سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


دانستن حق مردم است


دانستن حق مردم است
در این که هنرمندان از سرمایه ها و مفاخر یک ملت هستند، در آن تردیدی نیست. ستایش از شاعران، نویسندگان و هنرمندان، در تمام کشورها امری رایج و دیرپاست. هنرمندان بزرگ همواره عامل غنای فرهنگی و اتحاد ملی و همواره عامل شناسایی ملت خود در میان سایر ملل بوده اند. محبوبیت و مقبولیتشان نیز در میان مردم به خاطر همین امر بوده است. نمونه عالی چنین بزرگانی در تاریخ ملت ایران، حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، در روسیه تولستوی، داستایوسکی، گوگول و در فرانسه، ویکتور هوگو، بالزاک و... بوده اند، که همه آنان جایگاهی رفیع در تاریخ کشور خود و جامعه بشری دارند. تجلیل و بزرگداشت این بزرگان، درواقع احترام به فکر و فرهنگ ملت هاست. کما این که برای این بزرگان در کشورهای خود نیز آیین تجلیل و سپاس به جا می آید.
از سوی دیگر صاحبان هنر دیگری نیز ممکن است یافت بشوند، که در جهت تضعیف بنیان های اخلاقی و فرهنگی جامعه خود فعالیت کنند. حاصل کار آنها موجب ضعف اتحاد ملی و از دست رفتن استقلال کشور باشد. بدون تردید، هیچ انسان منصفی، حاضر نخواهد بود چنین افرادی را تأیید کند. کسانی که همچون موریانه مشغول جویدن پایه های فرهنگی و فکری جامعه اند، بدون تردید موجودات مضر و زیان آوری هستند، که خیرشان، به ملت و فرهنگ کشور خود نمی رسد و همان بهتر که گمنام و منزوی بمانند تا جامعه از جانب آنان کمتر آلوده شود.
حال سخن درباره یکی از همین افراد است، که مرگش موجب اندوه جماعتی در سطح رسانه های کشور شده است. سوگواران این شخص، بدون این که به سوابق و گذشته وی اشاره و به تأثیر ویرانگر و مخرب آثار او بر فضای فرهنگی جامعه درنگ کنند و نیز پس از انقلاب استقلال طلبانه این ملت، از خدمات شخص مزبور به دشمنان استقلال ایران و ایرانی سخنی به میان آورند، فقط از فقدان وی ابراز دلتنگی و اندوه نموده اند! سؤال اینجاست که حاصل کار آنان، در جهت رشد کدام هنر، کدام فرهنگ کدام اخلاق و کدام انسانیت خواهد بود. مطلب «دانستن حق مردم است»، واکنشی دلسوزانه و شریف به چنین اقداماتی است.
● «ادب و هنر»
چند روز پس از مرگ اردشیر محصص، طراح و کاریکاتوریست فراری که به ضدیت با مبانی اسلام معروف است و مخصوصا دهها کاریکاتور علیه حضرت امام(ره) کشیده و منتشر کرده است، برخی از نشریات و روزنامه های مدعی اصلاحات در اقدامی هماهنگ به قلم برخی از همفکران محصص در داخل و خارج از کشور به تعریف و تمجید از کارهای وی پرداخته و او را یکی از بزرگترین هنرمندان کاریکاتور ایران و جهان! نامیده و کوشیدند تا از او چهره ای وطن دوست و ملی بسازند!
سایت «پرشین کارتون» که توسط چند طراح و کاریکاتوریست جویای نام اداره می شود، برای «اردشیر محصص» پرونده ویژه ای را همراه با عکس هایی اختصاصی از مراسم تشییع جنازه وی در نیویورک منتشر کرد. مدیر این سایت نیز همراه با نشر مطلبی که پیش از این در مجله «تندیس» نیز چاپ شده بود، کارنامه محصص را درخشان ارزیابی کرد و ضمن مبتذل و سطحی خواندن فضای کاریکاتور معاصر ایران، این طراح را از شخصیت های «غیرقابل نقد» لقب داد؛ این در حالی است که جماعت مدعی اصلاح طلبی با ادعای «عقلانیت مدرن» بنا را بر نقد کارنامه معصومین(ع) گذاشته بودند، اما ظاهرا شخصیت فاسد و معاندی مانند «اردشیر محصص» قداستی بیش از قدسیان الهی برای آنان یافته است که او را استثنائا «غیرقابل نقد» می پندارند!!!
اگرچه سایتی که گردانندگانش از یک سو با اظهار تاسف از تغییر نام بیمارستانی که به نام یکی از بهائیان به شهید مصطفی خمینی تغییر یافته و از سویی دیگر گرایش حرفه ای و هنری شان به حمایت از صهیونیست هایی چون «راران لوری» (کاریکاتوریست اسرائیلی تبار و از مدیران پیشین روزنامه اسرائیلی یدیعوت آحارونوت) گره می خورد ارائه نوشتارهایی با درنظرگرفتن روح دینی و ملی جامعه ایران در نقد شخصیت های ضدملی ای چون «محصص» انتظار نمی رود.
هم چنین روزنامه «کارگزاران» مطلبی را به قلم «کامبیز درم بخش» عضو سابق تحریریه «قیام ایران» متعلق به شاهپور بختیار که چند سال قبل از خارج کشور به ایران آمده است، به تجلیل از وی منتشر کرده است. همچنین «محمد احصایی» نیز در یادداشتی در همین روزنامه او را تیزهوش ترین!! کاریکاتوریست جهان!! معرفی می کند. (۱)
روزنامه اعتماد که در این روزها بیش از سایر روزنامه های همسو با جریان معاندین فرهنگ و سیاست مقیم خارج به موضوع مرگ این کاریکاتوریست ضد دین پرداخته و مطلبی را از جواد مجابی(۲) از دوستان قدیمی محصص به چاپ رسانده و سعی نموده تا بدین وسیله اردشیر محصص را از انزوای طرحهای سخیف و سرشار از نفرتش از اعتقادات اسلامی خارج کند و او را در میان مردم به عنوان یک ایرانی میهن پرست مطرح سازد. مجابی در مطلب خود آورده است. «دیدگاه آفرینشی اردشیر، پربار از بینشی طنزآلود است، طنزی که فضای ابتذال، میان مایگی و بیهودگی را می شناسد، علیه آن می ستیزد و برای برون رفت از آن فضا تلاش می کند! ناقدان هنری آثارش را با کارهای «گوبا» و «دومیه» مقایسه!! کردند و این برترین اعتباری است که یک هنرمند شرقی می تواند دریافت کند و اعتبار محصص مایه فخر و فرهنگ ایران معاصر است.» (۳)
البته آقای مجابی به همکاری محصص با نشریه مبتذل و سکسی Play boy و فعالیت ضدجنگ همسو با رسانه های غرب در سالهای دفاع مقدس هیچگونه اشاره ای ننموده است.
این مطالب در حالی این روزها در برخی از نشریات و روزنامه ها به چاپ می رسد که کیهان در اخبار ویژه خود در روز شنبه ۲۰مهرماه، ضمن اعلام خبر مرگ وی در خارج از کشور به سوابق ضددینی و میهنی وی اشاره کرده وهمکاری های گسترده او را با نشریات صهیونیستی و ضدایرانی علیه باورهای دینی و ملی ایرانیان را ذکر می کند. کیهان همچنین نوشت: «اردشیر محصص پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به همکاری با نشریات و روزنامه های صهیونیستی و ضدایرانی چون نیویورک تایمز پرداخت و علیه باورها، عقاید و آرمانهای دینی و ملی ایرانیان با آنها همکاری نمود.» این روزنامه ها که همواره شعار دانستن حق مردم است را با خود یدک می کشند کوچکترین اشاره ای به آثار سخیف اردشیر محصص که آمیزه ای از رویکردهای ضدایرانی و نفرت از باورها و ارزشهای اسلامی- ایرانی است نمی کنند و بدون توجه به مطالب سالهای دور و نزدیک که ناشی از کپی برداریهای ناشیانه و گسترده محصص از آثار و طرحهای طراحان و کاریکاتوریست های معروف می باشد، در حمایتی آشکار از رویکرد اردشیر محصص، با به کار بردن عبارتهای جعلی و خودساخته ای از او به نیکی یاد کرده و سعی در ملی معرفی کردن او دارند. حتی برخی از همفکران او در داخل و خارج از کشور پا را فراتر نهاده و تقاضای انتقال جنازه او به ایران و دفن در قطعه هنرمندان را دارند. یکی از مقامات غربی که بر این امر اصرار دارد، این عمل را وسیله ای برای الگوبرداری و تشویق دیگران از رویکرد ضددینی اردشیر محصص می داند.
● اما اردشیر محصص کیست؟!
محصص متولد ۱۳۱۷ کارش را آغاز نمود، در سال ۱۳۴۲ همکاری خود را با روزنامه کیهان و کیهان انگلیسی آغاز کرد و در این مدت کاریکاتورهایی مغایر با باورها و اعتقادات ریشه دار اسلامی مردم ایران به چاپ رسانید. پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در ایران به امریکا گریخت و همکاری خود را با نشریات ضدایرانی و عمدتا صهیونیستی را آغاز نمود و به تمسخر اعتقاد ایرانیان و اندیشه های انقلابی آنان پرداخت. با اعلام حکم ارتداد سلمان رشدی، اردشیر محصص با کشیدن طرح برای مقاله یک نویسنده امریکایی، حمایت خود از «سلمان رشدی» را آشکار نمود.(۴) وی در امریکا با روزنامه نیویورک تایمز و مجله مستهجن امریکایی play boy همکاری گسترده ای داشت و طرحهایی برای مقالات اجتماعی و سیاسی هم جنس بازان این نشریه تهیه نمود.
سال ۱۳۵۱ پس از افشای ۲۳ نمونه از سرقتهای محصص از کاریکاتوریست های مشهور خارجی که توسط کاریکاتوریستی به نام «حسین رحیم خانی» در «تهران مصور» (۵) به چاپ رسید و دست محصص را رو نمود، دوستان و هم فکران محصص به جنب و جوش و تقلا افتادند. جواد مجابی برای نشان دادن ناگزیری این تشابهات و این که اصولاً این کار کاملاً رایج است! و حالا اشکالی ندارد که محصص هم چند کار را کپی کند، در مجله فردوسی مورخه خرداد ۱۳۵۱ با چاپ مقاله ای سعی در طبیعی جلوه دادن کار اردشیر محصص کرده و سپس نتیجه گیری می کند که «در هر حال این نکته قابل توجه است که کار محصص دارای چنان ارزشی است که با این جارو جنجالها از ارزش آن کاسته نمی شود و این آقایان به هر دری بزنند جز آبروریزی خود و نمایان کردن بیشتر کیفیت عالی کار محصص کاری نتوانند کرد...»(۶) با چاپ مقاله تهران مصور انگار که آب به خوابگه مورچگان ریخته باشند. دوستان محصص برآشفته اند. این آشفتگی در مقاله مجله فردوسی مورخه ۱۳۵۱.۵.۹ به قلم پرویز دوایی چاپ شد.(۷)
به دست و پا افتادن جواد مجابی برای درآوردن اردشیر محصص از گرداب شباهتهایی که در آن گیر کرده بود و نوشتن کتاب «شباهتهای ناگزیر»!! باعث بحث های مطبوعاتی مختلفی می شود. دوستی به طنز می گفت که جواد مجابی گفته است: «چرا هر کسی به دنبال شباهتهایی می گردد در کارهای دوست من محصص می گردد و تعجب من از این است که این شباهت را هم پیدا می کند!» به دنبال چاپ این کتاب اخباری به گوش می رسد و در مطبوعات به صورت پراکنده به چاپ می رسد که جواد مجابی به خاطر کتاب شباهتهای ناگزیر حق التحریر هنگفتی ازاردشیر محصص گرفته است با هم بخوانیم:«در محافل مطبوعاتی شنیده می شود جواد مجابی با دریافت حق التالیف مناسبی از«اردشیر محصص» کتابی نگاشته است، به اسم «شباهتهای ناگزیر» که در آن کاریکاتورهای شبیه به هم با هزار دوز و کلک جمع شده و عنوانش را به جای آنکه صادقانه بگذارند سرقت های کاریکاتورها از یکدیگر، گذاشته اند شباهتهای ناگزیر ... ایضاً در همین محافل شنیده می شود کتاب مزبور، به نفقه جیب محصص چاپ شده و به طور رایگان برای پخش دراختیار کتابفروشی نمونه قرار گرفته است.» کتاب «شباهتهای ناگزیر» در واقع پاسخی است به نقدهایی که حسین رحیم خانی، در تهران مصور نوشت و طی آن سرقت های محصص را بر ملا ساخت. مجابی در مقدمه کتاب، به رحیم خانی سخت حمله می کند و او را احمق و ابله می خواند و سپس می نویسد: دزدی از آثار دیگران برای یک هنرمند، هیچ مانعی ندارد!!گو اینکه پیکاسو هم از خیلی ها تاثیر گرفته و آثاری شبیه به آثار هنرمندان گمنام و یا مشهور خلق کرده است و یک منتقد مشهور هم این شباهت ها را کشف نموده و نوشته است کارهای پیکاسو جالب است...» (۸)
آری مطالبی که در این مجال عرضه گشت، تنها بخش کوچکی از ابعاد فعالیتهای این کاریکاتوریست فراری و پرعقده را نشان می دهد. در آثار اردشیر محصص آنچه فراوان است تصاویر سخیفی است از توهین به ارزشها، باورها و اعتقادات پاک مردم این سرزمین و اعتقادات اسلامی آنان. توهین به روحانیت و امام(ره) در سخیف ترین شکل ممکن، حمایت از سلمان رشدی مرتد، همکاری با نشریه هم جنس بازان ( play boy)، همراهی با نشریات و روزنامه های زنجیره ای نظیر کارگزاران، دنیای اقتصاد، اعتماد و حتی برخی از بخش های هنری رسانه ملی و جریانات صهیونیستی خارج کشور و ده ها مورد دیگر این مهم موضوع کوچکی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت. نشریات و روزنامه های مدعی آزادی و حقوق انسانها که ادعاهایشان مبنی بر «دانستن حق مردم است» گوش فلک را کر کرده است چرا این حقایق را بازگو و حتی اشاره ای نیز بدان ندارند. آیا جز این است که مهر تائیدی بر عملکرد ضدانقلابی و مخالفت با آرمانهای امام و شهدا می زنند؟!
حسن فانی
پی نوشت ها
۱-روزنامه کارگزاران، یکشنبه ۱۳۸۷.۷.۲۱
۲- «جواد مجابی» دوست و هم پیاله نزدیک اردشیر محصص است که با دریافت حق التحریر مناسبی از وی کتابی تحت عنوان «شباهتهای ناگزیر» به چاپ رسانید و در آن به لاپوشانی کردن سرقتها و کپی های ناشیانه اردشیر محصص از آثار طراحان و کاریکاتوریست های معروف پرداخت و این کار را (کپی برداری از آثار بزرگان) را خالی از اشکال و در دنیا کار رایجی دانست. کتاب «شباهتهای ناگزیر»!! در واقع پاسخی است به نقدهایی که «حسین رحیم خوانی» کاریکاتوریست در «تهران مصور» نوشت و برای اولین بار سرقتهای ناشیانه اردشیر محصص را در سطح گسترده ای برملا ساخت.
۳- روزنامه اعتماد، یکشنبه ۱۳۸۷.۷.۲۱
۴- خبرگزاری جمهوری اسلامی مورخه ۱۳۷۰.۱۲.۲۶
۵- هفته نامه تهران مصور، مورخه .۱۳۵۱.۴.۲۱
۶- هفته نامه فردوسی، مورخه ۱۳۵۱.۳.۲۲، ش ۱۰۶۷
۷- همان، مورخه ۱۳۵۱.۵.۹، ش ۱۰۷۴
۸- هفته نامه تهران مصور، مورخه ۱۳۵۳.۳.۲۹، شماره ۱۵۹۷
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید