یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


روزنامه نگاری در عصر مشروطیت


روزنامه نگاری در عصر مشروطیت
● صوراسرافیل: جرقه ای در تاریکی
اگرچه بررسی مفصل از صوراسرافیل می ماند برای فرصتی دیگر، در این نوشته می خواهم نقش نشریه را در اطلاع رسانی به عموم به اختصار بررسی کنم. قصدم در این مختصر، نه ارزیابی مقالات اصلی نشریه بلکه مشخصا آن چه هائی است که تحت عنوان «اعلان» در آن چاپ می شد. در اغلب شماره ها، این عنوان را مشاهده می کنیم. می خواهیم بدانیم که در چه عرصه هائی به خواننده اطلاعات می دادند و این اعلان ها، به واقع برای چه منظوری درنشریه چاپ می شد؟
در شمارهٔ اول، خبر رسانی به صورت یک «اخطار» چاپ می شود که «این جریدهٔ ناقابل» بر خلاف روش معمول در آن دوره «برای هیچکس و بدرخانهٔ احدی فرستاده نمی شود» بلکه به توسط «اطفال در مجامع عمومی و کوچهٔ و بازار بفروش می رسد». البته کسانی که مایل به اشتراک نشریه اند، می توانند به کتابخانهٔ تربیت مراجعه نمایند.(۱) در شمارهٔ ۳ نیز همین اخطار تکرار می شود. شمارهٔ ۴ اعلان و اخطاری ندارد ولی در شمارهٔ ۵، «مژدهٔ» تجدید چاپ ۵ شمارهٔ «قانون»، هفته نامه ای که ۱۵ سال پیشتر به همت ملکم خان در لندن چاپ می شد، را به اطلاع خوانندگان می رساند که «برای بیماران و خستگان مرض جهل و بی خبری حکم نوش دارو دارد و مرده های چند هزارساله را از گورهای غفلت و نادانی بر می خیزاند و زندهٔ جاوید می نماید». هم محل فروش آن معلوم است و هم قیمت، با این توضیح اضافی که «قیمت آن نیز به مصارف خیریهٔ ملت خواهد رسید»(۲). برای چند شماره بعد اعلان و یا اخطار مهمی نیست تا در شمارهٔ ۱۲، که به نظر می رسد هم مسائل بیشتری برای اطلاع رسانی وجود دارد وهم به تعبیر امروزین، اگهی تجارتی برای اولین بار در نشریهٔ ظهور پیدا می کند. شخصی «سرکار روسی خان» عکاس معروف در اول خیابان علاء الدوله «عکاسخانه به طرز فرنگستان دایرکرده و اقسام عکس های ممتاز اعلاء در آنجا گرفته می شود». در همین شمارهٔ «بشارت» چاپ دورهٔ اول کتب رسائل ملکم خان هم به اطلاع می رسد که هم عناوین رساله ها را به دست می دهد و هم قیمت مجموعه را وهم محل فروش در تهران و تبریز مشخص شده است.
با این توضیح که «نگارشات پرنس معظم از شرح و بیان ما مستغنی است». نکته جالب در بارهٔ قیمت این مجموعه است که ۱۵ قران بود ولی «بدون جلد دوازده قران بفروش می رسد». در بخش دیگر، خبر از چاپ کتابی می دهد تحت عنوان«حقوق وظایف ملت» که «اولین نگارشی است که در این فن به زبان فارسی ترجمه شده». متاسفانه نه نام نویسنده را می دانیم و نه نام مترجم را ولی بر هر فردی از افراد ملت و خصوصا «آنهائی که از عوالم حقوقی و وظایف بشری بی خبرند» لازم است این کتاب را بخوانند تا «مقام انسانیت و رتبهٔ انسانیت» را کما هوحقه بدانند. دلیلش نیز روشن است و بدون تفسیر، برای اینکه «خویش را بندهٔ امثال خود قرار نداده» و نه فقط «بیش از این زیربار ظلم و تحکمات جابرانهٔ عمرووزید نروند» بلکه «خود نیز از وظایف خویش قصور نورزند»(۳). دیدگاه گردانندگان نشریه، بسیار آموزنده است. آشنائی با حقوق، نه فقط برای مقابله با ظلم و تحکمات جابرانه لازم است بلکه، عمل کردن به وظیفه نیز به همان اندازه اهمیت دارد. اخطاری که در شمارهٔ ۱۳ چاپ می شود، بسیار جالب است. التماس دعائی چاپ می شود از مشترکین «روزنامهٔ قانون و صوراسرافیل» که قرارا روزنامه ها را دریافت کرده و حق اشتراک نپرداخته بودند. یا حق اشتراک کارسازی می شود و یا حداقل، «قیمت نسخ سابقه را داده بعدهاهم روزنامه به جهت آنان ارسال نمی شود»(۴).
در یکی دو شمارهٔ دیگر باز اعلان و اخطاری نیست. در شمارهٔ ۱۶ ولی سه اعلان چاپ می شود که هر کدام به جای خویش، قابل توجه اند. اعلانی چاپ می شود از سوی وزیر افخم که «چون اطاعت قانون بر تمام آحاد و افراد ملت فرض است» و چون بر طبق اصل ۶۳ قانون اساسی «لقب وزارت افتخاری بکلی موقوف است» لذا از «تمام آقایان و برادران» استدعا می کنم بعد از این «بندهٔ محمد حسن را به لقب ( وزیر افخم) نشناسند و باسم اصلی بخوانند». اخطار دوم، پوزش خواهی نشریه است از مشترکین که اگر« بواسطهٔ توقیف های پی درپی» از خواندن این «اوراق نالایق» ما باز مانده اید، اکنون «به اطمینان کامل از توقیف کلمهٔ منحوسهٔ توقیف» در ظرف هفته های آینده«نمره های پس افتاده» منتشر خواهد شد. اعلان سوم، اطلاع دهی است در بارهٔ چند کتاب تازه چاپ و جالب است که یکی از کتابها، کتاب «تربیت نسوان، ترجمه و نگارش میرزا یوسفخان اعتصام الملک آشتیانی» است که به قیمت سه قران چاپ شده بود (۵). در شمارهٔ بعد، هم اعلان کتابها طولانی تر می شود و هم خبر تعطیلی «کتابخانهٔ تربیت» در تهران در نشریه درج می شود.
جالب است که مرکز فروش این کتابها، علاوه بر کتابخانهٔ شمس العماره و دفتر نشریه، همان کتابخانهٔ تربیت نیز هست که خبر تعطیلی اش در ستون دیگر همین شمارهٔ درج شده است. نام و عنوان ده کتاب در این شمارهٔ آمده است. دواخانه داری کتاب«علم عکاسی جدید» چاپ می زند به قیمت ۵ قران که علاوه بر مراکز پیش گفته، «در دواخانه خودشان هم فروخته» می شود. عمادالکتاب نامی هم «رسم المشق ( خط نستعلیق)» تهیه می کنددر۲۲ دفتر که به قیمت دوازده قران و نیم در «منزل خودشان.... نیز فروخته می شود. ». ترجمهٔ رمان «استنطاق نامه» هم آمده است که نه نویسنده اش را می شناسیم و نه مترجمش را. و بالاخره، «مارگو فرانسه و فارسی» به قیمت هفت قران«در مطبعه فاروس و تمام دواخانه های ارامنه هم فروخته می شود». «بادهٔ بی خمار» و «کلید زندگی» و «نخست نامه» که غیر از عناوین، اطلاع بیشتری در بارهٔ محتوا و مضمونشان نداریم.
دو کتاب تاریخ هم هست، «جلد اول داستان باستان» که کتابی در بارهٔ تاریخ ایران است که ترجمه و تالیف است و «کتاب اول کلیات» ملکم خان که قیمت با جلدش در نشریه آمده است. آخرین کتاب این مجمومه، «حقوق و وظایف ملت» است که در بارهٔ اهمیتش، پیشتر خوانده بودیم.(۶) ظاهرا اخطار قبلی که نشریه را به در خانهٔ کسی نخواهند فرستاد، منجر به سوء تفاهماتی شد که در این شمارهٔ در رفعش می کوشند«بیشتر اهالی طهران معنی عرض ما را درک نفرموده و تصور نموده اند که اگر باشتراک سالیانه مایل باشند برای آنها [هم] فرستاده نخواهد شد»، در حالیکه برای مشترکین نشریه را «موزعین اداره به منزل او می برند».(۷) شمارهٔ بعد، حاوی دو اگهی است. شخصی که پاسپورت روسی اش را گم کرده، اعلان می دهد که یابنده، «بدون تعلل و مضایقه در مدرسهٔ حاج ابوالحسن معمار... به حقیر رسانیده و حق الزحمهٔ خود را دریافت فرمایند.» آگهی دیگر دربارهٔ یک داروی ضد سوزاک جدید است، «برای معالجهٔ سوزاک به تازگی در فرنگستان دوای مجربی که ادویه جدید است، پیدا کرده اند» که در دواخانه های نظامی و نرمال موجود است و «دستورالعمل استعمال آن را از مطب جناب احیاء ... بخواهید» (۸). همین آگهی در شمارهٔ بعدی نشریهٔ هم تکرار می شود با این تفاوت که احیاء به صورت احیاء الملک در می آید. باز التماس دعائی دارند از مشترکین که طبق معمول، از پرداخت حق اشتراک طفره می روند. اطلاع دهی جالب این شمارهٔ، تشکیل کلاس شبانه است برای تدریس زبان فرانسه که «انجمن مدرسهٔ الیاس فرانسه» که ظاهرا کلاس های روزانه برای تدرسی زبان فرانسه دائر کرده بود «به جهت اشخاصی که روز وقت تحصیل زبان فرانسه ندارند» درورهٔ تدریس شبانه برقرار کرده بود که غیر از شب های جمعه و یک شنبه دائر خواهد بود. «هر کس طالب داخل شدن در این طبقه است» با مسیو ویزیوز «مدیر مدرسهٔ ترتیب ورود مدرسه را تحقیق بنماید»(۹). در شمارهٔ ۲۱، اعلانی از سوی «اتحادیهٔ طلاب» درج می شود که خبر از «تاسیس انجمن رابطه» می دهد و تاریخ بر قراری جلسه اش را به اطلاع می رساند و از نمایندگان انجمن ها می خواهد که به آن جلسه نماینده بفرستند.(۱۰) در شمارهٔ بعد، اگهی اشتراک «جریدهٔ ملانصرالدین» را داریم و هم چنین خبر چاپ «تقویم دیوارکوب سال مصور بصور جناب تقی زاده، پرنس ملکم خان و عباس آقای شهید» که این آخری، البته همان جان باخته ای است که به قتل امین السلطان برآمده بود.(۱۱)
نمی دانیم نشانهٔ بیشتر شدن «تقاضا» ست یا نشانهٔ سیاست تازه نشریه که در شمارهٔ بعدی، برای اولین بار «اجرت اعلان» در نشریه به اطلاع خوانندگان می رسد که اگرچه سطری دو قران است ولی«در صورت تکرار تخفیف داده می شود»(۱۲) در همین شمارهٔ، دو اعلان از «انجمن اتحادیه آذربایجان» درج می شود که دریکی خبر از پیوستن«پارسیان محترم طهران» به داخل انجمن است که از «این اتحاد و یگانگی برادران وطنی خود کمال تشکر و امتنان را دارند» و دیگری اظهار مسرت از ورود یکی از مشروطه طلبان است از مشهد مقدس به تهران و از«زحمات فوق الطاقه ای که در تاسیس انجمن های خراسان، قوچان، سبزوار، سمنان و رشت» که شعب انجمن اتحادیه آذربایجان بود، «متحمل شده اند، تشکر دارند».(۱۳) به نظر می رسد که کم لطفی مشترکین بسیار جدی شده است. در شمارهٔ بعدی در همان صفحهٔ اول، اعلانی چاپ می شود که ضمن تکرار هزینهٔ آگهی، به مشترکین اعلام می کند که اگر «تا انتشار شمارهٔ ۲۶» وجه اشتراک را کارسازی نکنند «دیگر روزنامه بجهت آنان ارسال نخواهد شد و قیمت ۲۶ نمره را که بدهی ایشانست گرفته می شود». کارگردانندگان نشریه به عجز و لابه رسیده است. مشترکین گرام طهران که «بدون اجبار طالب اشتراک این جریده شده اند» امید است که پس از توزیع این نمره«وجه آبونه را پرداخته» و قبوض چاپی ممهور به مهر اداره را دریافت دارند.
از توزیع کنندگان نشریه در خارج از کشور و «مشترکین محترم خارجه» که از اداره قبول اشتراک نموده اند، می خواهد که از طریق پست وجهٔ آبونمان را نپردازند، زیرا«که مسکوکات [ اسکناس] را در پستخانهای سرحدی مملکت روسیه هجر می کنند» و نه فقط وصول آن چندین ماه طول می کشد بلکه مقداری هم هزینه دارد و اضافه می کند، «این سخت گیری و رفتار غیر منصفانه هم مثل سایر مواد معاهدات ما با سایر دول است که ابواب سعادت و ترقی را به روی ملت بیچاره بسته!!» (۱۴). در همین شماره اعلانی دربارهٔ گم شدن، یا به واقع به سرقت رفتن یک سند است که یابندگان به وکیل کرمان در مجلس تحویل داده «پنجاه تومان مشتلق دریافت نمایند و ابدا هم ایراد و بحثی به آنها نیست». اعلان دیگر، خبر از گم شدن«یک کیف چرمی قرمز رنگ بدون اسکناس و برات» ولی حاوی بعضی نوشتجات و اسناد است که یابنده «یک تومان مژدگانی» خواهد گرفت.(۱۵) در صفحه اول شمارهٔ بعد، همان التماس دعای قبلی با مشترکین با همان تفاصیل تکرار می شود وهم چنین اعلان دیگری است مبنی بر چاپ «محاوره و مکالمهٔ روسی به فارسی» که در تمام کتابخانه های تهران به قیمت مجلدی پنجهزار و دهشاهی به فروش می رسد ولی«به مکاتب و مدارس تخفیف داده می شود».(۱۶) اعلان های شمارهٔ بعدی به همین روال است با این تفاوت که علاوه بر« ناخوشی سخت» میرزا علی اکبر خان [دهخدا]، «نظر به پارهٔ از مصالح راجع به دوام جریده تعطیل موقتی نیز مقتضی بود» ولی منبعد، جبران خواهد شد. درضمن در اعلان دیگری، جلسات وعظ و سخن رانی یکی از وعاظ مشروطه طلب درج می شود که «محاسن مشروطیت را باحادیث و اخبار شرعیه و براهین و دلایل عقلیه بیان می نمایند» (۱۷). درهمین شمارهٔ، خبر از تاسیس اولین سینما در تهران نیز چاپ می شود که «پرده های جدید تماشائی سیمونوتوگراف که عوالم خارجی را بطور حرکت و تجسم نشان می دهد» به تازگی وارد شده و در یکی از مغازه های جناب تاجر باشی تماشا داده می شود، «مقدم آقایان محترم از یک ساعت بعدازظهر تا دو ساعت از شب گذشته در کمال احترام پذیرفته می شود» (۱۸).
همین شمارهٔ علاوه بر سینما، اعلانی دارد مبنی بر ترجمه و نشر «تئاتر خدعه و عشق» نوشتهٔ شیللر که از سوی میرزا یوسف خان اعتصام الملک به فارسی ترجمه و چاپ شده است. اگهی واردات کاغذ های های اعلاء نیز در همین شماره درج شده است. بعلاوه، خبر چاپ ۵ کتاب هم اعلام می شود. یکی کتابی است در «عقاید مذهبی زردشتیان» و دو کتاب دیگر«فرامرز نامه» و«بهمن نامه» که نویسندگانشان را نمی شناسیم ولی می دانیم که افسانه هائی منظوم اند. «دروس الاشیاء یا مقدمهٔ علوم طبیعی» که از فرانسه ترجمه شده است و کتاب آخر هم، کتابی است در «وظایف خانه داری وامور تربیته دختران ونسوان» که این یکی نیز ترجمه است به فارسی که نه مترجمش را می شناسیم و نه می دانیم از چه زبانی به فارسی ترجمه شده است.(۱۹) در چند شمارهٔ بعد، اعلانی غیر از هزینهٔ اگهی در نشریه درج نمی شود. در شمارهٔ ۳۱، تغییر آدرس محل فروش نشریه به اطلاع می رسد و هم چنین با مسرت و خوشحالی ورود روزنامهٔ «حشرات الارض» را از آذربایجان به عرصهٔ مطبوعات شادباش گفته، محل فروش و قیمت تک فروشی را به اطلاع خوانندگان می رساند.(۲۰) در آخرین شماره ای که قبل از بمباران مجلس چاپ می شود، سه اعلان چاپ شده است. اعلان اول، تغییر محل فروش نشریه در تهران است و اعلان دوم، خبر از چاپ کتاب ِ «شرح حالات حضرت امام زین العابدین» در بادکوبه می دهد که برای «ترویج دین مبین اسلام» در آن دیار صورت گرفته و این روزها به تهران نیز رسیده است. و اعلان سوم، هم یک آگهی تجارتی است از «سید حسین طاهر اف قلاب دوز» . این بنده «سالها در اسلامبول مشغول به تحصیل خامه دوزی و ابریشم و گلابتون و پشم دوزی بوده است» حال در مغازهٔ سید حسین طاهر اف در خیابان ناصریه روبروی خانهٔ حکیم مرتضی مشغول به کار شده است و «همه قسم از روی نقشه های خارجه بطریق دلخواه و به قیمت مناسب دوخته می شود» (۲۱).
شماره های نشریه که در زمان تبعید دهخدا در سوئیس چاپ شد، اعلان و اگهی ندارد.
در بازنگری شماره های متعدد صوراسرافیل، باید به چندنکته توجه نمائیم:
▪ درایران صد سال پیش، مسئولان نشریه، درکنار هزار و یک مرارت دیگر که می کشیدند به نقش خویش در اطلاع رسانی به عموم نه فقط واقف بودند که در حد امکان، عمل نیز می کردند.
▪ اگرچه در مورد همهٔ کتابهای چاپ شده، اطلاع کافی نداریم ولی، در مواردی دیگر، «جهت دار» بودن نشریه نیز تا حدودی روشن می شود. جالب است که سه تا از کتاب های معرفی شده، «حقوق ووظایف ملت»، «وظایف خانه داری وامور تربیته دختران ونسوان» و دیگری«تربیت نسوان» بود.
▪ تاسیس کلاس شبانهٔ آموزش فرانسه و چاپ کتاب محاوره و مکالمه روسی، آنهم در شرایطی که اکثریت قریب به اتفاق جمعیت در آن دوران، سواد فارسی نداشتند، بسیار جالب توجه است.
▪ با توجه به سطح درآمدها در آن سالها، قیمت کتابها بسیار گران به نظر می آید.
▪ اگرچه اولین نشانه های پیدایش آگهی تجارتی را در این شماره ها مشاهده می کنیم، ولی چاپ کتاب «علم عکاسی جدید» برای آن سالها، به نظر کار بسیار شجاعانه ای می آید.
▪ آخرین و نه کم اهمیت ترین، اشارات مکرر به مشکلات مالی نشریه درایران آن روزهاست که البته مشکلی نیست که حتی امروز برای دست اندرکاران این دست کارها، ناشناخته باشد.
اگرچه چاپ این اعلانات به جای خود، نشان از تحولاتی می داد که در بطن جامعهٔ فرهنگی ایران، هر چند به کندی، در جریان بود، ولی، با این همه، نقش اصلی صوراسرافیل، به عنوان یکی از مدافعان سر سخت مشروطیت در این بود که با تمام جسم و جان در «تکمیل معنی مشروطیت» و«حمایت مجلس شورای ملی» و «معاونت روستائیان و ضعفا و فقرا و مطلومین» (۲۲) به راستی، تا آخرین نفس ثابت قدم بودند. درنوشتاری دیگر، به این مهم باز خواهیم گشت.
http://niaak۱.blogspot.com
پانویس ها:
۱ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱، ص ۸
۲ صوراسرافیل، شمارهٔ ۵، ص ۸
۳ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱۲، ص ۸
۴ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱۳، ص ۸
۵ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱۶، ص ۸
۶ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱۷، ص ۸
۷ همان، ص ۸
۸ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱۸، ص ۸
۹صوراسرافیل، شمارهٔ ۱۹، ص ۸
۱۰ صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۱، ص ۸
۱۱صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۲، ص ۸
۱۲ صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۳، ص ۱
۱۳ همان، ص ۸
۱۴صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۴، ص ۱
۱۵ همان، ص ۸
۱۶صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۵، ص ۸
۱۷صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۶، ص ۱
۱۸همان، ص ۸
۱۹ صوراسرافیل، شمارهٔ ۲۷، ص ۸
۲۰ صوراسرافیل، شمارهٔ ۳۱، ص ۱
۲۱ صوراسرافیل، شمارهٔ ۳۲، ص ۸
۲۲ صوراسرافیل، شمارهٔ ۱، ص ۱