چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

«خال سفید»


- نیم ساعت به ساعت قرار
- آری همان قرار همیشگی
- کفش های بی بند را می بندم
- و از قرار
- بی قرار می زنم بیرون
- تا سر قرار راهی نیست
- از پنجره به کوچه است
- در چشم بیدار و چشم خواب
- ز یبایی اش را دیده ام
- از قشنگی
- از حوریه، حوریه تر است
- و از حوریه تر، بهتر
- دستانش به نرمی پونه
- و گیسوانش به لطافت ماه
- چشمانش به رنگ سپیده
- و آن خال سفید
- که خیال را می خنداندF
- وقتی در راه
- راه را می پوید
- آهوان به بیراهه می روند
- زبانش در استراحت مطلق است
- چونکه می گوید!
- با ایمای ابرو سخن
- وقتی در من
- همه چیز هست
- او نیست
- و وقتی همه چیز نیست
- او پیدایش پیدا می شود
- سالها بدنبالش
- آسمانها گشته ام
- نزدیک ترین دوست است
- باید اما
- در دورتر ین ها
- سراغش گرفت
- و وقتی همه آرام می شوند
- او آرام است
- و وقتی همه آرام می شوند
- بی قراری آن تماشایی است
- رفیق تنهایی است در جمع
- و در هر جمعی، جمع می شود
- و نامش
- نامش ترکیبی از دو حرف،
- دال و لام است.



عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید