دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

معنویت در اسلام و غرب


معنویت در اسلام و غرب
چه رابطه ای بین معنویت و عقلانیت و عدالت در فرهنگ معنوی اسلام و در فرهنگ های دیگری كه در شرق و غرب دنیای امروز حضور دارند وجود دارد؟ اگر تاریخ را با حركت آهسته بتوانیم دوباره ببینیم و مرور كنیم آن وقت یكی از نتایج مهم و تكان دهنده ای كه از تاریخ تحولات اجتماعی می توانیم بگیریم این است كه با هر وسیله ای به هر هدفی نمی توان رسید. این جمله یك جمله بسیار كلیدی است. خیلی از منازعات نظری و عملی در طول تاریخ سر صحت یا عدم صحت این جمله در گرفته است.
آیا بین وسیله و هدف نسبتی هست؟ آیا با هر وسیله ای به هر هدفی می شود رسید یا نمی شود؟ این سوال ظاهری ساده دارد و ممكن است در مقام گفت وگو هم پاسخ های ساده ای داشته باشد. اما واقعیت این است كه بزرگترین اختلافات و درگیری ها و منازعات نظری و عملی بر سر همین مفهوم در طول تاریخ سرگرفته است و این مساله هنوز مساله امروز بشریت می باشد.
این همان مفهومی است كه امام خمینی (ره) با آن تعبیر معروفش كه «ما مامور به تكلیفیم نه نتیجه» در زمان جنگ خواستند به ما یادآوری كنند در روند مبارزات سیاسی و اجتماعی و دینی نباید پراگماتیسم ماكیاولیسم باشیم، نباید عمل زده و منفعت طلب بود. اگر ما خودمان را مامور به تكلیف دانستیم نه مامور به نتیجه، هنگام شكست مایوس نمی شویم و در موقع پیروزی مغرور نمی شویم و مفهوم این عبارت این بود كه بدانید كه كلاهبرداری های بزرگ تاریخی دقیقا وقتی اتفاق افتادند كه این سنخیت بین روش ها و ارزش ها دانسته نشده یا رعایت نشده است. در نتیجه با بهترین شعارها بدترین قطعات تاریخ بشر ساخته شده است.
خیلی از انسان هایی كه ما آنها را آدم های بدی در تاریخ می دانیم و در معرض نفرین بشریت هستند شعارهای بسیار خوبی داشتند. شعارهایی كه در آن دوره و در این دوره حتی ممكن است قابل توجیه و قابل دفاع باشد و همه مشكلات در مسایل نظری و شعارهایی كه داده می شده نبوده است.
اگر شما آن مفاهیم سیاسی اجتماعی كه بشریت را تاكنون به دنبال خود كشانده است به دقت شالوده شكنی بكنید، درخواهید یافت كه بسیاری از تلاش ها و فراخوان های تاریخی و بسیاری از نعره كشی ها و نعره زنی ها در طول تاریخ اگر به دور از هیاهو و در خلوت تعقل بشوند قابل دفاع نیستند و مقدار زیادی سوءتفاهم در آنها هست و هزینه زیادی برای این سوء تفاهم ها پرداخته شده است. ولی بعد از همه هزینه هایی كه پرداخته است دوباره سر جای اولش بوده است.
امروز شاهد آن هستیم كه بشریت قرن ۲۱ را چقدر بد شروع كرده است و معلوم نیست كه می خواهد بالاخره همه چیز را از چه نتیجه بگیرد و نتیجه خواهد گرفت. ما هنوز با چنین جهانی روبه رو هستیم.
اوضاع بشر نسبت به قرن ها و هزاره های پیش خیلی تغییر نكرده است. ابزار بشر تغییر كرده است اما خود بشر نه. امروز افسانه ای ساخته اند به نام بشر جدید اما بشر جدید همان بشر قدیم است با ابزارهای جدید و یكی از دروغ های هیجان انگیزی كه به ما گفته اند و همیشه به ما می گویند این است كه ما در دنیا با بشر جدید سروكار داریم كه اساسا با بشر قدیم متفاوت است در حالی كه می بینیم ابزار كار این بشر جدید هنوز و همچنان همان پنجه شیر و دندان گرگ و دم روباه است و نه فقط در عرصه سیاست و جنگ در عرصه اقتصاد و فرهنگ و امروز در دنیای بشری وضعیت همین است. امروز در صحنه اقتصاد جهان هم رابطه ها رابطه گرگ و میش است. در عرصه فرهنگ هم صداهای زورمند و غیرمنطقی بر صداهای منطقی غلبه كردند.
حتی معنویت هم كه موضوع مورد بحث ماست به نفع صاحبان قدرت و سرمایه و رسانه مصادره می كنند و علیه حقوق مردم استعمال می كنند. در واقع بشریت اسباب بازی بزرگترهای جهان شده است.
به نظر می رسد كه اگر جای خودمان را امروز به درستی تشخیص ندهیم و تعیین نكنیم و مسوولیتی را كه امروز باید به عهده بگیریم به عهده نگیریم مجبور خواهیم بود با طرح های پر از تناقض در زندگی و خانواده و بازار و مدرسه و دانشگاه و رسانه و حكومت سر كنیم.
بخش دوم این افسانه بشر جدید این است كه به ما می گویند شما هنوز بشر سنتی هستید و در دوره گذار از سنت های خودتان به مدرنیته هستید و این گذار قهری و قطعی است و اجتناب ناپذیر است و هر تلاش و مقاومتی در برابر آن مذبوحانه است و در واقع این گذار قمری و تاریخی همان تعبیری است كه در یك دوره ای با مبانی جبر هگلی و ماركسیستی راجع به تاریخ بحث می كردند و امروز جبر لیبرالی و سرمایه داری در تاریخ تبدیل شده است و لیبرالیسم هم ارزش های خود را به همان روش فاشیستی در دنیای بشری تعقیب می كند در حالی كه فرهنگ حاكم بر جهان عمر خودش را به اتمام رسانده است و امروز باید به فرهنگ دیگری اندیشید كه معنویت، عدالت و عقلانیت را یكجا بفهمد و تفكر توحیدی، جامعه توحیدی و اقتصاد توحیدی را به هم گره بزند، احكام و اخلاق این را نه جدا جدا بلكه یكجا جمع بندی كند. واقعیت این است كه حتی اگر كسانی بتوانند تك تك احكام دین را اجرا بكنند اما توجهی به هدف و رسالت دین نداشته باشند باز هم به الگوهای برتر یك جامعه دینی و حكومت دینی نخواهند رسید.
اگر نسل جوان مسلمان در كشورهای اسلامی به ارتباط نظر با عمل و ارتباط معنویت با عدالت و ارتباط این دو با عقلانیت باز هم كم توجهی بكنند نتیجه اش همین خواهد بود كه الان هست یعنی اعتقاد و بی اعتقادی ما مساوی است چون ما در هر دو صورت به یك شكل زندگی می كنیم، ما در هر دو صورت به یك شكل مدیریت می كنیم، یك جور لباس می پوشیم، یك جور حرف می زنیم و یك جور تجارت می كنیم.
معنویت امروزه در شرق و غرب چگونه معنا می شود؟ معنویت شرق معنویت آسیایی، عرفان آسیایی و یك نوع مخدر است، یك نوع والیوم اجتماعی است و واقعا تریاك توده هاست. معنویت شرق و آسیایی توجیه گر ستم و عامل عقب ماندگی ملت های شرق است. از آن طرف آنچه را كه به نام معنویت مدرن در غرب نامیدند، از قرن ۱۹ به این طرف در صدوپنجاه سال اخیر از آنجا كه معنویت مسیحی دینی مدت ها ریشه اش در غرب زده شده است، یك معنویت سكولاریستی به جای آن درست كردند برای این كه كار را برای بشر صنعتی انجام بدهد بدون این كه به ریشه های عقلانی و لوازم حقوقی آن توجه بكنند یعنی رابطه معنویت از یك طرف با عقلانیت قطع شده و از یك طرف با عدالت و یك معنویت دروغین و ساختگی درست شده است.
در واقع به یك صنعت تبدیل شده است صنعت معنویت تكنولوژی معنویت و وظیفه آن آرامش دادن و تخدیر اعصاب كسانی است كه دیگر توجیهی برای زندگی كردن ندارند و معنایی برای زندگی نمی فهمند و قصد دارند برای زندگی معنا بتراشند.
توجیه معنویت مدرن غرب یك توجیه مالیخولیایی به نفع دنیاپرستی است و در واقع حكم دسر بعد از بلعیدن خوك سرمایه داری را در فرهنگ مدرن غرب دارد. من این تعبیر را قبلا عرض كردم و به نظر تعبیر قابل تاملی است كه این آیه كریمه كه هم «كلوا و شربوا» در آن هست و هم «ولاتسرفوا». كلوا وشربوا را می شود گفت خطاب به معنویت شرق و خطاب به عرفان آسیایی است كه فكر می كنند معنویت مساوی است با تارك دنیا بودن و مساوی است با ترك عقلانیت و عدالت و لاتسرفوا هم خطابش به غرب سرمایه داری است خطابش به فرهنگی است كه رابطه اش را هم با معنویت و هم با هدایت قطع كرده و خود را عقلانیت نامیده است و خطاب به سرمایه داری اسرافگر حدناشناسی است كه امروز دچار خلأ معنوی شده است. امروز معنویت را سفارش می دهند همانطوری كه پیتزا سفارش می دهند. به راستی فرق معنویت اسلامی با معنویت شرق و غرب در چیست؟
امروزه یك مكتب رایج در غرب كه به اسم معنویت مدرن یا معنویت سكولاریستی از آن تعبیر می شود و مطرح است مكتب روح گرایی یا به اصطلاح معناگرایی اسپیریچوالیسم یك گرایشی است كه از یك طرف ریشه های معرفتی آن را قطع كرده اند از یك طرف ریشه های وجودی و آنتولوژیك آن را قطع كرده اند و بعد برای جبران نیاز شدید فطری بشر به معنویت شروع كردن به ساختن معنویت های ساختگی و دروغین و در واقع معنویت دنیوی و اختراع معنویت. همانطور كه عرض كردم واقعا به این صورت است كه در فرهنگ سرمایه داری سكولار معنویت سفارش می دهند همانطوری كه پیتزا سفارش می دهند.این اسپریچوالیسم یا معنویت گرایی كه در غرب به وجود آمده است برخلاف به معنویت توحیدی و انبیایی یك معنویت مونتاژ شده است یك تكه از هندوئیسم و بودیسم برمی دارند با یك تكه از مسیحیت مخلوط می كنند مبانی الحادی قشری پوزیتیویستی را برمی دارند و روی آن مصالح و آجر «اگزیستانسیالیستی» كار می گذارند یك چیزی سر هم بندی و مونتاژ می كنند به طوری كه به آنها آرامش بدهد بدون این كه از آن ها عمل بخواهد، بدون این كه قانون و اخلاق و ارزش گذاری داشته باشد و بدون این كه از آن ها عقیده به چیزی را بطلبد.
در واقع یك معنویت بدون هزینه و سرویس معنوی دادن. حالا شما این معنویت را با معنویتی كه از قول پیامبر و امامان معصوم (س) مقایسه كنید. معنویت ساختگی غرب و تریاك معنوی شرق و آسیایی در یكی دو قرن اخیر می خواستند جای عرفان توحیدی و معنویت انبیاء را بگیرند ولی به بن بست رسیدند.
غربی ها خود معترف هستند كه این معنویتی را كه ساخته اند یك امر ذهنی فردی است، یك امر سوبجكتیویته است. بدون اینكه هیچ ما به ازای واقعی عینی داشته باشد. خود بر این موضوع معترف هستند و در عین حال از این معنویت آرامش می خواهند معلوم نیست كه چیزی كه هیچ ما به ازای عینی و آبجكتیو ندارد هیچ ریشه واقعی ندارد و قابل توجیه عقلانی هم نیست ارتباطی هم با عقلانیت و حقوق بشر ندارد تكلیف هیچ چیزی را معلوم نمی كند نه تكلیف حقیقت نه فضیلت و نه عدالت را چگونه می خواهد به بشر آرامش بدهد و طبیعی است كه این آرامش ایجاد نمی شود و امروز با مواد مخدر و LSD و حشیش و ماریجوانا و... می خواهند به آرامش و معنویت برسند.
به راستی وقتی در یك جهان فكری از طبیعت معنویت زدایی كردید، از جهان معنویت زدایی كردید، از ذهن و عقل و جان و حیات بشر و حتی از طبیعت بشر و از همه چیز معنویت زدایی كردید و از همه چیز تفسیر سكولاریستی دادید و تنها فرق انسان و حیوان را فرق در فیزیولوژی دانستید كه اخیرا در موج سوم جریان های زیست شناسی و روان شناسی در غرب حتی همین هم منتفی شد یعنی گفتند كه حتی بین آناتومی انسان و حیوان هیچ فرقی نیست وقتی كه گفتید تفاوتی بین آنها وجود ندارد، وقتی روح و فطرت را انكار كردید، وقتی معاد و مبدا را انكار كردید، چگونه و با چی می خواهید به بشریت آرامش بدهید.
حالا این معنویت دروغی را با عرفان و معنویت قرآنی مقایسه بكنید. قرآنی كه از یك طرف در دعوت معنوی می گوید كه سجده كن و نزدیك شو و در خلوت ترین ابعاد زندگی فرد دخالت می كند همین قرآن می گوید به ثروتمندان جامعه كه حقوق محرومان جامعه را نمی دهند از طرف خداوند وعده عذاب بدهید.
معنویت اسلامی یك معنویت سمبلیك و فانتزی نیست، معنویت اسلامی مخصوص آدم های بیكار نیست كه باید بیكار باشند تا بتوانند معنوی باشند معنویت اسلامی یك شغل نیست، مقدس بودن یك حرفه نیست كه عده ای عارف و مقدس حرفه ای باشند و بقیه زندگی حیوانی بكنند و عرفان و معنویتی كه پیامبر و امامان سلام الله علیهم آوردند، معنویتی است كه مراتب بالا و پایین دارد اما در عادی ترین و پایین ترین رده های زندگی مردم هم حضور دارد. در معنویت اسلامی ما عارف حرفه ای نداریم. عرفان یك شغل نیست مقدس حرفه ای نداریم كه عده ای زندگی غیر عرفانی داشته باشند و بقیه بیكار باشند تا بتوانند عارف باشند.
در منطق این سه بزرگوار همه چیز به هم مربوط و یك شبكه است هیچ حكمی و هیچ موعظه و قانونی منعزل از بقیه احكام و معارف دینی نیست. این معنویت یك وزنه آویزان از بشر و روی دماغ مردم نیست معنویت در حاشیه زندگی مردم نیست بلكه معنویت در متن زندگی آنها است و لذا معنویت اسلام قابل سكولاریزه شدن نیست.
معنویت از مادیات جدا نمی باشد و لذا در فرهنگ اسلامی اینطوری نیست كه بگویند یك بخشی از زندگیتان مادی است و یك بخشی از آن معنوی بلكه همه ابعاد زندگی از ازدواج و كار و درس خواندن حتی تفریح رفتن و خوابیدن اگر به آن معنای اصلی زندگی كه انبیاء آوردند گره بخورد همه می تواند معنویت باشد.
امروزه عرفان شرقی و آسیایی معنویت بودایی و برهمنی كه تبلیغ می شود درویش بازی های انگلیسی عرفان مسوولیت گریز عرفان انزواطلب، عرفان مالیخولیایی، عرفانی كه با مواد مخدر و با شراب می شود تقویتش كرد یك چنین عرفانی در واقع یك عیاشی معنوی است یك لذت طلبی روانی است در واقع یك جور دنیاطلبی است.
معنویتی است بدون برنامه برای زندگی معنویت گریز معنویتی كه یا راه مرگ راه نشان می دهد و با زندگی كاری ندارد یا اگر از نوع معنویت سكولار دنیایی غرب است در واقع معنویت مادی است و معنویت نیست زیرا كه عالم معنا را اصلا مجازی می داند و آخرت را مثل مد لباس ورانداز می كند.
اگر شما كتابهای آن ها را بخوانید در می یابید كه اینطوری به معنویت نگاه می كنند معنویت سكولار و معنویت مدرن به درد كسانی می خورد كه دنیا را چلانده باشند بعد هم یوگا انجام دهند برای اینكه خستگی شان برطرف شود و آنچه را خوردند هضم كنند و دوباره سر سفره سرمایه داری بنشینند و دوباره ببلعند. این معنویت در این عالم اینگونه معنا می شود و لذا آن ها می گویند از حق یا باطل نبودن معنویت صحبت نكنید بگویید كاركرد معنویت چیست فایده مادی معنویت چیست؟
اما در فرهنگ اسلامی كه امروز راجع به آن صحبت می كنم اهداف معنوی با روش های غیر معنوی قابل تعقیب نیست. كسانی در جامعه ما هستند كه می خواهند معنویت را با دموكراسی لیبرال، معنویت را با اقتصاد سرمایه داری كنار هم پیوند بزنند و مونتاژ كنند كه البته برخی از آنها هم در قدرت هستند، به آن ها عرض می كنیم كه معنویتی را كه شما از آن دم می زنید می تواند از نوع بودایی یا عرفان سرخپوستی یا اسپیریچوالیسم مسیحی باشد اما نمی تواند معنویت قرآنی باشد.
معنویت اسلامی را باید به گونه ای درك كرد با عقلانیت و با عدالت اجتماعی و اقتصادی هماهنگ باشد و به هم مربوط باشند و از هم لاینفك. معنویت اسلامی معنویت پشت ابرها نیست. انتزاعی و غیرعملی نیست. مختص خواص هم نیست.
حسن رحیم پور ازغدی
منبع : خبرگزاری آینده روشن


همچنین مشاهده کنید