شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


لطافت گلبرگ های رنگارنگ


لطافت گلبرگ های رنگارنگ
● یک
«وقتی اذانِ مغرب
پیچید در خیابان
در من شکفت باغی
باغی به نام قرآن
□□□
رفتم وضو گرفتم
در حوض توی مسجد
شد سینه ام پُر از گُل
از رنگ و بوی مسجد
□□□
باغی ز سبزه و گُل
در چشم خود نشاندم
من در صفِ جماعت
رفتم نماز خواندم
□□□
وقتی به خانه رفتم
دیدم که مثل یاسم
بوی گلاب می داد
هم دست و هم لباسم»
«مثل یاس» مجموعه ای است ـ به روایت پشت جلد خود ـ ویژه مخاطبان گروه سنی «ب»؛ و البته یکی از موفق ترین کتاب های جعفر ابراهیمی در به کارگیری «موضوعات روز» و نزدیک شدن به «زبان نرم» کودکان.
ابراهیمی را، گرچه همیشه در میان پنج تن شاعر مهم کودک و نوجوان به یاد می آوریم اما زبان گاه «نه چندان نرم اش» ـ که یادآور ادامه مسیری است که روزگاری «کیانوش» رفت ـ و رویدادهای موضوعی شعرش ـ که اغلب و اکثر اوقات به زندگی سنتی نظر دارند و لااقل یکی دو دهه، از زمان سرایش خود عقب ترند ـ باعث فاصله گذاری میان او و کودکان و نوجوانانی می شود که امروزه آثارش را می خوانند و البته همین دو دلیل نیز باعث محبوبیت بیشتر او در میان شاعران بزرگسال یا منتقدان بزرگسالی می شود که شعر وی را پیگیری می کنند و هنوز می خواهند معیار یک شعر خوب کودک و نوجوان را از آثار «کیانوش» اخذ کنند و شاعران دیگر را بر کفه ترازوی شعرهای او سنجش کنند! از این نظر ابراهیمی، شاید بیشترین مشابهت ها را با کیانوش و مسیر شعری وی داشته باشد گرچه بعضی اوقات گریزی نیز می زند از این فضا و به آنچه که «شعر روان اش» می خوانیم نزدیک و نزدیک تر می شود.
به گمانم حتی معدود مخالفان شعر ابراهیمی و ثمرات عمر ادبی وی با این نظر موافق باشند که او «ذاتاً شاعر است» و «شهود شاعرانه» در آثارش ـ حتی همان ها که از زبان بالنسبه زمخت تری برخوردارند ـ نسبت به عناصر دیگر و ابزارهای دیگر شاعری، نمود پررنگ تری دارد. از لحاظ موضوعی هم، در یک بررسی گذرا می توان دریافت که «ابراهیمی» احتمالاً در میان شاعران صاحب سبک شعر کودک، بیشترین آثار مربوط به «آئین»، «انقلاب» و «مفاهیم دینی» را به خود اختصاص داده است اما مقایسه این آثار با همتاهای آنان در دفترهای شعر کودک شاعران نسل بعد از وی، ما را به این نتیجه می رساند که انتخاب چنین موضوعاتی همیشه با نگاهی شاعرانه و کشفی و شهودی همراه بوده و کمتر شعری [شاید به اندازه انگشتان دو دست] در کارنامه ادبی اش یافت می شود که بتوان آن را شعاری نامید و از دریچه نقد ادبی آن را مورد نکوهش قرار داد.
شعر «مثل یاس» علی رغم برخورداری از موضوعی آئینی ـ که به صراحت عنوان می شود ـ شعری شعاری نیست و بیشتر با احساسات کودک سروکار دارد تا با اقناع «منطق بزرگسالانه ای» که معمولاً گمان می بریم که «کودک عاقل» باید از آن برخوردار باشد! دلیل این موفقیت احتمالاً مربوط به این اصل است که ابراهیمی در این شعر، از تجربیات حسی و عینی فراتر نرفته است و همان ها را به تجربیات ذهنی و شاعرانه بدل کرده است. در «صف جماعت» نماز خواندن به طور طبیعی، آغشته شدن به «بوی گلاب» را به دنبال دارد و این، یک تجربه عینی است اما تجربه شاعرانه، این تجربه عینی را از «زمین» جدا می کند و «آسمانی»اش نشان می دهد: «وقتی به خانه رفتم‎/ دیدم که مثل یاسم‎/ بوی گلاب می داد‎/ هم دست و هم لباسم.» این گونه تجربه ها و تکنیک ها، در شعر ابراهیمی دارای شاهد مثال های بسیاری است با این همه مقلدان وی ـ که کم هم نیستند ـ اغلب بدون توجه به این ظرایف به سراغ حوزه های آئینی در شعر کودک می روند و... خب! به گمانم می توان حدس زد که چه می کنند و چه جایگاهی برای خود در این نوع شعری کسب کرده اند !
● دو
«یک دستگاهِ کامپیوتر
بابا برای من خریده
هرگز کسی، مانند آن را
در هیچ بازاری، ندیده
□□□
این کامپیوتر چشم دارد
این کامپیوتر گوش دارد
او مثل آدم نیست، اما
مانند آدم، هوش دارد
□□□
من می فشارم گوش او را
می گوید او: «آماده هستم
پیچیده ام با آنکه خیلی
در ظاهر اما ساده هستم»
□□□
این دستگاهِ کامپیوتر
با آنکه خیلی باسوادست
اما برای این سؤالم
او پاسخی هرگز نداده ست
□□□
او پاسخ هر پُرسشم را
فوراً برایم می نویسد
هم دیکته و هم مشقِ من را
شب ها به جایم می نویسد
□□□
من می فشارم گوش او را
می پرسم از او: «نامِ من چیست »
می ماند او خاموش و ساکت
نام مرا اصلاً بلد نیست»
شعر «کامپیوتر» از معدود شعرهایی است که از همان ابتدا، ورود تکنولوژی جدید را به زندگی کودکان اعلام کرد. انتشار این شعر در اوایل دهه ۷۰ ـ که هنوز بخش اعظم بزرگسالان هم به کامپیوتر به عنوان یک ابزار غیرضروری نگاه می کردند ـ نشان دهنده آینده نگری ابراهیمی بود که روزگاری را می دید که در کمتر از ۱۰ سال، کامپیوتر به یکی از اسباب اصلی منازل ایرانی درآید و کودکان با آن، مثل رفیقی که شب و روز در کنار آنان است برخورد کنند. این شعر در زمانی منتشر شد که هنوز حتی از سوی نخبگان جامعه ـ حتی تا سال ۷۸ و ۷۹ ـ ورود کامپیوتر به منازل ایرانی ـ مخصوصاً در طبقات متوسط و زیر متوسط ـ مورد نکوهش قرار می گرفت. [حوالی سال های ۷۸ و ۷۹ بود که بانوی فرهیخته ای که به دلیل همسری یکی از بزرگان متوفا و اهل تمیز ادبیات معاصر، در تلویزیون صحبت می کرد از این که کارگر خانه اعیانی شان جسارت کرده و برای فرزند دبیرستانی اش کامپیوتر خریده رنجیده خاطر بود و مجری فرزانه تلویزیون نیز حرف هایش را تأیید می کرد!]
اما آنچه در سال ،۸۷ شعر «کامپیوتر» را هنوز جذاب و پرمخاطب نشان می دهد نگاه شاعر است به موضوع که آن را از عنصری ناآشنا، پیچیده و کمابیش شبیه «بیگانه هایی که از فضا به زمین می آیند» به وسیله ای در دسترس و آشنا بدل کرده و با این همه به فاصله طبیعی «ماشین» و «انسان» و فقدان حس انسانی در این همدم تازه کودکان جامعه ایرانی اشاره دارد.
● سه
«ابراهیمی» در سه دهه شاعری خود ثابت کرده که در ورود به عرصه های پرخطر، هوشمندانه عمل کرده است. یکی از این عرصه ها، واقعیت های اجتماعی و قهر و آشتی والدین است که بیشتر اوقات ـ لااقل تا موقعی که او برای نخستین بار چنین موضوعی را به شعر کودک وارد کرد ـ بیرون از حریم شعر مخاطبان کودک و نوجوان ایرانی مانده است. واقعیت آن است که کودکان این مشاجرات ملموس یا غیرملموس را به خوبی درک می کنند اما اغلب اوقات به روی ما بزرگترها نمی آورند که از کُنه ماجرا باخبرند و خودشان را به چیزی ـ اسباب بازی، کتاب و دفتری یا صرفاً حرف زدن با خود ـ مشغول می کنند. نمی توان و نباید این بخش از زندگی را، از شعر کودک حذف کرد و با این حال، به دلیل پرسش برانگیز بودن چنین موقعیت هایی و اغلب، «نبود» پاسخ روشن در قبال آنها، باید محتاطانه به آن نزدیک شد. «ابراهیمی» این احتیاط را با ظرافت رعایت کرده است.
«پدر و مادر من
هر دو خوش اخلاقند
قهر یا دعوا را
زشت و بد می دانند
□□□
یک شب اما آنها
قهر کردند از هم
خانه ی کوچک ما
شد پر از غصه و غم
□□□
گریه کردم آن شب
زود هم خوابم برد
گربه ای در خوابم
جوجه ای را می خورد
□□□
من پریدم از خواب
مادرم آب آورد
بعد، بوسید مرا
پدرم نازم کرد
□□□
صبح دیدم مادر
باز هم خوشحال است
پدرم آمد و باز
بر سر سفره نشست.»
شعر «قهر و آشتی» گرچه زیاد به محوطه پرخطر واقعیت های تلخ اجتماعی و مخصوصاً واقعیت های تلخ زندگی خانوادگی وارد نمی شود اما اشارات آن هم ـ در پرده ای از رمز و راز کودکی ـ جالب توجه است و البته مایه تأثیرپذیری بسیاری از شاعران جوان تر از این شعر!
توصیفات عینی ابراهیمی در این شعر، به حسی شدن موقعیت بیشتر کمک می کند و حتی عینیت خواب راوی هم، در شکل گیری تصویر کلی در ذهن مخاطب کودک بسیار مؤثر است: «گریه کردم آن شب‎/ زود هم خوابم برد‎/ گربه ای درخوابم‎/ جوجه ای را می خورد» گرچه این خواب، یک «خواب تیپیک کودکانه» نیست و بیشتر ریشه در کابوس هایی دارد که در زندگی شاعرانه شاعر و شعرهایش شکل گرفته، با این حال پذیرفتنی نیست و «مخاطب کودک»، آن را به عنوان کابوس می پذیرد.
یزدان سلحشور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید