شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فاصله زندگی و زندان در مصر


فاصله زندگی و زندان در مصر
اخوان المسلمین با پیشنه ای ۸۰ ساله یکی از بزرگ ترین گروه های فکری سیاسی در جهان اسلام است که در بسیاری از کشورهای عربی قوی ترین بلوک های اپوزیسیون را نیز تشکیل داده است. این گروه در سال ۱۹۲۸ توسط حسن البناء تأسیس شد و شعار زیر را سرلوحه فعالیت خود قرار داد: «خدا هدف ماست. پیامبر رهبر ماست. قرآن قانون ماست. جهاد شیوه ماست. مرگ در راه خدا بالاترین امید ماست.»
هم اکنون اخوان المسلمین در بسیاری از کشورها مبارزاتی را علیه رشته ای از مسائل عمده نظیر سکولاریسم یا مسئله فلسطین و اسرائیل در پیش گرفته است، اما مهمترین و پایدارترین چالش پیش روی آن حکومت مصر بوده که پس از جنگ جهانی دوم این چالش جدی تر شده است. با وجود آن که فعالیت این گروه در مصر در سال ۱۹۵۴ ممنوع شد، اما اکنون محبوب ترین جنبش سیاسی کشور به حساب می آید. اعضای اخوان المسلمین بارها کوشیده اند از طریق انتخابات وارد نهادهای دولتی شوند اما دولت مصر به رهبری حسنی مبارک با اتخاذ ترتیباتی شرایط ناکامی آن را فراهم آورده است. این گروه در ۲۰۰۵ در انتخاباتی نسبتاً رقابتی با کسب یک پنجم کرسی های مجمع خلق به کانون قانونگذاری مصر وارد شد و به بزرگ ترین بلوک اپوزیسیون در تاریخ این کشور مبدل شد. کاندیداهای اخوان المسلمین برای ورود به پارلمان به طور مستقل نامزد شدند اما ارتباطات خود را با گروه حفظ کرده اند. اخوان المسلمین در میان دانشجویان و نخبگان فکری مصر هواداران بسیاری دارد و شبکه های خدمت رسانی آن در مناطق دورافتاده نگاه و نظر روستائیان را نیز به آن جلب کرده است.
در آستانه انتخابات شوراهای محلی اخوان المسلمین دور جدید مبارزه سیاسی را برای به دست آوردن آرای فراوان مردمی شروع کرد، اما دولت مصر که به شدت از پیروزی آن هراس داشت روند بازداشت اعضای این گروه را تسریع بخشید. در نتیجه از میان ۱۰هزار عضو اخوان المسلمین تنها صلاحیت ۶۰ نفر برای شرکت در این انتخابات تأیید شد. اما این گروه وعده داده که به رغم این اقدامات دولت به مبارزات انتخاباتی اش ادامه خواهد داد. در کنار آن دانشجویان و اعضای این گروه در اعتراض به دستگیری های گسترده اعضای اخوان المسلمین تظاهرات و گردهمایی های وسیعی را شکل می دهند.
محمد مهدی عاکف هفتمین رهبر اخوان المسلمین از زمان تأسیس آن است که حکومت مبارک بنا به ملاحظات داخلی از رویارویی مستقیم با وی سر باز می زند. اما دولت قاهره با دستگیری مشاوران و نزدیکان وی به تدریج به هسته رهبری اخوان المسلمین نزدیک شده و حلقه فشار و سرکوب را تنگ تر کرده است. خیرات الشاطر سومین نفر در کادر رهبری اخوان المسلمین است که به همراه دامادش ایمن عبدالغنی و برخی دیگر از نخبگان این نحله فکری در بازداشت به سر می برند و آنها در انتظار حکم دادگاه نظامی هستند. این دادگاه تاکنون چندین بار اعلام حکم آنها را به تأخیر انداخته است اما انتظار می رود که حکم قطعی اواخر ماه مارس اعلام شود.
زهرا الشاطر دختر خیرات الشاطر و همسر ایمن عبدالغنی در گفت وگویی با روزنامه گاردین ماجرای بازداشت پدر و همسرش و شرایط زندگی فرزندانش در غیاب پدر را بازگو می کند.
□□□
از زمانی که با همسرم ازدواج کرده ام چهار بار او را دستگیر کرده اند. هر بار که انتخاباتی برگزار می شود او را می برند. سال ۲۰۰۵ هنگامی که اخوان المسلمین در انتخابات پیروز شد همه خوشحال بودند. البته من هم مشعوف شدم اما پریشان هم بودم؛ می دانستم که می آیند و همسرم را بازداشت می کنند. دقیقاً همین اتفاق هم افتاد. او را ۶ ماه بردند.
