سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

گذشته،حال و آینده


گذشته،حال و آینده
‌پس از شعله ور گشتن قیام اسلامی و مردمی یعنی انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ فلسطین شاهد تولد یکی از بزرگترین و فراگیرترین جنبش های اسلامی در خود تحت عنوان جنبش مقاومت اسلامی حماس بود.
غخاستگاه اصلی حماس انتفاضه ملت فلسطین بوده و شعار اصلی آن جهاد مسلحانه بر ضد رژیم صهیونیستی می باشد.
‌مبارزات اسلامی سرزمین های اشغالی متاثر از جریان فکری اسلامی است که از نظر تاریخی به جنبش اخوان المسلمین و حسن البنا ارتباط می یابد.
در سیر تاریخی مبارزات ملت فلسطین همواره دو اندیشه اسلامگرایانه و ملی گرایانه بایکدیگر و دوشادوش هم این ملت بزرگ را همراهی کرده اند.در یک طیف مبارزه تاکید بر اسالیب ملی -اسلامی بوده و در طیف دیگر تاکید بر ملی گرایی صرف بوده که مقومین آن تحصیلکردگان عرب در غرب و عربهای مسیحی بوده اند. اندیشه اسلامی تا قبل از تاسیس رژیم صهیونیستی از تفوق بالایی نسبت به رقیب خود برخوردار بوده اما پس از تاسیس اسرائیل و ورود لژیونرهای عربی به عرصه مبارزه ،از شدت و حدت رویکرد اسلامگرایی در سیر مبارزات فلسطینیان به نفع ملی گرایی صرف و اندیشه های غیر اسلامی ، کاسته شد تا اینکه با افول اندیشه های غیر بومی در عرصه عملی و مبارزاتی جنبش های رهایی بخش در سرزمین فلسطین و رشد اسلامگرایی متاثر از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در منطقه و اثبات کارایی اندیشه مقاومت اسلامی ،اقبال مردم فلسطین هم به الگوپذیری از مدل ایران افزایش یافت که نمونه بارز آن‌را می توان در تاسیس جنبش جهاد اسلامی یافت که در آغاز دهه ۸۰ میلادی به دست عبدالعزیز عوده و دکتر فتحی شقاقی پایه گذاری گردید.پس از شعله ور گشتن قیام اسلامی و مردمی یعنی انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷م تنها چند روز بعد از آن فلسطین شاهد تولد یکی از بزرگترین و فراگیرترین جنبش های اسلامی در خود تحت عنوان جنبش مقاومت اسلامی ،حماس بود.
خاستگاه اصلی حماس انتفاضه ملت فلسطین بوده و شعار اصلی آن جهاد مسلحانه بر ضد رژیم صهیونیستی می باشد.
در دهه ۹۰ م پس از دستگیری گسترده رهبران این جنبش نوعی خلاء رهبری در بین اعضای این جنبش پدید آمد و جوانان فلسطینی عضو این جنبش به سطوح بالای رهبری این جنبش دست پافتند که تحلیلگران آن‌را علت اصلی رادیکالیزه شدن حماس و راه انداختن جنگ های خیابانی توسط جوانان پرشور این جنبش دانسته اند و این امر نهایتا با بازگشت رهبران سابق از زندان ها به جایگاه سابق خود بر پختگی سیاسی و مبارزاتی این جنش افزود و نیز با ورود این جنبش به عرصه سیاسی در سال ۲۰۰۶ و کسب اکثریت آراء در مجلس ملی و تشکیل کابینه ،مسئله بعد تازه ای یافت.
از سویی حماس می بایستی بر مبارزات خود با رژیم صهیونیستی ادامه دهد تا از هویت اصلی خود(جهادمسلحانه) تهی نگردد و از سویی دیگر با مشکلات درونی عمده منجمله حضور جریان های مصالحه کار با اسرائیل در درون جنبش الفتح و سازمان آزادیبخش فلسطین و بایکوت و تحریم بین المللی مواجه گردید.شعار حماس تلفیق مبارزه و دیپلماسی بود که برای تحقق این امر به تشکیل دولت وحدت ملی با جنبش الفتح و دیگر اعضای مستقل مبادرت ورزید.اسرائیل که امنیت ملی خود را با توجه به حضور جنبشی جهادی چون حماس از دست رفته می دید سعی کرد تا از طریق رشد جریان کودتاگر به رهبری محمد دحلان در حنبش فتح جلوی پیشروی حماس را سد کند که تا حدودی هم در این امر موفق بود .در واقع آینده سیاسی حماس کاملا به همراهی دیگر گروههای مبارزاتی در فلسطین گره خورده و تا زمانی که مشکل داخلی و غلبه بر جریانهای بر انداز در فلسطین حل نگردد حماس نخواهد توانست خود را برای رویارویی با دشمن اصلی و درجه یک خود یعنی اسرائیل آماده کند.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بررسی چگونگی تولد حماس در جامعه فلسطین به موشکافی اندیشه سیاسی حاکم بر این جنبش بپردازیم و نهایتا بتوانیم از خلال اندیشه های غالب در این جنبش به چارچوبی قابل فهم از عملکرد و رفتار این جنبش در عرصه های سیاسی و نظامی دست یابیم.
● پیشینه تاریخی مسئله فلسطین:
فلسطین سرزمینی اسلامی -عربی می باشد که از غرب به دریای مدیترانه و از شمال به جمهوری لبنان و از جانب شرق ،به رود اردن و از جنوب ، به شبه جزیره سینا (بخش شمال غربی مصر) محدود می شود.در زمان حکومت عثمانی فلسطین به عنوان ولایتی تحت نظر ایالت شام یا سوریه فعلی قرار داشت و از این رو بدان سوریه جنوبی هم گفته می شد.
وسعت تمام فلسطین ۲۷۰۲۴کیلومتر مربع است که ۷۴ کیلومتر آن را دو دریاچه طبریه و حوله و نصف بحرالمیت (دریای مرده)،که متعلق به فلسطین است،تشکیل می دهند و بقیه آن یعنی،۲۶۳۲۰ کیلومتر مربع خشکی و تقریبا معادل تمام خاک بلژیک است(زعیتر،۶۷ :۱۳۸۲ .)این سرزمین ،زادگاه بزرگترین مکاتب و معارف دینی است و از حیث استراتژیک نیز درکنار دروازه سرزمین های عربی و خاورمیانه واقع شده است.قداست و جغرافیای این سرزمین ،تاریخ پرفراز و نشیبی را در آن به وجود آورده و نیز در ظاهر بیش از سایر نقاط استراتژیک جهان ،بحران خیز بوده است(پاشا پور،۶۹:۱۳۸۱.)اولین بار ،اسلام به وسیله ابوبکر و عمر به این سرزمین وارد شد و پس از آن،در جنگ های صلیبی چهارم و پس از صلاح الدین ایوبی ،بخشی از فلسطین به دست مسیحیان افتاد و بعدها سلطان سلیم عثمانی ،در قرن شانزدهم،فلسطین و بیت المقدس را فتح کرد(زعیتر،۱۰۸ :۱۳۸۲-۹۰.)
یهودیان مستقر در مرزهای حکومت عثمانی در وضعیت بسیار خوبی به سر می بردندو توانسته بودند به پست های بالا و جایگاه اجتماعی-اقصادی خوبی در جهان اسلام دست پیداکنند،در رابطه با همین موضوع دکتر اسرائیل شاهاک می نویسد:در کشورهای مسلمان ،جماعات یهودی ،یک«عصر طلایی» مشهوربه خود دیدند...(شاهاک،۱۴۹:۱۳۷۶) و همو در ادامه اعتراف می کند : بپذیریم که موقعیت یهودیان ،به‌طور متوسط ،نزد مسلمانان بهتر بوده است تا در قلمرو مسیحیان(همان:۱۵۲.)اما وضعیت یهودیان در سرزمینهای غیر اسلامی به گونه ای دیگر رقم خورده بود.آنها با سپری کردن دوران تاریک تفتیش عقاید در اروپا با زندگی در گتوها خط مشی انزوا گرایانه را در پیش گرفتند و همواره خود را به صورت اقلیتی در مقابل اکثریت مسیحی تلقی می کردند.با آغاز انقلاب صنعتی و نهضت رنسانس و همچنین انقلاب کبیر ۱۷۸۹ فرانسه و برخورداری یهودیان از حقوق مساوی با دیگر شهروندان بحران هویت در بین یهودیان اروپا آغاز گردید. از سویی برخی از آنها با گذشت از سنت یهودی خود را به خیل تجددگرایان رسانیدند،مشخص ترین کوشش برای ارائه تعریفی دوباره از یهودیت ،به‌گونه ای که با فرهنگ اروپایی سازگار باشد و در عین حال ،ارزش های یهودی را راحفظ کند،به«روشنگری»۱ یا«بیدار گری» ۲معروف شد.
بنیانگذار آن فردی به نام مندلسن۳ (۱۷۸۶-۱۷۲۹)بود.نهضت «اصلاح»۴ که در دهه ۴۰ میلادی در آلمان ظهور کرد ،تمام جنبه هایی را که مانع زندگی یک یهودی به عنوان یک شهروند در یک جامعه کاملا غیر مذهبی می‌شد،حذف کرد؛یعنی رژیم غذایی خاص،آداب و سنن یهودی،تعطیلی روزهای شنبه،تعلیم و تربیت در مدارس مذهبی خاص یهودیان و بخصوص هر نوع اشاره به حیات ملی یهود(عطایی،۴ :۱۳۷۹) و از سویی دیگر برخی از آنها برای اجتناب از دچار شدن به بحران هویت و تهی گشتن از هویت یهودی،به قبض گرایی روی آوردند که زندگی انزواگرایانهآنها باعث تحقیر شدید آنها از سوی دیگر شهروندان و حتی همکیشان تجددگرای خود گردید.راه برونرفت از این حقارت و بحران هویت را می توان در ادبیات اولیه شکل گیری صهیونیسم جستجو کرد.
لئون پینسکر۵ ،یهودی روسی ،در سال ۱۸۸۲ م کتابی با عنوان خودرهایی بخشی تالیف کرد و در آن،ضمن بررسی مشکلات یهود، همه هم کیشان خود را در سراسر گیتی برای مهاجرت به یک منطقه مشخص از جهان و تاسیس دولتی مستقل ،دعوت کرد.وی دعوت خود را بر این اصل قرار داده بود که «جهان،یهود را تحقیر می کند؛زیرا یک ملت مستقل نیست و در همه جا بیگانه تلقی می شود.» وی در کتاب خود بر ضرورت برگزاری یک کنفرانس ملی و ایجاد شرکتی برای عمران و سازندگی و دعوت عمومی برای کمک به تاسیس دولت یهود و تلاش در کسب تضمین بین المللی ،تاکید کرد(کریمیان،۲۹۷:۱۳۸۴-۲۹۶.)البته گفتنی است که پینسکر در بیان مطالب و پیشنهادات خویش ،تحت تاثیر آرا و نظریات موریتس هش۶ در سال ۱۸۴۰م،کتابی با عنوان رم و اورشلیم تالیف کرده بود،قرار داشت.هس در کتاب خود گفته بود:«ما همواره در میان ملل مختلفی که با انها زندگی می کنیم ،اجنبی و بیگانه محسوب می شویم.»به همین جهت ،او دعوت به تشکیل کشوری مستقل برای ملت یهود کرده و معتقد بود همچنان که«رم» مرکز کلیسای مسیحی است،اورشلیم نیز باید مرکز یهودیت باشد(همان:۲۹۸.)سرانجام تئودور هرتزل۷(۱۹۰۴-۱۸۶۰) را باید پایه گذار جنبش صهیونیسم در شکل سازمانی آن دانست.وی یک یهودی مجاری الاصل بود که در سال ۱۸۹۶ کتاب«حکومت یهود»۸ را منتشر ساخت و اندیشه ایجاد ملت مستقل یهود را در آن مطرح ساخت.(موسسه مطالعات فلسطینی،۳۳۹:۱۳۷۷.)
هرچند وی به ایجاد این کشور در فلسطین اعتقادی نداشت و آرژانتین را برای اسکان یهودیان برگزیده بود اما با فوت وی درنوامبر ۱۹۰۴م و روی کار آمدن دیوید بن گوریون۹ و انتخاب فلسطین به عنوان پایه اصلی کشور یهود از طریق همکاری با ابرقدرت وقت ، بریتانیای کبیر ودریافت وعده معروف لرد بالفور وزیر خارجه وقت انگلستان به لرد روچیلد( از متمکن ترین خانواده های یهودی) درطی نامه ای در سال ۱۹۱۷م به وی چنین گفته بود:
لرد روچیلد عزیزم!
راستی خوشوقت و مشعوفم که به نام دولت شاهنشاهی انگلستان با کمال صراحت وعده ذیل را به شما ابلاغ می کنم. این وعده ،عطف به درخواست جمعیت یهودی صهیونیسم است که به این وزارتخانه رسیده و با آن موافقت شده است.
دولت شاهنشاهی انگلستان،نظر لطف مخصوصی به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد و در آینده نزدیکی نهایت سعی و کوشش در راه رسیدن به این هدف و تسهیل وسایل آن مبذول خواهد شد.
این هم به طور وضوح معلوم باشد:نباید کاری شود که به حقوق اجتماعی و مذهبی مردم غیر یهودی فلسطین و حقوق و امتیازات سیاسی یهودی در سایر ممالک ضرری وارد آید.(زعیتر،۱۲۲ :۱۳۸۲.) ناگفته نماند که درست یکسال قبل از اعلام این نامه قراردادی سری تحت عنوان سایکس-پیکومیان انگلستان و فرانسه منعقد گردید که طی آن عراق،فلسطین و اردن به انگلستان و لبنان و سوریه هم به فرانسه واگذار می گشت اما با آغاز انقلاب بلشویکی در روسیه در سال ۱۹۱۷ و افشای این قرارداد خشم ملتهای عرب منطقه برانگیخته شد. ۱۰
پیش از شعله ور شدن آتش جنگ جهانی اول ،دو گرایش مختلف در اندیشه ی سیاسی اعراب تبلور یافت:گرایش نخست،طرفدار به پیش بردن امت عربی،بر اساس خاستگاه دینی و بینش اسلامی بود.گرایش دوم ،طرفدار به پیش بردن امت عرب بر اساس خاستگاه قومی و تفکر ملی گرایی عربی بود(خسروشاهی،۲۷ :۱۳۷۵.)
فلسطین تا پایان جنگ جهانی اول در اختیار حکومت اسلامی قرار داشت و پس از فروپاشی این امپراتوری بنا به درخواست کشور انگلستان ،قیمومیت فلسطین در سال ۱۳۰۱(۱۹۲۲) به این کشور داده و قرارداد قیمومیت فلسطین بین جامعه ملل و انگلستان به امضا رسید. مطابق این قرارداد،جامعه ملل مفهوم وطن ملی یهود را همان‌گونه که در اعلامیه بالفور آمده بود،مورد تائید قرار داد.از این زمان تلاش های بسیار جدی تری برای مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین و اسکان آنها در زمین های خریداری شده از اعراب یا به زور متصرف شده صورت پذیرفت(حاجی یوسفی،۷۴:۱۳۸۲.)
پیدایش مقاومت اسلامی :
هیچ تردیدی نیست که مبارزات اسلامی سرزمین های اشغالی متاثر از جریان فکری اسلامی است که از نظر تاریخی به جنبش اخوان المسلمین و حسن البنا ارتباط می یابد(خسروشاهی، ۵۳ :۱۳۷۰-۳۱.) حسن البنا به لحاظ فکری از شاگردان محمد عبده و خود از مریدان و محصلان مکتب سید جمال بود.بسیاری از آگاهان جریان اسلام گرایی بدون هیچ مناقشه ای اخوان المسلمین مصر را از سلسله فکری سید جمال می دانند که تا انقلاب اسلامی ایران ادامه یافته است(الغنوشی،۱۹ :۱۳۷۱-۱۷.)از سوی دیگر ،عکس العمل سید محمد رشید رضا از شاگردان شیخ محمد عبده و سید جمال ،در آغاز قرن بیستم نسبت به مهاجرت یهودیان به فلسطین و افشای این توطئه که با طرح تاسیس دولت یهود از سوی هرتزل آغاز شد،بیانگر خاستگاه جریان اسلامی مبارزه در برابر صهیونیسم است(پاشاپور،۷۰ :۱۳۸۱.)
حرکت رشید رضا ،مقارن با زمانی بود که در آغاز قرن بیستم ،هرتزل از نزدیک موفق به دیدار سلطان عبدالحمید دوم شد و در آنجا پیشنهاد پرداخت پنج میلیون لیره ی طلا در برابر تسلیم سرزمین فلسطین را مطرح کرد که سلطان با سرسختی وی را از کاخ سلطنتی اخراج کرد.درضمن«حسان علی حلاق »در کتاب«موضع دولت عثمانی در برابر صهیونیزم» اولین حرکت اسلامی داخل فلسطین را در سال ۱۸۹۷م از سوی مهمد طاهر حسینی ،مفتی بیت المقدس ،در پاسخ به کنگره بال ذکر کرده که با تشکیل یک هیئت محلی جهت رویارویی با اسکان یهودیان ،وارد مبارزه شد و تا فروپاشی عثمانی توانست از دستیابی صهیونیست ها به سرزمین های مزروعی فلسطینیانجلوگیریکند (خسروشاهی، ۲۲:۱۳۷۵-۲۱.) اسلام در کنار عربیت هویت ،اصلی ملت فلسطین را از زمان ورود و تثبیت اسلام در این سرزمین تشکیل می داده.در خلال جنگ های صلیبی مسلمانان فلسطینی دوشادوش لشکریان اسلام از مرزهای اسلامی دفاع کردندو در زمان خلافت عثمانی ،با وجود تمام کاستی ها در اواخر عمر این امپراتوری به حمایت از آن برخاستند .۱) مقاومت اسلامی از جنگ جهانی اول تا تشکیل دولت اسرائیل:
با شروع جنگ جهانی اول (۱۸-۱۹۱۴)مردم فلسطین به جانبداری خود از خلافت عثمانی تداوم بخشیدند. ..در ۱۹۱۴ رسما اعلام جهاد شد.دربازارهای «صفد»مردم پارچه ای که بر روی آن پرچم عثمانی در کنار شمشیر و توپ نقش بسته بود ،برافراشتندمردی دهل به دست در خیابان های شهر به راه افتاد و مردم را به جهاد دعوت نمود.درحضور فرمانده منطقه و فرماندار شهر و مفتی و سران قوم ،فتوای واجب بودن جهاد بر تمامی مسلمانانی که توانایی حمل سلاح را داشتند ،قرائت گردید(همان: ۲۹.)
پس از پایان جنگ و آغاز سرپرستی انگلستان بر فلسطین،در اثر سیاستهای تبعیض آمیز این کشور و اجازه مهاجرت نامحدود یهودیان به این منطقه ،تنشها آغاز گردید.در سال۱۹۲۲م مجلس اعلای اسلامی به رهبری حاج امین الحسینی بنیان گذاشته شد و تا سال ۱۹۲۴ م یعنی سال به قدرت رسیدن آتاتورک نقش نیرومند و فعالی در گسترش اسلام ودمیدن روح مقاومت در میان توده مردم و ریشه دار کردن اصلاحات اسلامی در مقابل انگلستان و صهیونیسم از خود نشان داد،هرچند که در نهایت انگلستان بر امور حاکم شد .جمعیت جوانان مسلمان نیز به تبعیت از جمعیتی مصری به رهبری عبدالحمید سعید ،به منزله جمعیتی دینی ،اجتماعی و ادبی غیر مبارز در سال ۱۹۲۸م در فلسطین ظهور کرد و راغب الامام ،رهبری کنگره آن را بر عهده گرفت،ولی بعدها همین جمعیت ،پایه گذار حرکت های مبارز و جهادی اسلامی در دهه سی در فلسطین شد.هرچند که شروع حرکت به صورت یک جنبش فرهنگی و اجتماعی غیر نظامی و غیر سیاسی بود،اما به تدریج تحت تعلیمات اسلام به مبارزه ،روی آورد(همان:۴۷-۳۷.)
به طور کلی قیام های دهه بیست،تحت رهبری حاج امین الحسینی و جریان «مجلسی ها» بود.برخوردهای خونین این دوره در دفاع از ارزش های دینی واسلامی در بیت المقدس بین مسلمانان و یهودیان روی داد که در برخی از این درگیری ها مسیحیان فلسطین از مسلمانان حمایت کردند. در قیام مراسم دینی فصل موسی پیامبر(آوریل۱۹۲۰)،قیام مه۱۹۲۱ و قیام براق(۱۹۲۹) مردم مسلمان فلسطین اهانت و بی حرمتی به مقدسات اسلامی را نپذیرفتند و با صهیونیست ها به شدت درگیر شدند و علمای دینی و در راس آنها حاج امین الحسینی،رهبری همه حرکت ها را بر عهده داشت(پاشاپور،۷۳:۱۳۸۱.)
۲) مقاومت اسلامی از شروع اشغال تا انتفاضه:
هیچ شکی نیست که جریان های اسلامگرایی، به دلیل سلطه استعمار و حمایت بی دریغ انگلستان از صهیونیسم و همچنین خیانت و حماقت برخی از نخبگان عرب به منظور کسب قدرت سیاسی و هم سویی با انگلستان ،نتوانستند از تشکیل دولت یهود ممانعت کنند و پیش بینی هرتزل ،آگاهانه یا اتفاقی،که در کنفرانس بال ،تاسیس دولت یهودی را برای پنجاه سال بعد پیش بینی کرده بود،در راس موعد پیش بینی شده،اتفاق افتاد (همان: ۷۷.)
پس از تاسیس دولت اسرائیل و حمایت غرب از آن ،مسئله فلسطین در قالب نظام دو قطبی وارد عرصه بازی قدرت های بزرگ و اعراب گشت.نیروهای ملی گرا و سوسیالیستی،حرکت اسلامی اخوان المسلمین را تحت فشار قرار دادند و از صحنه خارج کردند.پس از آن راه حل ملی و قومی آزادسازی فلسطین،جایگزین راه حل اسلامی شد که با انقلاب اسلامی و پس از آن، انتفاضه ،دوبازه تاکید براین راه حل ،درمحور امور قرار گرفت(همان: ۸۰.)
۳) انتفاضه اول فلسطین و پیدایش حماس:
«انتفاضه»۱۱ واژه ای است که از سال ۱۹۸۷ (۶۶ هجری شمسی) وارد واژگان انقلابی-سیاسی مصطلح روزمره شده است...حرکت انتفاضه پیش از آنکه یک حرکت نظامی و سیاسی باشد،یک حرکت دینی و فرهنگی است (کدیور،۱۷ :۱۳۷۲.) انتفاضه واژه ای عربی است که از ریشه ی نفض به معنای لبریز شدن و سر رفتن مظروف از داخل ظرف ،مشتق شده در لغت یعنی قیام ،تکان گنجشک خیس شده در آب،برای اینکه قطرات آب راکه براندام او سنگینی می کند از پرهایش بپراکند و سبکبال برای پرواز آماده شود که ناخالصی ها را کنار می زند تا بتواند اوج گیرد... درواقع انتفاضه پاسخ دین مدارانه به تمام مظالمی است که از سوی رژیم صهیونیستی بر ملت مظلوم فلسطین تحمیل گردیده و به دگر سخن انتفاضه حاصل سرخوردگی مرم فلسطین از رهبران سیاست محور و ایدئولوژی های ناکارآمد منجمله ایدئولوژی مارکسیم،ناسیونالیسم عربی و ناصریسم و حتی لیبرالیسم که هر کدام در برهه ای از زمان نرم افزار غالب بر مبارزات مردم فلسطین با صهیونیستها بوده و این سرخورگی با تاثر عمیق از آموزه های رهایی بخش انقلاب اسلامی ملت فلسطین را به خویشتن خویش که همان اسلام می باشد رهنمون ساخت .این پدیده نوین کاملا بر عنصر فرهنگ اسلامی استوار است و مذهبی بودن ، همواره مشخصه اصلی این پدیده به شمار می رود (صادقی زاده ،۱۴/۰۸/۱۳۸۵ ،روزنامه رسالت.) فراگیر بودن انتفاضه عنصر کلیدی پیروزی انتفاضه و کسب دستاوردهای فراوان ملت مظلوم فلسطین بوده چراکه این سنت الهی است که خداوند وضعیت قومی را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه خودشان اراده کنند آن‌را تغییر دهند و انتفاضه در یک کلام تبلور این اراده مردمی برای تغییر وضعیت است.
۳-۱) پیدایش حماس:
حماس” نام اختصاری “حرکه المقاومه الاسلامیه ” بوده که جنبش مقاومت مردمی - ملی است که تلاش می کند زمینه را برای آزادی و رهایی ملت فلسطین از ظلم و جور و همچنین آزاد سازی سرزمین غصب شده و مقابله با طرح صهیونیستی برخوردار از حمایتهای نیروهای استکباری فراهم آورد.این جنبش در سال ۱۹۸۷ تنها دو ماه پس از آغاز انتفاضه به‌وسیله شیخ احمد یاسین در غزه پایه گذاری گردید.
مقاومت اسلامی حماس از انتفاضه زاییده شده و نشانی است از بازگشت مجدد وقاطعانه سیاسی نیرو های اسلامی در نوار غزه و کرانه باختری به مواجهه با اشغالگری اسرائیل و نیرو های ملی سکولار تحت امر ساف۱۲ -Abu(۵:۱۹۹۳،.)amrجنبش مقاومت اسلامی(حماس)از برجسته ترین جنبش هایی است که از خط ایدئولوژی در صحنه فلسطین پیروی می کند؛«راه آن اسلام است و اندیشه ها و باورهای خود را در مورد آفرینش و حیات انسان از اسلام بهره می گیرد و به داوریهای اسلام گردن می نهد و گامهای خود را از اسلام الهام می گیرد.جنبش حماس پس از پیدایش ،خودرا «یکی از جناحهای اخوان المسلمین در فلسطین » معرفی کرده است.این جنبش مبارزات اخوان المسلمین در فلسطین را عمق تاریخی خود می داند.۱۳ (برغوثی،۲۹: ۱۳۸۲-۲۸.)با وجود اینکه اخوان المسلمین خود را پایه گذار و رهبر انتفاضه فلسطین می داند از جمله سازمان هایی است که با پیدایش انتفاضه در استراتژی مبارزاتی خود تحول عمیقی را ایجاد کرد ونام جدیدی رابرای تفکر جدیدش انتخاب نمود.«حماس» مولود این چرخش در استراتژی تدریجی و تاخیری اخوان المسلمین و ورود به «عمل مستقیم» و« مبارزه مسلحانه»بود.آنهایی که اعتقاد به «تاسیس جامعه اسلامی وحکومت اسلامی قبل از جهاد برای آزادی فلسطین » داشتند،در بازگشتی شجاعانه به «جهاد برای تاسیس حکومت و همزمان ،آزادسازی فلسطین» تغییر استراتژی دادند....انتفاضه به اخوان المسلمین اموخت که راهی جزجهاد و انقلاب برای فلسطین وجود ندارد(پاشاپور،۱۱۶: ۱۳۸۱) ،با این وجود برخی پژوهشگران منجمله خالد الحروب از پژوهشگران حوزه مطالعاتی فلسطین معتقدند که :حماس یک مقاومت سیاسی مدرن است که از جنگ برای قدرت تشکیل شده و گفتمان سیاسی آن از مذهب منبعث گردیده است -Al(۱۰۷:۱۹۹۹.)Hroub,
۳-۲) ایدئولوژی حماس:
فهم فلسفه ی هدفهای جنبش اسلامی حماس نیاز به بیان این نکته دارد که این جنبش علاوه بر آنکه یک جنبش آزادیجخش ملی به شمار می رود،جنبشی اسلامی است که جنبه های گوناگون برنامه ی سیاسی ،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی خود را از بستر ایدئولوژی فراهم می آورد.با این حال جنبش حماس از اصل پراگماتیسم و نرمش بسیار بالا پیروی می کند که البته به گونه ای تحت تاثیر اصول این جنبش قرار دارد(برغوثی،۵۳ : ۱۳۸۲)،
میثاق حماس که در اوت ۱۹۸۸ منتشر شد،فلسطین را یک زمین وقف اسلامی می داند که آزادی آن از طریق جهاد برای هر مسلمان یک واجب عینی است.
فلسطین به عنوان یک موقوفه اسلامی یک امانت مذهبی است که تا آخرالزمان به مسلمانان واگذار شده و بنابراین به هیچ کشور یا پادشاه عرب تعلق ندارد و جزء یا کل آن‌را نمی توان به دیگران اعطا کرد.و به طور صریح ،حماس همزیستی با اسرائیل را نمی پذیرد و متعهد است که هرگونه توافق صلح از سوی ساف و کشورهای عربی با اسرائیل را به دلیل اینکه خلاف فرامین اسلامی است از بین ببرد(دکمجیان،۳۵۶ : ۱۳۸۳-۳۵۵.)
از دیگر اهداف ایدئولوژیکی حماس می توان به موارد زیر اشاره کرد:
حماس جنبشی مقاومتی می باشد و هدفش آزادسازی فلسطین است؛حماس یک حزب سیاسی نیست که برروی تصاحب قدرت متمرکز شده باشد(نظری در تعارض با نظر الحروب.)
حماس جهاد فی سبیل ا.. را مورد توجه خود قرار داده ،جنگ برای آزادی به عنوان عنصر اصلی مقاومت در مقابل اشغالگری صهیونیستی فلسطین.این امر تلاش برای دستیابی به منافع فلسطینیان از طرق مسالمت آمیز را به زیر سوال می برد.
فلسطینیان نوک پیکان مبارزه با دشمن صهیونیستی به شمار می روند اما این به معنی بی نیازی از کمک مسلمین جهان در سرتاسر دنیا نمی باشد(۱۰:۲۰۰۶-Daoudi,۱۵.)
۳-۳) اهداف حماس:
حماس به عنوان یک بازیگر فعال و هدفمند در عرصه مبارزاتی فلسطینیان دارای این مزیت است که بر اساس اصول عملگرایی و تدوین برنامه های عملیاتی از اهداف مرحله ای واهداف استراتژیکی به هدف کلان که تاسیس حکومت اسلامی دست یابد ؛لذا خالی از فایده نیست تا این اهداف را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
۳-۳-۱) هدف عمومی:برقراری دولت اسلامی:
اصولا هدف حماس از پیگیری جهاد مسلحانه همانطور که قبلا بدان اشاره گردید تشکیل حکومت اسلامی است و فلسفه آزادسازی فلسطین تشکیل دولت اسلامی است که تقدم مبارزه بر تشکیل حکومت اسلامی در پی چرخش ایدئولوژکی جنبش اخوان المسلمین در فلسطین به‌وجود آمد لذا در اندیشه حماس نوعی رابطه ساختاری بین آزادسازی و برقراری دولت وجود دارد.در این میان اگر جنبش حماس همان جریانی باشد که ملت فلسطین را به سوی آزادی رهبری کرده در این صورت این حق حماس خواهد بود که الگوی مورد فبول خودرا حاکم کند ،اما اگر جنبش حماس در اقلیت باشد ،در این صورت به انتخاب اکثریت احترام خواهد گذارد.
البته هدف دولت سازی در طرحهای جنبش حماس شاهد تحولات برجسته بوده است.مثلا ملاحظه می شود که مقوله «دولت مستقل فلسطین» به صورت گسترده در ادبیات سیاسی این جنبش به کار گرفته می شود که این امر نشان از تحول سیاسی در اهداف راهبردی حماس به شمار می رود.فراتر از آن خالد مشعل یکی از رهبران حماس و عضو دفتر سیاسی آن می گوید: «این حق ملت ماست که همانند همه ملتها در زیر سایه ی یک نظام سیاسی و دموکراتیک مبتنی بر شورا و پلورالیسم سیاسی زندگی کند و عزت و حقوق و آزادی خود را به دست آورد.» در تایید همین رویکرد،شیخ احمد یاسین بنیانگذار جنبش حماس می گوید : «من خواهان دولت دموکراتیک همراه با تعدد احزاب هستم و قدرت به کسی تعلق دارد که در انتخابات پیروز شود.»(برغوثی،۶۱ : ۱۳۸۲.)
۳-۳-۲) هدف استراتژیک :آزادسازی همه ی سرزمین فلسطین:
جنبش حماس می کوشد همه سرزمین فلسطین را آزاد کند اما برای نیل به این هدف دوایر مختلفی در نظر می گیرد؛طبق منشور این جنبش: «مسئله آزادی فلسطین در سه دایره قابل بحث است:دایره ی فلسطین،دایره جهان عرب و دایره جهان اسلام.هریک از این دوایر سه گانه در روند کشمکش و رویارویی با صهیونیسم سهم و وظیفه دارند.جنبش حماس بر این باور است که جبهه پیکار با دشمن از سوی صاحبان اصلی اش اداره می شود.اگر آنها به فرجام نرسند،مسلمانان وارد عمل می شوند،اگر آنها نیز به فرجام نرسند نسلهای بعدی می آیند و همین‌طور..تا آزاد سازی فلسطین برای همه مسلمانان واجب عینی شود.این همان خط مشی است که در ماده (۳۲) منشور جنبش حماس مورد تاکید قرار گرفته است: «جنبش اسلامی حماس خود را نوک پیکان این پیکار یا گامی در راه ان می داند.» (همان:۶۲-۶۱.)
۳-۳-۳) اهداف مرحله ای:
الف) آزادسازی کرانه باختری و نوار غزه:
جنبش حماس در مخالفت با قرارداد اسلو به این دیدگاه سیاسی تکیه کرد که این قرارداد استقلال و حاکمیت واقعی و همه جانبه را برای ملت فلسطین به ارمغان نخواهد آورد.مضافا براین قرارداد مزبور از بخشی از اراضی فلسطین چشم پوشی می کند و این چیزی است که حماس آن‌را نادیده گرفتن جنبه هایی از باورهای دینی می داند .از این رو حماس همچنان -حتی پس از امضای قرارداد اسلو-آزادسازی کرانه ی باختری و کامل کردن آزادی نوار غزه را در صدر هدفهای مرحله ای خود قرار داده است.محمد نزال -یکی از رهبران جنبش حماس-می گوید: «ما با هر راه حل مرحله ای موافق هستیم، اما بدون شناسایی دشمن اسرائیلی یا شناسایی موجودیت او.به عبارت دیگر ما مخالف عقب نشینی اسرائیل از هر بخش از سرزمین فلسطین نیستیم.شرط ما صرفا عدم شناسایی اسرائیل است»؛به نظر می رسد شیخ احمد یاسین با وضوح بیشتری به طرح این موضوع می پردازد. وی می گوید : «ممکن است با اسرائیل موافقتنامه ترک مخاصمه به مدت ۱۰یا۲۰ سال امضا کنیم ،به شرطی که اسرائیل از کرانه باختری و نوار غزه و بخش شرقی قدس یعنی تا مرزها ی۱۹۶۷ عقب نشینی کند و به ملت فلسطین امکان دهد سرنوشت خود را آزادانه تعیین کند.» (همان:۶۴.)
ب) اسلامی کردن جامعه فلسطین:
جنبش حماس به عنوان یک جنبش اسلامی می کوشد جامعه فلسطین را طی یک برنامه مرحله ای اسلامی کند،زیرا این جنبش خود در جامعه ای پا به عرصه وجود گذاشته است که اکثریت ساکنان آن پیرو اسلام به مثابه ی عقیده،فرهنگ و تمدن هستند.به عبارت دیگر اسلام نقطه اشتراک بخش وسیعی از مردم فلسطین محسوب می شود.به نظر می رسد حماس توانسته تا اندازه ای در تحقق این امر موفق بوده باشد و ورود عبارات قرآنی در اعلامیه های ساف که تبدیل به یک سازمان لائیک گردیده و نیز حمل قرآن توسط اعضای فتح برای تبلیغات در انتخابات دانشجویی دانشگاه النجاح در سال ۱۹۹۳ حکایت از غلبه گفتمان اسلامگرایی در عرصه عمومی دارد.(همان:۶۷-۶۶)همچنین نباید از این مطلب غافل شد که در صورت اسلامیزه شدن جامعه فلسطین در صورت آزادسازی بخشهایی از آن و در پی آن تشکیل دولت توسط مردم ،رویکرد مردم به حکومت اسلامی با اقبال مضاعف روبرو خواهد شد که این امر می تواند حماس را در نیل به هدف کلان خود یاری رساند.
ج) تاکید بر مشروعیت پیکار مسلحانه:
حماس عقب نشینی داوطلبانه یا اجباری اسرائیل از اراضی اشغالی فلسطین را در صدر هدفهای میان مدت خود قرار داده است.جنبش حماس براین باور است که هرجا اشغالگری هست،مشروعیت مقاومت در برابر آن پیشاپیش وجود دارد.به گفته حماس این مقاومت در عرف و قوانین سازمان ملل متحد مورد تائید قرار گرفته است،چراکه این سازمان، دفاع از خود، سرزمین و مقاومت دربرابر متجاوزان را مشروع می‌داند.از این رو حماس کوشش کرد توده های مردم فلسطین و افکار عمومی جهان عرب،جهان اسلام و خانواده بین المللی را در جهت تائید و حمایت از حق خود در مقاومت علیه اشغالگران بسیج کند (همان:۷۰-۶۷.)این امر موجب شد تا برنامه ساف برای خلع سلاح کردن حماس در سال ۱۹۹۳ که با مخالفت شدید حماس مواجه گردید عقیم بماند .
د) ادامه انتفاضه:
هرچند نهایتا آتش انتفاضه اول با آغاز کنفرانس صلح مادرید در ۱۹۹۱ و سپس منعقد شدن پیمان اسلو بین ساف و اسرائیل به سردی گرایید اما موضع حماس در قبال انتفاضه مبنی بر حمایت و تداوم آن تا کسب آزادسازی فلسطین بوده ،حماس در بستر انتفاضه متولد شده بود و تداوم انتفاضه می توانست در ارتقای گفتمان این جنبش در فلسطین نقش اساسی داشته باشد مضافا اینکه اکثر فلسطینیان خواهان ادامه انتفاضه بودند و هنوز به آمریکا اعتماد نداشتند و در آن هنگام حماس و جهاد اسلامی به جبهه مردمی برای آزادی تبدیل شده بودند(۶:۲۰۰۱.)seitz,به نظر می رسد یکی از برگهای برنده حماس در قبال جریان های سازشکار و برانداز در فلسطین همین برگ انتفاضه باشد چنانکه خالد مشعل چندی پیش اذعان داشته بود در صورت سرنگونی دولت حماس و انجام کودتا بر ضد ان انتفاضه سوم را شعله ور خواهند کرد و انتفاضه سوم همواره به عنوان یک راه حل برون رفت پیش روی حماس قرار دارد .
و) پاسداری از وحدت ملی:
جنبش حماس از آغاز ولادت خود موضوع وحدت ملی و تحریم جنگ داخلی را در سرلوحه برنامه های خود قرار داد.حماس در سطوح داخلی به تلاشهای وسیعی برای پاسداری از وحدت ملی و رویارویی با سیاست اسرائیل مبنی بر«اختلاف بینداز و حکومت کن»دست زد.حماس روی پایبندی های انسانی تشکیلات خودو تعامل مثبت با غیر مسلمانان و تعامل سازنده با دیگر گروههای فلسطینی اصرار می ورزید.
جنبش حماس در همین زمینه اعلام کرد که خود را جنبش همه توده ها از مسلمان گرفته تا مسیحی بی هیچ تفاوت و تبعیض می داند.
محمود الزهار یکی از رهبران جنبش حماس در نوار غزه با اشاره به همین موضوع می گوید: «استراتژی جنبش حماس در قبال موضوع وحدت ملی روی بهره گیری از کله روشها برای خویشتن داری و ترویج این سیاست درمیان افکار عمومی متمرکز بود.
مردم باید بدانند که جنبش حماس سیاست خویشتن داری را حفظ کرده است.مردم سراسر جهان میدانند که اگر اسرائیل مرتکب این عمل شده بود بود(قتل عام مسجد فلسطین که به تاریخ ۱۸/۱۱/۱۹۹۴ به وقوع پیوست)جنبش حماس انتقام بسیار سختی از آن می گرفت.معنای این مسئله این است که خویشتن داری روی احساس ضعف استوار نیست،بلکه این از لوازم معادله موجود است.
جنگ داخلی از دیدگاه حماس خط قرمزی است که به هیچ قیمتی نباید از ان عبور کرد.» (برغوثی:۷۳-۷۲) همچنین در مرامنامه حماس بر حفظ اصل برادری همراه با آرزوی کاهش اختلافات و شکاف ها تاکید شده است ،«سازمان آزادیبخش فلسطین از نزدیکترین عناصر به جنبش حماس محسوب می شود.وطن ما واحد است،مصیبت ما واحد است و سرنوشت ما یکسان و دشمن ما یکی است.» (همان: ۱۹۴.)
کسری صادقی زاده
پی نوشتها در دفتر روزنامه موجود است
منبع : روزنامه رسالت