دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

سیستم جدید درمان بیماری‌ها


سیستم جدید درمان بیماری‌ها
درمان‌گری یک هنر الهی است. تقریباً تمام کتب قدیمی از هنر درمان‌گری به عنوان یک ورزش الهی یاد می‌کنند که در آن درمان جسم ابتدا مستلزم درمان روح است. این دیدگاه کل‌نگر همواره در معالجه بشر نقشی حیاتی داشته است و برخی از پزشکان نابغه تاریخ نیز بدان معتقد بودند. هیپوکرایتز Hippocrates یا همان بقراط حکیم، طبیب یونان باستان در قرن پنجم پیش از میلاد، بر عوامل محیطی و اهمیت عوامل عاطفی و تغذیه در درمان بیماری‌ها تأکید داشت. وی به تفصیل از قدرت شفابخش طبیعت و ضرورت به کارگیری آن توسط پزشک سخن گفته است. البته متون چینی و هندی‌ها اهمیت این سنت‌های شفابخش باستانی را از نظر حفظ تعادل و هماهنگی بین فرد و دنیای اجتماعی و طبیعی او، تغذیه، ورزش، مراقبه و ... نشان می‌دهند.
طب کل‌نگر مشتق از واژه یونانی Holos به معنی Whole یا کل می‌باشد. در پزشکی کل‌نگر، یک یا چند شیوه یا نگرش درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد و درمان‌گر به جای اینکه بر روی اختلال خاصی که در بدن بیمار وجود دارد، تمرکز کند به درمان کلی و همه جانبه بیمار و به بررسی او از نقطه نظرها و جنبه‌های روانی ـ اجتماعی، محیطی و ... می‌پردازد. در واقع یک پزشک کل‌نگر تنها به معالجه جسم و از بین بردن علائم بیماری نمی‌پردازد، بلکه تمام ابعاد انسان اعم از جسم، ذهن و روح را در نظر می‌گیرد.
سلامتی کل انسان بر اساس مطالعه و بررسی ارتباط او با کل هستی است، بر اساس نظریه کل درمانی، هنگامیکه تمام سطوح جسم، ذهن، احساس و روح در تعادل باشد، آنگاه آن شخص را می‌توان تجلی سلامت کامل دانست. اما با تخصصی شدن طب، (هنگامی که قابلیت شیمیائی و تکنیکی پزشکی سرعت یافت)، این دیدگاه به فراموشی سپرده شد و روح درمانگری تضعیف گردید، بدون اینکه جامعه علمی، آگاهانه در این مورد مقصر باشد. هرچه پزشکی داروئی به نتایج فیزیکی بیشتری دست یافت، توجه به کل درمانی، احترام به قدرت درمان‌گری، ایمان و عشق، به شدت کاهش یافت و با پیشرفت علوم مختلف، درمان‌گری بیشتر در حیطه مذهبی قرار گرفت و نقش ارزش‌مند معنویت به حد خرافات و افکار غیرقابل اثبات تنزل داده شد و از فهرست عوامل مهم و مؤثر در درمان حذف گردید.
با آغاز دهه ۱۹۶۰ واکنش بسیاری در برابر این مسأله خود را به صورت گرایش به پیشگیری از بیماری‌ها و معالجه سنتی جلوه‌گر ساخت.
پزشکان کل‌نگر هرچند به عنوان یک قاعده از پیشرفت‌های طب مدرن رویگردان نیستند اما از درمان‌های مکمل همچون انرژی درمانی، طب سوزنی، طب فشاری، ماساژ، درمان‌های گیاهی، موسیقی درمانی و رنگ درمانی، رژیم‌های خاص غذائی و ... سود می‌جویند. توجیه اثرات درمانی این روش‌ها هنگامی میسر خواهد بود که بدن انسان را مجموعه‌ای از اعضاء جدا از هم ننگریم و آن را به صورت یک کل قبول کنیم. اگر تخصص پزشک کلیه، به کلیخ و پزشک فوق دکترای بیماری‌های قلب، به قلب و عروق محدود می‌شود، نباید بیمار را یکپارچه کلیه یا قلب تصور نمود.
در یک دیدگاه جامع، تقسیم‌بندی بیماری‌ها به بخش‌های جداگانه نیز واقعیت چندانی ندارد. زیرا همه این بخش‌ها به یکدیگر مربوط هستند و نباید انسان را مجموعه‌ای از اعضاء جداگانه تصور کرد. حتی تقسیم‌بندی علائم بیماری به جسمی و روانی نیز واقعاً قابل توجیه نیست زیرا همه این علائم نمایانگر یک مسأله بنیادین است که فقط میزان بروز آن، در هر سطح، متفاوت می‌باشد.
طب کل‌نگر، به روشن ساختن آن زوایای تاریک از زندگی بشر می‌پردازد که در طی مدرن مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. یک جراح کل‌نگر ممکن است در اکثر جراحی‌های خود از طب سوزنی با آن قدمت چند هزار ساله‌اش جهت ایجاد بی‌حسی استفاده کند. یک تومورشناس آشنا به طب کل‌نگر می‌تواند برای تعیین موقعیت غده بدخیم از پرتونگاری کامپیوتری بهره گیرد و سپس از قدرت ایمان و تجسم بیمار برای کمک به کاهش اندازه غده استفاده نماید.
توجه درمانگر کل‌ درمانی در محافظت پیشگیرانه، درمان طبیعی و مسئولیت فردی هر شخص بر روی سلامتی خودش متمرکز است.
هنگامی که فردی دچار سرماخوردگی می‌شود، سوال عمومی این است که که چگونه نشانه‌های بیماری را متوقف سازیم؟ در حالیکه بروز علائم بیماری، نشان‌دهنده کوشش بدن برای بهبودی خویش است . خاموش ساختن علائم بیماری با استفاده از دارو و قرص (بدون عقب راندن علت اصلی بیماری) می‌تواند یک درمان سطحی و خطرناک باشد. چون هیچ یک از ما آرایش ژنتیکی یکسانی نداریم. بطور مثال انگشت هر یک از ما با دیگری متفاوت است. از این رو برای بهبود یک بیماری نیز از یک درمان مشابه برخوردار نخواهیم بود.
داروها می‌توانند عوارض جانبی متنوع و قابل توجهی داشته باشند. برای هر دارو در کتاب اطلاعات داروئی فهرستی از عوارض جانبی و موارد منع استفاده وجود دارد. این عوارش از اختلالات مختصر تا بیماری‌های شدید را شامل می‌شوند، یعنی داروها می‌توانند باعث بیماری‌های خفیف یا شدید شوند.
داروها فقط می‌توانند به طور شیمیائی عملکرد سلول‌ها را متوقف سازند. داروها انسان را درمان نمی‌کنند، تنها سلول است که می‌تواند خودش را درمان کند. بهترین کاری که می‌توان انجام داد احترام گذاشتن به هوشمندی سلول است. اگر ما محیط مناسبی برای سلول‌ها ایجاد کنیم، آنها خودشان روند درمان را شکل می‌دهند. با توجه به اینکه راه‌های بی‌خطرتر و کم عارضه‌تر برای درمان وجود دارد، چرا باید از دارو به عنوان اولین وسیله درمانی استفاده شود، آیا بهتر نیست که در مورد عادت مصرف دارو که این چنین در ساختارهای پزشکی ریشه دوانده است تفکر مجددی کنیم؟
برجسته‌ترین دستاورد پزشکی معمول، قدرت تشخیص بیماری‌ها است. حدود ۵۰ هزار از نوع بیماری گزارش شده است که در مورد آنها اطلاعات زیادی برای مطالعه وجود دارد. امروزه وسایل تشخیص معجزه‌آسائی مانند M.R.I که بررسی دقیق مغز و نخاع و اندام‌های دیگر بدن را امکان‌پذیر ساخته است در دسترس پزشکان قرار دارد اما آنها باز هم از درمان برخی از بیماری‌های ناشناخته مثل انواع سرطان‌ها و ... عاجز هستند.
به هر حال در چنین شرایطی که بیماری با پزشکی معمول، قادر به درمان نیست، طب مکمل (درمان کل‌نگر) و معالجه طبیعی می‌توان درمان انتخابی باشد. حتی در شرایطی که درمان داروئی یا جراحی لازم است، این نوع معالجه می‌تواند به عنوان درمان کمکی به کار گرفته شود. در حقیقت طب مکمل بالقوه ممکن است بزرگ‌ترین هدیه به سلامت بشریت باشد.
▪ طب کل‌نگر و رویکرد جهانی
در سال‌های اخیر طب کل‌نگر نفوذ بسیار چشمگیری یافته است، اگرچه هنوز در سراسر دنیا مورد پذیرش همگان واقع نشده، اما بسیاری از اندیشمندان متفقاً از این رویکرد طرفداری می‌کنند.
در سال ۱۹۵۵، اداره پزشکی درمان‌های غیرمتعارف (OAM) مجموعه‌ای از انواع مختلف این نوع پزشکی را جمع‌آوری کرد تا پژوهش و بررسی در این زمینه به صورت راحت‌تری صورت بگیرد. OAM در این طبقه‌بندی به این نکته مهم اشاره کرد که: گنجانده شدن عنوان یک روش درمانی در این جدول، لزوماً به معنای تصدیق یا تأیید این روش درمانی نیست. در سال‌های اخیر OAM تحقیقات علمی وسیعی را در زمینه نحوه تأثیرگذاری جسم، ذهن و بدن بر یکدیگر، همچنین بسیاری از انواع طب سوزنی انجام داده است. هدف این است تا مشخص شود که آیا امکان ترتیب و برگزاری پژوهش‌های علمی از جمله تحقیقات بالینی در زمینه پزشکی غیرمتعارف وجود دارد یا نه؟ و آیا می‌توان دقت، نتایح درمانی را مشخص کرد یا خیر؟
در سال ۱۹۹۱ انستیتو ملی تندرستی در امریکا مؤسسه‌ای به نام سازمان درمان‌های غیر متعارف را تأسیس کرد تا به تحقیق درباره کارائی انواع سیستم‌های طب غیرمتعارف بپردازد و میزان مفید بودن آنها را مشخص کرده، به جمع‌آوری و ارائه توجیهات و تعبیرات علمی برای بیان تأثیرگذاری آنها بپردازند.
در شرایط کنونی ۳۵ دانشکده پزشکی در ایالات متحده به ارائه دوره‌های آموزشی در زمینه پزشکی غیرمتعارف می‌پردازند. تأسیس بسیاری از مراکز مهم و مجهز، برای تحقیق و بررسی در زمینه پزشکی غیرمتعارف صورت گرفته است. در این مراکز پزشکان و محققین در زمینه‌های طب داخلی و روان‌پزشکی مشغول فعالیت هستند. این پژوهش‌ها تا زمانی ادامه پیدا می‌کنند تا مشخص شود که در بین انواع روش‌های پزشکی باستانی، کدام یک از آنها از اصالت علمی برخوردار است. اگر تحقیقات علمی و گسترده بر اصالت و حقانیت هر یک از آنها رأی دهد، آنها به داخل جریان پزشکی متعارف وارد می‌شوند.
طب کل‌نگر را می‌توان ازدواج هنر شفابخشی و دقت علمی پزشکی مدرن دانست. شاید از همه مهم‌تر، کلیت‌گرائی عامل پیشرفتی قابل ملاحظه نه تنها در مراقبت از سلامتی، بلکه در طرز زندگی، تفکر و احساس ما درباره خودمان باشد. رویکرد کل‌گرایانه بازگشتی است آگاهانه به آن چیزی که در طب از همه بهتر و ماندنی‌تر است، آمیزه‌ای جدید از پزشکی مدرن و سنت وسیع‌تر مداوای بیماری‌ها که پزشکی امروز تنها بخشی از آن را تشکیل می‌دهد.
در این قرن تعداد رو به رشد اعضاء علمی آگاه بر زمینه طب کل‌نگر قاعدتاً تأثیر فزاینده‌ای بر ماهیت آموزش پزشکی خواهند داشت. سرانجام طب بایستی با جذب سنت‌های معالجه سایر فرهنگ‌ها اطلاعات خود را گسترش دهد. اگر طب کل‌نگر مقبولیت و اثربخشی خود را به اثبات برساند، هیچ شکی باقی نخواهد ماند که در آینده به صورت یک نیروی اصلی در مراقبت بهداشتی درآید.
منبع : ماهنامه طمطراق


همچنین مشاهده کنید