یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

خزعل و رضا خان شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری


خزعل و رضا خان شیخ فضل الله نوری و مکتب تاریخ نگاری
البته انگلستان (برای حفظ اعتبار خویش در خاورمیانه و ایران) راضی به خفّت و پریشانی آشكار دوستان و نوكران سنّتی خویش نبود (و بویژه وزارت خارجه كه نشانهای اعطایی اش سالیان دراز بر سینأ این افراد می درخشید، برخورد زننده با وابستگان خویش را برنمی تافت)(۲۵۲)، اما اقتضای سیاست جدید، آن بود كه رضا خان، یك تنه، تعهدات این گونه كسان را (در سركوب جنبشهای ضدّ استعماری و ایجاد امنیت سیاه در كشور و پاسداری از منافع بیگانگان) بر عهده گیرد و متقابلاً قدرت مطلقه را فراچنگ آورده و مدّعیان را (چه مستقل و چه وابسته) بر سر جای خود بنشاند.
به نوشتأ عبدالله مستوفی: «در این روزها روح سیاست انگلستان در ایران، تشكیل حكومت مقتدری بوده است، كه از نفوذ بالشویسم به هندوستان و بین النهرین جلوگیری به عمل آورد. در این صورت، خزعل و صد تا مثل او را هم، فدای این سیاست می كرده است». (۳۲۵) یحیی دولت آبادی نیز می نویسد: «با این سیاست. . . دیگر» شخصی چون خزعل «آلت كند شدأ بی مصرفی است كه باید دور بیفتد». (۴۲۵) در واقع، حرمسرای لندن در ایران، یك سوگلی بیشتر نمی خواست و سایرین باید میدان را برای حریف خالی می كردند! بنابراین، در ماجرای درگیری خزعل و رضا خان، و نقش ظریف مدرس در این برهه(۵۲۵)، نباید سطحی نگرانه اسیر تبلیغات و نمایشهای مزوّرانأ رضا خان گردید و از واقعیت قضیه، و ابعاد پنهان آن، غافل ماند.
لورن سفیر انگلیس در ایران، كه در دعوای خزعل و رضا خان، با تردیدها و تأملهایی، نهایتاً طرف رضا خان را گرفت، در نامه به كرزن (۴ سپتامبر ۲۲۹۱ . شهریور ۱۰۳۱) به حمایت از سیاست تثبیت قدرت حكومت مركزی رضا خان برخاسته و نوشت: «باید به خاطر داشت كه تهران معیارنهایی روابط ما با ایران است، و اینكه یكپارچگی شاهنشاهی ایران به طور كلی در دراز مدت برای منافع بریتانیا بسیار حیاتی تر ازسلطأ محلی یكی از تحت الحمایگان خاص ما است». (۶۲۵) وزارت خارجأ لندن نیز كه نخست در قربانی كردن خزعل پیش پای رضاخان تردید داشت، تدریجاً به سیاست تمركز (مبنی بر استقرار قدرت مطلقه و واحد رضا خان در كشور) روی آورد. (۷۲۵) نخست وزیر انگلیس (مكدونالد) در تلگراف به خزعل - كه سواد آن را به رضاخان دادند - حتی خزعلی را تهدید كرد كه اگر «كاملاً تسلیم و مطیع» رضاخان نشود «هیچ قسم همراهی و كمك به» وی نخواهد شد!(۸۲۵)
ویكتور ماله، مسئول دایرأ ایران در وزارت خارجأ لندن، از حامیان سیاست تمركز قدرت رضا خان بوده و اصرار داشت كه سیاستهای وی به طور كلی با منافع بریتانیا هماهنگی دارد. ماله، كمی پس از آنكه رضا خان نخست وزیر شد اظهار داشت:
منافع اساسی ما در ایران، مستلزم استقرار دولت مركزی با ثبات و قدرتمندی است كه بتواند در برابر نفوذ روسیه و گسترش تبلیغات كمونیستی مقاومت كند، نظم را در راههای تجاری، در مناطق نفتی و در ایالات واقع در مرزهای بلوچستان و افغانستان برقرار دارد، و از فعالیتهای ضدّ انگلیسی ملاها و مطبوعات جلوگیری كند. به نظر می رسد كه مساعی رضا خان هم در جهت نیل به چنین وضعیتی است. (۹۲۵)
خزعل از تحولی كه پس از كودتا در آفاق كشور رخ نمود (و خصوصاً تلخ گوشتیهایی كه كمپانی نفت جنوب پس از كودتا نسبت به وی در پیش گرفت(۰۳) تغییر جهت طوفان را دریافت و چون اساس موجودیت خویش را در خطر می دید (همنوا با ملّیون آزادی خواه و ضدّ استعمار) به دندأ مخالفت با رضا خان افتاد و اندك اندك آتش این مخالفت بالا گرفت. مدرس نیز كه در آن برهأ حساس و طوفانزا، بزرگترین خطر برای استقلال و آزادی ایران را در رشد بی رویّأ دیكتاتوری رضا خان می دید، برای دفع این شرّ اكبر، كوشید در كنار استفاده از دیگر نیروها و ابزار موجود (مجلس، دربار، جراید آزادی خواه و مبارز، روحانیت نگران و حساس نسبت به آیندأ اسلام و كشور، و. . . )، از عشایر جنوب و غرب و در ضمن آنها از شیخ خزعل بهره گیرد (و البته همكاریش با خزعل را نیز منوط به اصلاح رویّأ سابق وی و جبران خطاهای گذشته كرد).
درست است كه پروندأ خزعل نقاط سیاه (ارتباط با بیگانه و بیداد بر مردم) بسیار داشت، اما چنانكه گفتیم، اولاً پروندأ رضا خان نیز چون خزعل - بلكه بسیار بیشتر از وی - آلوده به وابستگی و استبداد بود و تازه این اول كار بود و چنانچه آن دیكتاتور سفاك می توانست باقی مدّعیان را از سر راه بردارد، معلوم نیست كار ظلم و بیداد را به كجا می كشانید؟! ثانیاً جناحی كه اینك حرف اول را در دیپلماسی لندن می زد، دست حمایت خویش را از سر خزعل برگرفته و حتی به وی چنگ و دندان نشان می داد، و متقابلاً همان جناح، دست رضا خان را به گرمی می فشارد و با او بده بستان داشت.
بنابراین، در ماجرای درگیری خزعل و رضا خان، و نقش ظریف مدرس در این برهه، نباید سطحی نگرانه اسیر تبلیغات و نمایشهای مزوّرانأ رضا خان گردید و از واقعیت قضیه، و ابعاد پنهان آن، غافل ماند. در چنین شرایطی، مدرس می كوشید به سنگ خزعل، و با استفاده از اصطكاكی كه بین او و دشمنان بزرگ ایران اسلامی (كابینأ انگلیس، كمپانی استعماری نفت جنوب، و دیكتاتور بركشیدأ لندن: رضاخان) پیش آمده بود حریف لندنی را مات سازد، و كسروی (به عنوان رئیس عدلیأ خوزستان) به ایراد نطق می پرداخت و از بركشیدأ آیرونساید (رضا خان) به عنوان «بازوی نیرومندی» یاد می كرد كه «خدای ایران برای سركوبی گردنكشان این مملكت و نجات رعایا آماده گردانیده است» و توصیه می كرد كه پیروزی رضاخان بر خزعل را هرساله «به شادی و جشن» بپردازند «و فاتح آن، سردار باعظمت ایران را كه امروز خود شخصاً به خوزستان آمده از درون جان و بن دندان دعا گفته و ثنا» گویند!(۱۳۵)
از سخن كسروی برمی آید كه مخالفت مدرس با رضاخان (در زمان كشمكش میان وی با خزعل) به زیان استقلال و تمامیت ارضی ایران بوده است. اتفاقاً گزارش یكی از رجال مطلع و بصیر آن زمان (عین السلطنه)، حاكی است كه مدرس در هنگامأ چالش رضاخان با خزعل، پروای حفظ استقلال و تمامی ارضی ایران را داشته است. وی در یادداشتهای خود، بخش مربوط به سه شنبه ۰۲ ربیع الثانی ۳۴۳۱ ق . ۶۲ عقرب (آبان) ۱۳۰۳ ش، با ذكر انتشار خبر رویتر در دوشنبه ۹۱ ربیع الثانی . ۵۲ عقرب مبنی بر اینكه «سردار سپه با سفیر انگلیس در بوشهر برای صلح ] با[ خزعل حاضر می شوند»، به نگرانی وكلای مجلس و بعضی از مردم اشاره می كند كه مبادا سازش رضاخان (با وساطت سر پرسی لورین) با خزعل، شناسایی استقلال خزعل و تجزیأ خوزستان از خاك ایران را به دنبال داشته باشد. سپس از تكاپوی مدرس و همفكران وی در مجلس برای خنثی سازی توطئه های استعمار در آن ماجرا یاد كرده و با اشاره به خبر نگران كنندأ رویتر (و نگرانی ملیّون از خطر تجزیأ خوزستان از ایران در اثر سازش میان رضاخان و لندن) می نویسد:
«مدرس با سیزده نفر حزب اقلیت و چند نفر دیگر درخواست مجلس سرّی كردند. مدرس خیلی حرف زده: كودتا خیلی شده، چه در اروپا، چه در ایران. اما مال ایران این دفعه مال خودش نبود كه من می ترسیدم. من به ریاست وزرایی سردار سپه قائل نبودم. چند مرتبه كه به خیال افتاد، به تدابیر، به التماس، به زور مانع شدم. این بار با من همراه نشدند و كار بدین جا رسیده، همه درمانده ایم. اینجا حیات و ممات مملكت است. همه همراه بشوید؛
] سید محمد[ تدین، شما؛ سلیمان میرزا، شما؛ نصرت الدوله، شما. این بود موافقت حاصل شد. وزرا را احضار كردند. كفیل ریاست وزرا، ذكاء الملك است. . . گفتند: ناخوشیم. جواب دادند: با حال نقاهت و مرض تشریف بیاورید. بالاخره آمدند. یكی سرفه می كرد، دیگری عطسه. جواب دادند ما هیچ خبر نداریم. جز آنكه سردار سپه وقت رفتن گفت: یا من آنجا دفن می شوم یا خزعل. آقای ] محمد[ نجات خبر رویتر را قرائت كرد.
ذكاء الملك گفت: نه تصدیق می كنم نه تكذیب. گفتند بروید تلگراف كنید و حقیقت را جویا شوید. سردار سپه نباید بوشهر برود. دوشنبه غروب، حكومت نظامی، تلگرافی از سردار سپه طبع و منتشر كرد كه در حقیقت جواب وكلا بود: . . . من صلاح مملكت را از دست نمی دهم. . . ستونهای قشون همه جا مشغول تعرض ] به قوای خزعل[ است. . . ». (۲۳۵)
بازگردیم به موضوع محاكمأ مختاری و دفاع كسروی از وی.
¤ حمایت محمدرضا پهلوی از سرپاس مختاری
دكتر جلال عبده - وكیل برجستأ مجلس چهاردهم، و دادستان دیوان كیفری در دادگاه مختاری - می نویسد: «مرحوم شهید سید حسن مدرس، كه یكی از مجتهدان طراز اول بوده و چندی به عنوان نمایندأ مجلس شورای ملی نقش خود را ایفا نمود، جز صراحت لهجه و طرفداری از مصالح كشور و اسلام، راه دیگری را نپیموده، گناهی جز مخالفت با رژیم دیكتاتوری، بویژه در موقع تغییر سلطنت و پس از آن هنگامی كه رضاخان به سلطنت رسید نداشته است. اوضاع و احوال و شهادت اشخاص بی طرف، مؤیّد شهادت سید محترم می باشد. آن مرحوم همواره هواخواه اجرای قانون اساسی وقت ۵۲۳۱ قمری بوده و با سعأ صدر و توجه به مقتضیات، بدون هیچ گونه تعصب وظایف خود را، خواه به عنوان مجتهد طراز اول و یا به عنوان نمایندگی مجلس انجام می داده است». (۳۳۵) وی ضمن اشاره به شواهد گوناگون دال بر شركت مختاری در قتل مدرس، تأكید می كند كه: «تحقیقات نشان می داد كه قتلهایی كه ارتكاب شده، قسمتی به دستور سرلشگر آیرم و قسمت مهم آن به دستور ركن الدین مختاری صورت گرفته است و در مورد تعدادی از قتلهایی كه در زندان ارتكاب شده، پزشك احمدی معروف عامل اصلی جنایت بوده است. . . ». (۴۳۵)
نویسنده :علی ابوالحسنی (منذر)
۲۲۵- برای علل تردید و تأمل انگلیسیها در از دست دادن متحدان سنتی خود در جنوب ایران (خزعل و خوانین بختیاری مخالف رضا خان) به بهای انجام سیاست تمركز قدرت در تهران (رضا خان)، و روند پر نشیب و فراز حل این غائله در جریان كشمكش رضاخان و خزعل، ر. ك، سیاست انگلیس و پادشاهی رضا شاه، هوشنگ صباحی، ترجمأ پروانأ ستاری، ص ۷۳۲ به بعد.
۳۲۵- شرح زندگانی من. . . ، ۳.۳۴.۶
۴۲۵- حیات یحیی، یحیی دولت آبادی، .۲۶۰.۴
۵۲۵- برای نامه های متبادله میان خزعل با مدرس و ولیعهد احمدشاه در جریان ستیز خزعل با رضا خان (بهار ۲۰۳۱) ر. ك، شیخ خزعل و پادشاهی رضا خان، ترجمأ محمد رفیعی مهرآبادی، صص ۲۷۱-۷۸۱.
۶۲۵- ر. ك، سیاست انگلیس. . . ، هوشنگ صباحی، صص ۱۴۲-۲۴۲.
۷۲۵- همان: ص ۹۴۲ و نیز ۲۴۳-۷۴۲.
۸۲۵- ر. ك، خاطرات سردار اسعد بختیاری. . . ، به كوشش ایرج افشار، ص ۵۳۱. سردار اسعد، زمان درگیری رضاخان با خزعل، وزیر پست و تلگراف رضا خان در بود.
۹۲۵ -سیاست انگلیس. . . ، صباحی، ص .۲۵۶
۰۳۵- در این باره ر. ك، نامأ وی به قوام الدولأ اصفهانی (صدری) مندرج در: شیخ خزعل و پادشاهی رضا خان، صص ۲۸۱-۳۸۱ و ۵۸۱.
۱۳۵- ر. ك، تلاش آزادی، باستانی پاریزی، صص ۰۹۳ به بعد.
۲۳۵ -روزنامأ خاطرات عین السلطنه، ۹۷۱۹۳.-۴۹۱۷.
۳۳۵- ر. ك، چهل سال در صحنه؛ خاطرات دكتر جلال عبده، ۱. ۸۶۱-۹۶۱.
۴۳۵- همان: ۱.۶۵۱ به بعد.
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید