یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

زن از منظر اسلام


زن از منظر اسلام
در الدر المنثور (الدر المنثور ج ۲ ص ۱۵) است که بیهقی از اسما بنت‏ یزیدانصاری روایت کرده که نزد رسول خدا (ص) شده در حالی که آن جناب در بین اصحابش قرار داشت ، اسما عرضه داشت : پدر و مادرم فدایت باد ، من از طرف زنان خدمت‏ شما آمده‏ ام ، یا رسول الله‏ جانم به فدایت بدان که هیچ زنی ‏در شرق و غرب از آمدن من به نزد تو خبردار نشده ، مگر آن که نظریه ‏اش مثل همین نظریه‏ ای است که من عرض می ‏کنم.
خدای تعالی تو را به حق مبعوث کرد به سوی مردان و زنان (عالم) و ما به تو ایمان ‏آوردیم و به معبود تو که تو را فرستاده نیز ایمان آوردیم و ما طایفه زنان محصور در چهار دیواری ‏خانه ‏ها و تحت ‏سیطره مردان هستیم و در عین حال پایه و اساس خانه و زندگی شما مردانیم ، ‏این مائیم ‏که شهوات شما را بر می ‏آوریم و به فرزندان شما حامله می ‏شویم و اما شما مردان در دین اسلام برتری ‏هایی بر ما یافته ‏اید ، شما به نمازهای جمعه و جماعت و به عیادت‏ بیماران و به تشییع جنازه می ‏روید ، همه‏ ساله می ‏توانید پشت ‏سر هم به‏ حج بروید و از همه ‏اینها ارزنده ‏تر این که شما مردان می ‏توانید در راه خدا جهاد کنید و چون شما به سوی حج و یا عمره ‏و یا به سوی جهاد می ‏روید اموال شما را حفظ می ‏کنیم و برای شما پارچه می ‏بافیم تا لباس برایتان بدوزیم و اموال شما را تر و خشک می ‏کنیم ، (در نسخه ‏ای دیگر آمده اولادتان ‏را تربیت می ‏کنیم) پس آیا در اجر و ثواب با شما شریک نیستیم ؟
حضرت با همه رخسارش ‏روی به اصحاب خود کرد و سپس فرمود :
آیا سخن هیچ زنی بهتر از سؤال این زن ‏درباره امر دینی اش شنیده ‏اید ؟
عرضه داشتند : یا رسول الله ، هیچ احتمال نمی ‏دادیم زنی به ‏چنین مطالبی راه‏ پیدا کند ، آنگاه رسول خدا (ص) متوجه آن زن شد ، و سپس به وی فرمود :
ای زن برگرد ، و به همه زنانی که این سؤال را دارند ، اعلام کن که همین‏ که شما به خوبی شوهرداری کنید ، خشنودی او را به دست آورید ، و تابع موافقت او باشد ، اجر همه ‏اینها معادل است با اجر همه آنهایی که برای مردان شمردی ، زن برگشت در حالی ‏که از شدت خوشحالی مکرر می‏ گفت : لا اله الا الله، الله اکبر.
ـ مؤلف قدس سره : روایات در این معنا در جوامع حدیث ‏از طرق شیعه و اهل سنت بسیار وارد شده و از میان همه آن روایات زیباتر روایتی است که مرحوم کلینی در کافی ‏از ابی ‏ابراهیم موسی بن جعفر (ع) نقل کرده که فرمود :
جهاد زن این است که نیکوشوهرداری کند. (فروع کافی ج ۵ ص ۵۰۷ حدیث ۴)
و از جامع ‏ترین‏ کلمات در این باره سخنی است که در نهج البلاغه آمده ، سخنی که علاوه بر جامعیت مشتمل است بر اساس تشریع احکام راجع به‏ زنان (نهج البلاغه صبحی صالح ص ۴۰۵ رساله ۳۱) و این‏ سخن را کافی نیز به سند خود از عبد الله بن کثیر از امام صادق (ع) از علی بن ‏ابی طالب (ع) نقل‏ کرده (فروع کافی ج ۵ ص ۵۱۰ حدیث ۳) ، و نیز به سند خود از اصبغ بن نباته از آن جناب آورده ، که درنامه ‏ای که به فرزندش نوشته فرموده : ان المراهٔ ریحانهٔ و لیست‏ بقهرمانهٔ ،
زن ریحانه ‏است نه قهرمان !
و هم چنین کلام دیگری که در این باره از رسول‏ خدا (ص) نقل شده‏ که فرمود :
زن لعبت است ، هر کس او را گرفت مراقب باشد ضایعش نسازد
آری رسول‏ خدا (ص) تعجب می کرد از مردی که همسرش را می ‏زند ، و آنگاه با همان دست با وی ‏معانقه می ‏کند.(فروع کافی ج ۵ ص ۵۱۰ ذیل حدیث ۲)
در کافی نیز به سند خود از ابی مریم از امام ابی جعفر (ع) روایت ‏کرده که ‏فرمود :
رسول خدا (ص) فرمود : آیا جای تعجب نیست که کسی همسرش را بزند، و آنگاه ‏با او دست به گردن شود ؟
و امثال این بیانات در احادیث بسیار زیاد است ، که‏ اگر کسی‏ در آنها دقت کند نظریه اسلام در باره زنان را درک می ‏کند.(فروع کافی جلد ۵ ص ۵۰۹ حدیث ۱)
حال به بحثی که پیرامون داستان اسماء دختر یزید انصاری داشتیم ‏بر می ‏گردیم ، اگر کسی در این حدیث و در نظایر آن که داستان هایی از مراجعه زنان به رسول خدا (ص) و گفتگویشان با آن جناب در مسائل راجع به شرایع دین را حکایت می‏ کند و نیز در احادیثی که از حقوق مختلف زنان خبر می ‏دهد دقت کند ، این معنا برایش روشن می ‏شود که ‏زنان در عین این که در حجابند ، و مسؤولیت شان اداره داخل خانه‏ ها است و بیشتر به شؤون زندگی ‏منزلی می ‏پردازند در عین حال ممنوع از مراوده و آمد و شد به نزد ولی امر ، و نیز تلاش در حل‏ مشکلاتی که احیانا پیش می آید نبوده ‏اند ، و این همان آزادی عقیده ‏ای است که ما در ضمن ‏بحث پیرامون ‏آزادی عقیده ، در آخر سوره آل عمران در باره اش بحث کردیم.
و از حدیث نامبرده ‏و نظایر آن سه نکته استفاده می ‏شود.
● استفاده سه نکته از روایت اسماء بنت‏ یزید ، پیرامون موقعیت‏ و شخصیت زن در اسلام
▪ ‏اول این که طریقه مرضیه زن در اسلام این است که به تدبیر امور داخلی منزل ‏و تربیت ‏اولاد بپردازد و این طریقه در عین این که سنتی است پسندیده ، و غیر واجب ، و لیکن ترغیب ‏و تشویق هائی‏ که در باره آن شده - از آنجایی که جو مسلمین جو تقوا و به دست آوردن رضای ‏خدا و ترجیح ثواب های آخرت بر بهره‏ های‏ دنیوی ، و تربیت بر اساس اخلاق صالحه زنان یعنی ‏عفت و حیا و محبت اولاد و عشق ورزیدن به زندگی در محیط خانه و امثال آن بوده - این سنت مستحب همچنان محفوظ مانده است.
اشتغال به این شؤون و اهتمامی که در زنده نگه داشتن عواطف ‏پاکی که خدای ‏عز و جل در وجود زنان به ودیعه سپرده زنان را مشغول به خود کرد و فرصتشان‏ نداد که در مجامع‏ مردان داخل شده و با آنان حتی در حدودی که خدا به آنان اجازه داده بود اختلاط کنند ، شاهد این معنا همین است که این سنت همچنان در بین مسلمانان در طول قرن های طولانی روی ‏پای خود ایستاده بود ، تا آن که بی ‏بند و باری ‏زنان مغرب زمین به عنوان آزادی زنان در جوامع ‏مسلمین رخنه یافت و بدون اینکه مسلمانان خودشان‏ متوجه شوند بدترین جنایات را بر مرد و زنشان وارد آورد و آن عبارت بود از تباهی اخلاق و فساد زندگی و به زودی دود این افسارگسیختگی به چشمشان خواهد رفت.
آری اگر اهل قرا ایمان می‏ آوردند و تقوا پیشه می‏ کردند خدای ‏تعالی برکاتی از آسمان به رویشان باز می‏ کرد و آن وقت از آسمان و زمین برخوردار می ‏شدند و لیکن آیات خدا را تکذیب کردند و نتیجه‏ اش این شد که گرفتار شدند.
▪ دوم اینکه جای تردیدی باقی نمی ‏ماند که ممنوعیت ‏زنان از شرکت در امر جهاد و امر قضاوت و حکومت بر مردم سنت واجبی بوده است. ارزش احکام اسلامی در محیط و ظرف اجتماعی تحت‏ حاکمیت ‏اسلام ، معلوم می ‏گردد.
▪ سوم این که اسلام این محرومیت زنان را مهمل نگذاشته و آن را به مزیتی ‏برابر آن‏ جبران کرده است ، مثلا اگر زنان از فضیلت جهاد در راه خدا محروم شده ‏اند خدای تعالی این‏ فضیلت را به فضیلتی دیگر معادل ‏آن جبران نموده و مزایا و فضایلی به او داده که در آن‏ افتخاراتی حقیقی هست.
مثلا اسلام نیکو شوهرداری کردن را جهاد زن قرار داده و شاید همین ‏مطلب در بین ما (البته مایی که فعلا در ظرف زندگی فاسدی قرار داریم) آن طور که هست ‏ارزش خود را نشان ندهد و لیکن در ظرف زندگی ‏ای که اسلام حاکم بر آن است (و در آن ‏ظرف برای هر چیزی به‏ مقدار ارزش واقعیتش ارج نهاده می ‏شود و در آن همه تلاشها و رقابت ‏ها بر سر فضایلی از انسانیت است که مورد رضامندی خدای سبحان باشد ، خدایی که ‏ارزش هر یک از فضایل را آن طور که هست می ‏شناسد و برای سلوک هر انسانی مسلکی ‏را معین نموده و آن انسان را به پیمودن آن مسلک تشویق نموده و برای ملازم بودن خطی که ‏برایش ترسیم کرده به او ارزشی معین کرده که معادل انواع خدمات انسانی ، و معادل اعمال آن‏ است.)
در چنین ظرفی دیگر هیچ خطی ‏بر خطی دیگر برتری ندارد ، ساده‏ تر بگویم در چنین ‏ظرفی فضیلت آن مردی که در معرکه قتال حاضر می‏ شود و با کمال‏ سخاوت خون خود را ایثار می ‏کند ، از فضیلت زنی که وظیفه شوهرداریش را انجام می ‏دهد ، برتر نیست و نیز آن مرد حاکمی که سرپرستی جامعه را به عهده گرفته ، چرخ زندگی مجتمع را می ‏چرخاند ، هیچ افتخاری بر آن زن ندارد و آن مردی که بر مسند قضا تکیه زده هیچ برتری نسبت به زنی که ‏کودکش را تر و خشک می ‏کند ندارد ، چون منصب حکومت و قضا - البته برای کسی که در آن‏ دو منصب طبق حق عمل کند و حق را به حق دار برساند - جز خون دل و مشقت دنیوی ‏اثری ‏ندارد چون در ظرف اسلام و برای مرد مسلمان قبول این منصب ‏ها در حقیقت‏ خود را به معرض‏ مخاطر و مهالک افکندن است ، چون هر لحظه ممکن است‏ حق بیچاره ‏ای را که به جز رب العالمین حامی ‏یی ندارد ضایع کند.
ان ربک ‏لب المرصاد (سوره فجر آیه ۱۴) رب العالمینی که در کمین ‏ستمکاران است ، بنا بر این چه افتخاری هست برای مردان بر زنانی که اگراین مسؤولیت ‏ها را نپذیرفته‏ اند ، برای این است که رب العالمین از آنان نخواسته و از آنان چیز دیگری خواسته و برایشان ، خطی دیگر ترسیم کرده که باید ملازم خط خود باشند و راه خود را بروند.
پس در مجتمع اسلامی این پست ها وقتی افتخار می ‏شود و زمانی اثر خود را می ‏بخشد و وقتی تعبد به آن برای صاحبش صحیح و مشروع می‏ گردد که صاحبش‏ در پذیرفتن آن نوعی ‏ایثار کرده باشد و طوری تربیت‏ شده باشد که هر پستی را که اجتماع به او می ‏دهد در نظرش‏ مسؤولیت ‏و بار گران باشد و در قبول آن از خود گذشتگی به خرج دهد ، در چنین مجتمعی اگر به مرد بگویند تو باید به میدان‏ جنگ بروی یا کشور را اداره کنی ، به خاطر رضای خدا این بارسنگین را به دوش می ‏کشد و اگر به زن بگویند تو باید در خانه ‏بمانی و نسل را تربیت کنی ، او نیز به خاطر خدا قبول می ‏کند و هیچ تناقضی هم در این دو قسم حکم نمی ‏بیند.
آری اختلاف شؤون و مقامات اجتماعی و اعمال‏ بشری به حسب اختلاف مجتمعات و جو آنها چیزی نیست که کسی بتواند آنرا انکار کند ، یک سرباز ، یا یک حاکم و یا یک ‏قاضی مسلمان ، اگر افتخار می ‏کند به خاطر یک احترام خرافی و غیر واقعی نیست ، بلکه یک‏ کرامت واقعی است و آن این است که توانسته در راه خدا مسؤولیتی سنگین را به عهده بگیرد ولی یک سرباز غیر مسلمان که در محیطی ‏مادی تربیت ‏یافته ، او نیز در جنگیدن و خون دادن و اینکه حاضر شده است جان خود را در راه وطن خود بدهد افتخار می ‏نماید ، لیکن به خاطر یک‏ احترام خرافی و غیر واقعی افتخار می ‏کند و آن این است که وقتی کشته شد و به اعتقاد اونا بود و هیچ و پوچ گشت ، مردم نامش را در فهرست فداکاران در راه وطن می ‏برند و از خود نمی ‏پرسد وقتی من هیچ و پوچ شدم کجا هستم که از تعظیم نامم لذت ببرم.
و همچنین یک ستاره ‏سینما در آن جامعه احترامی پیدا می ‏کند که حتی رئیس جمهور هم آن احترام را نداشته باشد ، در حالی که شغلشان ‏و آنچه در طول عمر به مردم‏ می ‏دادند ، بزرگترین عامل سقوط ‏مقام زنان بود ، و شنیع ‏ترین فحشا و سزاوار شنیع ‏ترین سرزنش ‏بودند.
پس همه اینها که گفتیم علتش این است که ظرف زندگی خوبی ها و بدیها و افتخارات‏ و ننگ‏ها را معین می ‏کند ، چه بسیار جمعیت‏ ها که یک امر ناچیز و حقیر را تعظیم و یک امر مهم و ارزنده را تحقیر می ‏کنند ، پس هیچ بعید نیست که اسلام اموری را تعظیم کند و ما مسلمانانی که در محیط ‏مادیت و غرب‏زدگی بار آمده ایم آن را حقیر بشماریم یا اسلام اموری ‏را حقیر بشمارد که در چشم و درک ما بسیار عظیم باشد و بر سر آنها سر و دست بشکنیم و ظرف در صدر اسلام ظرف تقوا و ایثار آخرت بر دنیا بود ، نه ظرفی که فعلا ما داریم.
● در باب ، حدیث منسوب به "اسما" :
در دین اسلام با اینکه بسیاری از تکالیف از زن ساقط شده است ، با این حال زن از ثواب بسیاری از این اعمال محروم نشده است ، در حقیقت در نزد خدا ، خانه داری زن ارزش کمتری نسبت به جهاد مرد ندارد و این شاهد لطف و کرم خداوند نسبت به زن می باشد. در روایت هم داریم که به عنوان مثال اگر زنی خانه شوهر خویش را جارو کند ، ثوابی معادل آزاد کردن چهل بنده را دارد. این در حالی است که زن نسبت به جارو زدن ِخانه همسر خویش هیچ مسئولیتی ندارد و اگر نتواند و یا نخواهد این کار را انجام دهد ، در پیشگاه خداوند هیچ گناهی را مرتکب نشده است.
اما مرد نسبت به جهاد و معاش و ... مکلف است و اگر آنها را انجام دهد ، هم به وظیفه خویش عمل کرده و هم ثواب و رضایت خدای متعال را به دست آورده و اگر قصور کند ، در پیشگاه خداوند گناهکار است.
از طرفی دیگر ، دلیل اجر بزرگ کارهای کوچک زن این است که مرد بدون همکاری زن ، نمی تواند به بسیاری از تکالیف خود جامعه عمل بپوشاند و بنابراین ، مرد با تکیه به زن است که می تواند به فضایل بزرگی نایل شود. پس عدالت حکم می کند ، زن نیز در اجر و پاداش مانند او باشد ، هر چند در ظاهر کارهای مردان بزرگ تر به نظر برسند. کما اینکه فذاکاری زن ، هر چند ظاهری کوچک داشته باشد ، اما فداکاری و ایثار اصلا کوچک نیست.
نکته دوم این حدیث این است که ، هنگامی زن در این ثواب ها بهره می برد که به همسرش در راه حق و حقیقت و خدا کمک کند و در زندگی ایثار کند و این شامل همه زنان نخواهد شد. اما با این حال با توجه به تاریخ می بینیم که در طول تاریخ زنان ایثار بسیاری کرده اند ، چه آنانکه شوهرانی نیکو داشته اند و چه ....
باز هم تاکید می کنم ، در اسلام واقعا به زن ارزشی خاص داده شده است ، زحمات و ایثار او هرچند اینکه در کنج خانه انجام شده ، اما اجری همانند جهاد در میدان های جنگ است ، این بهایی است که هرگز از سوی مردان به زن داده نشده است و با توجه به آمیزه های اسلام این بزرگترین ظلم به زن است.
در جوامع امروز ، ارزش زن به تحصیل و کار و شغل و درآمد و ... است - البته کسی مخالف همه اینها نیست - اما اسلام برای آن زن عشایر که نه سواد دارد و نه کلاس ! و فقط کار و بچه داری می کند ، اهمیت و اجری کمتر از آن زنی که در دانشگاه تدریس می کند و در کنفرانس های جهانی مدال و گواهینامه دریافت کرده ، قائل نیست ! چه بسا اینکه بیشتر هم باشد !!
اما زنی که دارای فضایل و علم باشد و به وظایف الهی و همسری و مادری خویش به درستی عمل کند ، نیز اجری چندین برابر خواهد داشت. نگاه اسلام به زن ، نگاه زن در اجتماع نیست ! بلکه از زن انتظار دارد ، همسر و مادر مهربان و بنده ایی پاک دامن و با تقوی باشد.
در اسلام کار زن در بیرون یا تحصیل او ، در صورتی که عفت و قداست او حفظ نشود نه تنها هیچ ارزشی ندارد بلکه گناه نیز است و یا اگر کار او با اجازه همسر او (در حدود الهی) نباشد این کار هیچ ارزشی ندارد.
در اسلام آنچه بیش از همه برای زن مهم است ، حفظ پاکی و پرهیز از اختلاط با نامحرمان است و تحصیل و کار و ... باید حول این محور باشد ، نه آنکه می بینیم در جوامع امروز ، زن برای به دست آوردن مدرک و کار حاضر می شود همه چیز خود را حراج کند.
امروزه با توجیهاتی روبرو هستیم مبنی بر اینکه اگر زن مدرک تحصیل و منزلت اجتماعی نداشته باشد ، در جامعه و یا حتی در نزد اقوام و اطرافیان و حتی همسر هیچ ارزشی ندارد !
باید تایید کنیم که متاسفانه این نظر در حال همه گیری است ، و متاسفانه کسانی خواسته و ناخواسته این بدعت بزرگ را به نام دین و ... رواج می دهند در واقع به خود و نسل های خود ستم بزرگی می کنند و به قول علامه زود است که شاهد در چشم رفتن این دود در چشمان خود باشند.
اما با همه این اوضاع و احوال ، زن مومن باید از این موارد دوری کند و در درجه اول به عفت خود ارج بنهد و سپس به فکر تحصیل و ... باشد. و لزومی ندارد که زن برای تحصیل حتما در اختلاط با مرد باشد. مگر مادران و خواهران معصومین ما ، زنانی بی سواد بودند ؟! (نعوذبالله) ایشان بانوانی بودند که در علم ستودنی و سرآمد بودند و این در حالی بود که با عفت ترین زنان در همه تاریخ بودند. کسب علم هیچ منافاتی با عفت ندارد ، اما من نمی دانم که در جامعه امروز چه ساز و کاری در حال اجراست که بسیاری در کنار کسب علم ، بسیاری از ارزش های خود را از دست می هند.
(البته آن چیزی که امروز به نام علم مردم در پی آن هستند مدرک است ، زیرا علم نوری است که تاریکی های جهل را روشن می کند و موجب سعادت انسان است ، و تحصیلی که به موازات آن ارزش ها از بین بروند ، مدرک است و نه علم)
متاسفانه گفتن و نوشتن اینها هیچ فایده ایی ندارد ، چون وقتی در جامعه ایی زشتی ها ارزش های بزرگ محسوب شوند ، در حقیقت آن جامعه ، جامعه عصر جاهلیت است ، جاهلیت مربوط به قرن ۱ یا ۲۱ نیست ، جاهلیت زمانی اتفاق می افتد که مردم از صراط مستقیم به راه های شیاطین بیفتند و گمان کنند ، با ارزش ترین اعمال را انجام می دهند.
در جامعه غرب نابودی زن به اسم آزادی صورت می گیرد و در جامعه ما نابودی زن با رفتارهای سلیقه ایی در دین ، و اصلاح این نیاز به انقلاب صاحب زمانی دارد ، چون مردم نمی خواهند رویه را تغییر دهند ! توجه کنید : نمی خواهند نه نمی شود.
وقتی حکومت ها ، برداشت های حزبی و سیاسی خود را از دین اجرا می کنند ، نتیجه همین است که امروز با آن مواجه ایم و فردایی که .... به امید روزی که بخواهیم خود را تغییر دهیم .....
علامه سید محمد حسین طباطبایی قدس سره
ترجمه تفسیر المیزان
منبع : سایت مناجات


همچنین مشاهده کنید