پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تاثیر تحولات اجتماعی بر علم


تاثیر تحولات اجتماعی بر علم
اندیشه ها از دل تحولات اجتماعی و اقتصادی متولد می شوند و تعلق به زمان دارند؛ ذهنیت ها در ارتباط با عینیت های زندگی شکل می گیرند و می توان برای آنها تاریخ تولد و طول عمر قائل شد. اندیشه ها تنها در صورتی ماندگار می شوند که در جریان تکامل زایا قرار گیرند و تفکرات کامل تر و متناسب با ظرفیت زمان از آنها حاصل شود؛ از این رو ذهنیت های علمی و اجتماعی را هرگز نمی توان در وضعیت انتزاعی و منفک از زمان به طور کامل تجزیه و تحلیل کرد.
باورهای کلی فلسفی نیز از نگرش های علمی آدمی نشات می گیرند و می توان آنها را با سطح تکامل جامعه مربوط دانست.
از طریق توجه به ظرفیت زمانی اندیشه های علمی و ارتباط آن با بینش های فلسفی، جایگاه اندیشه های «استاد هشترودی» نمود بیشتر و بهتری پیدا می کند. این متفکر بزرگ در عین برخورداری از یافته های علمی و تغذیه فکری از تحقیقات گذشتگان، نگاهی فراتر به آینده و تحولات آتی داشت و از طریق تخصص ریاضی به فلسفه و تفکر ریاضی نائل شده بود که به تخصص او ابعاد جامعی می بخشید به طوری که می توانست با مقایسه ارتباط جزء با کل در علوم انسانی و علوم پایه، تفاوت و تشابه در این دو زمینه را روشن بسازد و ضرورت کاربرد مفاهیم آماری در قوانین علی را آشکار کند، این معلم متفکر تفاوت های موجود بین تخصص و تجرید را به خوبی می شناخت و چنانچه خود اظهار می دارد؛ «اندیشه علمی در قرن بیستم، خاصه در ۲۰ سال اخیر، به آن مفهوم اندیشه های مجردی نیست...»۱ فراموش نکنیم این قبیل اشارات از سوی «استاد هشترودی» در سال ۱۳۴۵ به عمل آمده است که هنوز جایگاه مطالعات میان رشته یی در محافل علمی به خوبی روشن نشده بود.
در جای دیگر «استاد هشترودی» اشاره می کند؛ «مدل های ریاضی... یک طرح ریاضی مجرد نیست که به صورت یک علم مجرد مورد بحث قرار گیرد.»۲ توانایی «هشترودی» در کاربرد تفکر علمی و ریاضی در تبیین مسائل اجتماعی و فلسفی موجب می شد ریاضیات برای او مفهوم وسیع تری داشته باشد و در کتاب های جبر و هندسه و مثلثات خلاصه نشود. باید توجه داشت کاربرد تفکر ریاضی در تبیین مسائلی از قبیل «ازدیاد جمعیت»، «توسعه کشاورزی»، «مشکل اسکان» و... با کلی گویی متفاوت است و می توان آن را در مفهوم وسعت بخشی به ریاضیات تلقی کرد. از طریق همین وسعت بخشیدن به دانش ریاضی است که متوجه می شویم «استاد هشترودی» به استراتژی نجات انسان از طریق تفکر ریاضی توجه دارد؛ با تامل در آثار وی درمی یابیم ریاضیات برای این اندیشمند گرانقدر ابزار اندیشیدن درباره انسان بوده است.
در بحث های مربوط به پیشرفت های تکنولوژی و تحلیل تحولات آینده و... پیوسته سرنوشت انسان را مطرح می سازد و بر ضرورت بهبود زندگی او تاکید دارد؛ در شعر خود عشق و انسان دوستی را درهم می آمیزد. در ارتباط با راه حل ها، «هشترودی» به کاربرد صحیح تکنولوژی های پیشرفته، آینده نگری و پذیرش تکامل و تطبیق با آن نظر دارد. این معلم اندیشمند استراتژی ریاضیات در خدمت بشریت را به طور تصادفی انتخاب نکرده بود. فراموش نکنیم پس از چند سال تحصیل در رشته متفاوت پزشکی و تامل زیاد به ریاضیات روی آورد و به نظر می رسد با تشخیص این نکته که درد اصلی جوامع در مشکل تطبیق با تحولات علمی و تکنولوژی نهفته است، بر آن شد که به جای پرداختن به بیماران به درمان تفکر جامعه بپردازد. برای «هشترودی» همچنان که برتراند راسل هم به آن اشاره دارد،۳ نقطه «بی نهایت» کوچک اتصال دیفرانسیل و انتگرال همان بود که دو کیفیت متضاد و انتزاعات اندیشه را به هم می پیوست و بی «نهایت» کوچکی ذره انسان در طبیعت مانع از آن نبود که به قدرت آفرینشگر بشر و وجود قدرت بیکران خدایی در آدمی پی نبرد، همچنان که تداوم نقطه حرکت خط را می آفریند. اینچنین بود که «هشترودی» تاثیرات عظیم و ماندگار پویایی را نه در هیاهوهای اجتماعی بلکه با آرامش منطق می آفرید؛ او نیز همانند اینشتین از طریق تحلیل های ریاضی به مبداء آفرینش و وجود خدا توجه داشت و تفکرات کلان هستی شناسی وی از همین منبع ناشی می شد.
برخی از افراد مبتدی که هنوز در حل مسائل کمی ریاضیات گرفتارند و توانایی درک استراتژی ریاضیات در خدمت تفکر انسان را ندارند و نمی توانند از روش های ریاضی در ابعاد اجتماعی بهره بگیرند، تصور پراکنده کاری های غیرتخصصی را درباره مطالعات «هشترودی» دارند، این گونه داوری های ناروا از عظمت فکری «هشترودی» نمی کاهد و بر مقدار ناچیز تصورات یادشده نمی افزاید، زیرا وسعت تفکرات علمی، کاربرد روش های ریاضی در حل مسائل انسانی و استراتژی بزرگ نجات انسان موجب می شد زندگی فردی استاد «هشترودی» نیز به عنوان یک عظمت اجتماعی مطرح باشد که حتی در دوران پس از مرگ وی نیز ادامه دارد. در عظمت جایگاه اجتماعی «هشترودی» همین بس که او در طول زندگی اداری خود حتی یک ابلاغ یا سمتی که مبتنی بر هماهنگی با سیاست های نظام استبداد و ستم بود، نپذیرفت؛ تنها در زمان نخست وزیری مصدق بود که او به مدت یک سال و آن هم به منظور رفع برخی از موانع آموزشی، ریاست دانشگاه آذربایجان در تبریز را پذیرفت و مدیریت دانشکده علوم دانشگاه تهران نیز که در سال ۱۳۳۶ به مدت سه سال به وی سپرده شد، براساس انتخاب شورای استادان آن دانشکده بوده است. فراموش نکنیم استاد «هشترودی» در عصری زندگی می کرد که فرهیختگانی مانند او در کشور انگشت شمار بودند و جامعه براساس نیاز مبرم به خدمات و تفکرات علمی، او را در سال ۱۳۰۷ جزء اولین گروه دانشجویان به اروپا اعزام داشته بود. استاد «هشترودی» نه تنها به مقام و منصب نظام استبداد بلکه به انتقاد و ملامت های مخالفان سیاست زده آن نظام نیز بی اعتنا بود و در عین ارتباط و همکاری علمی با دانشمندان شوروی از تایید نظام آن کشور خودداری می کرد و هرگز اجازه نمی داد گرایش های سیاسی بر نتیجه گیری های علمی سایه بیفکند. «هشترودی» به سیاست هایی می اندیشید که از بطن تحلیل های علمی حاصل می شد و از دانشی که در چارچوب سیاست های پیش ساخته و پیشداوری ها محصور باشد، رویگردان بود. او به خوبی می دانست فلسفه از درک علمی ناشی می شود و در صورتی که فلسفه مقدم بر علم و قیم دانش باشد، به جای علم «شبه علم» را در اختیار خواهیم داشت و با توجه به تشخیص علم از شبه علم بود که چهره های ماندگار برخاسته از تایید سیاست ها را جدی نمی گرفت، و با عظمت خلوت و سکوت خویش، هیاهوی آنها را تحت الشعاع قرار می داد.
این معلم گرانقدر قدر و منزلت تنگناهای زندگی خویش را می شناخت. حاضر می شد با فروش کتابخانه شخصی مشکلات مالی را برطرف سازد ولی در دام کوتاه اندیشی ها گرفتار نیاید و دامن علم را آلوده نسازد. بی اعتنا به ناملایمات و سختی های زندگی که برای او به وجود می آوردند، در مصاحبت های شاد خود باطنز تمسخرآمیز جمله «کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم» را تکرار می کرد و به جمع دوستان نشاط می بخشید.
گرانقدری اندیشه های علمی و عظمت جایگاه اجتماعی موجب شد استاد «هشترودی» به سرمایه یی از علم و تفکر ایران زمین تبدیل شود. چنین است که هرگونه گستاخی و بی فرهنگی درباره این بزرگمرد جامعه را آشفته می سازد. چگونه می توان اجازه داد «هشترودی» را که در طول زندگی دامن علم را نیالود، پس از مرگش تنها در طمع یک منصب اداری در قربانگاه سیاست بازی قربانی کنند،
اینک به منظور غور بیشتر در اندیشه های استاد «هشترودی» عوامل موثر در تفکرات وی را شناسایی می کنیم. به نظر نگارنده سه عامل اساسی به شرح زیر در شکل گیری اندیشه های این متفکر بزرگ تاثیر داشته است.
۱) استعداد فردی
با مراجعه به خاطرات همکلاسی ها و اطرافیان و نیز با توجه به اظهارنظر برخی از مربیان و استادان که در پرورش وی اهتمام داشته اند، روشن می شود او از هوش سرشار و استعداد فراوان بهره داشت. توانایی ذهنی او در حل مسائل ریاضی در دوران دانش آموزی بارها در خاطرات همکلاسی هایش آمده است. سرعت او در مطالعه، که کتابی را در یک شب مطالعه می کرد، تعجب اطرافیان را برمی انگیخت و از این طریق تمرکز او را آشکار می کرد. بارها دوستان و دانشجویان از قدرت و مهارت وی در توضیح مسائل علمی سخن گفته اند. این گونه اشارات نشان می دهد «هشترودی» در تفکرات خود به طبقه بندی مفاهیم توسل می جسته و با روش صحیح اندیشیدن آشنا بوده است.
۲) پیشرفت های علمی جهان
راهیابی «هشترودی» به دانشگاه سوربن پاریس موجب شد او از نزدیک با تحولات فکری جوامع و پیشرفت های سریع علم در جهان آشنا شود. در مراکز علمی فرانسه «هشترودی» ریاضیات را نه به صورت انتزاعی بلکه در قالب تفکر علمی آموخت. آشنایی و تداوم دوستی و همکاری با همکلاسی هایی که در سال های بعد هر کدام از آنان به عنوان قطب های اندیشه در کشورهای مختلف درآمدند، موجب شد او به طور مستمر در جریان تحولات علمی و فکری جهان قرار بگیرد و اسباب ادامه مطالعات و پژوهش های این متفکر بزرگ را در مراکز معتبر علمی جهان مانند دانشگاه های هاروارد و پرینستون در امریکا، سوربن در فرانسه، کمبریج در انگلستان و دانشگاه مسکو در شوروی فراهم آورد به طوری که کلیت تفکر علمی او مرزهای سیاسی را درهم شکسته بود. با استادان و متفکران جهان به طور مستمر ارتباط داشت؛ پروفسور رضا در خطابه یی که برای سی و هفتمین کنفرانس ریاضی در تبریز فرستاده بود، از احترام استادانی مانند والش و استریک استادان دانشگاه های هاروارد و ام آی تی نسبت به «هشترودی» سخن می گوید. به هر حال آشنایی با تحولات علمی و فکری در سطح جهان و ارتباط مستمر با آن یکی از عوامل اساسی بود که در شکل گیری اندیشه های استاد «هشترودی» تاثیر داشت.
۳) نیازهای فکری جامعه
مشکلات جامعه ایرانی یکی دیگر از تاثیر گذاری هایی بود که اندیشه های استاد «هشترودی» را جهت می بخشید. این معلم اندیشمند نسبت به دردهای جامعه و مردم بی تفاوت نبود و می توان گفت نیازهای فکری جامعه محرک هایی بودند که پتانسیل علمی و توانایی ذهنی او را به حرکت درمی آوردند. به منظور آشنایی دقیق تر با مسائل جامعه یی که «هشترودی» تعلق به آن داشت و روشن سازی متناسب و توازی تلاش های ذهنی او با این مسائل و مشکلات، دهه های حضور فعال او را به تفکیک مورد بررسی قرار می دهیم.
۳-۱) دهه ۱۳۲۰
از این دهه می توان به عنوان دوره تردید جامعه ایرانی یاد کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم و ظهور سوسیالیسم بسان قدرت جهانی و نیز صف آرایی غرب در برابر شوروی جامعه ایرانی در انتخاب الگوهای سیاسی و اجتماعی دچار تردید بود و در آن هر یک از جناح ها به تبلیغ دیدگاه های مورد نظر خود می پرداختند.
در این برهه استاد «هشترودی» به عنوان معلمی نسبتاً جوان شیوه تاثیرگذاری های فرهنگی را برگزید. او به عنوان مدیر اداره فرهنگ و معارف استان تهران در زمینه اصلاح نظام آموزشی و پرورشی کوشش فراوان داشت. با تشکیل مجمع فلسفی دربرگیرنده گرایش های فکری متفاوت به روش ارتباط بین اندیشه ها و تعامل با غیر و تحمل دیگران روی آورد. با دریافت امتیاز مجله هفتگی «نامه کانون ایران» بر نشر فرهنگ تاکید ورزید. در این «دوره هشترودی» به استقلال دانشگاه از وزارت معارف اصرار داشت که سرانجام با همت دکتر محمد مصدق نخست وزیر وقت به صورت تبصره یی در مجلس تصویب شد.
۳-۲) دهه ۱۳۳۰
این دهه که با امیدهای نهضت ملی آغاز شده بود و یک چنین امیدواری زمینه مدیریت «هشترودی» در دانشگاه تبریز را فراهم می آورد، پس از سرکوبی نهضت و برقراری حکومت نظامی به برهه یی از خفقان تبدیل شد. طبیعی بود که استاد «هشترودی» به عنوان متفکر آزاداندیش نتواند شرایط این دوره را به راحتی پذیرا باشد. او سعی می کرد از طریق شرکت در همایش ها و کنگره های بین المللی و طرح اندیشه های علمی فضای بسته جامعه را بشکافد. «هشترودی» در جایگاه مدیر انتخابی دانشکده علوم دانشگاه تهران تعامل بیشتر با جهان خارج را اقدامی در جهت خفقان زدایی تلقی می کرد. در کنگره های بین المللی ریاضیدانان در شهرهای آمستردام و نیس فرانسه و ادینبورگ انگلیس شرکت کرد. با پذیرش عضویت انجمن بین المللی فضا بر فعالیت های جهانی خود افزود؛ همچنین در این دوره او توانست دوره فوق لیسانس ریاضی را در کشور راه اندازی کند و به تقویت بنیان علمی دانشگاه تهران بپردازد.
۳-۳) دهه ۱۳۴۰
از این برهه می توان به عنوان دوره بازنگری یاد کرد که طی آن گروه های اجتماعی مختلف به بررسی علل شکست نهضت مردمی پرداخته و در جست وجوی طرح های نوین و الگوهای متفاوت بودند. نیاز به بازنگری اندیشه های اجتماعی، تکاپوی استاد «هشترودی» را در زمینه فرهنگ و مسائل اجتماعی افزون تر می سازد. ریاست هیات تحریریه «کتاب هفته»، تلاش برای انتشار مجله «یکان» کوشش به منظور تشکیل انجمن ریاضی کشور از جمله فعالیت های اجتماعی او در این دوره محسوب می شود که نمی توان تاثیر آنها را در نشر فرهنگ جدید در جامعه ایرانی نادیده انگاشت.
۳-۴) دهه ۱۳۵۰
از این دهه می توان به عنوان دوره انحراف یاد کرد که در آن «هشترودی» به انزوا روی می آورد. او که در سال ۱۳۴۸ از استادی دانشگاه بازنشسته شده بود، بر اثر فرسودگی ناشی از مرگ نابهنگام فرزند از دامنه مطالعات و تحقیقات خود می کاهد و جز شرکت در چند کنفرانس ریاضی داخل کشور فعالیت عمده دیگری نداشته است.
در خاطرات استاد دکتر مهدی روشن ضمیر آمده است «هشترودی» در اسفندماه ۱۳۵۱ مرگ نزدیک خویش را پیش بینی کرده بود. سرانجام در بعدازظهر روز ۱۳ شهریورماه ۱۳۵۵ بر اثر سکته قلبی ناشی از ناملایمات زندگی و فشار اجتماعی برای همیشه روی در نقاب خاک می کشد و ادامه تفکرات خود را به متفکران آینده جامعه محول می سازد. یادش گرامی و تاثیر اندیشه های او در زدایش خرافه های جامعه افزون تر باد.
دکتر احمد بیانی
عضو هیات علمی دانشگاه
پی نوشت ها؛
۱- هشترودی، محسن، اندیشه علمی، یادنامه دکتر محسن هشترودی، گردآوری؛ هادی سودی بخش، ص ۵۶
۲- هشترودی، محسن، مجله آشتی با ریاضیات، شماره ۳، پاییز ۲۵۳۶، صفحات ۵۱-۴۵
۳- سودبخش، هادی، سی وهفتمین کنفرانس ریاضی کشور، تبریز ۱۳۸۵
منبع : روزنامه اعتماد