دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا


ایران خلاق


ایران خلاق
جامعه‌ی خلاق (Creative society) مفهوم جدیدی است که عمر آن هنوز به ده سال نمی‌رسد. در سال ۲۰۰۱ اندیشمندی به نام جان هاوکینز۱ نخستین‌بار مفهوم اقتصاد خلاق (Creative Economy) را به‌کار برد و آن را ناشی از نوعی ارتباط جدید میان "خلاقیت" و "اقتصاد" دانست. به‌نظر وی: "خلاقیت مفهوم جدیدی نیست، و ما آن را به‌مثابه‌ی یک مفهوم اقتصادی هم به‌کار نمی‌بریم. [اقتصاد هم به‌خودی خود مفهوم جدیدی نیست]. آن‌چه تاکنون سابقه نداشته، ارتباط بین خلاقیت و اقتصاد است و این که چگونه این دو مفهوم در هم می‌آمیزند ... وی "ارزش" و "ثروت" هنگفتی می‌آفرینند." وی در همان سال حجم اقتصاد خلاق جهانی (مشتمل بر ۱۵ صنعت خلاق) را ۲۲۰۰ میلیارد دلار برآورد کرد.
آنکتاد نیز در این زمینه مطالعات گسترده‌ای داشته، اما معتقد است که هنوز تعریف واحد و پذیرفته‌شده‌ای از اقتصاد خلاق به دست نیامده و این مفهوم کماکان در مسیر تکوین است. اما به هر‌حال تعریفی از اقتصاد خلاق ارایه می‌دهد و تصریح می‌کند که: "... اقتصاد خلاق یک گزینه‌ی امکان‌پذیر برای توسعه و متضمن سیاست‌های نوآورانه و چند رشته‌ای و فعالیت‌های بین وزارتی است." آنکتاد "صنایع خلاق" (Creative Industries) را به عنوان قلب اقتصاد خلاق در نظر می‌گیرد.
به این ترتیب آن‌چه با قطعیت در مورد جامعه‌ی خلاق می‌توان گفت، این است که یک اقتصاد خلاق بر پایه‌ی صنایع خلاق تشکیل می‌شود. اما جامعه‌ا‌ی که ماهیت اقتصادی آن "خلاق" باشد، نمی‌تواند از لحاظ اجتماعی، فرهنگی، امنیتی، سیاسی، ‌دیپلماتیک و غیره "خلاق" نبوده و یا ضدخلاق باشد.
پرسش مهمی که ممکن است پیش آید، نسبت جامعه‌ی خلاق با "جامعه‌ی دانش‌‌بنیان" است. در تعریف جامعه‌ی دانش‌بنیان روایت‌های مختلفی وجود دارد، اما هم‌چنان‌که بانک جهانی تصریح دارد، می‌توان آن را جامعه‌ای دانست که به‌منظور توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی خود به‌گونه‌ای اثربخش از دانش استفاده می‌کند، در‌حالی‌که این دانش می‌تواند درون‌زا (تولید داخل) و یا برون‌زا (تولید خارج) باشد. از این تعریف ساده چنین بر‌می‌آید که جامعه‌ی خلاق می‌تواند نسخه‌ی ویژه‌ای از جامعه‌ی دانش‌بنیان باشد: جامعه‌ی خلاق لزوماً جامعه‌ای دانش‌بنیان است که برای توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی خود از ابزار گسترده‌ی "صنایع خلاق" بهره‌ می‌گیرد، صنایعی که خود "دانش‌بنیان" به‌شمار می‌آیند. البته این امکان هم وجود دارد که جامعه‌ی دانش‌بنیان، بر طیف گسترده‌تری از صنعت‌ها و نه‌تنها صنایع ‌خلاق، مبتنی باشد؛ و این دست‌کم در مورد یک اقتصاد بالقوه بزرگ، مانند اقتصاد ایران می‌تواند معنادار باشد.
در این میان نکته‌ی جالب این است که برخی کشور‌های پیش‌رفته، هم‌چون انگلستان، با درک ظرفیت‌های اقتصادی / اجتماعی بالفعل و بالقو‌ه‌ی صنایع خلاق ـ و بهتر بگویم اقتصاد خلاق ـ تا آن‌جا پیش رفته‌اند که چشم‌انداز بلند‌مدت خود را تبدیل‌شدن به یک جامعه‌ی سراپا خلاق انتخاب کرده‌اند. دولت انگلستان به‌تازگی چشم‌اندازی را موسوم به "بریتانیای خلاق" را ابداع و آن را چنین خلاصه کرده است: "عصاره‌ی بریتانیای خلاق این است که ظرف ۱۰ سال آینده، پیشران اقتصاد محلی ۱۰ شهر نخست بریتانیا، خلاقیت (صنایع خلاق) باشد. فرصت‌های شغلی خلاق در همه‌ی مناطق کشور گسترش یافته‌اند و مسیر آن‌ها از دبیرستان تا دانشگاه، روشن است. هر جوان بریتانیایی باور دارد که یک گزینه‌ی شغلی واقعی برای او، به‌کارگیری استعدادهایش در یک حرفه‌ی خلاق است. بریتانیای خلاق به این معنی است که خلاقیت در آینده، موتور رشد اقتصادی شهرها، شهرستان‌ها و مناطق مختلف کشور خواهد بود. کسب‌و‌کار‌های خلاق موفق، نوآور و پویا، رونق اقتصادی کشور ما را تضمین می‌کنند و فرصت‌های شغلی فراوانی را در سراسر کشور پدید می‌آورند."
دولت انگلستان هم‌چنین موقعیت مطلوب خود در صنایع خلاق را، نیز تعریف کرده و بر این اعتقاد است که در آینده‌ی نزدیک، باید قطب صنایع خلاق در قاره‌ی اروپا باشد. یکی از افتخارات تونی بلر، نخست‌وزیر سابق بریتانیا، این بود که به آرمان توسعه‌ی صنایع خلاق در کشور متعهد بوده و دولت او مثلاً تا جایی پیش ‌رفته که هم اکنون نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر از نخبگان کشور، تنها در حرفه‌ی "طراحی" کار می‌کنند که یکی از شاخه‌های کلیدی صنایع خلاق است.
البته شاید بهتر بود در ابتدای نوشتار تعریفی از صنایع خلاق به دست می‌دادیم. اگر خواننده با مفهوم صنایع فرهنگی (Cultural Industries) آشنا باشد، تعریف صنایع خلاق تا حدی آسان می‌شود. صنایع خلاق مشتمل بر تمامی صنایع فرهنگی با شاخه‌ی صنعت طراحی و صنعت گردشگری است؛ و این‌ها صنایعی هستند که ماده‌ی اولیه‌ی تولیدات ٱن‌ها از خلاقیت انسان سرچشمه‌ می‌گیرد. فرآورده‌های خاصی از صنایع خلاق، هر چه که باشد، دست‌کم در سه ویژگی مشابهت دارند:
۱) خلاقیت انسان را در بر‌می‌انگیزند،
۲) غالباً در جهت ارضای نیاز‌های معنوی و روحانی انسان تولید می‌شوند.
۳) صبغه‌ی فرهنگی بارزی دارند.
با نگرش به این مقدمه‌ی بسیار کلی، اعتقاد ما این است که "ایران خلاق" می‌تواند یکی از گزینه‌های کاملاً جدی و قابل تامل در راستای شکل‌بخشیدن به چشم‌انداز بیست ساله‌ی کشور باشد. تا جایی که می‌دانیم در چشم‌انداز بیست ساله‌ی کشور ما، جهت‌گیری صنعتی ـ اقتصادی خاصی تصریح شده است، و تنها تصویری کیفی از ایران ۱۴۰۴ به عنوان یک جامعه‌ی بالنده در منطقه‌ی آسیای جنوب‌غربی ترسیم شده است. طبق این چشم‌انداز اطمینان داریم که به یاری خداوند متعال، قرار است موجودیت قدرتمند و پیش‌رفته‌ای به‌نام "ایران اسلامی ۱۴۰۴" درآینده شکل بگیرد، اما هنوز اسم معینی برای آن انتخاب نشده است. "ایران خلاق" می‌تواند اسم مبارک و پرمسمایی برای ایران ۱۴۰۴ باشد.
اندیشکده طی سه‌سال گذشته در فرصت‌های مختلف به این معنا پرداخته است که "صنایع فرهنگی" باید به‌عنوان یکی از محور‌های کلیدی توسعه‌ی صنعتی در راستای تحقق چشم‌انداز بیست‌ساله‌ی کشور از یک سو، و در جهت پیش‌روی و تعمیق جهانی انقلاب اسلامی از دیگرسو، در کانون توجه نظام قرار گیرد. درباره‌ی دلایل این پیشنهاد نیز به اندازه‌ی کافی بحث کرده‌ایم. به عنوان مثال بر پارادایم "نرم‌شدگی" دنیا انگشت گذاشته‌ایم و استدلال کرده‌ایم که جهان ما در تمامی مولفه‌ها، گرایش بارزی به نرم‌شدن دارد و همین است که فناوری‌های نرم، صنایع نرم، کسب‌و‌کارهای نرم و قدرت نرم را نسبت به همتایان سخت خود در جایگاه برتری قرار داده است. اگر دولت انگلستان از اندیشه‌ی "بریتانیای خلاق" سخن می‌گوید، دقیقاً در پاسخ به همین پارادایم است.
اضافه بر این، استدلال کرد‌ه‌ایم که صنایع سخت، به‌شدت تخصصی شده، و به لحاظ جغرافیایی در پاره‌ای از نقاط خاص دنیا که مزیت‌های نسبی کافی و محیط مناسب‌تری داشته‌اند، مستقر شده و یا در حال مستقر‌شدن هستند. کشور ما به هر دلیل به‌منزله‌ی یکی از کانون‌های جهانی استقرار صنایع سخت، شناسایی شده است، که اگر می‌شد تاکنون باید میلیارد‌ها دلار سرمایه‌ی خارجی به ایران سرازیر می‌گردید. وانگهی صنایع سخت برای کشورهایی چون ایران اسلامی به دلایل آشکار سودآوری لازم را در مقیاس جهانی ندارند. چه این‌که هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که کشور ما در زمینه‌ی تولید ساعت یا تراشه‌های الکترونیکی سرمایه‌گذاری کند. تولید این کالاها تنها برای پاره‌ای از کشورها مانند سوئیس، ژاپن وآمریکا صرفه‌ی اقتصادی دارد و لا‌غیر. در سایر حوزه‌های صنعت سخت نیز همین حکم کم‌و‌بیش صادق است. اما این برخلاف آن‌چه که برخی‌ها استناط می‌کنند، لزوماً به‌معنای نفی هر نوع صنایع سخت و تاکید مطلقاً محض به صنایع‌ نرم نیست. ما به‌ویژه از منظر دفاعی و برخی ملاحظات استراتژیک ملی، باید حداقلی از صنایع سخت را در دستور کارمان داشته باشیم. به عنوان مثال، ما یک کشور نفتی هستیم و تردید نداریم که تا سال‌های سال، مهم‌ترین منبع درآمدی ما نفت‌و‌گاز خواهد بود. لذا بهره‌گیری بهینه از این منابع انرژی، ایجاب می‌کند که ما توسعه‌ی صنایع نفت‌و‌گاز و پتروشیمی را ـ البته در حد ضرورت ـ جدی بگیریم، که مجموعه‌ای از صنایع سخت را در برمی‌گیرند. اما جهت‌گیری کلی کشور ـ به‌نظر ما ـ باید معطوف به صنایع نرم باشد؛ یعنی همان جایی که ما به عنوان یک اقتصاد نو‌ظهور جهانی در آن‌ از بیش‌ترین مزیت برخورداریم. بنابراین فرمول توسعه‌ی صنعتی ایران به‌طور خلاصه این‌چنین خواهد بود: "ترکیبی از صنایع برگزیده‌ی سخت و نرم، با بیش‌ترین تاکید بر صنایع نرم."
از آن‌جا که صنایع نرم طیف وسیعی از صنایع را شامل می‌شوند، نوعی گزینش بین آن‌ها نیز لازم خواهد بود، که ما طیف "صنایع فرهنگی با خانه‌ی صنعت گردشگری" را پیشنهاد می‌کنیم. درباره‌ی صنایع فرهنگی گفتنی‌های زیادی وجود دارد. مثلاً این‌که چنان‌چه محور اصلی توسعه‌ی اقتصادی ـ اجتماعی یک شهر را بتوان صنعت فرهنگی در نظر گرفت، آن شهر در بلندمدت به یک "فرهنگ‌شهر" تبدیل می‌شود؛ فرهنگ شهری که به‌لحاظ گستردگی و تاثیرگذاری یک شهر، یک کلان‌شهر یا یک جهان‌شهر باشد. دولت بریتانیا در چشم‌انداز "بریتانیای خلاق" تاکید می‌کند که ظرف ۱۰ سال آینده، صنایع خلاق باید پیشران اقتصادی ۱۰ شهر نخست کشور باشد. ما قبل از این به این نتیجه رسیده بودیم که کشور ما ظرفیت تاسیس ۵ فرهنگ شهر را دارد، شهر‌هایی که پیشران اقتصادی آن‌ها صنایع فرهنگی (صنایع‌خلاق) باشند: مشهد مقدس، قم مشرفه، شیراز، تهران و اصفهان. بنابر استدلال‌هایی که پشت ایده‌ی توسعه‌ی این فرهنگ شهر در کشور وجود دارد، توسعه‌ی آن‌ها تقریباً "الزامی" است. اما قطعاً شهر‌های دیگری نیز می‌توانند نامزد ورود به جرگه‌ی فرهنگ شهر‌ها باشند.
به این ترتیب "ایران خلاق" بیانگر تصویری از ایران آینده است که در آن حداقل ۱۰ شهر یا منطقه‌ی فرهنگ شهری، بر پایه‌ی توسعه‌ی صنایع فرهنگی و گردشگری توسعه یافته است. این ۱۰ شهر و منطقه، قطعاً چنان حواشی گسترده‌ای روی خواهند داشت که بخش بزرگی از سایر مناطق کشور را نیز در تولید محصولات خود، در‌گیر خواهند کرد.
نویسنده: عقیل ملکی‌فر
پی‌نوشت:
۱. Joun Howkins
منبع : اندیشکده صنعت و فناوری (آصف)