دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

استخدام نشو!


از این که کار و کسب مناسبی نداشتم کلافه بودم برای گذران زندگی دست به هر کاری می زدم که گاهی اوقات برای خودم نیز سخت بود اما زن و بچه غذا و لباس می خواستند. آنها تحمل سختی و گرسنگی را نداشتند.
آن روز کلافه تر از همیشه از کوچه ای که منزل امام باقر(ع ) در آن جا بود می گذشتم با خود گفتم بهتر است نزد امام بروم تا مرا راهنمایی کند با این نیت در زدم . خدمتکار در را بازکرد. سلام کردم .
علیکم السلام بفرمایید.
ـ امام در منزل است
ـ آری
ـ تنهاست یا کسی در نزد اوست
ـ فقط ابوبصیراست .
ـ همان پیرمرد نابینا
ـ آری بفرمایید داخل .
دوست داشتم به تنهایی خدمت امام باقرعلیه السلام می رسیدم و حرف های دلم را می زدم .اما کمی این پا و آن پا کردم و سرانجام دل به دریا زدم وگفتم « هرچه باداباد » و داخل رفتم
بعد از سلام واحوال پرسی با امام و ابوبصیر مدتی سکوت کردم و در موقعیتی مناسب پرسیدم : ای آقای من نظر شما در باره این که وارد دستگاه حکومتی (۱ ) بشوم چیست .
به صلاحت نیست و حتی جایز هم نیست حال بگوببینم چه شده
گاه گاهی به سرزمین شام می روم و به دربار ابراهیم بن ولید رفت و آمد می کنم .
ببین عبدالغفار رفت و آمد تو به دربار سه اثر بد دارد محبت و دوستی دنیا در دلت راه پیدا می کند به یاد مرگ نمی افتی و آن را فراموش می کنی و از آنچه که خدا قسمتت کرده ناراضی و ناشکر می شوی .
ای فرزند رسول خدا من زن و بچه دارم هدفم از آن جا رفتن کمک به دستگاه ظالم حکومت نیست بلکه برای تجارت و کسب درآمد است (که البته همیشه هشتم گرو نه ام است ) این هم جایز نیست !
بنده خدا من نمی خواهم که تو را به ترک دنیا دعوت کنم اما می خواهم که تا حدامکان مرتکب گناه نشوی ترک دنیا فضیلت است اما ترک گناه واجب شرایط تو طوری است که به انجام واجبات بیشتر نیاز داری تا کسب فضایل روزی ات هم خواهد رسید نگران نباش .
من که از سخن بجای امام روشن شده بودم گفتم : پدر و مادرم فدای تو باد اگر شما نبودید علم ودانش صحیح را از چه کسی یاد می گرفتیم .
ابوبصیر که ساکت بود و فقط به حرف ما گوش می داد پرسید : ای امام بزرگوار بعضی از اشخاص که دردستگاه حکومتی کار می کنند آدم های بدی نیستند اشتغال آنها نیز جایز نیست .
اما باقر علیه السلام لحظه ای سکوت کرد و سپس فرمود : هرگز به استخدام آنها در نیائید و برای شان کارنکنید حتی به اندازه یک بار فرو بردن قلم در مرکب زیرا هیچ کس به خدمت آنان درنمی آید و از مزایای مادی شان بهره ای نمی گیرد مگر این که به همان اندازه به دین و ایمانش لطمه زده می شود.
ابوبصیر و من از امام خداحافظی کردیم و از منزل او خارج شدیم . ابوبصیر به من گفت : برادرم نگران نباش تو صحیح و سالمی و می توانی کارکنی . اگر مثل من نابینا بودی چه می کردی .
او راست می گفت اگر مثل او از نعمت دیدن محروم بودم چه می کردم . (۲ )
پاورقی :
۱ ـ مقصود دستگاه حکومتی ظالم آن دوره می باشد .
۲ ـ بحارالانوار ج ۲۵ ص ۳۳۷ نقل از حیات پاکان
منبع : روزنامه جمهوری اسلامی


همچنین مشاهده کنید