پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بیکاری معضل جوانان تحصیلکرده


بیکاری معضل جوانان تحصیلکرده
هنگامی که نماینده مردم سلسله و دلفان در اولین نطق پیش از دستورش در مجلس، محرومیت های استان لرستان را بر شمرد، از ۱۲۰ متقاضی رفتگری در شهر خرم آباد خبرداد که ۱۱۳ نفر آنان مدرک کارشناسی داشته اند. این در حالی بود که سایت بازتاب به نقل از رئیس شورای شهر خرم آباد اعلام کرد که شهرداری منطقه یک خرم آباد احتیاج به رفتگر داشته و آگهی استخدام داده است و ۱۲۰ نفر برای استخدام داوطلب شده اند که ۱۱۳ نفر آنان تحصیلکردگان دانشگاهی بوده اند. این فارغ التحصیلان بیشتر به این امید تقاضای رفتگری کرده بودند که پس از مدتی با استفاده از اعمال نفوذ آشنایانشان، وارد بخش اداری شهرداری شوند. با این اوصاف، شهرداری از صرافت می افتد و نظافت آن منطقه را به پیمانکار خصوصی واگذار می کند و البته چندی بعد که رفتگران سر کار می روند، با افراد ناشناسی در خیابان روبه رو می شوند و از آنها کتک می خورند. اما اکبر هاشمی رفسنجانی - رییس هیات امنای دانشگاه آزاد - نیز در خصوص اهمیت تحصیلات دانشگاهی چنین اظهارنظر کرده که «برخی می گویند نتیجه کار دانشگاه آزاد این بود که دیپلم بیکار به لیسانس بیکار مبدل شده است، البته لیسانس بیکار بهتر از دیپلم بیکار است و دکتر بیکار بهتر از آن دو است، چون فردی که تحصیل می کند دارای شخصیتی می شود که زاینده و سازنده است. بدترین خیانت مسوولان یک کشور این است که راه تحصیل افراد را ببندند».
ابتدا گمان نمی کردیم فاجعه بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی تا بدین حد باشد اما پس از آنکه پای درد دل بسیاری از فارغ التحصیلان بیکار نشستیم، پی بردیم که از دور دستی به آتش داریم و نه تنها هرگز با مشکلات بیکاران به خصوص از نوع تحصیلکرده ارتباط برقرار نکرده ایم بلکه به آستانه درکشان نیز نرسیده ایم .
بارها مسوولان آموزش عالی (از نوع دولتی و آزاد) اعلام کرده اند که دانشگاه ها همچون ظرفی هستند که بیکاران را برای مدت ۲ یا ۴ سال در خود جای می دهند و برنامه ریزان کشور می توانند از این فرصت استفاده کرده و به فکر ایجاد فرصتهای شغلی مرتبط با آموزشها و رشته های تحصیلی فارغ التحصیلان باشند و از سوی دیگر مدیران و تصمیم گیرندگان کلان کشور بر این مهم تاکید دارند که آموزشهای دانشگاهها هرگز با نیاز بازار کار همخوانی ندارد و در اصل آنچه که آموزش داده می شود نه تنها بر اساس نیاز بازار کار داخل نیست بلکه امکان مال خودکردن فرصتهای شغلی خارج از کشور نیز با این مدارک تحصیلی فراهم نمی شود.
در این راستا رییس دانشگاه آزاد اسلامی در برابر انتقادها به بیکاری شمار زیادی از تحصیلکردگان این دانشگاه گفته بود که "وظیفه دانشگاه ایجاد اشتغال برای افراد نیست. عبدالله جاسبی افزوده بود که وظیفه ما آموزش است و نهادهای دیگر باید به فکر اشتغال فارغ التحصیلان ما باشند.
البته این حرف صحیحی است که وظیفه ایجاد اشتغال بر عهده دانشگاه های دولتی و آزاد نیست. اما به هر حال با افزایش ظرفیت دانشگاه ها، روند افزایش فارغ التحصیلان همچنان ادامه خواهد داشت و هنوز بخش بزرگی از فارغ التحصیلان قبلی بیکار مانده یا به کارهای غیر مرتبط با تخصص خود تن داده اند.
البته بر اساس آنچه که در برنامه چهارم توسعه کشور پیش بینی شده است، باید برای ۳۰ درصد جمعیت ۱۸ تا ۲۴ ساله ایران، ظرفیت دانشگاهی ایجاد شود و مسوولان وزارت علوم نیزاعلام کرده اند که برای افزایش تعداد دانشجویان به ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر آمادگی دارند، آنان تاکید دارند تا هنگامی که نیاز برای آموزش عالی وجود داشته باشد، مراکز آموزشی نیز کار خود را ادامه خواهند داد.
ناگفته نماند که بر اساس آخرین سرشماری صورت گرفته در سالهای قبل از پیروزی انقلاب، جمعیت کشور حدود ۳۵ میلیون نفر بوده و در آخرین سرشماری که سال قبل انجام شد جمعیت کشور بیش از ۷۰ میلیون نفر شده است که اگر بپذیریم در طول ۳۰ سال گذشته حدود ۱۰ میلیون نفر به هر دلیل ممکن یا غیر ممکن جان خود را از دست داده باشند، امروز حدود ۴۵ میلیون ایرانی تا ۳۰ سال سن در کشور وجود دارد که یا وارد بازار کار شده اند یا به مرور زمان وارد بازار کار خواهند شد اما نکته مهم اینجاست که تا چه میزان در اشتغالزایی موفق بوده ایم . در سال های دهه ۷۰ جوانان بسیاری به امید آنکه پس از فراغت از تحصیل می توانند شغل متناسب با تحصیلشان پیدا کنند، وارد دانشگاه ها شدند.
دانشجویان ورودی اواسط دهه ۷۰ همان کودکانی بودند که در چند سال اول انقلاب به دنیا آمده و چنان جمعیتی از کودکان ساخته بودند که با رشد تدریجی، به هر جا که پا می گذاشتند گرفتاری درست می کردند. به دبستان که رفتند مدرسه ها ۳ شیفته شد، به دوران نوجوانی که پا گذاشتند بحران چگونگی رفتار با نوجوانان و اوقات فراغت و تعلیم آداب اجتماعی همه جا را فرا گرفت، به پشت درهای کنکور که رسیدند، کمبود ظرفیت دانشگاه ها و تلاش های طاقت فرسا برای ورود به دانشگاه به اوج رسید، بنابراین همواره با انباشت نیروی جوان در مقاطع مختلف رو به رو بوده ایم و حالا که این جوانان به سن کار و ازدواج رسیده اند، غده بیکاری و همسریابی و گاهی اعتیاد، ناجورتر از گذشته سر باز کرده است.
اگر نخواهیم هیچ مسوول یا تفکری را به کم کاری یا بی توجهی همه جانبه متهم کنیم و اگر بخواهیم بر اساس واقعیتهای موجود اظهار نظر کنیم، باید بپذیریم که مدارک دانشگاهی هرگز با نیاز بازار کار همخوانی نداشته که بهترین دلیل برای این ادعا وجود بیشترین بیکاری در بین تحصیلکردگان دانشگاهی رشته علوم انسانی است.
امروزه بسیاری از فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی از تحصیلات خود نصیبی نبرده و به کار دیگری مشغولند که هیچگونه ارتباطی با مدرک تحصیلی شان ندارد. با توجه به اینکه رشته های مربوط به هنر موانع و مشکلات خاص خود را دارد، این رشته ها نیز از هجمه بیکاری در امان نمانده اند اما چون تعداد فارغ التحصیلان هنر بسیار کمتر از رشته های انسانی است، بیکارانشان چندان به چشم نمی آید. از سوی دیگر در بین تحصیلکردگان رشته های پزشکی، فارغ التحصیلان رشته مامایی با حدود ۶۰ درصد بیکاری و در رشته های فنی، مهندسان کشاورزی با حدود ۲۵ درصد بیکاری، بیشترین سهم بیکاری را از آن خود کرده اند.
روزگاری فرزندان این آب و خاک در اولین انشایی که با عنوان «می خواهید در آینده چه کاره شوید» آرمان خود را پزشکی اعلام می کردند یا پدران و مادران آرزو داشتند فرزندانشان دکتر شوند، حالا همین عاشقان سینه چاک پزشکی با چشمان خود می بینند که ۷ هزار نفر از پزشکان این مرز وبوم بیکارند، در این شرایط، انسان رویایی که همه آمال خود را در تحقق رویاهایش می بیند، دیگر چگونه می تواند به آینده امید داشته باشد.
اگر بفهمیم که براساس بررسی مرکز آمار ایران، تنها حدود ۸/۲ درصد بیسوادها بیکارند، اما متوسط بیکاری تحصیلکردگان ۱۵/۴ درصد، یعنی بیشتر از متوسط بیکاری جامعه اعلام شده و مسوولان این مرکز گفته اند حدود ۷۶ درصد بیکاران با مدارک دانشگاهی، مهارتی در رشته تحصیلی خود ندارند، آیا نباید تاسف بخوریم که در عصر ارتباطات و در کشور ما، بی سوادان بهتر و سریعتر شاغل می شوند؟
اگر بپذیریم که بسیاری از فارغ التحصیلان جویای کار یا دارای کار به این باور رسیده اند که داشتن مهارت، به داشتن کار خوب منجر نمی شود، یک تحصیلکرده دانشگاهی، برای یافتن کار می تواند ۳ تلاش عمده را به طور موازی انجام دهد; اول اینکه سابقه کاری و تحصیلی خود را برای ادارات کاریابی یا سایت های اینترنتی مخصوص کاریابی بفرستد. دوم اینکه به نیازمندی های مطبوعات و رسانه های تخصصی و عمومی مراجعه کند و سومین راه اینکه به دوستان و آشنایان و استادان خود بسپرد که اگر کار مناسبی یافتند حتما او را در جریان بگذارند. این در حالی است که یک جویای کار تنها هزینه ای که برای یافتن کار از طریق رسانه ها متحمل می شود، هزینه خرید یک روزنامه یا برقراری ارتباط از طریق اینترنت است و هزینه ای که بابت رو زدن به دوستان و آشنایان متحمل می شود شکست غرور و منتی است که یک فارغ التصحیل دانشگاهی سالها باید به جان بخرد که فلان آشنا برایش کار پیدا کرده است. اما مراجعه به موسسات کاریابی خصوصی که به تدریج همه گیر می شوند، معضلات ویژه خود را دارد، اینها مراکزی هستند که یک بیکار به آنجا مراجعه می کند و در ازای پرداخت مبلغی پول از یک تا ۱۰ هزار تومان، نامش را در فهرست جویندگان کار ثبت می کند و این تازه ابتدای ماجراست، چرا که اگر کاریابی بتواند شغلی برای این مهندس یا دکتر بیکار بخت برگشته بیابد، باید اولین حقوقی را که دریافت می کند دو دستی تقدیم مدیر کاریابی کند تا بتواند شناسنامه یا مدرک معتبری را که در کاریابی گرو گذاشته است، پس بگیرد .
بر اساس اعلام نظرهای مسوولان رسمی و آنچه میزان استقبال از آزمون های استخدامی نشان می دهد، هنوز بسیاری از تحصیلکردگان کشور تمایل دارند که یک کار دولتی بی دردسر یا به عبارت بهتر «آب باریکه» داشته باشند و این ادعا به معنای آن است که فارغ التحصیلان دانشگاهی تمایلی به خلاقیت و کارآفرینی ندارند و با کمال تاسف شاهد هستیم که بسیاری از این تحصیلکردگان به استخدام کارآفرینانی در می آیند که به جای سواد دانشگاهی، از قدرت ریسک پذیری برخوردارند.
اما بخت برگشتگان تحصیلکرده کسانی هستند که برای موسسات خصوصی کار می کنند، زیرا علاوه براینکه باید کار بسیار بیشتری انجام دهند، مشکلات بیشتری هم دارند; به عنوان مثال بسیاری از آنان بیمه نمی شوند و با یک حقوق در قالبهای گوناگون از قبیل آبدارچی، نظافتچی، تحصیلدار، منشی و در نهایت مهندس شرکت خدمت می کنند در حالی که امنیت شغلی ندارند و رییس شرکت هر گاه که اراده کند خیلی راحت می گوید بیمه تان نمی کنم، باید چند کار همزمان انجام دهید و اگر نمی خواهید بروید، زیرا یک فارغ التحصیل بیکار دیگر در پشت در ایستاده است. بنابراین وقتی کار نیست، یک کارفرما می تواند هر جور که اراده کرد فرمانروایی کند.
بدترین حالت کار برای موسسات خصوصی، ناامنی شغلی است، زیرا مدیران شرکت ها می دانند که یک نفر تا آخر عمر برای آنها کار نمی کند، برای همین سعی نمی کنند به کارکنانشان آموزش های تخصصی بدهند و بیشتر دنبال کسی می گردند که با شرایط کار از قبل آشنا باشد. اگر هم چیزی با او یاد بدهند، با گرفتن چک و سفته های سفید امضا، کاری می کنند که این تحصیلکرده دانشگاهی به راحتی نتواند از آنجا برود.
آنچه که باعث دلگرمی یا دلسردی به خصوص برای افراد با سواد می شود، آمارهای اعلامی از سوی نهادهای مربوطه است و اما در این آشفته بازار بیکاری، وزارت کار اعلام کرده که درصد بیکاری در کشور یک رقمی شده و به زیر ۱۰ درصد رسیده است که البته این نرخ در آخر سال به بالای ۱۰ درصد افزایش یافت. وزارت کار، نرخ بیکاری در سال ۸۶ را حدود ۱۲ درصد اعلام کرده است. مرکز آمار ایران هم حدود چنین رقمی را پس از سرشماری سال ۱۳۸۵ اعلام کرد. اما سوال اینجاست که آیا این درصدها گویای واقعیت های جامعه است.
در آمارگیری سراسری سال۸۵ مرکز آمار ایران، هر کس که طی دو هفته پیش از آمارگیری تنها ۲ روز کار کرده بود، شاغل به حساب آوردند، اما هرگز نگفتند فردی که در هفته یک روز کار کرده آیا می تواند با درآمدش امورات زندگی را بگذراند و از سوی دیگر با کدام استدلالی می توان این قشر بخت برگشته را شاغل نامید زیرا شغلی که یک روز در هفته باشد شغل پایداری نیست و باید در قالب دستفروشی و یا کارهای پیمان موقت تعریف کرد. چنین شغل های فصلی و موقت برای تحصیلکردگانی که با امید زیاد به دانشگاه رفته و انتظار آینده ای بهتر را دارند، هیچ گاه نمی تواند مطلوب باشد.
دستیابی به اطلاعات حق هر انسانی است اما ایکاش هرگز به برخی اخبار و اطلاعات دست نمی یافتیم. گاهی
فارغ التحصیلان دانشگاهی اخباری را از گوشه و کنار می شنوند که نه تنها امید دهنده نیست بلکه حتی تحقیرکننده است. در اواخر سال ۸۳ معاون اجتماعی شهردار مشهد اعلام کرد که
۲۰ درصد کارتن خواب های شناسایی شده در کنار خیابان های مشهد، از افراد تحصیلکرده دانشگاهی بوده که تعداد قابل توجهی از آنان معتاد و متکدی هستند.
البته ماجرا به اینجا ختم نمی شود زیرا چند روز بعد، معاون اجتماعی وقت بهزیستی، در گفت وگو با فارس به سخنان مقامات شهرداری مشهد انتقاد کرد اما دفاع او از تحصیلکردگان خیلی هم موجب عزت نفس آنها نشد زیرا این توجیه بدین صورت تفسیر شد که به کاربردن عنوان کارتن خواب یا متکدی برای تحصیلکردگان دانشگاهی به هیچ وجه شایسته جایگاه آنان نیست. ایشان تاکید کرد: افراد تحصیلکرده ای که به علت خوابیدن در کنار خیابان دستگیر می شوند، کارتن خواب یا متکدی نیستند بلکه فارغ التحصیلان بیکاری هستند که برای یافتن شغل مناسب به شهرهای بزرگ می آیند اما چون پول ندارند، شب را کنار خیابان می خوابند.
مدیر یک کاریابی خصوصی با تاکید بر اینکه اغلب فارغ التحصیلان دانشگاهی افرادی بی تجربه و غیرمتخصص هستند می گوید: هر فردی که تجربه و تخصص لازم را داشته باشد بیکار نمی ماند اما اغلب فارغ التحصیلان دانشگاهی نه نتها تجربه و تخصص لازم را ندارند بلکه بسیار پر توقع و پر مدعا هستند.
سید باقر مقیمی با اشاره به اینکه فرصتهای شغلی بسیاری برای مدارک تحصیلی دیپلم و زیر دیپلم وجود دارد گفت: در حال حاضراستقبال قابل توجهی از نیروهای تحصیلکرده دانشگاهی وجود ندارد زیرا کارفرمایان با این قشر جویای کار مشکل پیدا می کنند.
وی به تحلیل دلایل بی اعتنایی کارفرمایان در جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی پرداخت و گفت : نکته مهم این است که بین مدارک تحصیلی و حرفه ای که قرار است فارغ التحصیلان در آن فعالیت داشته باشند همخوانی وجود ندارد، به عبارت بهتر آقا مهندس عمران است اما نمی تواند یک پروژه ساختمانی را مدیریت کند یا اینکه لیسانس روانشناسی دارد اما نه تنها با روانشناسی بیگانه است، بلکه توان برقراری ارتباط با یک بیمار روانی در حد شرایط اولیه را نیز ندارد، به همین دلیل در تسخیر فرصت های شغلی ناتوان می ماند.
وی با اشاره به اینکه صفحات نیازمندی روزنامه ها و لیست کاریابی ها از نیاز فوری و فراوان به افراد متخصص و تحصیلکرده حکایت دارد، گفت: بارها با کارفرمایان مذاکره کرده ایم که فارغ التحصیلان را جذب کنند اما کارفرمایان پاسخ می دهند که اگر بخواهیم این کار را بکنیم ابتدا باید یک دوره آموزشی برای آنان برگزار کنیم و چون کارگاه محل اجراست و آموزش برای کارگاه عملیاتی هزینه بر است، به همین دلیل از جذب فارغ التحصیلان جدید یا به عبارت بهتر صفرکیلومتر خودداری می کنند.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر مهندس عمران سراغ داریم که در ۴ پروژه مدیریت می کند، گفت: این در حالی است که بسیاری از مهندسان عمران تازه فارغ التحصیل شده بیکار هستند.
مقیمی مدارک دانشگاهی را بلای جان فارغ التحصیلان دانست و گفت: با کمال تاسف این قشر بیکار جامعه که تعدادشان به صورت وحشتناکی در حال رشد است، آنچنان کلاسی برای خودشان تعریف کرده و قایل شده اند که انتظار دارند وارد اولین محیط کاری که می شوند یک میز و صندلی و یک منشی مخصوص داشته باشند.
وی با اشاره به اینکه اگر یک آگهی برای جذب مدیر بدهیم، از تهران تا قم برای مال خود کردن این فرصت شغلی صف می کشند، گفت: این در حالی است که فرصت های شغلی رده پایین با کاهش نیروی کار مواجه است.
مقیمی نکته مهم در پیدا کردن شغل را توان برقراری ارتباط از نوع کاری و انسانی توصیف کرد و گفت: متاسفانه در حال حاضر اغلب فارغ التحصیلان دانشگاهی نمی دانند که نحوه برقراری ارتباط با کارفرما،کارگر، صاحب کار و سایر موارد چگونه است، یعنی همانگونه که با کارفرما برخورد می کنند به همان صورت نیز با کارگر یا صاحب کار برخورد می کنند، به همین دلیل نمی توانند در پیشبرد اهداف کاری خود موفق باشند که البته این معضل ناشی از دست بالا گرفتن مدارک تحصیلی دانشگاه است.
وی بالا بودن هزینه های دانشگاهی و کم بودن شهریه های دریافتی برای دانشگاهها را یکی از مهمترین دلایل ناکارآمدی فارغ التحصیلان دانست و گفت: برگزاری کلاسهای عملی هزینه بر است و چون دولت حاضر نیست در قبول تمام یا بخشی از این هزینه ها پا پیش بگذارد، در نتیجه دانشگاهها به برگزاری کلاسهای تئوری تمایل بیشتری دارند.
وی در پاسخ به اینکه تقاضای کار برای رشته های علوم انسانی بیشتر است یا رشته های فنی و مهندسی، گفت: هر یک از رشته های تحصیلی مشکلات و معضلات خود را دارد، فارغ التحصیلان رشته مهندسی باید در کارخانجات و کارگاهها فعالیت کنند اما به هر یک از جویندگان کار رشته مهندسی می گوییم که باید به کارخانه ای در شعاع ۵۰ یا ۱۰۰ کیلومتری برود، حاضر نمی شود حتی برای تجربه هم که شده به این کارگاهها سری بزند، بلکه برخی می خواهند محیط کارشان به منزلشان چسبیده باشد تا به خوابشان لطمه نخورد و مجبور نباشند صبح ها نیم ساعت زودتر از خواب بیدار شوند.
مدیر داخلی کاریابی سلامت با اشاره به اینکه یکی از فارغ التحصیلان رشته حقوق را برای مشاوره به دفتر حقوقی معرفی کرده بود که نتوانست از عهده مسوولت برآید، گفت: این خانم فقط قوانین را حفظ کرده بود،اما نحوه به کارگیری آنها را نمی دانست و اینکه چه موقع و در چه شرایطی باید از کدام قانون استفاده کرد، در نتیجه کارش را از دست داد.
وی اکثر تحصیلکردگان نسل جدید را پر توقع توصیف کرد و گفت: در سالهای گذشته و در فصل تابستان که برای مدت سه ماه مدارس تعطیل می شود، دانش آموزان به دنبال بودند تا در همین مدت کوتاه به کاری مشغول باشند و مقداری از هزینه های سال آینده خودشان را تامین کنند اما امروزه کودک سالاری باعث شده که تعطیلات تابستان بلای جان پدر و مادرها باشد، به گونه ای که باید برای کلاس آموزش شنا، تفریحات، سفرها و دهها موارد این چنینی هزینه شود به همین دلیل پس از آنکه دانش آموز وارد مقطع دانشگاه می شود، به غیر از دروس سر کلاسی هیچ گونه اطلاعات تجربی ندارد و با کمال تاسف این رویه در تمام دوره دانشگاه نیز ادامه می یابد.
مقیمی درصد بازار کار برای فارغ التحصیلان را ۶۰ و برای دیپلم و به پایین را ۴۰ درصد اعلام کرد و گفت: در اکثر موارد برای منشی، اپراتو تلفن، نگهبان و آبدارچی تقاضای کار وجود دارد.
وی با تاکید بر اینکه بسیاری از افراد دیپلمه و حتی زیر دیپلم وارد بازار کار شده و پس از آنکه تجربه و تخصص لازم را کسب کرده اند در مقام یک مهندس تحصیلکرده دانشگاهی مشغول کار می شوند، گفت: نکته مهم برای یک کارفرما مدرک دانشگاهی نیست، بلکه نحوه مدیریت صحیح و سالم بر کارگاه است، به همین دلیل کارفرمایان ترجیح می دهند که یک کارگر با تجربه و کارآمد را به جای یک فارغ التحصیل لیسانس یا فوق لیسانس دانشگاه اما بدون کارآیی و تجربه در استخدام داشته باشد.
وی از اینکه فارغ التحصیلان پس از شاغل شدن نیز حاضر نیستند به تجربیات خود بیفزایند انتقاد کرد و گفت: با کمال تاسف فارغ التحصیلان حاضر به پذیرفتن مسوولیت بیشتر نیستند، به همین دلیل در محیط کار رشد نمی کنند.
مدیر داخلی کاریابی سلامت میزان حقوق پرداختی به فارغ التحصیلان دانشگاهی را بر اساس طرح طبقه بندی مشاغل اعلام کرد و گفت: در حال حاضر حداقل پایه حقوق بر اساس اعلام شورای عالی کار ۲۲۰ هزار تومان است که برای یک کارگر ساده تعیین شده است اما در مجموع آنچه که در محیط های کاری به عنوان میزان پرداختی تعیین می شود، توافق کارفرما و نیروی کار بر اساس شرایط ویژه ای است که تعیین می کنند.
وی با تاکید بر اینکه در حال حاضر نیروی ماهر تحصیلکرده به شدت مورد نیاز کارگاهها و شرکت هاست، گفت: امیدوارم که هر چه سریعتر فارغ التحصیلان دانشگاهی به تجربه و توان خود بیفزایند، زیرا مدرک تحصیلی ملاک خوبی برای اشتغال و جلب توجه کارفرمایان به استخدام نیست.
نویسنده : کورش شرفشاهی
منبع : روزنامه مردم سالاری