شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

حوزه های علمیه، تحقق جنبش نرم افزاری و تولید علم


حوزه های علمیه، تحقق جنبش نرم افزاری و تولید علم
اسلام عنایت ویژه ای به علم و فراگیری دانش دارد و در این زمینه مکتب تشیع با بهره گیری از اجتهاد و عقل در استنباط موضوعات و بیان احکام ، سرامد جنبش نرم افزاری و تولید علم در قرون گذشته اسلامی بوده است و تاثیر حوزه های شیعه در تاریخ علمی جهان حقیقتی غیر قابل انکار است .
در عصر حاضر ، مقتضیات زمان ، مسائل جدیدی را طرح نموده که با مشارکت فعال حوزه ها میتوان پاسخگوی نیازهائی بود که مکاتب مختلفی همچون مدرنیته ، پست مدرنیسم و لیبرالیسم و ... با هویت بخش کاذب و مسخ ارزشهای انسانی سعی در پاسخگوئی به آنها را دارد و شکی نیست که این مکتب های فکری دستاورد های عظیمی کسب نموده اند و حوزه نفوذ گسترده ای در صحنه جهانی دارند.
برای توفیق در عرصه تولید علم ، شناخت عوامل پیش زمینه و پس زمینه ضروری است.با درک صحیح این عوامل شاهد بالندگی و پر باری نهضت تولید علم از سوی حوزه های علمیه خواهیم بود.
در بحث پیش زمینه ها با کندو کاو و تحلیل موقعیت حوزه های علمیه در گذشته و حال ضرورت تعامل و گفتگو با مکاتب های مختلف ، بهره گیری از دانش ها و نظریه های روز ، ایجاد فضای علمی پویا و مستمر که در آن زور، تهدید ، هیاهو و توجیه متصور نباشد و با نقد روش شناسی منطق قدیم و ارسطوئی که پاسخگوی نیازهای حوزه عام اجتماعی نیست و توسل به منطق جدید علمی به قصد راهبردی کردن فلسفه در امور زندگی ،مکانیزم ورود حوزه ها به جنبش نرم افزاری فراهم می گردد .
عوامل پس زمینه ای نیز که جنبه شتاب زائی در توسعه کیفی و کمی جنبش تولید علم دارند ، از اهمیت بسزائی برخوردارند این عوامل عبارتند از:
▪ تخصصی شدن علوم حوزوی و فقهی
▪ فقه مقارن و ارتباط با ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی
▪ وحدت حوزه و دانشگاه از جنبه ماهوی و نه صوری
▪ توسعه مراکز پژوهشی و تامین بودجه مناسب
▪ اطلاع رسانی و ایجاد شبکه های ارتباطی
▪ شایسته سالاری و جذب افراد هوشمند و توانا
▪ رفع مشکلات معیشتی طلاب و روحانیون
▪ ایجاد همایش های علمی و ...
قطعا، تجدید حیات فرهنگ و تمدن اسلامی و ارتقای کمی و کیفی در جنبش نرم افزاری و تولید انبوه علم از سوی حوزه های علمیه، وبررسی آسیب شناسی از اهداف مهم این نهاد می باشد که در مقاله به آن پرداخته شده است.
● مقدمه:
حوزه‌های علمیه شیعه از دیرباز به دلیل بازبودن باب اجتهاد در تولید اندیشه دینی و علمی در جهان اسلام دارای نقش منحصر به فردی بوده‌اند. سازمانهای دینی، نظامیه‌ها و حتی مساجد پایگاههای عمده نشر علم و فقاهت و محل بروز و ظهور علوم طبیعی و ریاضی بوده‌اند. در کنار حرکتها و جوششهای علمی، مقابله با افکار و رسوخ جریانهای متعارض دینی، تأثیرپذیری از اندیشه های مثبت و قوام‌دهنده، بحث و جدلهای علمی و تبیین صحیح ارزشها و معارف بشری، حوزه‌های علمیه، فراز و نشیب‌هایی را طی کرده‌اند. خیل عظیم بزرگانی همچون جابربن حیان، خواجه نصیر، زکریای رازی، ابوعلی سینا، خوارزمی، بیرونی، شیخ مفید، شیخ صدوق، شیخ طوسی و ملاصدرا… نشان‌دهنده جایگاه علمی این نهاد بوده است.
در بررسی تاریخ علمی حوزه‌ها در مقاطعی شاهد رکود و سکون نیز بوده‌ایم. استبداد داخلی، عوامل خارجی و استعماری، و در دوران معاصر، فرقه‌سازیها، فراماسونری، تصوف کاذب، دین ستیزی، سکولاریم و ترویج اندیشه‌های غیر دینی، در تضعیف حوزه‌های علمیه و روحانیت سهم به سزایی داشته‌اند. با این حال به دلیل نقش عالمان اسلامی و مدافعین روشنگری دینی، مراجع تقلید و روحانیت متعهد با تکیه بر ایمان و تمسک به قرآن مجید به عنوان راهنمای تئوری و عمل و همگامی مردم مسلمان و همچنین پیدایش انقلاب اسلامی، بر بسیاری از ترتیبات خائنانه و مرموزانه معاندین خط بطلان کشیده شد.
در عصر حاضر با توجه به فضای گسترده تطور و تحول علوم و تنوع و تکثر نیازهای بشری و ضرورت پاسخگویی به آنها، فن‌آوری و تکنولوژی شبکه‌های اطلاعاتی و تلاش جهان غرب در تسخیر مرزها و مغزها، تلاش حوزه‌های علمیه در مبحث جنبش نرم‌افزاری از هر زمان دیگر مهمتر است.
برای ورود به مقوله نظریه‌پردازی و تولید علم، عوامل پیش‌زمینه و پس‌زمینه متعددی وجود دارد که بررسی، ارزیابی و بازیابی آن زمینه‌ساز موفقیت این جنبش است.
الف) عوامل پیش‌زمینه
۱) ابتدا باید چیستی و هویت علمی حوزه‌ها بازشناخته شود. اگر هویتمان را نشناسیم راهی به سوی آینده نداریم. در این عرصه شناخت فرهنگ بومی و ملی و حتی توجه به انگاره‌های سیاسی و رجوع به تاریخ ضرورت دارد. با این شناخت جایگاه علمی خودمان را در دنیای امروز مشخص می‌کنیم.
۲) در مرحله دوم باید مفاهیم و اصطلاحاتی همچون مدرنیسم، پست مدرنیسم، پلورالیسم و سیالیت موضوعات و احکام، عصر مجازی و منطق فازی، معرفت اندیش دینی، هرمنوتیک، روشنفکری دینی، نوگرایی و منطق جدید تعریف شود. در فرایند شفاف‌سازی این مفاهیم و اصطلاحات، ضمن شناخت مشترکات و پارادوکسها، زمینة تعامل، مفاهمه و گفتگو شکل می‌گیرد. در بررسی تاریخ علمی در اسلام بحث تعامل مطرح بوده است. حوزه‌های غربی در رنسانس و عصر نوزایی علم تأثیر شگرفی از علوم جهان اسلام گرفتند و متقابلاً در حوزه هم این تأثیرپذیری مشهود بوده است.
در حدیثی از حضرت علی‌بن ابیطالب(ع) آمده است: «الحکمه ضاله‌المؤمن، فاطلبوها و لو من عندالمشرک تکونوا احق بها و اهلها»
حکمت گمشده مؤمن است و طلب کنید آن را اگرچه نزد مشرک باشد چون شما به دریافت آن سزاوارترید.
علمای مسلمان در اقتباس از علوم غربی نیز به شیوه پسندیده عمل می‌کردند. مسلمین یک بار نشان دادند که هاضمه‌ای قوی و چشمانی تیزبین و دستانی گزینش‌گر دارند. از یونان نهراسیدند و نتایج آن را چنان تجربه، تغذیه و جذب و هضم کردند که به فربهی و توانایی خویش افزودند. نه از هیولای تاریخ واهمه کردند و نه مرعوب روح ملت و فرهنگ یونان شدند، بلکه به شیوه کاملانی بر نقص آنان صورت کمال پوشاندند.
۳) تعامل علمی در حوزه‌ها به دلیل تکامل فقهی و علمی در شکل ساز و کار موضوعات، رفع خلأ و نقصهای موجود و از جنبة دیگر به خاطر رسالت ارزشی و اخلاقی در برخوردهای سلبی و ایجابی تکون می‌پذیرد. با جهت‌گیری مثبت در زمینة علم محوری و جنبش نرم‌افزاری، توسعه فضای علمی الزامی است. پویایی، آفرینندگی، نظریه‌پردازی، ایجاد پرسشها و مسأله‌ها در فضای علمی و منعطف شکل می‌گیرد. فردیت‌گرایی در حوزه مسائل علمی، تنگ نظری، نقد ناپذیری، انحصارطلبی، دوگانگی و سرگردانی در بین خاستگاه و اهداف پیشرفت علمی، فرم‌گرایی، تمرکزگرایی و سیاست زدگی از عوامل مؤثر در آسیب‌پذیری فضای تعامل علمی است.
۴) حوزه‌های علمیه قبل از ورود به عرصة جنبش نرم‌افزاری از نظر ساختاری باید در روش‌شناسی خود تجدید نظر کنند و به قصد کاربردی کردن فلسفه و فقه قدم بردارند.
مقام معظم رهبری در فرازی تصریح می‌نمایند که: « به اعتقاد من فلسفه اسلامی و بحث‌های فلسفی که عمدتاً تجریدی ، انتزاعی و ذهنی است تا جایی می‌رود، اما در میان راه توقف می‌کند، حال آنکه باید آن را ادامه داد تا به رگه‌های زندگی مردم برسد.»
در ادامه ایشان چنین می‌فرمایند: «باید به بُعد کاربردی فلسفه بیش از پیش توجه شود و در این زمینه کار جدی صورت گیرد و تفاوت فلسفه اسلامی و فلسفه غرب در همین مسأله است که آنان فلسفه را در همة زوایای زندگی می‌کشانند و در حقیقت با فلسفه زندگی می‌کنند و زیستن در فلسفه را تجربه می‌کنند ولی ما صرفاً به بیان و تبیین مباحث تجریدی و ذهنی بسنده می‌کنیم که باید دید این مباحث چه مقدار نقش کاربردی بالفعل در حیات انسان دارد.
پیش‌شرط ورود به فلسفه، منطق است و فلسفه اسلامی از منطق صوری و یا ارسطویی که بر پایة قیاس است، بهره می‌گیرد. لذا برای کاربردی کردن فلسفه به منطق جدید نیازست که بر پایه استقراء شکل گرفته است.
«برای رهایی از این محدودیت باید به منطق جدید رو کنیم و به منطق ارسطویی همان گونه نگاه کنیم که غرب نگاه می‌کند، به شکل یک موضوع تاریخی. منطق جدید، هم گره‌های منطق قدیم را گشود و هم نیازهای ما را به منطق ارسطویی برآورده کرده است. از طرف دیگر دامنة وسیعتری دارد و تحلیل دقیق‌تری از مسائل به دست می‌دهد و بدین ترتیب، دست ما را برای حل مشکلات فلسفی بازتر می‌گذارد. منطق جدید کاربردی تر است و بیشتر به کار زندگی می‌آید و چنین نیست که تنها بر استنتاج ما و استدلالهای فلسفی، سودمند باشد.
وضعیت فلسفه در حوزه علمیه بغرنج‌تر است و جای بیشتری برای بحث دارد. فلسفه ما بعد از ملاصدرا دچار رکود شد. این که فلسفه را به گونه‌ای دیگر بازنویسند یا واضح‌تر بگویند یا چند تقسیم‌بندی نو به دست دهند، چیزی نیست که نیازمندیهای جامعه را پاسخ دهد. کسانی که فلسفه می‌خوانند و می‌آموزند، باید بتوانند درباره مسائل اجتماعی سخن بگویند و مشکلات را حل کنند و نظریه به دست دهند، نه اینکه از چیزهای سخن بگویند که نه به درد دنیا می‌خورد و نه آخرت را آباد می‌کند.
در جهان امروز فیلسوفانند که از همه بیشتر درباره موضوعاتی مانند عدالت، آزادی، اخلاق، علم و زبان بحث می‌کنند. فلسفه ما چنین دامنة وسیعی ندارد، نه اینکه فیلسوفان ما نخواهند به مسائل روز بپردازند و مشکلات جامعه را بررسی کنند. فلسفه‌ای که آنان می‌خوانند چنین اجازه را نمی‌دهد. بنابراین باید برداشت خود را از فلسفه تغییر دهیم.
عالمان حوزوی نیز دربارة علومی همچون فقه به این حقیقت رسیده‌اند و دقیق‌تر و بهتر از ضرورت تغییر و تحول سخن گفته‌اند. مثلاً شهید مطهری دربارة فقه به این نتیجه رسیده بودند که فقیه نمی‌تواند به همة ابواب فقه محیط باشد. و امروز مانند گذشته نیست که بتواند همه را بیاموزد و فرابگیرد. بنابراین، در فقه نیز باید تخصص حکمفرما باشد.
ب) عوامل پس‌زمینه
۱) در دوران تنوع شاخه‌ها و زیرشاخه‌های علمی و معرفتی، رویکرد حوزه بر تخصصی‌شدن هرچه بیشتر موضوعات فقهی و علمی با هدف شناخت مسائل جدید و مستحدثه یک اصل اساسی است. برآیند این اقدام نتایجی است که به غیر از پاسخ به نیازهای نسل موجود و گره‌گشایی از مجهولات و کشف حقایق، می‌تواند راهبردهای جهان‌شمولی را در حوزه‌های مختلف و به خصوص در حوزة معرفت‌شناسی و اخلاق ارائه کند.
۲) تلاش حوزه‌های علمیه شیعه باید در جهت همسویی و نزدیکی بیشتر با فقه مذاهب اسلامی باشد. فقه شیعه گرچه قرائت مسلط در جهان اسلام است ولی جامعة اسلامی، جامعة تک‌صدایی نیست و باید به قرائتهای دیگر دینی هم احترام گذاشت. فقه مقارن مانند جریان الهیات رهایی بخش جهان مسیحیت، می‌تواند عرصه‌های علمی، فرهنگی و دینی را در حوزه عام تحت‌الشعاع قرار دهد. ارتباط با ادیان ابراهیمی و ادیان شرقی و جدی گرفتن بحث گفتگوی تمدنها در توسعه جنبش نرم‌افزاری با اهمیت است.
۳) وحدت حوزه و دانشگاه یک اصل مهم و کلیدی است. تحصیل روحانی در دانشگاه و بالعکس، یک وحدت صوری است و می‌تواند جهت سخت‌افزاری علم را تحت تأثیر قرار دهد. اما در باب تولید علم و محوریت آن راهگشا نیست. نکته نخست در وحدت‌بخشی واقعی حوزه و دانشگاه توهم‌زدایی این دونهاد علمی از همدیگر است. این برداشت که دانشگاه محل تولید علم و حوزه مرکز تولید آموزه‌های دینی است و یا تلقی نوگرایی در دانشگاه و سنت‌گرایی در حوزه و یا دیدگاه حوزه از دانشگاه به عنوان نماد عقلانیت ابزاری و پوزیتیویستی و اتهام دانشگاه به حوزه به عنوان پایگاه قشریگری و تعصب، نشانه‌های قطب‌بندی کاذبی است که از انگاره‌های غلط و رهیافتهای نابجایی سرچشمه می‌گیرد که دوستان نادان و دشمنان دانا بر طبل آن می‌کوبند. با اعتمادسازی متقابل، نفی تعارض علم و دین و دادو ستد علمی و ارزشی می‌توان بر آسیب‌پذیری این دو پایگاه علمی و فرهنگی پایان داد.
نکته دوم وفاق این دو مرکز در سه زمینه ذیل است:
الف) وفاق منزلتی: خودداری کردن از هر حرکت و سخنی که منزلت اجتماعی قشری را بر قشر دیگر برتری دهد.
ب) وفاق نقشی: خودداری از هر حرکت و سخنی که بدون دلیل قانع‌کننده نقش یا موقعیتی را در انحصار قشر خاصی قرار دهد.
ج) وفاق معرفتی: خودداری از هر حرکت و سخنی نسبت به یکی از رشته‌های دانشگاهی و حوزوی که حساسیت بی‌مورد ایجاد کند.
با تکوین این سه وفاق، فاصلة بین حوزه و دانشگاه پر می‌شود و آهنگ حرکت علمی آنان تند و شتابان می‌گردد.
۴) توسعة مراکز پژوهشی در حوزه‌ها حرکتی قابل تحسین است که با برنامه‌های کلان و جامع، نظارت و مدیریت کارآمد و تخصیص بودجه مناسب بر سطوح کیفی و کمی این مراکز افزوده می‌شود. فقدان روحیه علمی و ناآشنایی با روشهای تحقیق، موازی عمل‌کردن مؤسسات تحقیقی و پژوهشی و کارهای شکلی، به بافت و ساختار این مراکز آسیب جدی می‌رساند.
آفت مهم در ماهیت پژوهشهای علمی و نرم‌افزاری عدم توازن و تعادل مابین نیازهای اجتماعی و همگانی با تولیدات علمی است. علامه شهید مرتضی مطهری می‌نویسند: «بسیار مسائل ضروری و لازم وجود دارد که یک کتاب هم دربارة آن نوشته نشده و بسیار موضوعات که بیش از حد لازم کتابهایی دربارة آنها نوشته شده و پشت سر هم نوشته می‌شود. از این نظر مانند کشوری هستیم که اقتصادش پایه اجتماعی ندارد و هرکس به سلیقه خود هرآنچه می‌خواهد تولید می‌کند و یا از خارج وارد می‌کند، بدون اینکه یک نیروی حسابگر آن را رهبری کند و میزان تولید کالا و یا واردکردن کالا را بر طبق احتیاجات ضروری کشور تحت کنترل درآورد. به عبارت دیگر همه چیز به دست تصادف سپرده شده است. بدیهی است که در چنین وضعی برخی کالاها بیش از حد تقاضا عرضه می‌شود و بی‌مصرف می‌ماند و برخی کالاها به هیچ وجه در بازار یافت نمی‌شود.»
۵) اطلاع‌رسانی از طریق رسانه‌های گروهی و ایجاد شبکه ماهواره‌ای نظیر اقدامی که جامع‌الازهر در مصر انجام داد،۸ اقدام شایسته‌ای است که حوزه نباید از آن غافل باشد. همچنین در پایگاههای اینترنتی نتایج تحقیقات، تفسیر متون قرآنی و گفتمانهای معرفتی و ترجمة آنها به زبان روز و مأنوس باقشر جوان قابل توجه است.
۶) بینشی که اعتقاد دارد افراد صرفاً مذهبی، فقیر و روستایی جذب حوزه‌ها می‌شوند، باید تأمل نمایند که معیارهای ارزشی و هنجاری و ملاکهای توانایی، استعداد و ضریب هوشی از طریق آزمون، مصاحبه و گزینش، افراد علاقه‌مند را جذب حوزه‌ها می‌کند و اساس بر شایسته سالاری است، لذا حوزه‌ها در این مقوله باید چهره‌های علمی و پژوهشی را شناسایی کنند و چهره‌های دیگر را برای تبلیغ و تعلیم و تربیت آماده سازند.
۷) رفع مشکلات معیشتی طلاب و روحانیون از طریق نهاد حوزه، ضمن آنکه مؤید استقلال مالی حوزه‌های علمیه است و آنها را از خطر دولت‌زدگی دور می‌کند، پشتوانه حریت آنها نیز هست و بالطبع شوق و انگیزشهای علمی را در آنها تقویت می‌کند.
۸) برگزاری همایشهای علمی در حوزه در زمینه موضوعات جدی و جدید، آموزش زبانهای زنده دنیا، برگزاری کارگاههای آموزشی و کسب مهارت در امور نرم‌افزاری و رایانه‌ای، روان‌نویسی متون حوزوی و دوری از مغلق نویسی، معرفی چهره‌های برجسته پژوهشی و علمی، از مواردی است که به طور غیر مستقیم در روند تولید علمی حوزه‌های علمیه مؤثر است.
● نتیجه‌گیری:
رویکرد حوزه‌ها در مسیر نظریه‌سازی و تولید علم باارزش است، اما با توجه به تکامل سطوح زندگی و خواسته‌ها و نیازهای جدید این تلاش کافی نیست، لذا در عصر فن‌آوری و تولید دانش و دانایی، باید با این قضیه جدی‌تر برخورد کرد. به کارگیری زبان و مفاهیم مناسب و سازگار با مخاطب، همراه با تعامل و گفتمانی که نافی جهت‌گیری ارزشی و مکتبی نباشد، بهره‌گیری از تجارب مثبت مدرنیسم، اصلاح و بازنگری متدلوژی‌های ناکارآمد و محدود، نقد علمی و ایجاد فضای پویای علمی ، نکاتی هستند که شناخت آنها بر آسیب‌پذیری حوزه‌های علمیه در مواجهه با جنبش نرم‌افزاری غلبه می‌کند.
توانایی سازماندهی و مدیریت علمی، دارابودن استعداد تکنیکی و داشتن قدرت کارآمد علمی، بازتاب موفقیت در این جنبش است و ان‌شاءا.. حوزه بتواند با تبدیل پارادوکسها به پارادیمها و پرکردن گسلهای موجود علمی و فرهنگی ندای مکتب رهایی بخش اسلام را بیش از پیش به روح تشنة معارف بشری برساند و زمینه‌ساز ایجاد نظام واحد جهانی بر رهبری حضرت بقیه‌ا.. گردد.
صاحب اثر : مهدی اکبران
منبع : باشگاه اندیشه
فهرست منابع
۱-علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، جلد ۲، ص ۹۷
۲-دکتر عبدالکریم سروش، تفرج صنع، گفتارهایی در اخلاق، چاپ تهران، ۱۳۷۰، ص ۲۳۸
۳-نشریه افق حوزه، بهمن ۱۳۸۲، سال دوم، شماره سوم، ص۵
۴-همان
۵-دکتر ضیاءالدین موحد، گره‌گشایی از علم، حوزه پژوهشی مدیریت حوزه علمیه قم، به نقل از روزنامه جام جم، ۲۷مرداد ۱۳۸۳، ص ۸
۶-دکتر علی محمد حاضری، انقلاب و اندیشه، چاپ اول، پژوهشکده امام خمینی، زمستان ۱۳۸۰، ص ۲۷۸
۷-شهید مرتضی مطهری، عدل الهی، تهران ۱۳۷۶، ص ۹
۸-نشریه پگاه، شماره ۱۳۸، تیر ۱۳۸۳، ص ۳۱
منبع : پایگاه‌ اطلاع‌‌رسانی نهاد