شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

هانا آرنت و هویت یهودی اش


هانا آرنت و هویت یهودی اش
شماری از منتقدان یهودی هانا آرنت، درباره وی واژه ای را به‌کار برده اند که به روشنفکرانی اطلاق می شود که اصل و نسب یهودی شان چیزی بیش از یک تصادف زیست شناختی نیست؛ یعنی وی را یک یهودی غیر یهودی نامیده اند. از این رو در راستای بررسی دیدگاه آرنت درباب خویشتن یهودی، نه تنها آثار، بلکه باید نا مه ها و مکاتبات وی نیز مورد بررسی قرار گیرد.
آرنت که در دوران جمهوری وایمار، پرورش یافته بود، به ناچار در مباحثات روشنفکران یهودی آلمانی راجع به نقش شان در فرهنگ آلمانی وارد شد. مهمترین درونمایه این مباحثات که حدود نیم قرن به طول کشید عبارت بودند از: معضل همزیستی یهودی-آلمانی، عدم استحاله یهودیان در آلمان، معنای یهودیت و آلمانی بودن، و مسئله وفق (نا)پذیری این دو گفتمان. موضع آرنت درباره مسائل فوق، بر درک وی از هویتش، پرتو می افکند.‌
آرنت اندکی پس از تحصیل ادبیات باستان، الهیات و فلسفه، و سپس اتمام رساله دکترای خود نزد کارل یاسپرس در سال ۱۹۲۸، ازدواج کرده و به برلین نقل مکان نمود. وی در دوران دانشجویی خود، علاقه چندانی به سیاست از خود نشان نداد. با این حال وی در برلین با جنبش در حال رشد نازیسم و افول جمهوری جوان وایمار، مواجه شد. وی در اواخر دهه ۱۹۲۰، تعلیمات صهیونیستی را به طور غیر رسمی از بلامنفیلد، رئیس وقت سازمان صهیونیستی آلمان فراگرفت. با آنکه بلامنفیلد تلاش داشت تا آرنت را به یک عضو فعال جنبش صهیونیستی تبدیل کند، ولی نتوانست در این کار موفق شود. هانا آرنت، روایت سوزناک از تاریخ یهودیت که یهودیان را به عنوان قربانی و شهدا توصیف می‌کرد را رد می نمود. در واقع، وی از همان نوشته های اولیه اش، بر عاملیت و پذیرش مسئولیت وضعیت تاریخی، اصرار می ورزید.‌
در سال ۱۹۳۰ نامه هایی بین یاسپرس و آرنت راجع به وضعیت یهودیان رد و بدل شد. آرنت در یکی از این مکتوبات به یاسپرس یادآور شد که رسالت پیامبرگونگی روشنگری فقط با بریدن از یهودیت صورت می پذیرد و سپس با گفتن اینکه وی علاقه اش به بحث مذکور را از دست داده به این مباحثه پایان داد. چندین سال بعد، جرشوم اسشولم آرنت را متهم کرد که هیچ‌گونه محبتی نسبت به یهودیان ندارد.
شاخص دیگری درباره دیدگاه آرنت نسبت به هویتش در مکاتبه کوتاه وی با یاسپرس در اوایل سال ۱۹۳۳ نمایان می شود. آرنت در واکنش به کتاب تازه منتشرشده یاسپرس در مورد ماکس وبر، به تعریف یاسپرس از ذات آلمانی به عنوان عقلانیت و انسانیت ناشی شده از شور و هیجان اعتراض کرد. آرنت در این نامه اذعان کرد که از نظر وی آلمانی به معنای زبان مادری، فلسفه و ادبیات می باشد.‌
یکسال بعد، یاسپرس این مکاتبات را از سر گرفت و با مطرح نمودن دوباره موضوع، از آرنت پرسید که وی یک یهودی است یا آلمانی؟ و آرنت نیز این‌گونه پاسخ داد:
صادقانه باید بگویم که حداقل در سطح فردی، برای من یهودی یا آلمانی بودن هیچ اهمیتی ندارد، و از نظر سیاسی من فقط موقعی به نام یهودی سخن خواهم گفت که شرایط، مرا به این کار وادار سازد.
آرنت هیچ‌گاه به‌طور رسمی به جنبش صهیونیسم آلمان نپیوست. با این حال با به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳ آپارتمان آرنت برای مدت کوتاهی به پناهگاه فراریان در معرض خطر بازداشت تبدیل شد. وی همچنین بنا به اصرار کورت بلامنفیلد شروع به جمع آوری اسناد یهودی ستیزی از کتابخانه دولتی پروس نمود و به خاطر جرم بودن این عمل برای مدت کوتاهی دستگیر شد.‌
آرنت پس از آزادی از آلمان گریخت و با عبور از پراگ و ژنو وارد پاریس شد. وی در آنجا به فعالیت های صهیونیستی روی آورده و در سال ۱۹۳۵به انتقال گروهی از کودکان یهودی به فلسطین کمک نمود. وی در این مدت، با هنریش بلاخر، از اعضای غیریهودی حزب کمونیست آلمان آشنا شد. بلاخر در اوایل آشنایی با آرنت نامه ای که آن را جنگ یهود می نامید به آرنت ارسال کرد. وی در این نامه خواستار اتحاد جنگی یهود در برابر فاشیسم شد. بلاخر همچون خواستار آزاد سازی فلسطین از دست انگلیس توسط کارگران یهودی شدکه نیروهایی از کارگران عرب نیز در چارچوب انقلاب جهانی کمونیستی به آنان می پیوستند. آرنت در پاسخ وی گفت که یهودیان با دیگران تفاوت دارند و نباید انتظار داشت که با طبقه بین المللی کارگران یکی شوند. آرنت همچنین از تقویت اقداماتی در فلسطین علیه مالاریا، باتلاق و ... استقبال کرد.
آرنت و بلاخر در سال ۱۹۴۱در حالی‌که تجربه جنگ، بی وطنی و بی خانمانی بر آنان تاثیر گذارده بود، به ایالات متحده رسیدند. آرنت در اوایل حضورش در ایالات متحده عمدتا برای نشریات یهودی و یک نشریه آلمانی زبان قلم می زد ولی به تدریج وارد عرصه مطبوعاتی گسترده تری شده و مقالات وی درروزنامه های سراسری و نشریات علمی نیز به چاپ رسید. ‌
آرنت درطی ۱۰ سال اول پس از مهاجرت به آمریکا، رفته رفته دیدگاه انتقادی تری نسبت به جریان صهیونیسم پیدا کرد. انتقادات وی از صهیونیسم، بسیار و متنوع بود. وی با تلاش برای جستجوی راه حل سیاسی برای مسئله یهودی ستیزی، از طریق تاسیس یک دولت یهودی، مخالفت کرد، چرا که ایدئولوژی صهیونیسم را بیشتر مسئله ساز می دانست. از سوی دیگر، صهیونیسم فی المثل درباره موافقت‌نامه انتقال با نازی ها، به فرصت طلبی سیاسی روی آورده بود. این موافقت‌نامه مابین مقامات آلمان و آژانس یهود در فلسطین، به یهودیان مهاجر آلمانی اجازه می داد تا دارایی های مسدودشده شان در آلمان را به شکل پول و کالاهای آلمانی، به فلسطین انتقال دهند. این توافقنامه کاملا برخلاف ادعاهای تحریم بین المللی کالاهای آلمان نازی بود و از سوی دیگر صهیونیست ها از پذیرش واقعیت اعراب ساکن در فلسطین خودداری می کردند. ‌
دیدگاههای آرنت دراین باره با انتقاد صهیونیستها مواجه شد و جرشام اسشولم، مقاله آرنت با عنوان تجدید نظر در صهیونیسمو نیز انتقاد آرنت از محاکمه آیشمن در اسرائیل را یک حماقت سیاسی نامید.
آرنت در سال ۱۹۵۱ کتاب ریشه های توتالیتاریانیسم را نگاشت ونیز عنوان شهروندی آمریکا را به‌دست آورد. کتاب مذکور آوازه روشنفکری آرنت را تثبیت کرد و موجب گردید تا دعوت های مختلفی از وی صورت گیرد. متعاقب آن، آرنت نوشتن درباره موضوعات خاص یهودی را متوقف کرده و به کاوش در اوضاع بین المللی بشریت و مسائل آمریکا روی آورد.
در سال ۱۹۶۱ پس از اینکه آرنت باخبر شد که آیشمن در حال محاکمه شدن در اسرائیل است از ویلیام شاون درخواست نمود تا وی را برای گزارش آن ماجرا در نشریه نیویورکر، به اسرائیل اعزام کند. گزارش آیشمن در اورشلیم اثر آرنت به‌خاطر نیاتتفاسیر، داوری ها، سبک ولحن آرنت، با حملات شدیدی از جانب صهیونیستها مواجه شد. این مشاجره درحول ۳ موضوع عمده جریان داشت: اعتبار حقوقی محاکمه مذکور، توصیف شخصیت آیشمن به عنوان یک فرد عادی، و برآورد نقش رهبریت جامعه یهودی اروپا به عنوان همدست.‌
هانا آرنت در پاسخ به این اتهامات خشمگینانه اسشولم که آرنت را بی عاطفه و بی ملاحظه نسبت به مصائب یهود وفاقد محبت واقعی نسبت به مردمش می دانست، تاکید کرد که وی بلاشک به ملت یهود تعلق دارد ولی خود را در مورد انتقاد از سیاست های اسرائیل، آزاد می پندارد. در واقع آرنت، هویت یهودی خود را امری خصوصی و بدون استلزامات سیاسی می دانست. وی یهودی بودن خود را یکی از داده های قطعی و غیرقابل انکار ولی نه تمام زندگی اش، در نظر می گرفت. وی کاملا یک دختر یهودی و فقط یک دختر یهودی نبود.‌
آرنت استدلال می کرد که بایستی در نظر داشت که وی فردی کاملا مستقل است که فقط از جانب خود اندیشیده و سخن می گوید. باید اعتراف نمود که یهودی بودن وی تاثیری در تحلیل های وی نداشت و از این رو آرنت قادر بود تا سوالات بنیادینی را در راستای جستجوی حقیقت، مطرح نماید.
در کتاب “آیشمن در اورشلیم”و در پاسخ به پرسش شر، آرنت مفهوم شر رادیکال که در کتاب توتالیتاریانیسم پرورده بود را مورد جرح و تعدیل قرار داد. این شر، پیش پا افتاده شد، ماهیت اهریمنی متافیزیکی خود را از دست داده و دنیوی شد، تا جایی‌که می توان گفت به امری عادی مبدل گشت. آرنت بخاطر این کتاب به‌طور گسترده ای مورد هجمه انتقاد و جاروجنجال عمومی قرار گرفت، در حالی‌که وی این انتظار را نداشت. از این رو آرنت تمرکز کاری خود بر مسائل یهود را رها کرد و با پیگیری علایق خود در مورد نهادهای آمریکایی، به تدوین مضامین جهانشمول اندیشه اش دست یازید. ‌
هانا آرنت از سوی بخش عمده ای از جامعه یهودیان آمریکا طرد گردید ولی به عنوان یک چهره شاخص دانشگاهی و بواسطه سخنرانی های تاثیر گذارش، به یک روشنفکر شناخته شده بسیار موفق تبدیل شد. در اسرائیل آرنت به نوعی مورد تکفیر واقع شد وهیچ یک از کتابهایش به عبری ترجمه نگردید. علاوه بر این در اسرائیل وی نادیده گرفته شد ویا به عنوان یک یهودی متنفر از خود، مورد اشاره قرار می گرفت. ‌
در سال ۱۹۶۶، آرنت در نامه ای به یاسپرس نوشت که نسخه عبری آیشمن در اورشلیم، آماده چاپ است؛ ولی وی اشتباه می کرد: این کتاب به عبری در اسرائیل فقط در سال ۲۰۰۰ چاپ شد و این هم اولین و تنها کتابی از آثار آرنت است که در اسرائیل منتشر شده است.
آرنت که به عنوان یک تبعیدی یهودی-آلمانی به آمریکا رفته بود، آوازه درخشانی به عنوان یک روشنفکر اروپایی، یک بانوی برجسته متمایز، و یک حامل فرهنگ عالی کسب کرد. هویت آرنت در آلمان متمرکز شده بود، و این هویت از حس گسستگی و عدم استمرار رنج می برد. وی در آلمان عمیقا وارد مسائل استحاله یهود و یهودی ستیزی شد و این مسائل برای مدتی در آمریکا نیز وی را دلمشغول ساخته بود. ولی وی سپس به مسائل جهانشمول و مرتبط با نهادهای آمریکایی چرخش پیدا کرد. وی هیچگاه علاقه ای به مسائل یهودیان آمریکا از خود نشان نداد. در واقع آرنت پس از بررسی سرنوشت یهودیان آلمان تمایلی به کنکاش در مسائل دیگر یهودیان نداشت، و علاقه‌مند هم نبود که بداند آیا نوشته هایش راجع به هویت، ارتباطی با یهودیان آمریکا دارد یا نه. وی خود را از محدوده های تنگ نظرانه و هویت های قومی، خارج ساخته و به سوی دلبستگی های فلسفی و سیاسی جهانشمول، حرکت نموده بود.‌
آرنت هیچ‌گونه عنوان شغلی را نپذیرفت و فاصله خاصی با دنیای دانشگاهی برقرار ساخته بود. درکل، در سالهای حضور در آمریکا وی خود را ایمن احساس می کرد. وی با بررسی نهادهای آمریکایی، از نزدیک مسائل سیاسی را دنبال می کرد. درحالی‌که وی هیچ علاقه ای به یهودیان آمریکا نداشت، فرصت کنش و گفتگو در حوزه عمومی را بدون نیاز به استحاله و درعین تداوم یک هویت دنیوی، ارج می نهاد. وی توانست در یک جامعه دموکراتیک متکثر، موقعیت خود به عنوان فردی از طبقه مطروین را رها نماید.‌
هویت یهودی آرنت پیچیده بود، زیرا خانه معنوی وی آلمان بود و وی با فرهنگ آلمانی شناخته می شد. در اینجا با شرایط ویژه ای روبرو هستیم: آرنت با یهودیان و در عین حال تاحدودی با کسانی شناخته می شدکه یهودیان را ازبین می بردند. پس از محاکمه آیشمن وی خود را عمیقا از اسرائیل و جامعه یهودیان آمریکا بیگانه احساس می کرد. با این‌حال وی به یک روشنفکر مشهور موفق تبدیل گشت.
یهودی بودن آرنت به عنوان یک پذیرش فردی محسوب می شد، و وی آن را یک شیوه زیست جمعی و یا به عنوان تداوم یک سنت فرهنگی خاص، نمی پنداشت. به موازات اینکه آرنت موضع جهانگراتری اتخاذ می کرد و با جهان های مختلفی درگیر می شد، ملیت آمریکایی اش نیز به وی احساس امنیت می بخشید. این روشنفکر یهودی-آلمانی، عمیقا در آمریکا ریشه نداشت، ولی در روزگاری که تمامی قطعیت ها از جمله قطعیت یهودی دیگر به‌طور کامل معتبر به نظر نمی رسیدند، امنیتی که این کشور به آرنت ارزانی داشت، به وی اجازه داد تا به بازاندیشی در سنت های فلسفی و سیاسی غرب بپردازد.‌
منبع:
۱۴۷۴ The European Journal of Political Theory, Sage Publications, ISSN‌- ۱۷۷Pp۳۰۰۰ ,۱۹۰.-۸۸۵۱‌
منبع : آتی بان