پنجشنبه, ۲۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 16 May, 2024
مجله ویستا
ستون فقرات شیطان - THE DEVIL'S BACKBONE
سال تولید : ۲۰۰۱
کشور تولیدکننده : اسپانیا و مکزیک
محصول : پدرو آلمودووار و گیلرمو دل تورو
کارگردان : دل تورو
فیلمنامهنویس : دیوید مونیوس، آنتونیو تراشوراس و دل تورو
فیلمبردار : گلیرمو ناوارو
آهنگساز(موسیقی متن) : خاوییر ناوارته
هنرپیشگان : ادواردو نوریگا، ماریزا پارهدس، فدریکو لوپی، فرناندو تیلوه، ایرنه بیسدو و خونیو والورده
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۶ دقیقه
در سال ۱۹۳۹ و پس از سه سال جنگ داخلی در اسپانیا، ملیگراهای دست راستی به رهبری ̎ژنرال فرانکو̎، نیروهای جمهوریخواه چپگرا را عقب میرانند و بیش از پیش کشور را به سلطهٔ خود در میآورند. ̎کارلوس̎ (تیلوه)، پسربچهای ده ساله، فرزند یک قهرمان جنگی جمهوریخواه، به یتیمخانهای در منطقهای دروافتاده سپرده شده است. یتیمخانه را زنی خشک ولی باملاحظه به نام ̎کارمن̎ (پارهدس) و ̎پروفسور کاسارس̎ (لوپی)، مردی مهربان، مدیریت میکنند که هر دوشان به آرمانهایِ از دسترفتهٔ جمهوریخواهان تعلق خاطر دارند. اما ̎کارلوس̎ ـ با وجود رفتار مهربانانهٔ ̎کارمن̎ و ̎پروفسور̎ و بهرغم موفقیت تدریجیاش در برابر بچهقلدرِ یتیمخانه ـ هیچوقت در محیط جدید زندگیاش احساس آرامش نمیکند. دلایل این موضوع، یکی وجود سرایدار بدجنس یتیمخانه (نوریگا) است و یکی دیگر حضور شبح یکی از ساکنان قبلی یتیمخانه به نام ̎سانتی̎. از ورود ̎کارلوس̎ به یتیمخانه مدت زمان کوتاهی نگذشته که شبح به سراغش میآید و هر شب با صدای ترسناکی زمزمه میکند: ̎بسیاری از شما خواهید مرد̎. و گوئی همینها نیز برای وحشتزده کردن ساکنان یتیمخانه کافی نیست که بمب منفجرنشدهای را نیز در محوطهٔ باز یتیمخانه پیدا میکنند که هنوز تیکتیک میکند. در حالیکه ساکنان یتیمخانه به خاطر دورافتادگی، دستشان از همه جا کوتاه است و نیروهای ̎فرانکو̎ نیز به سرعت به پیشرویهایشان ادامه میدهند، پیشبینی شبح به طرز هولناکی درست به نظر میرسد.
● دل توروری مکزیکی در این فیلم که بعضی منتقدان آن را بهترین ساختهاش تا به امروز میدانند، برای نمایش وحشت جنگ ـ جنگهای داخلی اسپانیا (۱۹۳۶ ـ ۱۹۳۹) ـ و اینکه در چنین شرایط نابهسامانی مخاطرات زیستن کمتر از مردن نیست و از آنچه باید ترسید، نه ارواح بلکه انسانهای دیو سیرتند (عامل ایجاد هراس در فیلم نه نمایش مستقیم ارواح بلکه رفتار حیوانی و ددمنشانهٔ انسانهاست)، از تمهیدی سود میجوید که پیش از او فیلمساز اسپانیائی، ویکتور اریس در روح کندوی عسل (۱۹۷۳) به کار گرفته بود، یعنی درهم آمیختن وقایع هولناک و باورناپذیر زندگی روزمره با خیالپردازی و فانتزی ترسناک. با این تفاوت که دنیای فانتزی در ساختهٔ اریس (که به وقایع همین دورهٔ تاریخی اسپانیا میپردازد)، در قالب نمایش فرانکنستاین (جیمز ویل، ۱۹۳۱) در دهکدههای دورافتادهٔ اسپانیا تعمیم مییافت و در فیلم دل تورو با وارد کردن عناصری از داستانهای ارواح به زندگی روزمره در همین مناطق تصویر میشود. دل تورو در این راه همچون آلخاندرو آمنابار در دیگران (۲۰۰۱)، به تأسی از الگوهای کلاسیک داستانهای ارواح در ادبیات مثل نوشتههای م.ر.جیمز، با پرهیز حتیالامکان از نمایش مستقیم ارواح، بیشتر تلاش خود را معطوف خلق فضائی پر رمز و راز میکند. امتیاز اصلی کار او آن است که به پشتوانهٔ قرابت فرهنگی مکزیک و اسپانیا (که البته حضور آلمودووار در مقام تهیه کنندهٔ فیلم نیز در پر رنگ ساختن این عامل بیتأثیر نبوده)، موفق به ارائهٔ تصویری بومی از عامل وحشتزا در فیلم شده، و همچنین در تلفیق عناصری برگرفته از ژانرهای مختلف اغلب بومی در فیلم، از داستان ارواح و افسانههای پریان محلی گرفته تا نقد سیاسی اجتماعی و داستان رسیدن گروهی از پسران به بلوغ جسمی و فکری در یک مدرسه/ یتیمخانهٔ کاتولیک با مقرراتی سختگیرانه (مضمون تکرارشوندهٔ بسیاری از فیلمهای اسپانیائی سالیان اخیر، از جمله آموزش بدِ آلمودووار، ۲۰۰۴)، موفق مینماید. دل تورو به تأسی از دیوید کراننبرگ، استاد بیبدیل حیطهٔ هراس جسمانی، از نقص عضو یا تغییر شکل و زوال اندام انسان، بهعنوان عاملی برای پیوند دادن شخصیتها و طرح روابط پیچیدهٔ بین آنها سود میجوید. از جمله میتوان به پیوند بین ̎کارمن̎ مدیر یکپای مدرسه (که نقشش را یکی از بازیگران محبوب آلمودووار، پارهدس ایفا میکند) و جنینهای ناقصالخلقهای که پزشک مدرسه (با بازی لوپی، بازیگر نخستین ساختهٔ دل تورو، کرونها، ۱۹۹۳) آنها را در الکل نگه میدارد، اشاره کرد. در فیلم میتوان شاهد ادای دین دل تورو به آثاری در عرصههای مختلف بود که او را تحت تأثیر قرار دادهاند. از سبک بصری مؤثر و در عین حال مقتصدانهای که به ویژه در صحنههائی یادآور سبک کار استاد ایتالیائی ژانر وحشت، ماریو باوا است (که البته نقش دوست قدیمی دل تورو و فیلمبردار اغلب آثارش ناوارو را در نیل به این کیفیت نمیتوان از نظر دور داشت)، تا چشماندازهائی از فیلم که آثار سالوادور دالی و به ویژه ترکیب بصری تابلوی بنائی سست با لوبیای پخته را (که خود ملهم از حوادث جنگ داخلی اسپانیاست) به ذهن تداعی میکنند و صحنهٔ پایانی که فیلمساز در آن عناصری از رمان سالار مگسهای ویلیام گلدینگ را به عاریت میگیرد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت مجلس شورای اسلامی مجلس تعطیلی شنبه ها تعطیلی شنبه قوه قضائیه دولت سیزدهم شورای نگهبان رهبر انقلاب رئیس جمهور حسن روحانی
مشهد سیل سیل مشهد قوه قضاییه تهران هواشناسی پلیس قتل شهرداری تهران فضای مجازی بارش باران سازمان هواشناسی
خودرو مالیات قیمت خودرو قیمت دلار بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی دلار مسکن سایپا بورس ایران خودرو
نمایشگاه کتاب کتاب نمایشگاه کتاب تهران فردوسی سحر دولتشاهی شاهنامه سینمای ایران تلویزیون سریال
دانشگاه تهران شورای عالی انقلاب فرهنگی فضا تحقیقات و فناوری
اسرائیل غزه رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه حماس روسیه چین ترکیه اوکراین نوار غزه طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس لیگ برتر بازی جواد نکونام باشگاه استقلال لیگ برتر ایران رئال مادرید لیگ برتر انگلیس فولاد خوزستان مهدی طارمی فولاد
هوش مصنوعی گوگل عیسی زارع پور سرعت اینترنت تبلیغات دوربین موبایل تلفن همراه ناسا
خواب دیابت چاقی کاهش وزن زوال عقل کودک بارداری نمک