پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


سطرهای سرگردان


سطرهای سرگردان
اقتصاد فرهنگ از جمله مفاهیم نوظهوری است كه طی سال های اخیر چالش های نظری فراوانی در پی داشته است. برخی كارشناسان با اعتقاد به تقدس فرهنگ از آلوده شدن این مفهوم به مفاهیم اقتصادی هراس دارند اما در مقابل بسیاری به این نتیجه رسیده اند كه تولید فرهنگی مستلزم باور داشتن به قواعد اقتصادی و تسری آن در بدنه فرهنگ است. در عین حال اقتصادی كردن فرهنگ هیچ گاه به معنای دور شدن از حوزه های معنوی نیست.
زمانی رنج كشیدن در راه علم آموزی، زانو زدن در مقابل استاد و دود چراغ خوردن های شبانه نوعی فضیلت بود كه گاه حاصل این همه مشقت حتی فرصت ظهور در قالب كتابی هم پیدا نمی كرد و یا چاپ اولین كتاب پس از مرگ مؤلف، نوعی سرمشق و الگو برای دیگران محسوب می شد.
دنیای مدرن این قاعده را به هم ریخت و سرعت تكثیر اندیشه، الگوسازی، كپی برداری و باور به اصل عرضه و تقاضا را جایگزین رویه پیشین كرد. شاید به همین دلیل امروزه دیگر از سینما و نشر به عنوان یك صنعت یاد می شود و اگر اندكی تأمل كنیم در می یابیم تمامی شاخه های فرهنگی می توانند در قالب صنعت و قواعد اقتصادی تعریف شوند.
همان طور كه عنوان شد اولین قاعده اقتصادی باور داشتن به اصل عرضه و تقاضاست؛ چقدر متقاضی كتاب در ایران داریم، آیا تناسبی بین تولید كنندگان كتاب و متقاضیان آن وجود دارد؟ آیا تولیدكنندگان به مكانیزمی هوشمند برای شناخت از متقاضیان مسلح هستند، آیا ارتباطی منطقی به معنای حلقه های واسط میان تولیدكننده و مصرف كننده وجود دارد و ده ها پرسش دیگر كه هر كدامشان می توانند سرفصل یك تحقیق جدی در بازار كتاب و كتابخوانی باشند.
برای شناخت از بازار نشر كتاب كافی است فقط به گوشه ای از آمار رسمی نگاه كنیم؛ آیا تناسبی میان ۷ هزار ناشر و ۴ هزار كتابفروش وجود دارد؟ پراكندگی ناشران در سطح كشور نیز رشد كاریكاتوری صنعت نشر را به خوبی نمایش می دهد چنان كه در برخی استان ها همچون تهران تعداد ناشران به چند صد می رسد و در جایی مثل خراسان جنوبی حتی دریغ از یك ناشر.
البته موضوع گزارش ما پرداختن به یكی از حلقه های واسط نشر یعنی «توزیع» است و قاعدتاً اگر خواسته باشیم تصویری دقیق از آشفتگی این صنعت را با تمامی ابعادش برای شما ترسیم كنیم باید ماه ها بنویسم و بنویسم.
خلاصه بگوییم اوضاع توزیع خیلی خراب است و با هیچ عبارتی بهتر از این نمی شود مكانیزم رساندن كالایی با نام كتاب را به دست مصرف كننده ای با نام خواننده توصیف كرد و به ویژه آن كه معضل توزیع در شاخه كتاب های علوم انسانی بسیار پیچیده و بغرنج تر است.
حجت الاسلام الیاس عارف زاده مدیر عامل مؤسسه توزیع پكتا دغدغه خود را در زمینه توزیع كتب علوم انسانی این گونه بیان می كند:
«هیچ مكانیزم هوشمند و به روزی وجود ندارد تا تولیدات حوزه نشر به مصرف كننده برسد و ما با این دغدغه مؤسسه پكتا را در تیرماه سال ۱۳۸۴ تأسیس كردیم تا در زمینه تخصصی كتب علوم انسانی وضعیت اسفبار توزیع را تلطیف كنیم. طی این چند ماه گام های اساسی هم برداشته ایم و امیدواریم به زودی تمامی ناشران را تحت پوشش قرار دهیم.»
وی در مورد پیش فرض های خود برای تأسیس این مؤسسه خصوصی می گوید: «به قول بزرگی كار ناشر یعنی بسته بندی فكر و اندیشه. بنابراین ناشر باید بداند كالای خود را در چه جامعه ای و در چه سطحی و همچنین در چه قالبی بسته بندی می كند. این موضوع در مورد كتب علوم انسانی متأسفانه كمتر رعایت می شود. ما گاه محتوای خوبی در اختیار داریم كه خوب بسته بندی نمی شود؛ مثل پسته ایرانی كه كشورهای دیگر از ما می خرند، بسته بندی می كنند و دوباره می فروشند حتی به خود ما. قاعدتاً وقتی ناشر توانست اندیشه را شیك و درست و حسابی بسته بندی كند، كار توزیع و فروش آن هم راحت تر خواهد بود و خریدار هم رغبت بیشتری برای خرید خواهد داشت.»
بنابراین حلقه های صنعت نشر از لحظه چیده شدن حروف تا قرار گرفتن در قفسه كتابفروشی حلقه هایی به هم پیوسته اند و جدای از هم نمی توانند تعریف و كاركرد مستقلی داشته باشند:
«فروشنده كتاب بیشتر دنبال سود بالاست تا مخاطب و متقاضی بیشتر. یعنی كار اقتصادی درستی هم انجام نمی گیرد در حالی كه در بازار، فروش بیشتر با قیمت پایین تر تداوم شغل را تضمین می كند نه درصد بالاتر و قیمت گران تر.»
از حجت الاسلام عارف زاده می خواهیم تا به مشكلات توزیع به شكلی دقیق تر اشاره كنند:
«ما در حوزه توزیع با مشكلات اساسی روبه رو هستیم كه ریشه آن ابتدا در سطح فرهنگ عمومی جامعه و بعد در نوع فعالیت مسئولینی كه در حوزه فرهنگ عمومی كار می كنند قابل ارزیابی است. واقعیت این است برای كشوری كه می خواهد در سطح منطقه نمونه باشد میانگین مطالعه افراد خیلی پایین است. ۴-۳ دقیقه میانگین مطالعه در مقایسه با میانگین مطالعه كشورهای نیمه پیشرفته كه ۵ تا ۶ ساعت در روز است باید ما را به فكر فرو ببرد و مسئولین را به تكاپو وادار كند. با این وضعیت توسعه چگونه می تواند امكان پذیر باشد مگر این كه به توسعه ای كاریكاتوری و یك سویه اعتقاد داشته باشیم. به اعتقاد من باید كاری كرد كه مردم به كتاب خواندن معتاد شوند.توسعه، یك بحث فنی و به روز است، یك بحث اقتصادی است، یعنی دو- دو تا چهار تا.»
●همكاری بین بخشی
در جوامع توسعه یافته این تنها ناشر توزیع كننده و كتابفروش نیست كه باید برای بالا بردن سطح مطالعه افراد تلاش كند. قاعدتاً بالا رفتن سطح مطالعه كه ارتباطی مستقیم و دو سویه با توسعه یافتگی دارد به عنوان یك پدیده عام المنفعه، موضوعی است كه تمامی بخش های خصوصی و دولتی در یك جامعه باید برای ارتقای آن تلاش كنند. آیا می توان یك میلیون و اندی مسافر مترو در روز را به عنوان مخاطبی بالقوه برای كتاب در نظر گرفت؟ عارف زاده در این باره می گوید:
«توزیع كتاب را باید پدیده ای فراتر از ناشر و كتابفروش بدانیم. این معضل، معضلی كشوری و ملی است و باید تمامی سازمان هایی كه مستقیماً با فرهنگ عمومی سروكار دارند، دست به دست هم دهند و در جایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی تصمیمی جدی برای آن بگیرند.
وقتی هدف این باشد كه مردم به كتابخوانی معتاد شوند دیگر از هر بهانه ای می توان بهره برد. به عنوان مثال وقتی در سینما یا تلویزیون زندگی هنرپیشگان را نشان می دهیم می توانیم مطالعه و كتابخانه آنها را هم به نمایش بگذاریم حتی دوربین می تواند نزدیك تر برود و عطف كتاب ها را نشان بدهد تا ببینند. حتی با شكل و شمایل كتاب و نام آن هم آشنا شوند.»
موضوع سوبسید نیز یكی از بحث های جالبی است كه بخش توزیع را با چالش های بزرگی روبه رو كرده است. به این معنا كه دولت سوبسید را به ناشران اختصاص داده و ناشر به واسطه حمایت عمیق از سوی دولت احساس رقابت و تلاش برای بهبود وضعیت خود را از دست می دهد. آمار جهشی ناشران طی سال های اخیر كه از ۷۰۰ ناشر به ۷ هزار ناشر افزایش یافته بیش از آن كه حكایت از داغ شدن بازار نشر داشته باشد رقابت برای به دست آوردن تسهیلات و امتیازات دولتی را ترسیم می كند، چنانچه هنر ناشر پس از استفاده از وام، كاغذ دولتی، فروش به خود ارشاد برای تجهیز كتابخانه ها و... دیگر انگیزه ارایه جدی اثر را از دست می دهد. آمارها حاكی از آن است كه برخی از ناشران ترجیح می دهند سالانه ۴ عنوان كتاب اجباری خود را به چاپ رسانده و بلافاصله آن را انبار كنند. در حالی كه جابه جایی سوبسید از بخش نشر به بخش توزیع و خوانندگان می تواند تا حدی سطح مطالعه افراد را بالا ببرد چرا كه اولاً ناشران به سرمایه شخصی خود اتكا كرده و سعی در تولید كالایی با كیفیت بالا خواهند داشت و از سوی دیگر با ارایه سوبسید به خوانندگان آنها می توانند كالایی با كیفیت را با قیمت پایین تری در اختیار گیرند.
محمد جواد حاجی سلطانی مدیر روابط عمومی و مسئول بخش فروش مؤسسه پكتا می گوید:«تهران بیش از ۱۰۰ مركز پخش دارد كه بعضاً فقط در حد یك پیك موتوری هستند. به علاوه هر شاگرد پخشی بعد از یك سال خودش توزیع كننده می شود. واقعیت این است كه اوضاع توزیع خیلی خراب است و متأسفانه هیچ كس تخصصی كار نمی كند. همه نوع كتابی پخش می شود و وقتی وارد انبار می شوید از كتاب های فصلی گرفته كه در یك برهه زمانی طرفدار پیدا می كنند تا فال قهوه و كتاب های زیرزمینی و...» وی در مورد تعداد عناوین كتاب های چاپ شده و مقایسه آن با جوامع توسعه یافته می گوید:
«بنابه آمارهای سطحی طی سه سال اخیر حدود ۱۱۵هزار عنوان كتاب در ایران منتشر شده كه متأسفانه بسیاری از این كتب هنوز در انبارها خاك می خورند و این نابسامانی بخش توزیع را به خوبی ترسیم می كند. در اروپا به ازای هریك میلیون نفر ۸۰۰ عنوان كتاب منتشر می شود. در آسیا در سال ۱۹۹۵ به ازای یك میلیون نفر ۷۰ عنوان و در آفریقا ۲۰ عنوان.
ما با توجه به این نابسامانی ها، مؤسسه پكتا را تأسیس كردیم و تمامی هدف ما این بود كه كتاب ها را از انبارها بیرون بیاوریم.
۱۰ ماه است كه آغاز به كار كرده ایم و با ۵۰ ناشر قرارداد بسته ایم از جمله انتشارات سمت، نهاد رهبری، بوستان كتاب، امیر كبیر، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، پژوهشگاه علوم انسانی، مركز مطالعات ادیان و مذاهب و حكمت... عقد قرارداد با ۲۰ ناشر را در دست اقدام داریم و به توافق هم رسیده ایم. یك سفر استانی تدارك دیدیم و به تمامی مراكز كشور سرزدیم تا هم با كتابفروشی ها از نزدیك آشنا شویم و هم لیست كتاب ها را در اختیارشان قرار دهیم، در طول این مدت هم به طور مرتب اطلاع رسانی كرده ایم و پرینت كتاب ها را به مراكز فرستاده ایم.غیر از كتابفروشی ها رساندن كتاب به مصرف كننده را هم در دستور كار قرار داده ایم و بسیار خوشحال می شویم تا به نیاز افراد هم پاسخ دهیم. در حال حاضر شهرستان ها هم در اولویت كار ما قرار گرفته و برخی شهرستان ها نیز برای همكاری اعلام آمادگی كرده اند.»
سلطانی در بخش توزیع كتب علوم انسانی به موضوع بسیار جالبی اشاره می كند: «برخی از كتب علوم انسانی به ویژه كتب تخصصی را وقتی كه در اختیار كتابفروشی ها قرار داده ایم آنها به دلیل ناآشنایی از فروش واهمه داشتند و می ترسیدند. اما جالب است كه بگویم در شهرستان هایی كه اصلاً فكرش را نمی كردیم دیدیم همان كتاب هایی كه فروشنده از خریدش واهمه داشت بلافاصله پس از چند روز برای مان سفارش مجدد فرستاد.»
محمد مطلق
منبع : روزنامه همشهری