دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


تلاش برای رسیدن به عصر یخبندان


تلاش برای رسیدن به عصر یخبندان
کتاب رازشهرت صادق هدایت یکی از آثار محمدرضا سرشار است که چاپ اول آن در ۳۳۰۰ نسخه توسط کانون اندیشه جوان منتشر شد و تاکنون چهار نوبت چاپ را از سر گذرانده است. راز شهرت صادق هدایت ۱۹۹ صفحه، چهارده فصل درباره هدایت دارد که شامل دوران های سه گانه اندیشه هایش، علل و موجبات توجه ویژه غربیان به او، و نیست انگاری و... گردآوری و تنظیم شده است. اکثر موضوع های این کتاب به استناد دوستان؛ دوستداران و آشنایان هدایت است که در دهه های اخیر چاپ و منتشر شده اند. نکته مهم در باب این کتاب این است که باید دید آیا این کتاب با عنوان خود- راز شهرت صادق هدایت- که موجب برانگیخته شدن سوال برای بعضی شده بود، توانسته است این راز را آشکار کند! و آیا می تواند پاسخگوی سوالاتی در زمینه اینکه علت پرداختن به موضوع هدایت و نقد آثار او ازطرف این نویسنده چیست باشد؟
● نقد و تحلیل
امروزه هدایت نویسی بیش از همیشه رواج پیدا کرده است. در انجمن ها و محافل و جلسات ادبی سعی بر شناساندن نکات موردنظر هدایت می شود. وارثان هدایت بعد از این همه سال، چه در سرزمین خودمان و چه در سرزمین های بیگانه چون مدافعان و دایه های دلسوزتر از مادر، جوانان را به ادبیات او سوق می دهند. درمجموع داستان ها و رمان ها اشاره و حتی توجه بسیاری به شخصیت های آثار او به خصوص بوف کور، به وفور دیده می شود. در واقع بکارگیری دیگر باره شخصیت های او، مرسوم -مد- شده است. زن اثیری ، پیرمرد خنذری پنزری معروف ترین چهره سال و دهه شده اند. تصویر چهره زن لکاته، عشق را که کمرنگ شده بود کمرنگ تر می کند. و آن نایافتنی حضرت حافظ و مولانا که می توانست بهترین سوژه داستان شرقی باشد، با نزول و حتی هبوط، راه به جایی می برد که خنزری پنزری تر شود. شیرین؛ لیلی؛ و ویسهای قصه های شرقی و شاخه نبات -ها با کرشمه زن لکاته بوف کور رنگ می بازند و گم می شوند. و صد افسوس که پیرمغان؛ پیر میکده؛ رند و پیر پیمانه کش که ادیب عشق بودند و خضر پی خجسته؛ و در وجود همان نایافتنی ها ظهور پیدا می کردند و حضوری همیشگی درقلب و جان ایرانی داشتند که حتی به قبل از عاشقانه های حافظ، و غزل های سنایی و عرفان عطار، می رسیدند و از آن هم عقب تر می رفتند، با تلنگر پدر پیر و کالسکه چی و باز هم خنزری پنزری ها، تارو مار می شوند و در کنار گوشه های ادبیات، در موجی مه آلود و سرد، از فضای نامأنوس و غیرشرقی، به وهمی شک آلود و نیست انگارانه آلوده می شوند و به سوی یخبندان تاریخ خیز برمی دارند، آنچنان که بازی دیگر به عصر یخبندان برسند و دیگر بلبل ها به
بوف کور تبدیل شوند و می ناب به شراب زهرآلود و... شاید با تعمق بیشتر در این باب به این شعربرسیم: (که چرا غافل از احوال دل خویشتنیم و به کجا می روم) پس اصالت ادبی ما که دنیا را فریفته خود کرده بود، کجا رفت و به کجا می رود؟
کتاب راز شهرت صادق هدایت در بخش های واپسین خود و همچنین در صفحه ۱۵۳ با عنوان عوامل بیرونی و درونی شهرت صادق هدایت به معرفی عواملی که موجبات مشهورشدن هدایت را ساختند، پرداخته است. به عنوان مثال یکی از منابعی را که معرفی کرده است بی بی سی (انگلیس) است. کتاب در پی جواب به این سؤال و ده ها سؤال دیگر، به رویکرد هایی چند می پردازد که سبب ساز شهرت هدایت شده است. نویسنده دراین کتاب توانسته گرایشات و نقاط ضعف هدایت را معرفی کند. و توجه ویژه ای به دوران های سه گانه اندیشه او که دوستانش به آن قائل بوده اند، دارد. و آنها را چنین برشمارد:
۱) دوران گرایش به ایران باستان و مظاهر آن مثل زرتشتگیری و دشمنی با اعراب -مسلمان ها- و حمله به آن ها،
۲) انترناسیونالیسم و گرایش به سرزمین غرب و به تحقیر گرفتن فرهنگ خودی
۳) نیست انگاری (نهیلیسم).
پرداختن به این سه اندیشه در کتاب که یک بخش را به خود اختصاص داده است حدود هفتاد و اندی از صفحات کتاب را در بر گرفته است که با آوردن مدارک و مستنداتی بسیار به آن استحکام بخشیده است. نویسنده همچنین در این بخش و بخش های دیگر کتاب از کتاب ها سخنرانی ها، متون، اقوال، نظریه های اشخاص بسیاری استفاده کرده است که از بین آنها می توان به م-فرزانه، احمد فردید، پرویز ناتل خانلری، و... اشاره کرد. او دلائل بزرگ و کوچک نمایی بعضی از کتاب ها در کشور ما را جنبه های اقتصادی، نژادی و ملیت گرایی و در کشورهای دیگر جنبه های سیاسی، اعتقادی و ضدفرهنگی، دانسته و این درشت نمایی و کوچک نمایی ها را بیشتر در جهت تحقق اهدافی خاص می شمارد که سبب می شود به اثری بها ببخشند و اثری دیگر را نادیده بگیرند. و این اهداف را برگرفته از خط مشی فکری فرهنگ غرب به خصوص استعمارنو و استکبار می داند که اگر نویسندگان به آنها راغب و وابسته باشند، و به استقبال بنیان های فرهنگی آنها رفته و آن را به عنوان الگو به کشور خود هدایت کنند و اساس فرهنگ خود را نادیده بگیرند، مورد توجه آنها قرار می گیرند.
باید توجه داشت این موضوع نه تنها مورد نظر نویسنده، بلکه مورد نظر آراء بسیاری از مردم ما و حتی کشورهای دیگر نیز می باشد. چنانکه در انتخاب جوائز نوبل نیز که بزرگترین جایزه دنیا شناخته می شود، این تفکر -علیرغم تفکر بنیانگذار آن- اعمال می شود.
یکی از مواردی را که نویسنده در به شهرت رسیدن هدایت به آن اشاره دارد و آن را جزء عوامل بیرونی می داند، ابتدا مرگ، و سپس نوع مرگ او است. و در این زمینه می گوید که بسیاری از نویسندگان بعد از مرگشان به شهرت رسیده و کتابشان چاپ شده است. او معتقد است اگر این مرگ ها نابهنگام و غیرقابل انتظار باشند، می توانند باعث شهرت نویسنده شوند و برای مثال به مرگ صمد بهرنگی و... اشاره کرده است. نویسنده در باب شهرت هدایت با اشاره به آندره برتون- از بنیان گذاران مکتب سو رئال- که نفوذ مکتب خود را در ایران برای خود تبلیغی مهم می دید، اظهار می دارد که او با نوشتن یادداشتی در یکی از نشریات پاریس به تعریف و معرفی از هدایت پرداخت. و اینکه بعد از مرگ هدایت بود که ترجمه روژه لسکو را که از بوف کور کرده بود و کسی چاپ آن را نپذیرفته بود توسط آندره برتون که با ناشر سورئالیست ها آشنا بود به زیر چاپ رفت.
صادق هدایت همان گونه که می دانیم یکی از نویسنده های مربوط به دهه های اول قرن حاضر -شمسی- است. او همراه با بعضی از نویسندگان هم عصر خود- چوبک، بزرگ علوی، جمالزاده و...- نوعی ادبیات را به خوانندگان معرفی کردند که قبل از آنان کمتر به آن پرداخته شده بود. هدایت با آثار خود و همچنین ترجمه آثار غربی، به این تفکر دامن زد. این تفکر که از نمونه های بارز آن توجه به ویژگی های منفی گرایانه غرب، نیست انگاری (نهیلیسم)، نفرت از اوضاع و احوال ایران، بی توجهی به بعضی اعتقادات، فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مردم این مرز و بوم، و یا تحقیر و تمسخر بسیاری از رسم ها و سنتها و باورهای ایرانی و توجه به عناصر زندگی غربیان بود، سبب شد که آواز اقبال خوبی در کشورهای بیگانه برخوردار شود. با اندک تأمل برآثار متقدمین ایرانی چه شاعر و چه نویسنده، نهایت تفاوت را در تبدیل عناصر ادبی مان با این ادبیات در خواهیم یافت. و آن جاست که از خود سؤال می کنیم چرا؟ آیا این آثار می تواند معنای یک اثر هنرمندانه ای ایرانی را افاده کند؟ و بسیار عجیب است که ما قبول کنیم در این آثار می توانیم به عناصر فرهنگی خودمان که بر گرفته از اندیشه خودمان باشد دست یابیم. به نظر نمی رسد یک بیگانه بتواند این آثار را با بقیه آثار ما تطبیق دهد. در واقع باید آن را برای یک بار دیگر برایش ترجمه کرد و توضیح داد. و البته این مترجم باید نقد جامعه شناختانه هم بداند.
این جریان در روند خود ادامه یافته و تکثیر می شود چنانکه می بینیم درست زمانی که یک فیلم و یا کتابی در ایران ظهور می کند که تمدن و حکومت و یا جامعه را به چالش بکشد، مورد توجه قرار می گیرد. و حتی در جشنواره ها و همایش ها مورد استقبال قرار گرفته و از آنها تقدیر به عمل می آید و از سوی بیگانه برای ترجمه و تقدیر برگزیده می شود و به شهرت می رسد.
مطلب مهمی را که باید در نظر داشت این است که درست است که نویسنده می تواند در داستانش توجه به پوچ گرایی و هیچ انگاری داشته باشد، می تواند مالیخولیایی بنویسد، می تواند داستانی با ژانر وحشت و یا فانتزی و یا نمادین و تمثیلی بنویسد، می تواند سفیدنویسی کند و بینامتنیت را مورد هدف خود قرار دهد. می تواند حرمت قلم را حفظ نکند و هرچه می خواهد هتاکی کند، اما این را نیز می داند برای کدامیک یک از عناصر مهم -عناصر اربعه- قلم می زند. و برای بدست آوردن کدام گنج گوهرهایش را می فروشد و خرج می کند. این عناصر به تأویلی از طرف آبرامز نویسنده آمریکایی نیز با چهارعنصر مخاطب،نویسنده، جهان، و اثر ادبی معرفی می شوند که نویسنده یا منتقد می تواند به یکی از این عناصر اصالت ببخشد و همه تلاش خود را، برای ارضای خاطر آن بکار بندد. اما باید توجه داشت اصالت بخشیدن به هرکدام از این عناصر چه عواقب و عوارضی درپی خواهد داشت بنابراین نویسنده همان لحظه که می نویسد، می داند که کدام عنصر را موردتوجه خود دارد. آیا می خواهد مخاطب خود را راضی نگاه دارد ویا صرفاً برای ارضای خاطر خودش است که می نویسد. و یا امور جامعه را موردنظر دارد. و یا به اثر مثلاً به شیوه هنر برای هنر، نظر دارد. توجه نویسنده ای چون هدایت بر اصالت بخشیدن به یکی از این عناصر از همین نوع است. بی شک عنصر جهان موردنظر نویسنده نیست که آن را این گونه- با زبان خاص خود- به چالش می کشد و سرزمینش را با آن همه سابقه دیرینه تحقیر می کند. و مردمش را به استهزاء می گیرد. درواقع در فضای گوتیک بوف کور، هر یک از شخصیت ها در دو یا سه دنیای متفاوت، تکرار می شوند. یعنی اگر در یک دنیا به صورتی واقعی حاضر می شوند در دنیایی دیگر به صورتی پیچیده و ناآشکار، که در نوع (ژانر) فانتزی و یا سو رئال و یا وهم و خیال می گنجند. زن بخش اول داستان که اثیری است، باید به زمین تعلق نداشته باشد و آسمانی باشد. یعنی نباید نیاز به خواب و خوراک و رابطه جنسی داشته باشد. اما در تضاد (پارادوکس) هدایت او از این قاعده مستثنی می شود و تبدیل به زن بدکاره ای می شود که با همه ارتباط دارد جز با همسر خود. این زن به هیچ رو نمی تواند زن اسطوره ای ایران باستان باشد، چنانکه به قول بعضی از راویان هدایت این گونه تفسیر می شود. شاید این نظر به بعضی از موارد تناسخ اشاره دارد که مثلاً زن اثیری مرده یک زنی است که روح او همچنان در تناسخ های خود می آید و می رود که خود راوی باز در تناقضی دیگر در آرزوی مرگ نیروانا و مرگ بدون تولد به آن پاسخ داده است.
باید درنظر داشت اشراف هدایت به اموری از قبیل اندیشه بودایی، احضار ارواح ، تناسخ، توجه به نظریات فروید به خصوص نظرش در باب مسائل جنسی و انعکاس آن ها در داستان هایش بدعتی بوجود آورد که نویسندگان هم عصر او وبعد از او وحتی در حد وسیع تر نویسندگان امروز از آن بی بهره نماندند و این نیز همان اصالت بخشیدن به یکی از عوامل چهارگانه ای است که به اصول که موردنظر هدایت اصالت می بخشد و او به راحتی ازاصل اساسی می گذرد. نکته دیگر نگاه اشخاص داستان ها به زندگی است، نگاه بدبینانه، یأس انگاری و پوچ انگاری ونیست انگاری (نهیلیسم) و تباهی و مرگ. مضاف بر آنکه ادبیات دیگری نیز چاشنی آثار هدایت است که می توان از آن به عنوان ادبیات فرودستان با پوپولیسم یاد کرد، ادبیاتی که به زندگی مردم طبقات زیر متوسط، پایین و فرودست جامعه نظر دارد که هدایت آن را با زبان داستانی سخیف، و مکتب این نوع ادبیات- واقع گرایانه یا ناتورالیست- به نمایش می گذارد. چنانکه در علویه خانم، بوف کور، وغ وغ ساهاب و...شاهد آن هستیم. همچنین توجه به ادبیات اروتیک و ادبیات پلید شهری نیز از چاشنی های دیگری است که در آثار او به چشم می خورد. باتوجه به مواردی که ذکر شد، این سؤال پیش می آید پس چگونه است که این آثار اقبالی این چنینی یافته اند؟ آیا نثر خوب و یا ساختار درست و یا مضمون و درونمایه های قوی و... دارند؟ دلائلی را که استاد محمدرضا سرشار در کتاب، ارائه می دارد، پاسخ هایی است در ارتباط با همین موارد. و اگر به نظر خود به تنهایی اکتفا نمی کند و به گردآوری این همه سند و مدرک برای حصول به دریافتی واقعی است، در پی مستند کردن به این گونه سؤالات است. لاجرم پوشیدن کفشی آهنی و تلاش مستمر که نویسنده به آن ها اهتمام ورزیده است نیز از جمله همین موارد است که انصافاً نمی توان از آن قدردانی نکرد. گرچه زاویه دید و نگاه نویسنده مخصوص به خود او است همانگونه که نگارنده مقاله از منظر خود به موضوع نگاه کرده است و در واقع فقط نگاه کرده است و هنوز ندیده است.
فرخنده حق شنو
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید