یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا


عادات نویسندگی


عادات نویسندگی
برای نوشتن، تقریباً اغلب قالبهای داستانی را كار كرده‌ام و موضوعات مختلفی را دستمایهٔ كار قرار داده ام. از مضامین دفاع مقدس گرفته تا مضامین تاریخی و بازنویسی ادبیات داستانی كهن و قصه‌های دینی و مذهبی.
داستان «مشق خاكی» و «آوای پرستوها»، هر دو، مجموعه‌هایی با موضوع دفاع مقدس هستند كه «مشق خاكی» درونمایه طنز هم دارد. یا رمان «مردی از مدینهٔ فاضله» و رمان «باد در گیسوان آتش»، دو اثر تارخی هستند كه اولی، زندگینامه داستانی استاد ثانی، ابونصر، محمد فارابی است و دومی، مضمونی فرهنگی و سیاسی دارد.
ماجرای قیام ملت ایران، علیه قرارداد استعماری ۱۸۹۰ و شرح داستان نهضت تحریم استعمال تنباكو را بیان می‌كند.
یك مجموعه داستان فلسطینی كار كرده‌ام كه سالها قبل، بر اساس یكی از داستانهای همین مجموعه، فیلمنامه‌ای را برای سیمافیلم نوشتم. كتاب، «رسته سنگ‌اندازان» نام دارد و به انتفاضه اعراب فلسطین و لبنان می‌پردازد. مبارزات هر روزه جوانان فلسطینی با صهیونیستها را دستمایهٔ كارم قرار داده‌ام. آثار دیگری هم با موضوعات مختلف كار كرده‌ام.
● سوژه‌یابی
معمولاً وقتی كاری از طرف ناشر، سفارش داده می‌شود، انتخاب موضوع تا حدی منتفی است. اما در غیر این صورت، تجربیات زندگی، مطالعات آزاد و حتی تحقیقاتی و علایق شخصی، راه را برای انتخاب هموار می‌كنند.
اما در مورد آماده‌سازی و صرف زمان، بسته به نوع اثر متفاوت است. از نظر زمان، یك كار خلاق با یك كارِ بازنویسی یا بازآفرینی شده تفاوتهای آشكار دارند. همان‌طور كه نگارش مجموعه داستان با نوشتن رمان تفاوت دارد. البته سرعت قلم در افراد مختلف، تفاوت دارد. برای من، نوشتن رمان، از نوشتن یك مجموعه داستان، آسان‌تر است. وحدت موضوع و طرح یكپارچه رمان، تأثیر زیادی در سرعت پیشرفت آن دارد. تجربه، ثابت كرده كه زمان خلق اثر تا مرحله تولید و تكمیل آن در رمان، اغلب كوتاه‌تر از مجموعه داستان است.
وقتی یك داستان كوتاه می‌نویسم، فاصله زیادی می‌افتد تا داستان بعدی را شروع كنم و ادامه بدهم تا اینكه چندین داستان بشود و بتوانم یك مجموعه را آماده كنم. اما در مورد رمان این‌طور نیست. اغلب، كار پیوسته صورت می‌گیرد.
ایجاد وقفه در زمان نوشتن رمان، نه منطقی است و نه امكان‌پذیر. چون حس و حالی كه موقع نوشتن اثر پیش‌ می‌آید، با ایجاد وقفه عمدی و یا حتی تصادفی از بین می‌رود و كار به درازا می‌كشد و گاه، قلم فرد نسبت به نوشتن آن سرد می‌شود و دیگر نمی‌تواند كار را به پایان برساند.
● موضوعات قابل طرح
به نظرم، همه موضوعاتی كه با حیات بشر و اندیشهٔ او سروكار دارند، اهمیت دارد. اما در عین حال، فكر می‌كنم از جهاتی، در حال حاضر موضوعات اجتماعی، تاریخی و دفاع مقدس، اهمیت به سزایی دارند. موضوعات اجتماعی از این‌رو كه ما مردمی اخلاقی داریم، حائز اهمیت هستند. عرف و سنتهای ملی، آموزه‌های دینی، به آن هویت فرهنگی می‌بخشد. و ما از این بستر می‌توانیم استفاده كنیم و داستانهای رئال و اجتماعی و تربیتی بنویسیم. البته باید متفاوت از آنچه تا به حال نوشته شده، بنویسیم.
از آن جهت كه كشوری با تمدن كهن داریم. در تاریخ كشور ما، بسیارند كسانی كه هنوز هم ناشناخته‌اند. حوادث عبرت‌آموز تاریخی در ایران، بی‌شمار رخ داده است و جای پرداختن دارد.
موضوع دفاع مقدس از همین نوع است، كه اگر در زمان حال، اهل قلم به آن نپردازند، شاید برای فردا دیر باشد. و دیگران كه در بطن حوادث حضور نداشته‌اند، از گرد راه برسند و همه چیز را خواسته یا ناخواسته وارونه جلوه دهند.
● زمان و مكان و ابزار نوشتن
برای نوشتن، فقط به سكوت و هوای پاك احتیاج دارم. خدا را شكر كه سیگاری نیستم. تعداد زیادی از شاعران و نویسندگان با غرق شدن در فضای تیره و تار اتاق و با دود سیگار، حس می‌گیرند و در عین خشكی هوای اتاق، به تراوش ذهنی می‌رسند!
اما موسیقی بی‌كلام را دوست دارم. البته نه هنگام نوشتن، بلكه وقت كار كردن روی طرح داستان و كلنجار رفتن با آن، از سحر و جادوی موسیقی استفاده می‌كنم. بعد از آنكه گرهها را زدم و حلقه‌های مفقوده را پیدا كردم، به تدریج آماده نوشتن می‌شوم. اما وقتی شروع به نوشتن می‌كنم، كه به یك آرامش روحی در كار رسیده باشم.
نباید به جز صدای ذهن خودم صدایی بشنوم. بچه‌ها نباید بی‌اجازه به اتاقم رفت وآمد كنند و در عوض، شخصیتهای داستانی‌ام را باید ببینم و صداهایشان را بشنوم. این،‌ همان زمان خاص و شرایط مطلوبی است كه می‌شود گفت نوشتن را شروع كرده‌ام.
● نوشتن در شب و یا در روز؟
بیشتر، شبها می‌نویسم. چون صداهای مزاحم در خوابند. سكوت شب را دوست دارم. در همین وقتهاست كه شخصیتهای داستانی‌ام جرئت پیدا می‌كنند تا از لاك خود بیرون بیایند و به تدریج خود را به من نشان دهند. با من حرف بزنند و اگر من با صدای بلند، پاسخ آنها را بدهم، در آن هنگام از آدمها كسی بیدار نیست كه به این حركتم بخندد و نگاه بهت‌زدهٔ عاقل اندر سفیه خود را به من بدوزد. و به همین دلیل است كه بازدهی كارم در شب، بیشتر است. وقتی كه شب، به موقع می‌خوابم، در ساعات اول صبح هم خوب می‌توانم بنویسم.
● سفر و نیاز نویسنده به آن
سفرهایم، پیش از انتخاب طرح و نوشتن اثر، صورت می‌گیرد و اغلب پیش از نوشتن ـ حتی سالهای خیلی پیش‌تر ـ انجام می‌گیرد. چرا كه اعتقادم این است كه گرایش اثر، بدون تجربه زمان و مكان آدمهایش، به هیچ وجه امكان‌پذیر نیست. شما نمی‌توانید درباره چیزی كه ندیده‌اید و یا نشنیده‌اید و شناختی از آن ندارید، چیز بنویسید. اینجاست كه تجربه زندگی و اندوخته بیرونی و حسی عمر، دست یاری پیش می‌كشد و به كمك شما می‌آید. غیر از این هم شما نمی‌توانید تصور كنید.
اینجا ایران است. با تمام مشكلات نشر و تعداد قلیل كتابخوانهایش. مگر در كشور ما یك نویسنده چقدر از بابت چاپ اثرش دستمزد و یا حق‌التألیف می‌گیرد كه بخواهد برای تكمیل اطلاعاتش، هزینهٔ سفر و تحقیقات پر خرج آن را متحمل شود؟
همین كه چند سال باید صبر كند تا اثرش از چاپ بیرون بیاید، هزینه است. اندك سرمایه‌اش به نام كتاب، كه سالها در نوبت چاپ معطل می‌ماند، همه‌اش هزینه است، نه عایدی!
● تأثیر افراد خانواده بر فضای ذهن نویسنده
همین قدر كه اعضای خانواده، تأثیری در نامناسب‌تر شدن فضا از خود به جا نگذارند، من راضی هستم. بچه‌ها اغلب به اقتضای سن و سالشان شلوغ می‌كنند و آلودگی صوتی آنها، كم از فضای بیرون نیست.
در اتاق را هم ببندی، باز صدا هست. آنها در عالم خودشان سیر می‌كنند. من هم نمی‌خواهم وضعیت خودم را به آنها تحمیل كنم. صبر می‌كنم تا هر وقت خانه در سكوت فرو برود، دست به قلم می‌برم. اگر دفتر كاری داشتم، هر گاه كه حس و حال نوشت نبود، می‌توانستم بنویسم و وضع خیلی بهتر می‌شد.
خوب كه فكر می‌كنم، می‌بینم از همكلاسیهای سالهای نوجوانی، از شاگردان و دوستان دوران تدریس در آموزش و پرورش بیشترین سوژه‌ها را گرفته‌ام.
● تعداد بازنویسیها و فاصله میان آنها
تعداد بازنویسیها و فاصله میان بازنویسیها در مورد مطالب، مختلف است. اگر كار سفارشی باشد؛ تا سه ماه این اتفاق می‌افتد. اگر كار خلاقه باشد، گاهی بین بازنویسی آن بیش از یك سال و حتی پیش آمده كه سه سال هم فاصله افتاده است.
● نظرخواهی در مورد كار
در مورد كارها، از افراد، نظرخواهی نمی‌كنم. فقط در انتشارات، معمولاً كارشناسها بعد از خواندن اثر، نظرات اصلاحی می‌دهند كه قبل از حروفچینی كار اصلاح شود. كارهایم را فقط ناشر نظر می‌دهد. آشنایانی كه در این وادی باشند و فرصتی برای خواندن كار داشته باشند، سراغ ندارم.
● بازنویسی قبل از تجدید چاپ
تا به حال پیش نیامده كه قبل از تجدید چاپ اثری، بخواهم آن را دوباره بازنویسی كنم. معمولاً ناشران رغبتی برای این كار از خود نشان نمی‌دهند. برای اصلاح طرح روی جلد، ناشران زیر بار نمی‌روند؛ چه رسد به تغییر و بازنویسی در متن اثر.
ناشران حتی به قراردادی كه می‌بندند، عمل نمی‌كنند. شما در قرارداد می‌بینید كه چاپ اثر، قبل از یك سال تعهد می‌شود. اما این كار، در عمل به بیش از سه سال می‌انجامد. من، دو اثر در انتشارات منادی تربیت دارم كه همین وضع را دارند، امسال با این ناشر وارد چهارمین سال قرارداد شده‌ام! اما هنوز هیچ یك از دو كتاب به مرحله چاپ نرسیده‌اند! در انتشارات رشد هم ـ از مجموعه «مفاخر علمی» ـ كتابی در دست نشر دارم كه پنج سال از مدت قرارداد و تحویل آن می‌گذرد. اما هنوز خبری از چاپ كتاب نیست.
معترض هم كه می‌شوی، كسی پاسخگو نیست. به اعتقاد من، در مملكت ما قانونی ضعیف‌تر از قانون نشر وجود ندارد. به نظرم، جای طرح این مسئله و چاره‌اندیشی برای آن در انجمن قلم است. البته اگر انجمن، فرصت رسیدگی به این كار را پیدا كند.
● عنصر برجسته در آثار شخصی
همواره تلاش می‌كنم از همه عناصر داستانی در روایت اثرم استفاده كنم. اما بسته به نوع داستان، برخی عناصر، معمولاً در غالبهای داستانی متفاوت و پررنگ‌تر دیده می‌شوند. به عنوان مثال، در تألیف آثار تاریخی، به نظرم، نثر كارهایم برجسته‌تر و متفاوت‌تر از باقی آثار، دیده می‌شود. با همه اینها، بهتر است اهالی قلم و مخاطبان آثار در این‌باره نظر بدهند.
علی اکبر والایی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر