر جوانی كه سالی مدام بی آن كه یكدیگر را دیده باشند، تنها از تلفن و شنیدن با هم اند. با رعایت همان شناخت، حساسیت ها و دلشوره ها كه حالا قید زیارت روی مقابل را از آن حذف كرده باشیم.
تلفن اینجا قاصد دیالوگ و متداوم كننده عزم زمان در حركت نمایش است. حضورش بلا انكار است و مصر. تلویحی از سیطره تكنولوژی انسان ساخته كه به عنوان یك ابژه بر فاعل شناسا قایم شده است.
مشاجره ما بر سر ذم و سطوت یا مدح و استعلای تكنولوژی نیست كه آیا انسان مدرن به واسطه دانش حاضرش خود را به یك آرمانشهر نزدیك كرده است یا بدتر كه از آن دور افتاده. اینجا شكلی از صورتبندی جامعه مد زن ارایه می شود كه روزگاری پیش از این محال می نمود حتی به آن فكر كرد.
ایجاد رابطه دیالوگ و میزانسن های صوتی كه انسان به آن خو كرده در این اقناع شرایط جدیدی را به وجود آورده است كه تمام تعاریف، نظرات و انتظارات را دچار دستخوش كرده است و حتی در بعضی اوقات موجب اعتراض و ابراز دلتنگی شده است.
عقاید و تفاسیر «هایدگر» را ببینیم بر اشعار «مولدرلین» كه معتقد بود بایسته رجعتی صورت بگیرد به انسان باستان و پدید آمدن یك همان بودگی و به قولی شاید این راه به تركستان است.
به هر حال تكنولوژی به عنوان یك لقاح مصنوعی عاری از مهر اما فریبا است. پس این فریبندگی در اصل و روش جایگزین و منهدم كننده بسیاری دیگر از خصایل فطری انسانی است.
«سلول صفر» با رویشی این گونه در برآیند نماد شناسانه آن شاید گویای همین باشد، اما به حتم در واگویی و انتقال این تئوری های مجازی كمی لنگ می زند. متن بر هیكل و شگرد كارگردانی كارگردان سایه دارد. خود را آوار كرده بر ستون بی رمق كارگردانی كه محدود به برخی میزانسن های كلیشه است. «نداهگامی» را شاید یك اتفاق می دانستند در نمایش «اژدها اش اما او با اثر قبلی خودش و عروسك فرانسوی» و این اثر «سلول صفر» به عینه نشان داد كه شرط اتفاق و نیكی اش، تداوم است.
نه این كه شهابی باشی، بدرخشی و بعد تمام شوی و آنچه بماند، خاطره ای باشد محو. پس ترجیح می دهم او را كارگردانی بدانم تك اثره. چون او در این رویه هرگز اقبال و توفق اژدها نرسید. حسن تمایز بصری اجرا طراحی صحنه اثر است كه چشم نوازی می كند و در نوع خود جالب است.
تقطیح صحنه در دو سو و خط حایلی كه رجی از كابینت است كه نقش آشپزخانه را در هر دو سوی گود بازی، بازی می كند و قدمت فراوانی دارد در همان چالش های تك و توك بازیگران در هر سو كه به صدقه سر آن بازیگری در پاره ای وقت ها ممكن است.
در كل اجرای «سلول صفر» اجرای ایستا و مینی مال است كه به توجه و دقت جنبه های رفتاری و خرده پی رنگ های انسان امروزی را نشان می دهد.
بازی ها را هم جوان نمایشگرانی ایفا می كنند كه در حد وسع آنچه بوده ارایه كرده اند. بازی هایی كه در حد توقع متن و بیشتر از انتظار و تفكر كارگردانی نمایش بوده است.
منبع : روزنامه جوان