وقتی او را بازداشت کردند همه ما سوار اتومبیل بودیم. خانه مان را عوض کرده بودیم و پلیس آدرس جدید ما را نداشت. بنابراین در خیابان ها دنبال او می گشتند. تا بچه ها را در راه مدرسه سوار کردیم اعضای پلیس روی ماشین پریدند و فریاد زدند: «سعی نکنید فرار کنید». همسرم سعی نمی کرد فرار کند. حتی نمی دانست که می خواهند او را بازداشت کنند. اگر می دانست خودش به دیدار دادستان می رفت.
پلیس به طرزی خشونت آمیز او را از ماشین بیرون کشید. بچه هایم گریه و زاری می کردند: «می خواهند پدرمان را بکشند! نه، او را نکشید.» یکی از افسران پلیس گریه می کرد. (بعداً بسیاری از اعضای پلیس از من عذرخواهی کردند. می گفتند که فقط دستورات را اجرا کرده اند. آنها رفتند و برای بچه هایم آبنبات خریدند).
افسر مسئول بازداشت اصرار داشت من و بچه هایم را هم با خودشان به ایستگاه «امنیه دولتی» ببرند. همسرم به آنها گفت: «بگذارید او بچه ها را ببرد، رانندگی بلد است. کسی که دنبالش هستید من هستم. بگذارید آنها بروند.» اما مقام های پلیس امتناع ورزیدند. همسرم خواست که من و بچه ها با او در یک ماشین باشیم تا سربازان کاری به کارمان نداشته باشند. اما افسر ارشد وادارمان کرد سوار ماشین دیگری شویم.
همه بچه هایم گریه می کردند و همسرم شروع به داد و فریاد کرد تا رهگذران بشنوند. ساعت ۳ بعدازظهر بود و مردم زیادی در آن حوالی جمع شدند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است. همسرم شماره تلفن پدرم را به آنها داد و خواست به او زنگ بزنند. او نگران بود که کسی نداند چه بر سر ما آمده است. پلیس نمی خواست دیگران چیزی بدانند بنابراین او را به شدت کتک زدند.
پلیس معمولاً اعضای اخوان المسلمین را در نیمه های شب وقتی که همه خوابند، بازداشت می کند. هنگامی که به خانه ای یورش می برند اولین کاری که می کنند این است که همه خطوط تلفن را قطع می کنند تا ساکنان منطقه نتوانند با یکدیگر تماس بگیرند.
وقتی ما را به اداره امنیه دولتی بردند، من و بچه هایم را به مدت ۷ تا ۸ ساعت داخل ماشین خودمان در یک گاراژ بزرگ نگه داشتند. بچه ها وحشت زده و شوکه شده بودند طوری که هرگز آن گونه نشده بودند. پسرم از ترس خودش را خیس کرد و از آن زمان شب ها موقع خواب همیشه این مشکل را دارد. مرتب از من می پرسیدند: «چرا پدرمان را اینطوری بردند مگر چه کار کرده بود » باید سعی می کردم آرام شان کنم اما من هم به کسی نیاز داشتم که خودم را آرام کند. بسیار مضطرب و پریشان بودم و نمی توانستم کاری برایشان بکنم. وقتی ایستگاه را ترک کردیم از افسر پلیس خواهش کردم که تلفن همراهم را پس بدهد و او این کار را کرد؛ ملاطفت نشان داد. فکر می کنم او هم مضطرب بود. او هم یک انسان است و می دانست رفتاری که کرده اشتباه بود. هنگامی که اجازه دادند از ایستگاه خارج شویم به پدرم زنگ زدم. هیچ کسی نمی دانست که ما را در خیابان بازداشت کرده اند. پدرم دوستی را فرستاد و ما را سوار کرد زیرا خودم آنقدر شوکه بودم که نمی توانستم رانندگی کنم. همسرم ۶ یا ۷ ماه را در زندان سپری کرد. تنها ۳ ماه آزاد بود که دوباره پلیس آمد و او را بازداشت کرد. در حیرت بودم؛ انتظار بازگشت آنها را نداشتیم. می خواستیم یک هفته بعد به مکه برویم و خانه خدا را زیارت کنیم اما دیگر نتوانستیم.
بعداً پدرم نیز بازداشت شد. اصلاً فکر نمی کردم او را هم دستگیر کنند. وی یکی از اعضای میانه رو و دیپلماتیک اخوان المسلمین است. علاوه بر این در صحنه سیاسی مصر این امر غیرمنتظره بود که رهبر عالی اخوان المسلمین یا معاونان او را بازداشت کنند. این اولین باری بودکه چنین اتفاقی می افتاد. این یک شوک بزرگ بود. ۳ بامداد بود که صدای زنگ تلفن را شنیدم. دلشوره داشتم که مبادا اتفاق بدی افتاده باشد اما سعی کردم این حس را نادیده بگیرم. به خودم گفتم: «بسیار خب، فقط بگیر آرام بخواب.» یک دقیقه بعد محکم به در خانه کوبیدند اما همسرم بیدار نشد. حجابم کامل نبود. به همین دلیل نزدیک در دویدم و گفتم: «صبر کنید، اجازه بدهید حجابم را درست کنم.» آن سوی در برادر کوچکم «سعد» با آنها بود. پرسیدم که چه اتفاقی افتاده و او گفت: «امنیه دولتی. آنها اینجا هستند.»
وقتی در را باز کردم همسرم پرسید: «چرا من من تنها سه ماه است که از بازداشت بیرون آمده ام. هنوز مجالی نداشته ام که کار جدیدی بکنم.» افسر پلیس گفت: «محل نگهداری کتاب ها و کاغذهایت را نشانم بده.» اما آنها بار آخر که آمده بودند همه چیز را برده بودند و چیزی برای دیدن باقی نمانده بود. این اتفاق مربوط به ۳ ماه پیش بود و ما فرصت پیدا نکرده بودیم چیز جدیدی بخریم.
وقتی بچه هایم بیدار شدند و متوجه شدند که باز هم پدر و پدربزرگ شان را برده اند مبهوت و شوکه شدند.
در گروه اخوان المسلمین، می کوشیم که بچه هایمان را با ارزش های صلح آمیز و لطیف بزرگ کنیم. از آنها می خواهیم که با منشی نیک زندگی کنند. اکنون اما دختر بزرگم سارا که ۱۰ سال دارد سؤال های خطرناک از من می پرسد. چیزهایی مثل این: «تو خیلی ضعیف هستی. نتوانستی از پدرم دفاع کنی. مگر او یک مرد قوی نیست پس نباید اجازه دهد که هر بار او را راحت ببرند. شما آدم های ضعیفی هستید.» برای بچه هایم جای تعجب است وقتی می بینند که اگر پدرشان آدم خوبی است باز هم او را می برند. سعی می کنم چیزهایی را برای سارا توضیح دهم اما او نمی فهمد. به او گفتم: «پدر و پدربزرگت آدم های خوبی هستند اما مشکل این دولت است.» سارا یک بار از من پرسید: «اگر آدم های خوب را زندانی می کنند و اجازه می دهند آدم های بد آزاد باشند پس چرا ما باید آدم های خوبی باشیم.» از منظر اسلامی برایش توضیح دادم. گفتم برای آن که جامعه را به یک جامعه خوب تبدیل کنیم باید صبور باشیم و سعی کنیم آدم های خوبی هم باشیم. باید ایثار کنیم و راه درستکاری پیش بگیریم.
بچه هایم کم کم می فهمند که ما در هرج و مرج زندگی می کنیم اما می ترسم که آنها ارزش های بد را از این وضعیت یاد بگیرند. سعی می کنم بگویم که پدر آنها یک زندانی سیاسی است نه یک جنایتکار. به عربی می گویم که پدرشان یک «معتقل» (بازداشتی) است نه یک «مسجون» (زندانی).
هرازگاهی بچه هایم را برای اعتراض به محاکمه پدر و پدربزرگ شان می برم. اما این اعتراض متقاعدشان می کند که شیوه های مصالحت آمیز کارساز نیست. وقتی به تحصن و تظاهرات می رویم بچه ها می گویند: «کسی صدایت را نمی شنود، کسی به تو گوش نمی دهد.» آنها فکر می کنند که آگاهی من از این مسئله من را می ترساند. اخوان المسلمین می خواهد به شیوه ای صلح آمیز، نه روشی خشونت آمیز، جامعه را عوض کند. اما معتقدم که فشار، فشار می آورد. اگر دولت به خشونت متوسل بشود جامعه خشن می شود. عملکرد دولت پریشانی و پرخاش را در بسیاری از جوانان به وجود می آورد و شیوه های صلح آمیز را بی اثر و بی فایده می کند.
اگر در یک دادگاه مدنی مجرم شناخته شوند به این معنی است که آنها کار خلافی انجام داده اند و من از آنها دفاع نمی کنم. اما وقتی کار اشتباهی از آنها سر نزده است، وقتی سه دادگاه مدنی آنان را بی گناه شناخته، باز می بینیم که به زندان می روند. دولت تصور می کند که اخوان المسلمین مستحق عدالت نیست. در مصر مجرمان از عدالت برخوردارند و ما نیز مستحق آنیم.
ترجمه: هرمز برادران ‎/ گاردین]
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید