جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زمان زیستن و زمان مردن - The Time To Live And The To Die


سال تولید : ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده : تایوان
محصول : ژانگ هواکون و یوئه وانلی
کارگردان : هو شیائو - شین
فیلمنامه‌نویس : ژو تیانوِن و شیائو - شین
فیلمبردار : لی پینگبین
آهنگساز(موسیقی متن) : وو چوچو
هنرپیشگان : یو آنشون، تیان فنگ، مئی فانگ، تانگ رویون، شیائو ای، یان شنگهوآ، ژو دونگهونگ، شین شوفن، چن شوفانگ، لین چونگوِن و ژانگ نینگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۷ دقیقه.


سال 1957. خانواده‌ای که اهل بخش اصلی خاک چین هستند، در شهرکی در جنوب تایوان زندگی می‌کنند. سال 1947. پدر خانواده، «فنمینگ» (فنگ)، در جست‌وجوی موقعیتی بهتر به تایوان آمده و سایر افراد خانواده نیز یک سال بعد به او پیوسته‌اند. اما با پیروزی کمونیست‌ها در 1949 که تایوان تبدیل به جزیره‌ای مجزا با حکومتی ملی‌گرا و در ستیز با سرزمین اصلی شد، رابطه خانواده با سرزمین مادری و باقی افراد فامیل نیز قطع شد. «آشیائو» (نینگ)، پسر کوچک خانواده، کاری به دنیای بزرگ‌ترها ندارد و فاصله خود را با پدر بی‌عاطفه و سخت‌گیرش حفظ می‌کند. خبرهای جنگ و غرش تانک‌ها در دل شب، بزرگ‌ترها را مضطرب و پریشان کرده است. وقتی هم که خبری از اقوام می‌رسد، تنها مسئله جالب برای بچه‌ها کندن تمبر روی پاکت‌هاست. مادر (فانگ) به دخترش، «هویلان» (ای) می‌گوید که باید تحصیلاتش را ادامه دهد و شوهرش برای خود دست‌وپا کند. یک شب که برق رفته، پدر می‌میرد. «آشیائو» (آنشون) از ضجه‌های دیگران تکان می‌خورد. 1964. «آشیائو» و هم کلاسی‌هایش به کارهای خلاف روی آورده‌اند. «آشیائو» دل‌باخته «وو شومئی» (شوفمن)، دختر همسایه، می‌شود. «هویلان» با «چونینگ» (چونگوِن) نامزد می‌کند. مادر پی می‌برد که سرطان حنجره دارد. او برای معالجه به تایپه می‌فرستند. «آشیائو» بیش از پیش در دنیای اراذل و اوباش غرق می‌شود. برادر بزرگ‌ترش، «آژونگ» (شنگهوآ)، به‌خاطر ضعف جسمی از سربازی معاف می‌شود. «آشیائو» تصمیم می‌گیرد به مدرسه نظام برود. مادر، تحلیل رفته، به خانه باز می‌گردد. پس از مرگ مادر، «آشیائو» برای نخستین بار در زندگی‌اش می‌گرید. «هویلان» در میان اسباب و اثاثیه مادر و پدر، دفتر خاطرات پدر را پیدا می‌کند که در آن نوشته به‌دلیل ابتلا به سل، مخصوصاً خود را از بچه‌ها دور نگه می‌داشته است. 1966. «آشیائو» در کنکور دانشگاه رد می‌شود و بدین‌ترتیب بخت ازدواج با دختر همسایه را از دست می‌دهد. مادربزرگ (رویون) هم می‌میرد. «آشیائو» به‌یاد می‌آورد که او تنها فرد خانواده بوده که در جست‌وجوی جاده بازگشت به چین با او همگام شده بوده است.
* فیلم با نوعی نائورالیسم تشدید شده، حاوی خاطراتی از دوران کودکی کارگردان، به‌خصوص تأثیرهای پدر او، است. شخصیت‌ پدر به‌رغم رویه پدرسالارانه‌اش فاقد حضوری مسلط می‌نماید و عمدتاً به چشم پسر، مرموز و درک‌نشدنی جلوه می‌کند. توازن دقیق بین دیدگاه‌های کودک و بزرگ‌سالان، به شیائو - شین امکان داده تا در این اثر، شکل مورد نظر و معمول خود را کامل کند: روند وقایع که به‌نظر فاقد طرح داستانی می‌رسد، بیشتر از وزن فیلم و نه مقتضیات درام منشأ می‌گیرند. بر بستر جنگ و مرگ‌های پی‌درپی، دوری از سرزمین مادی به نحوی تأثیرگذار برجسته می‌شود.