جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

اطلاعات، جامعه اطلاعاتی و ساختارهای معرفتی


اطلاعات، جامعه اطلاعاتی و ساختارهای معرفتی
ـ گفت و گو با دکتر عباس حری در باره ویژگی ها و مقتضیات جامعه اطلاعاتی
جامعهٔ اطلاعاتی چه ویژگی‌هایی دارد؟ جامعهٔ اطلاعاتی یک جامعهٔ چند ساحتی و چند‌وجهی است که در آن تمام لایه‌بندی‌ها و سطوح نیازمند اطلاعات هستند. نه اینکه فقط بخشی از آن برخوردار از اطلاعات باشند. اگر جامعه را مانند یک هرم فرض کنیم، در جامعهٔ اطلاعاتی از رأس تا قاعده باید احساس نیاز به اطلاعات داشته باشند و از آن در تمام سطوح استفاده کنند. من اصطلاحی دارم به نام «اکوسیستم گلخانه‌ای».
کتابخانه‌ها در مدارس‌ها یک نمونهٔ اکوسیستم گلخانه‌ای هستند. در مدرسه‌ای که درس، امتحان و بعد از آن کنکور (و حتی دانشگاه) وابسته به یک متن درسی واحد است، دانش‌آموز نیاز به مطالعه و استفاده از منابع کتابخانه ندارد. اما اگر محصل مجبور باشد از منابع دیگر استفاده کند و به سراغ کتابخانه برود، کتابخانه دیگر جزئی جدا از مدرسه نیست و در بافت کلی مدرسه جاافتاده است. در این صورت مدرسه به عنوان بخشی از جامعهٔ اطلاعاتی است. یعنی نظام آموزشی ما اطلاعات مدار خواهد بود و بدون اطلاعات نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد. در واقع تأکید اصلی شما این است که در جامعهٔ اطلاعاتی، نمی‌توان بدون اطلاعات زندگی کرد؟ بله. همین‌طور است.
مثال دیگر در بخش کشاورزی است. در رأس هرم جامعه [ی اطلاعاتی] که محققان حضور دارند، کشاورزان نیز باید از یافته‌های آنان بهره‌مند گردند. مثلاً محققان کشاورزی دربارهٔ بهینه‌سازی بذر، افزایش محصول و ... مقالاتی می‌نویسند.زمانی این تحقیقات، به اطلاعات مرتبط با جامعه تبدیل می‌شود که به زبان قابل درک برای کشاورز تفسیر شوند و کشاورز هم براساس این یافته‌ها کار خود را بهینه سازد.
در واقع کاربر نهایی اطلاعات در اینجا کشاورز است و در قاعدهٔ هرم قرار دارد. اما اگر محققان کشاورزی، صرفا با یکدیگر تبادل اندیشه داشته باشند و اندیشه آن‌ها در جامعه نفوذ نکند و به ارتقاء درک کاربر نهایی نینجامد، هرگز جامعهٔ اطلاعاتی کشاورزی نخواهیم داشت. در جامعهٔ اطلاعاتی از رأس تا قاعده، همه باید نیاز به اطلاعات مرتبط با کار خود را احساس کنند. در حقیقت حرکت و زیست در چنان جامعه‌ای بدون اطلاعات امکان‌پذیر نیست.
قبل از ادامهٔ بحث، شاید لازم باشد تعریف دقیقی از اطلاعات در جامعهٔ اطلاعاتی ارائه بفرمایید. اطلاعات به معنای دانش و آگاهی است یا داشتن علم (Science) یا هر دو؟ اطلاعات به تنهایی پدیدهٔ پیچیده‌ای است. دو نوع تعریف کلی از اطلاعات وجود دارد یکی تعریف ریاضی و دیگری تعریف معناشناختی. تعریف ریاضی که قبلاً بیشتر در حوزهٔ ریاضی و فیزیک مطرح بود، الان بیشترین بازتاب را در حوزهٔ کامپیوتر دارد مثل بیت، بایت و ... از این دیدگاه تعداد بیتهای موجود در یک ارتباط (مثل تعداد پالسهای تلفن)، اطلاعات هستند که برای محاسبهٔ آن هم فرمولهای خاص مورد نظر در ریاضی تعریف شده است.
اما در تعریف معناشناختی، هر چیز که بیرون از ذهن قرار دارد، چیزی جز داده یا داده‌های خام نیست، وقتی ذهن به پردازش داده‌ها می‌پردازد، حاصل، اطلاعات برای صاحب آن ذهن می‌شود. من در این زمینه چندین مقاله هم دارم.
در واقع هر پدیده‌ای که در مقابل ذهن من قرار دارد، چیزی نیست مگر تفسیری که من از آن دارم. یک کتاب، یا یک قطعه شعر را من یک جور درک می‌کنم و شما جور دیگری. یا ممکن است مدرکی که از طریق کامپیوتر به دست آمده برای شما حاوی هیچ اطلاعاتی نباشد چون محتوایش برای شما تکراری و آشناست و چیزی بر دانش شما نمی افزاید، اما ممکن است برای من که قبلاً با آن آشنا نبودم سرشار از اطلاعات باشد. به این ترتیب نمی‌شود اطلاعات را بیرون از دریافت‌کننده، ارزشگذاری کرد.
در حقیقت با در نظر گرفتن استفاده کننده است که می‌توان گفت این پدیده حاوی اطلاعات هست یا نه. از طرف دیگر اطلاعات از طرف فرد یا جامعه اخذ می‌شود تا به تحقق و تقویت ساختار دانش در جامعه کمک کند. بنابراین اطلاعات یک هدف در خود نیست. بلکه در خدمت ایجاد ساختار معرفتی است. پس منظور از اطلاعات، فقط آگاهی‌های علمی نیست. بله. اطلاعات علمی نوعی اطلاعات است که دربارهٔ صحت آن، از نظر شیوهٔ دستیابی به اطلاعات، یا تردید نداریم یا تردیدمان اندک است.
مقصودمان آن است که اطلاعات بر اساس پژوهش شکل می‌گیرد و نه بر گرفته از بیان‌های احساسی و شخصی و بالطبع جامعه اطلاعاتی هم جامعه‌ای است که اطلاعاتش از بستر پژوهش به‌دست آمده باشد. اطلاعات شایعه‌گونه اگرچه جزئی از اطلاعات است ولی داشتن آن ارزشی ندارد.
در حالت عادی، اطلاعات جزء وجود افراد است و کسی بدون اطلاعات نمی‌تواند زندگی کند. مثلاً شما برای حرکت در یک راه‌پله باید از میزان و فاصلهٔ پله‌ها اطلاع داشته باشید. اما احراز این نوع اطلاعات، جامعه‌ را به یک جامعهٔ اطلاعاتی تبدیل نمی‌کند.
جامعهٔ اطلاعاتی متکی بر اطلاعاتی است که حاصل پژوهش و جریانهای علمی است. بر اساس یک دیدگاه جامعهٔ اطلاعاتی، جامعه‌ای است که بیشتر کارها در آن به کمک رایانه انجالم می‌شود. به نظر شما این تأکید تا چه حد قابل تأمل است؟ نظرات دربارهٔ تعریف جامعهٔ اطلاعاتی متفاوت است. بله یک عده همین تعریف رایانه‌ای بودن کارها را برای این جامعه مطرح می‌کنند. موکول کردن جامعهٔ اطلاعاتی به سرانهٔ رایانه در کشور شاید دیدگاه غالب باشد، ولی من معتقد نیستم که دستگاه و تجهیزات ما را به جامعهٔ اطلاعاتی می‌رساند، چون ما الان هم می‌بینیم که به چه صورتی از این ابزار استفاده می‌شود.
همان‌طور که صرف داشتن اتومبیل یک جامعه را صنعتی نمی‌کند، حضور رایانه‌ها هم باعث اطلاعاتی‌شدن یک جامعه نمی‌شود. با این حال مزیت داشتن رایانه و ارتباطات شبکه‌ای و اینترنت، به‌دست آوردن اطلاعات است. اگر از این منظر که رایانه و تکنولوژی نوین امکان دسترسی به اطلاعات را تسهیل می‌کند به قضیه نگاه کنیم، رایانه را می‌توان یک عامل برای جامعهٔ اطلاعاتی دانست. یک نکته دیگر هم هست. می‌گویند اشتغال در جامعهٔ اطلاعاتی با اشتغال در جوامع پیشین و جامعهٔ صنعتی تفاوت دارد و صحبت از کارگر اطلاعاتی می‌شود اما پیدا کردن مصادیق آن مشکل است.
مثلاً در تعریف کارگر اطلاعاتی آمده است: کسی است که در فضایی کار می‌کند که یا به تولید اطلاعات می‌پردازد یا از آن استفاده می‌کند. با این حساب کسی که در سر چهار‌راه‌ها روزنامه می‌فروشد، کارگر اطلاعاتی نیست؟ یا کسی که کاغذ تولید می‌کند جزء کارگران اطلاعاتی نیست؟ کسی که در حوزهٔ فروش سخت‌افزار است چطور؟ اینها یک‌سری ابهامات دارد. در حال حاضر در دنیا جامعه‌ای داریم که بتوان تعبیر جامعه اطلاعاتی را در باره آن به کار برد؟ کسانی مانند فرانک وبستر که دربارهٔ جامعه‌شناسی جامعهٔ اطلاعاتی تحقیق می‌کنند بر این باورند که جامعه اطلاعاتی یک جامعهٔ آرمانی است.
اگرچه جوامعی وجود دارند که به سمت جامعهٔ اطلاعاتی حرکت کرده‌اند و در مراحل مختلف این مسیر قرار دارند اما درهیچ کجای دنیا جامعه‌ای نداریم که به قلهٔ آرمانی جامعهٔ اطلاعاتی رسیده باشد.
فواصل جوامع در راه اطلاعاتی شدن با هم متفاوت است. کسانی که به اندازه‌گیری این فاصله هم می‌پردازند به ابزار و امکانات عینی نظر دارند نه خود اطلاعات و چگونگی حرکت آن در جامعه که تأکید خاص من است. اطلاعات ممکن است هر ابزاری را در خدمت بگیرد تا در جامعه حرکت کند. مثلاً اگر یک روز صبح هنگام خرید یک جنس متوجه افزایش قیمت آن شوید اگر پرس‌وجو کنید می‌بینید اطلاعات به‌گونه‌ای منتقل شده است که همهٔ فروشندگان آن جنس به راحتی از افزایش قیمت مطلع شده‌اند. یعنی در فضای خاصی، اطلاعات به قدری راحت حرکت می‌کند که هیچ نیازی به امکانات تکنولوژیک نیست.
یا اگر مجرا یا مجاری انتقال شایعه در یک جامعه شناخته شود، می‌توان اطلاعات را از همان مسیر در جامعه به جریان انداخت. من ندیده‌ام تاکنون در ایران تحقیقی صورت گرفته باشد تا مشخص شود گره‌های انتقال اطلاعات چه چیزهایی هستند، تا اگر خواستیم اطلاعات را همه‌گیر کنیم، آن گره‌ها را کانون توجه قرار دهیم. این کار، البته به یک تحقیق وسیع جامعه‌شناختی نیاز دارد، در برخی تحقیقات مبتنی بر نظرسنجی کارهایی انجام شد، ولی کار ناتمام است. می‌خواهم بگویم که به نظر من محوریت اطلاعات در جامعهٔ اطلاعاتی، اصل مهمی در تعریف آن است. هر چه امکانات، تدابیر و ابزارها بیشتر در خدمت انتقال اطلاعات قرار بگیرند، جریان تبادل اطلاعات موفق‌تر خواهد بود و طبیعی است که امروز یکی از ابزارهای بسیار مهم برای انتقال اطلاعات رایانه است.
ولی رایانه که در خدمت اطلاعات تحقیقی و پژوهشی و برای تمام لایه‌های جامعه باشد. بنابر با تعریف شما از جامعهٔ اطلاعاتی، نگرانی‌ در باره کاهش اشتغال نه تنها بی مورد است، بلکه افراد بیشتر می‌توانند از کارها به ویژه در سطح تخصصی استفاده کنند.درست است؟ قطعاً همین‌طور است. البته نگرانی از دست دادن شغل چیز جدیدی نیست و در تمام دوره‌های تاریخ اجتماعی وجود داشته است. وقتی کشاورزی در زندگی بشر غالب شد بیم این می‌رفت که چوپانان و گله‌داران کار خود را از دست بدهند. همین موضوع زمانی با ورود صنعت و برای اشتغال کشاورزان مطرح شد.
الان هم برای جامعهٔ اطلاعاتی و جامعهٔ صنعتی با این قضیه مواجهیم. نکتهٔ قابل‌توجه این است که در طول تاریخ اجتماعی، هرگز نمی‌توان بین مراحل شکل‌گیری جامعه، خط قاطعی رسم کرد که مثلاً عرصهٔ کشاورزی کاملاً تمام شد و عرصهٔ صنعتی پدید آمد. این اتفاق در هیچ زمانی و هیچ‌کجا روی نداده است. همان‌طور که الان که بحث جامعهٔ اطلاعاتی و فراصنعتی می‌شود، هم دامداری داریم، هم کشاورزی و هم صنعت و هیچ‌کدام از میان نرفته است.
اتفاقی که الان افتاده اینست که یک کشاورز نمی‌تواند مانند کشاورز چهارصد سال قبل عمل کند و موفق هم باشد. بلکه باید به مهارت‌ها و ابزار جدید مجهز باشد در صنعت هم اگر صنعتگر به مهارت‌های اطلاعاتی و مهارتی جدید مجهز نباشد، از بین خواهد رفت. هر فرد می‌تواند در حال حاضر هم پیشهٔ خود را داشته باشد ولی باید به آگاهی‌های امروز مجهز باشد. یک کشاورز امروز می‌باید به اطلاعاتی در مورد افزایش و بهره‌وری محصول خود مواجمه باشد.
این فرد هنوز هم یک کشاورز است ولی به اطلاعات علمی هم دسترسی دارد و از آن در کار خود استفاده می‌کند. بنابراین از نظر من هیچ‌گاه جای نگرانی برای از دست دادن شغل وجود ندارد. برای رسیدن به جامعهٔ اطلاعاتی برای کشورهایی مثل ایران چه ملزوماتی را باید در نظر گرفت؟ وضعیت کشورهایی شبیه ما چگونه است؟ رسیدن یا حرکت به سمت جامعهٔ اطلاعاتی بسته به شتاب حرکتهاست و اینکه تا چه حد به آن اعتقاد داشته باشیم.
جوامعی هستند که پیشینهٔ معرفتی پایین‌تری نسبت به ما داشتند ولی با برنامه‌ریزی و مدیریت اجتماعی صحیح، خیز برداشته‌اند و از ما هم پیشی گرفته‌اند باید دید در این جوامع چه اتفاقی افتاده است. در آنجا برای مثال ضوابط استخدامی براساس کارایی‌ها و توانمندی‌های تخصصی (که تعبیر دیگری است از اطلاعات مرتبط) تعیین می‌شود.
ما هنوز دربارهٔ چگونگی استفاده از رایانه‌های موجود در کشور تحقیق جامعی نداریم، به ویژه رایانه‌ها در نهادهای دولتی. نگهداری از یک اتومبیل در گاراژ منزل و استفاده نکردن از آن به عنوان یک ابزار تردد، حتی اگر در آمارها هم لحاظ شود، به معنی استفادهٔ درست از ظرفیت‌ها و دارایی‌ها نیست. این مسئله در مورد رایانه‌ها هم صدق می‌کند. مقالات، کتابها و سخنرانی‌های زیادی هستند که در آنها به نظام آموزشی جزوه مدار، تک متن، و متکلم‌وحده (در تمام سطوح) اشاره شده است.
مجموعهٔ این گفته‌ها و توصیه‌ها چقدر در بهبود نظام آموزشی ما مؤثر بوده است؟ اگر مؤثر نبوده است چه دلایلی دارد؟ آیا مدیریت‌های نظام آموزشی این مسائل را جدی نگرفته‌اند؟ یا یک سری جبرها حاکم بوده تا مدیریت کارش را درست انجام دهد؟ یا اساساً هیچ ارزشگذاری در کار نبوده و هر کس براساس سلیقهٔ خود عمل کرده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ مدیریت و برنامه‌ریزی در ادارهٔ بخش های مختلف جامعه، نقش اساسی در راه رسیدن به جامعهٔ اطلاعاتی و حرکت در آن مسیر دارد. به همین دلیل معتقدم برای رسیدن به جامعهٔ اطلاعاتی یا جامعهٔ دانش محور برنامه‌ریزی نه تنها در یک سطح، بلکه در تمام سطوح و جوانب لازم است.
چه بخش کشاورزی، بخش آموزش، صنعت، اقتصاد، بازرگانی و ... در این مسیر نباید به یک سری آمارهای کمّی خیلی دلخوش کرد که مثلاً در طول چند سال تعداد رایانه‌های ما چقدر افزایش یافته است. همان‌طور که تعداد بالای اتومبیل نشان‌دهندهٔ درجهٔ صنعتی‌شدن یک جامعه نیست، تعداد رایانه‌ها نیز شاخص جامعهٔ اطلاعاتی نیست. باید دید این رایانه‌ها چطور به کار گرفته می‌شوند و چگونه در مبادلهٔ اطلاعات اثرگذار بوده‌اند. مکرر شنیده‌ایم که در جامعهٔ اطلاعاتی، دانش و اطلاعات، ثروت و سرمایه هستند و هرچقدر فردی اطلاعات بیشتری داشته باشد، توانمندتر است.
دربارهٔ این ویژگی جامعهٔ اطلاعاتی هم توضیح بفرمایید. تا یک سلسله امکانات مالی در اختیار نباشد، اطلاعات قابل تبدیل به ثروت حاصل نمی‌شود. مثلاً اگر جوانی دست به یک ابداع و اختراع بزند و وسیله‌ای جدید تولید کند، تا زمانی که آن وسیله به تولید انبوه نرسد، تبدیل به ثروت نمی‌‌شود. افراد محقق را عموماً ثروتمندان، اگر نگوییم می‌خرند، حمایت مالی می‌کنند. اگر حمایت مالی شخصی یا دولتی پشت یک پژوهش، اثر ابداعی و اختراع نباشد، امکان تبدیل آن به پول و سرمایه وجود ندارد.
صفر علم به تنهایی قابل تبدیل به ثروت نیست، بلکه باید یک پشتوانهٔ مالی داشته باشد. اگر درکشور ما تحقیق و پژوهش کم صورت می‌گیرد و به آن به عنوان یک کار اجتماعی ضروری نگریسته نمی‌شود، به علت سهم ناچیزی است که تحقیق در بودجهٔ سالانهٔ کشور دارد. این سهم ناچیز یعنی فقدان پشتوانهٔ مالی. در کشورهایی که گام‌های بلندی به سوی جامعهٔ اطلاعاتی برداشته‌اند، سرانهٔ تخصیص بودجه‌های تحقیقاتی‌شان قابل مقایسه با کشور ما نیست.
بدین ترتیب انسانها برای زیستن موفق در جامعهٔ اطلاعاتی چه باید بکنند؟ به‌ویژه در صورتی که از پشتوانهٔ مالی هم برخوردار نباشند.
به جز معدودی افراد که بدون تلاش، از انبوه ثروت برخوردارند، افرادی بوده‌اند که بدون پشتوانهٔ میراثی یا پولی موفق شده‌اند. بررسی این موارد نشان می‌دهد که موفقیت اینها هم به اطلاعات برمی‌گردد. یعنی توانسته‌اند میز و سرمایهٔ اندک خود را در جایی بکار ببرند که احتمال رشد بیشتری وجود داشته است و در واقع شمّ درست انتخاب کردن را داشته‌اند.
آن چیزی را که عامهٔ مردم شمّ درست می‌نامند من اطلاعات درست می‌دانم.هر کسی اگر مسیر خودش را براساس یک سری اطلاعات صحیح انتخاب کند، موفق خواهد شد. البته یک مقداری از توفیق هم به تلاش و پیگیری مربوط می شود. این موضوع در نظام‌های معرفتی هم مطرح است و یک فرد چه بسا صرفا با یک تولید اثر شناخته نشود و بنابراین نیاز به کار و تلاش مکرر داشته باشد.
مجموعاً دانش علمی و اطلاعات همراه با دو عنصر دیگر یعنی پول و تجربه ترکیب ایده‌آلی را برای نیل به مقصود به وجود می‌آورد. یک راه دیگر هم مطالعهٔ زندگینامه افراد موفق است. بررسی این زندگینامه‌ها نشان می‌دهد، اکثر آنها کسانی نبوده‌اند که حمایت میراثی باعث رشدشان شده باشد. این افراد تجربه را با اندکی سرمایه و تلاش و البته دانش علمی ترکیب کردند تا توانسته‌اند در مدت قابل دفاعی به موفقیت برسند.
آسیبی که در جوامع مانند کشور ما وجود دارد این است که همهٔ افراد جامعه، ثروتمندان معدود را شاخص قرار می‌دهند و می‌خواهند بدون گذشت زمان، به صورتی شتابزده به سطح آنها برسند و نتیجهٔ آن اتفاقات ناخوشایندی است که در جامع رخ می‌دهد. به هر حال من اصلاً معتقد نیستم که اگر افراد تغییر شغل دهند ما به جامعهٔ اطلاعاتی نزدیک می‌شویم، صرف وجود ابزار هم به تنهایی ما را به این جامعه نمی‌رساند. ثروت هم به تنهایی ما را به این جامعه نزدیک نمی‌کند؛ جامعهٔ اطلاعاتی خریدنی نیست. من یک تعریف، بیشتر برای جامعهٔ اطلاعاتی قائل نیستم و آن این است که در جامعهٔ اطلاعاتی، اطلاعات علمی حاکم است.
این به معنای دسترسی و فهم مقالات علمی سطح بالا از سوی کشاورز ساده نیست. بلکه منظور این است که اطلاعات علمی وقتی به دست یک کاربر معمولی می‌رسد بدون از بین رفتن ارزش علمی‌اش، قابل درک و کاربرد باشد. در واقع مروّجین کشاورزی کارشان همین است. یعنی دانش علمی را از رأس هرم (محققان) می‌گیرد و تبدیل به زبان قابل درک کاربر عادی (کشاورز) می‌کند. همان‌طور که در مورد دیگر فناوری‌های ارتباطی شاهد بودیم، ورود آنها به جامعهٔ ما باعث نگرانی‌هایی در برخی افراد شد. در مورد فناوری‌های جدید اطلاعاتی و حدّ آرمانی استفاده از آنها در جامعهٔ اطلاعاتی هم این نگرانی‌ها وجود دارد. به ویژه کسانی معتقدند به این ترتیب فرهنگ جامعه دچار آسیب می‌شود.
نظر شما دراین مورد چیست؟ من خیلی معتقد به این نیستم که تکنولوژی یا هر پدیدهٔ جدید دیگری می‌تواند فرهنگ یک جامعه را دگرگون یا بی‌رمق کند یا از رونق بیاندازد. به نظر من اگر فرهنگی تا این حد سست و کم‌بنیه است که با حضور یک‌سری ابزارها هویّتش را از دست می‌دهد، دفاع از آن فرهنگ اساساً معنی ندارد؛ چون نشان می‌دهد فرهنگ، پایگاهی نداشته است که به این راحتی دچار تزلزل شده است.
از طرف دیگر باید توجه داشت که اگر معتقدیم فرهنگی غنی داریم، باید این غنای فرهنگی را با ابزارهای جدید برای جوانانی که در معرض فرهنگ‌های دیگر قرار دارند اثبات کنیم و از مجاری صحیح به آنان منتقل کنیم.
ما در این زمینه هیچ تلاشی نکرده‌ایم و پیوسته شعار می‌دهیم. باید از ابزار فناوری استفاده و برای مخاطبان محتوای متناسب با فرهنگ خودمان را عرضه کرد. اگر تلاش نداشته باشیم، طبیعی است که فرهنگ دیگران بر ما غالب خواهد شد و با بستن در و پنجره و منع ورود و تعبیهٔ دیوار نمی‌شود جلوی محتوای خاصی را گرفت به خصوص که نسل جوان روحیهٔ کنجکاوی دارد و هرچقدر با منع بیشتری مواجه شود، درجهٔ کنجکاوی‌اش بیشتر می‌شود.
این را تجربهٔ منع کتاب هم نشان می‌دهد که کتابی که توقیف شده، با تیراژ وسیع‌تری از مجاری دیگر به دست افراد می‌رسد. ماهواره و اینترنت هم به این ترتیب است. به خصوص که الان دیگر بستن پنجره‌ها معنی ندارد. هرگز نمی‌توان در جامعهٔ امروز با تکنولوژی‌های جدید ارتباطی و اطلاعاتی چیزی را مخفی کرد و مانع دسترسی به آن شد.
گفت و گو از: محمدرضا رئیسی
منبع : مرکز اسلامی آموزش از راه دور