دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


راوایان موسیقی ایران، میراث دار فرهنگ، معنویت قومی و نماد خرد جمعی


فرهنگ، کل پیچیده ای شامل دانش، اعتقادات، هنر، اخلاق و روحیات، حقوق، آداب و رسوم و هر گونه توانایی، قابلیت و عادت هایی است که به وسیله انسان به عنوان عضوی از جامعه کسب می شود. در دیدگاه ذهنیت گرایی، نیز فرهنگ مجموعه ای از دانش و اعتقادات است، که به ادراکات و تجربیات انسان نظم بخشیده و شیوه عملی حیات مردم شناخته می شود.
با این پیش فرض ها، بر یک نکته می بایست تاکید کرد. انسان در جامعه زندگی می کند و هر جامعه، فرهنگ دارد. این مورد سیستم اجتماعی _ فرهنگی را پدید آورده است که به واسطه آن ویژگی های هر مجموعه جداگانه و خودگردان بشری، مانند یک قبیله یا یک ملت برشمرده می شود. آشوری در کتاب تعریف ها و مفهوم فرهنگ تاکید می کند هر سیستم اجتماعی _ فرهنگی تمامی ساز مایه های اصلی فرهنگ بشری را در خود دارد. «یعنی سازمایه های فنی (تکنولوژیک)، اجتماعی و اندیشه ای (ایدئولوژیک) را.»
اندیشه و رفتار نمادین، فرهنگ بشری را ارتقا می دهد. «نماد گرایی با کلیت فراگیری کاربرد آن، وسیله ای ست جادویی که راه جهان فرهنگ را می گشاید.» این نمادگری، انسان را به سوی جهان آرمانی سوق می دهد تا آرمان هایش را در دین، هنر، علم و فلسفه، جست و جو کند.
موسیقی، به عنوان هنری انتزاعی در این جهان آرمانی، سهمی متعالی دارد. (نظریه فیلسوفانی نظیر شوپنهاور). از این منظر، یکی از دستاوردهای مهم فرهنگ بشری، موسیقی است، در واقع چه از دیدگاه کلی فکر و چه با نگاه ذهنی گرا، همچنین با رویکردهای مختلف تعریف و مفاهیم فرهنگ از قبیل تعاریف توصیفی، روانشناختی، تاریخی، ساختاری و... موسیقی پدیده ای فرهنگی محسوب می شود که با عناصر و اجزا فرهنگ، تعامل و کنش متقابل دارد. تمدن بشری، در طول تاریخ و در سیر رشد و تکامل خود، سنت های کلاسیک یک سیستم اجتماعی _ فرهنگی را به میراث فرهنگی بدل می کند. با این حال گروهی میان سنت و میراث تمایز قایل اند و میراث را جنبه ابزاری و نمادهای خارجی سنت (چون معماری، آیین ها و مراسم) برمی شمرند.۴ با نگاهی دقیق تر به موضوع، مساله را می توان، این گونه در نظر گرفت که سنت های فرهنگی، میراث فرهنگی را پدید می آورند. در این نگاه، هر پدیده با حضور ارجاع های نمادین در بستر یک پیشینه فرهنگی، میراث یک سیستم اجتماعی _ فرهنگی محسوب می شود. حال شاید بهتر بتوان پرسش نهفته در این متن را که مبتنی بر حضور موسیقی به عنوان یک میراث فرهنگی است، تبیین کرد.
در نگاه نخست، میراث فرهنگی، ارجاعی تاریخی به نمودهای خارجی تاریخی و فرهنگی گذشته است. در نگاه انسان ایرانی، ستون های نیم مخروبه تخت جمشید و یا نمای عمارت عالی قاپو، میراثی از گذشتگان است. این میراث که حسرت به گذشته متعالی نیز به دنبال دارد، با نگاهی توریستی به یک جریان قوی، دامن می زند تا، جنبه های مهمی از فرهنگ بشری را که امروزه نیز، همچنان زندگی می کند، به فراموشی بسپاریم. برخورد موزه ای‌_ تاریخی، در نگرشی مسلط، در کشوری مانند ایران، میراث فرهنگی را به سوی نهادی با وظیفه حفظ و نگاهداری اماکن تاریخی و آثار و اشیا کهن سوق می دهد.
یک جمله اولیه در این نگرش چنین است: آرامگاه حافظ را به عنوان میراث فرهنگی حفظ کنیم. پرسش ثانوی پدید آمده بر این اصل استوار است که تکلیف اشعار حافظ و حضور حافظ در فکر و فرهنگ ایرانی چه می شود؟ آیا حافظ میراث فرهنگی است یا آرامگاهش؟ فرهنگ امروز اگر بسیاری از اندوخته هایش را بر گذشته بنا می کند، این بنا بر اندیشه حافظ استوار است و یا بر آرامگاهش؟
این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر، در موضوع، مدخلی برای نگرش به جهان های واقعی از مفهومی به نام فرهنگ و میراث فرهنگی است. عبارت موسیقی به عنوان میراث فرهنگی، دو مدخل دیگر نیز دارد. تنوع قومی و در نتیجه آن، تنوع فرهنگی، در جامعه ایرانی، یک ویژگی بارز است.
بیانیه جهانی سازمان یونسکو درباره گوناگونی فرهنگی، بر این مساله صحه گذاشته است. دوازده ماده این بیانیه، هویت، تنوع و چگونگی فرهنگ را به عنوان میراث مشترک انسانی برشمرده اند. در بخش هایی از آن آمده است: «همان گونه که تنوع زیستی برای طبیعت ضروری است، تنوع فرهنگی هم به عنوان مرجع تبادل، نوع آوری و خلاقیت برای انسان ها ضرورت است. تنوع فرهنگی دامنه انتخاب هایی را که بر همه گشوده شده است، وسیع تر می سازد. این امر یکی از ریشه های پیشرفت است که نه تنها به سادگی به عنوان سرآمد رشد اقتصادی شناخته شده، بلکه به عنوان ابزاری برای دسترسی بیشتر به عقلانیت رضایت بخش، احساسی، اخلاقی و هستی معنوی مورد توجه قرار گرفته است.»
در بیانیه مذکور، ضمن برشمردن جنبه های مختلفی نظیر دستیابی همگانی به تنوع فرهنگی، خدمات فرهنگی به عنوان ابزارهای یک فرهنگ یکپارچه بر میراث فرهنگی به عنوان سرچشمه خلاقیت تاکید شده است. «خلاقیت بر بستری از رسوم و سنت های فرهنگی ترسیم می گردد، اما شکوفایی آن مستلزم تماس و ارتباط با دیگر خلاقیت هاست.»
تنوع اقوام موجود در ایران، تنوع موسیقایی گسترده ای را سبب شده است. این تنوع، پراکنش فرهنگی (تبادل عناصر فرهنگ از نقطه ای به نقطه دیگر) فرهنگ پذیری، پهنه فرهنگی (رابطه فرهنگ و زیستگاه) و گونه فرهنگی (رابطه فرهنگ و پهنه جغرافیایی را پدید می آورد. .ارتباط شگفت آور، این مجموعه، یکی از بزرگ ترین و متنوع ترین فرهنگ های شفاهی آسیا را به وجود آورده است. در پدیده ای نظیر موسیقی، تنوع سازها، مجموعه اجرایی هر قوم با صورت بندی متفاوت اما با ریشه های مشترک، فرهنگ ملی قوم ایرانی را شکل داده است. به واقع، در مورد موسیقی نواحی، با میراث قابل توجهی از فرهنگ های گوناگون مواجهیم. از سوی دیگر، ارتباط و کنش ادبیات، زبان و اسطوره ایرانی، این کل یکپارچه را، پیوندی محکم تر داده است. به عنوان مثال شاهنامه خوانی به عنوان یک سنت، لایه های مختلفی از اقشار مختلف اجتماع را درگیر می کند. شاهنامه خوانی، عشایر و نواحی مختلف، سنت نقالی و شاهنامه خوانی زورخانه، صورت های مختلفی از یک میراث مشترکند.
بخش دیگری از حضور موسیقی به عنوان فرهنگ، جلوه های هنر سنتی به عنوان هنری معنوی است.
سید حسین نصر، ضمن تاکید بر عدم تفکیک پذیری میان سنت و قداست میان این دو تمایز قایل می شود. منشا صدور امر قدسی، عالم روحانی است. او موسیقی ایرانی را به ویژه پس از اسلام با صبغه های معنوی تشریح می کند و به ارتباط میان عرفان و موسیقی اشاراتی دارد.
در گذشته، هنر سنتی با کانون های معنوی مرتبط بود و موسیقی نیز از این قاعده مستثنی نبود. هر چند امروزه گسست هایی را در این زمینه، به وضوح می توان مشاهده کرد.
علاوه بر این، بیان معنویت در حوزه موسیقی، در انواع مختلفی از موسیقی ایرانی (موسیقی ردیف دستگاهی _ موسیقی نواحی)، این پدیده را ملموس تر می نمایاند. جنبه های مختلفی از حضور امر قدسی در ساحت موسیقی قابل بررسی است. به عنوان نمونه، موسیقی یارسان (اهل حق کرمانشاه)، موسیقی دراویش قادریه، نقشبندیه، و بخشی از موسیقی آیینی در جنوب ایران، بازتاب، تداخل امر والا و هنر سنتی _ آیینی به نام موسیقی است. لازم به ذکر است، تغییرات و بروز هنر جدید، در موسیقی ایرانی نیز، روندی فاصله گرفته از مفاهیم یاد شده را در پی داشته است. باوجود این، نمونه های برجسته ای از موسیقی ها با ساختاری برگرفته از فرهنگ ادوار کهن و رویکری معنوی _ فرهنگی به حیات خود ادامه می دهند.
این موضوع، خود، مبحث دیگری را در روند شکل گرفته از موسیقی، فرهنگ و معنویت می نمایاند. مدخلی که ارجاع آن انسان است. راویان موسیقی در تفکر شرقی، تنها بیان کننده یک میراث معنوی بازمانده از نیاکان نیستند، بل خود در مرکز این تفکر قرار دارند. در گونه های موسیقی مورد نظر ما، راوی، انسانی است که در کنش و ارتباطی متقابل میان فرهنگ و معنویت سیر می کند. در این طرز تلقی تا راوی موسیقی خود به مفاهیمی که بیان می کند، معتقد نباشد، نمی تواند، مفاهیم را انتقال دهد. با این نگرش، انسان نیز به یک میراث بدل می شود. اهمیت راویان موسیقی در فرهنگ ایران، نه به عنوان یک موسیقی دان، که به عنوان میراث دار فرهنگ و معنویت قوم خود و به واقع نمادی از خرد جمعی یک فرهنگ اند. لذا با مرگ هر یک از آنان، قسمتی از این خرد، در معرض فراموشی و حتی نابودی قرار می گیرد.
«اگر تجدید حیات فرهنگ های بومی و مهم ترین حوزه آن، موسیقی های نواحی، غیر ممکن و محال است، می توان تاهنوز نفس گرمی از سینه دردآلود آوازخوانی، و آوای زندگی بخشی از پنجه های فرتوت استادی در گوشه ای از این سرزمین بر می خیزد آنها را نشانه گرفت و گردآوری کرد تا اگر برای کسی _ از نسل امروز یا فردا _ انسان و فرهنگ ایرانی موضوعیتی پیدا کرد، دست کم سوابق فرهنگ کهن سال شفاهی این ملت در اختیار باشد.»


منابع:
۱ _ انسان شناسی فرهنگی، نوشته فرانگ وای ولو، ترجمه علیرضا قبادی، دانشگاه بوعلی، همدان، ۱۳۷۸ (ص ۲۰ و ۲۱)
۲ _ تعریف ها و مفهوم فرهنگ، داریوش آشوری، آگه، تهران، ۱۳۸۰، (ص ۹۱)
۳ _ همان، (ص ۸۶)
۴_ تاملات ایرانی، مجموعه گفت و گو، حسین کاجی، روزنه، تهران، ۱۳۸۰، (ص ۲۹۳)
۵ _ گزارش گفت و گو، ماهنامه علمی و خبری، مرکز گفت و گوی تمدن ها، سال دوم، ش ۸، (۲۵)
۶ _ همان، (ص ۲۶)
۷ _ هنر و معنویت اسلامی، سید حسین نصر، دفتر مطالعات دینی هنر، تهران، ۱۳۷۵، (ص ۸۲ _ ۸۰)
۸ _ لیلی کجاست، محمدرضا درویشی، ماه ریز، تهران، ۱۳۸۲، (ص ۸۰)
محمدجواد بشارتی
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی