سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

چرا وبلاگ‌نویس‌ها هنگ می‌کنند!؟


چرا وبلاگ‌نویس‌ها هنگ می‌کنند!؟
گاهی در بسیاری وبلاگ‌ها با جملاتی شبیه این مواجه می‌شویم: «قفل كردم، نمی‌توانم بنویسم، اصلاً نمی‌دانم چه بنویسم...». علت چیست؟
شاید از دیدگاه وبلاگ‌نویسان دیگر پاسخ‌ها متفاوت باشد اما اینها هم آورده می‌شود كه به عنوان تجاربی شاید به درد دیگران بخورد.
■ وبلاگ‌نویسی همان گونه كه از عنوان آن می‌آید با فعل نوشتن سر و كار دارد. طبیعتاً بسیاری از وبلاگ‌نویسان نوشتن جزء اساسی زندگی‌شان نبوده است. روزنامه‌نگاران، نویسندگان و كسانی كه كه به هر دلیلی شغلی یا علاقمندی با نوشتن سر و كار داشته اند و ذهن آنان به ژورنالیسم عادت كرده در كار وبلاگ نویسی موفق‌ترند.
■ كسانی كه دستور زبان و قواعد كتابت را می‌شناسند و به مقولاتی نظیر روزنامه‌نگاری و ادبیات علاقه دارند بهتر و بیشتر می‌توانند بنویسند و وبلاگ آنان نیز دیرپاتر خواهد بود.
■ ذهن انسان نیازمند خوراك است. نوشتن به تنهایی نمی‌تواند مستمر و پایدار باشد. وبلاگ‌نویسی به شدت منابع اطلاعاتی ذهن را خالی می‌كند و یك وبلاگ‌نویس نیازمند این است كه هر چند وقت یك‌بار با «مطالعه» یا «مشاهده» ظرفیت‌ اندیشه‌های خود را بیشتر كند. آن موقع است كه نوشتن خواهد جوشید و نیاز به كوشش و زور زدن ندارد! منظور از «مشاهده» در اینجا مشاهده و دقت در مورد رویدادهای پیرامون و به طور كلی زندگی كردن است. مساله «نوشتن، همین و تمام» اینجا به دلایلی صدق نمی‌كند بلكه وبلاگ‌نویس باید هر چند وقت یك‌بار از عالم اعتیادآور مجازی جدا شود و مشاهدات خود را از زندگی واقعی جمع‌آوری كند وگرنه دچار «روزمره‌گی سایبر» خواهد شد و منابع او منحصر به اینترنت خواهد گردید.
■ اوقات فراغت نیز مهم است. وبلاگ‌نویسی شغل نیست بلكه یك عمل تفننی یا اطلاع رسانی است. بنابر این طبیعی است كه خیلی‌ها به خاطر كار و گرفتاری زندگی زیاد نتوانند به وبلاگ‌نویسی بپردازند. كسانی كه اوقات فراغت بیشتر دارند یا سر و كارشان بیشتر با كامپیوتر است یا شغلی بر همین اساس دارند بیشتر می‌توانند به وبلاگ‌نویسی برسند. این البته شرط نیست و ناگزیر است. می‌توان در اوقات فراغت یا در تاكسی و اتوبوس و اماكن انتظار یك دفترچه كوچك همراه داشت و چیزهایی را كه در ذهن وول می‌خورد یا مشاهدات را نوشت. حتی یك جمله‌ی كوتاه كه به نظر نغز می‌آید و شاید همان جرقه‌ی مطالب وسیع‌تری شود. این جرقه‌ها و بازی‌های ذهن با كلمات را باید قبل از این كه از بین برود قاپید! البته با نوشتن بی‌معنا (مثل این!) و بازی با كلمات می‌‌توان ذهن خود را رها كرد اما نباید اسیر بی‌معنایی شد.
■ لذت از وبلاگ‌نویسی – كسانی كه كلاً از نوشتن لذت می‌برند و علاقمندی اصلی‌شان نوشتن است یا نوعی ارضای روحی را در نوشتن می‌بینند بیشتر می‌نویسند و كمتر قفل می‌كنند. این لذت اكتسابی نیست و به زور نمی‌توان خود را وادار كرد كه به نوشتن وبلاگ‌علاقمند شد.
■ تشویق‌ها و امیدها – تشویق دیگران در مورد نوشته‌های مطلوب یك وبلاگ‌نویس نیز مایه‌ی امید اوست. این برای بیشتر افراد یا با كامنت‌ها یا استقبال افراد از مطالب مورد استقبال انجام می‌شود. این برای افراد مختلف، تاثیرات و جنبه‌های گوناگونی دارد. برای عده‌ای از كم تا زیاد این مساله اهمیت دارد ولی باید دانست كه این هدف نیست. دو مقوله‌ی لذت از نوشتن و آگاهی‌ دادن (به عنوان رسالت یا هر چه می‌نامیم) باید مبنای كار باشد.
■ ارتباطات – كسانی كه قابلیت برقراری ارتباط نوشتاری خوبی با دیگران دارند می‌توانند حلقه‌های ارتباطی بیشتری با سایر وبلاگ‌نویسان داشته باشند، وبلاگ‌های پایدارتری دارند. احترام به افراد دیگر و دوستی‌های سایبر (ولو مجازی) موجب ارتباطات خوشایندی برای یك وبلاگ‌نویس است كه او را به ادامه فعالیتش تشویق می‌كند.
■ نوشتن در مورد همه چیز – متاسفانه در وبلاگستان ایرانی ما فكر می‌كنیم باید حتماً سیاسی یا خبری یا ادبی بنویسیم و تنها این مقولات اهمیت دارند و كمتر به وبلاگ‌های علمی و فنی سر می‌زنیم. اما تجربه‌ی یك آشپز یا یك مكانیك یا یك كشاورز یا هر شغل دیگری كه به صورت نوشتاری باشد برای همه‌ی ما مفید است و این كه «اطلاعات» در زمینه‌های مختلف با سرچ در موتورهای جستجو به دست بیاید برای همه سودمند خواهد بود. متاسفانه بسیاری از ما تجاربی كاری و شغلی داریم كه در مورد آنها نمی‌نویسیم و شاید فكر می‌كنیم برای دیگران مهم نیست. اما مهم این است كه روزی روزگاری فرد یا افرادی با جستجوی این نوع اطلاعات به وبلاگ ما می‌رسند. پس خوب است در حالت‌های «قفل كردن ذهن» كمی به تجارب شخصی و شغلی و آن‌چه می‌دانیم فكر كنیم. متاسفانه مشكل تولید محتوای فارسی در تنها چند زمینه مشخص، زیاد مطلوب نیست و باید مانند زبان انگلیسی در تمام زمینه‌های گوناگون در سطح وب تولید محتوا داشته باشیم كه برای دیگران نیز فایده‌ای داشته باشد.
□ فعلاً همین‌ها به ذهنم می‌رسد. چون اینجا رسیدم هنگ كردم! بنابر این نباید به زور خود را وادار به نوشتن كرد. بلكه رفت و مطالعه كرد و مشاهده كرد و زندگی!

ناصر خالدیان


همچنین مشاهده کنید