پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


درآمدی جامعه شناختی بر فرهنگ


درآمدی جامعه شناختی بر فرهنگ
انسان حیوانی است منحصر به فرد، و با خصوصیات ویژه اش یگانگی خاصی یافته است . آنچه كه او را منحصر به فرد میكند، فرهنگ اوست. انسان تنها حیوانی است كه فرهنگ را آفریده و آن را با هر نسلی غنی تر كرده وتجارب نسلها را در گشایش راز جهان وغلبه بر عوامل نامساعد طبیعت وبهره گیری از آن مورد استفاده قرار داده و زندگی را غنا بخشیده است.
فرهنگ (culture) از وسیعترین مفاهیمی است كه در علوم اجتماعی وجود دارد و قابل طرح و سنجش و بررسی است. مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی و بالاخص جامعه شناسی ومردم شناسی با مفاهیم غیر تخصصی و غیر علمی آن تفاوت چشمگیر دارد. كاربرد عامیانه فرهنگ شدیدا گرایش به مشخص كردن پدیده ها و اموری دارد كه برتر و هنرمندانه تر هستند، گاهی افراد با فرهنگ كسانی هستند كه دارای تحصیلات و اطلاعات وسیعتری هستند و در اصطلاح توده مردم افرادی ممكن است بی فرهنگ تلقی شوند.
اما تعریف جامعه شناختی فرهنگ بسیار جامعتر از كاربرد عامیانه آن است، و شامل همه شیوه های تسهیم یافته یك گروه اجتماعی از قبیل طرز فكرها، باورها، شناخت و احساسی است كه ازطریق تجربیات مشترك در داخل گروه اجتماعی كسب گردیده و ازیك نسل به نسل بعدی انتقال یافته است. لذا می توان گفت كه از نقطه نظر جامعه شناسی هیچ جامعه ای و هیچ فردی بی فرهنگ وجود ندارد.
جامعه بوسیله میراث اجتماعی یا میراث فرهنگی یا فرهنگ خود به ارگانیسمهای انسانی نظام می بخشد و افراد را به رنگ خود در می آورد و ناگزیر از رفتارهایی معین می كند،از این رو با وجود آمد و رفت نسلها فرهنگ جامعه همچنان دوام یافته واستمرار جامعه حفظ می شود.
توجه به این واقعیت كه امروز بحث و بررسی در مورد فرهنگ و در پی آن تهاجم فرهنگی در جامعه اهمیت بیشتری یافته و در جهان امروز صحبت از ایجاد «فرهنگ جهانی»۱ می شود و بسیاری از اعمال ضد فرهنگی در نتیجه عدم شناخت دقیق مفهوم فرهنگ توسط مردم صورت می گیرد، لذا شناخت مفهوم فرهنگ و ابعاد آن ضروری بوده و معنی فرهنگ برای درك چگونگی جامعه حیاتی است. بر این اساس این مقاله مروری است بر معنی و مفهوم فرهنگ از دیدگاه جامعه شناسان ، عناصر و اجزاء فرهنگ، خصوصیات وكاركردهای آن.
لذا هدف كلی این بحث برای فهم و درك كرانه انسانی یعنی به فرهنگ انسان و جامعه انسانی اختصاص یافته است.
● تعریف فرهنگ:
تاكنون توسط جامعه شناسان، مردم شناسان و صاحبنظران فرهنگ تعاریف متعدد و متفاوتی از فرهنگ بعمل آمده است كه تعداد این تعاریف حتی به رقم چهارصد هم میرسد. در مفهوم لغوی فرهنگ در معانی دانش و دانایی، نیكمردی، عقل وادب ، بزرگی وسنجیدگی ، تهذیب و معارف، كشت وكار و… بكار رفته است. نزدیك شصت سال پیش استاد امیر حسین آریانپور واژه فرهنگ را بعنوان معادلی برای واژه فرانسه و انگلیسی (culture) بكار برد و آن را به سه معنی آداب یا تربیت ، معنویت یا امور معنوی وسوم به معنی مواریث اجتماعی یا مجموعه ارزشهای اجتماعی می داند۲.
نخستین تعریف علمی فرهنگ از ادوارد تایلر(E.B.Tylor) در كتاب جوامع ابتدائی (۱۸۷۱)ارائه گردیده است. به زعم تایلر « فرهنگ مجموعه پیچیده ای است كه شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تكنیكها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است كه انسان بعنوان عضو یك جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد و در مقابل آن جامعه تعهداتی بر عهده دارد»۳.
واندرزاندن۴ در كتاب مبانی جامعه شناسی (۱۹۹۰) فرهنگ را میراث اجتماعی یك ملت میداند كه شامل انگاره های یاد گرفته شده تفكر ، احساس وعمل است كه ازنسلی به نسل دیگر منتقل می شود. وی فرهنگ غیر مادی را شامل آفریده های مجرد و معنوی مانند ارزشها، عقاید، نمادها، هنجارها، رسوم و قراردادهای نهادی و فرهنگ مادی را شامل مصنوعات فیزیكی یا اشیائی مانند تبرسنگی۵ ، كامپیوترها، لباسهای رسمی ، اتومبیلها، نقاشی ها، تختخوابها ، استادیوم ها و … می داند۶.
گی روشه(Guy Rocher) نیز در كنش اجتماعی خود تعریفی نسبتا كامل از فرهنگ ارائه داده است. به زعم وی « فرهنگ مجموعه بهم پیوسته ای از شیوه های تفكر، احساس و عمل كم و بیش مشخص كه توسط تعداد زیادی افراد فرا گرفته شده و بین آنها مشترك است و به دو شیوه عینی و نمادین بكار گرفته می شود تا این اشخاص را به یك جمع خاص و متمایز مبدل سازد.»۷
تعاریف متعدد دیگری ازسایر دانشمندان اجتماعی از جمله رالف لینتون ، ردفیلد، هرسكویت ، سامنر، لسلی وایت و بسیاری دیگر در زمینه فرهنگ ارائه شده است . با توجه به تعاریفی كه ازفرهنگ ارائه شد روشن می گردد كه فرهنگ در برگیرنده تمام چیزهایی است كه ما در جامعه معین، می آموزیم ، كسب می كنیم و می توانیم انتقال دهیم . پس در فرهنگ مجموع حیات اجتماعی از زیربناهای فنی و سازمانهای نهادی گرفته تا اشكال و صور بیان حالات و حیات روانی مطمح نظر قرار می گیرند و تمامی آنها همچون یك نظام ارزشی تلقی می شوند و به گروه نوعی كیفیت و تعالی انسانی می بخشند .
حال با توضیحات مذكور می توان پاره ای از خصوصیات عمده فرهنگ را چنین جمع بندی كرد:
● خصوصیات فرهنگ:
۱) فرهنگ عام ونسبی است : فرهنگ بعنوان اینكه یك معرفت بشری است عام است و در تمام جوامع و گروههای انسانی فرهنگ و عناصر آن وجود دارد، و فرهنگها در سطح جهانی دارای عناصر مشتركی هستند وفرهنگ نسبی وخاص است از این نقطه نظر كه با وجود تشابه در كلیات وخطوط اصلی فرهنگ در جوامع مختلف ، تفاوتی در اعمال، ابزار، رسوم ، قوانین ، معتقدات و بالاخره تمام جلوه های فرهنگی وجود دارد، بدین معنی كه هر جامعه ای و گروهی فرهنگ مختص خود را دارا می باشد كه با فرهنگ سایر جوامع متفاوت است.
۲) فرهنگ بین افراد مشترك است بدین معنی كه خصوصیات منحصر فردی جزء فرهنگ نیستند و آن خصوصیاتی كه عمومی بوده و در سطح جامعه متبلور در رفتارها و اعمال مردم هست جزء فرهنگ محسوب می شود.
۳) فرهنگ آموختنی است . فرهنگ در نتیجه جامعه پذیری(Socialization) آموخته می شود و منابع آن در ابتدا خانواده و بعد سایر منابع از جمله گروههای همبازی، همسایه ها، مدرسه، كتابخانه ، رادیو، تلویزیون و غیره می باشد.
۴) فرهنگ محصول زندگی اجتماعی است و حاصل كوششهای تمام انسانهاست و با غنی تر شدن از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.
۵) فرهنگ مجموعه راههای زندگی است نه مجموعه ای سطحی از رسوم و عادات. فرهنگ هر جامعه معین می كند كه افراد آن چگونه احساس كنند ، چه رفتاری داشته باشند و دنیای ادراكاتشان چگونه باشد تا با دنیای پیرامون همزیستی حاصل كنند.
۶) فرهنگ مجموعه و سیستمی است منطقی كه اجزاء درونی آن روابط متقابلی با هم دارند هر پدیده فرهنگی ، در شبكه روابط با پدیده های دیگر قرار دارد و بر آنها تاثیر می گذارد و خود نیز متاثر می شود.
۷) فرهنگ در طول زمان تغییر می یابد ولی این تغییر بسیار بطئی وكند است لذا فرهنگها تقریبا ثابت به نظر می رسند در حالیكه با مقایسه فرهنگ فعلی با فرهنگ گذشته می توان به این تغییر پی برد.
● عناصر و اجزاء فرهنگ:
۱) هنجارها (norms)
وقتی ما تصمیم به زندگی در داخل گروهی می گیریم بایستی اطلاعاتی در مورد اینكه كدام اعمال مجاز هستند وكدام غیر مجاز ، داشته باشیم . فقط بدین طریق می توانیم زندگی روزمره مان را بصورت یك زندگی الگویافته ومنظم در آوریم و رفتارهایمان را تعیین كرده و بطور مشروع و قانونی بر انجام سایر كارها اصرار ورزیم. بطور مثال وقتی یك مغازه پوشاك بازمیكنیم، یك رشته دانشگاهی انتخاب میكنیم، ازدواج میكنیم یا شغل جدیدی را انتخاب میكنیم ، معمولا ایده ای راجع به انتظاراتی داریم كه ما و دیگران را در این مقام ها و جایگاهها نگه می دارند چنین انتظاراتی هنجارها هستند.
هنجارها بزعم واندرزاندن مقررات و قواعد اجتماعی هستند كه رفتار مناسب و نامناسب را در موقعیتهای متفاوت و مورد نظر تعیین می كنند. آنها به ما می گویند آنچه را كه بایستی انجام دهیم و آنچه را كه نبایستی انجام دهیم . در تمام فرهنگها بخش بزرگی از مقررات و قواعد با موضوعات و اشیائی مانند جنس(sex) ، دارائی و امنیت سرو كار دارند، هنجارها به ما ابزاری می دهند كه بتوانیم خودمان را با دیگران همسان و همجهت سازیم.۸
هنجارهای فرهنگی ، معیار رفتارهای ثابتی است كه گروه به لحاظ فكری یا رفتاری، از افراد انتظار دارد و یا آنرا تائید می كند این انتظارات و رفتارهای حاصل از آن غالبا از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می كند. بر این اساس هنجارها صورتهای مختلفی به خود می گیرند كه عبارتند از:
الف ) آداب و رسوم:
بطور كلی ، آداب و رسوم ، شامل شیوه های زندگی ، عادات ورسوم خاص یك ملت، مردم و یا یك جماعت می شود. آداب و رسوم همچنین دارای ابعاد الزام و رضای عمومی شركت كنندگان در حیات اجتماعی نیز هست. از دیدگاه جامعه شناسی ، آداب و رسوم رایج را می توان چنین تعریف كرد:
۱) مدلهای اساسی و مهم رفتار كه افراد به اجبار در یك محیط اجتماعی می پذیرد.
۲) مجموعه رفتارهایی كه بصورت عادت در آمده اند و افراد متعلق به یك طبقه به انجام میرسانند و جامعه نیز در نظام ارزشهایش، برای آن معنایی نهان قایل است. تخطی در رعایت آداب و رسوم رایج، تقبیح افكار عمومی و در مواردی تعقیب قانونی افراد را موجب می شود.۹
به نظر «واندرزاندن» آداب و رسوم شیوه های مرسوم و میثاق های متداولی است كه بوسیله آنها فعالیتهای روزمره مان را انجام می دهیم، ما حمام میكنیم ، مسواك میزنیم ، موهایمان را می آراییم ، به دوستانمان تبریك میگوییم ، چمن ها را می زنیم و می خوابیم ، همه اینها ازآداب و رسوم هستند.۱۰
بنا به عقیده جامعه شناسان آداب و رسوم اجتماعی عبارت از آداب و رسوم معمولی است كه خود به خود در یك جامعه برای مواجهه با مسائل زندگی اجرا می گردد، این آداب و رسوم شامل مقررات و روشهای معمولی كه از نسلهای پیشین به نسلهای بعد انتقال یافته، میشود و برحسب ضروریات ، آداب تازه ای به آن اضافه می گردد.
به نظر«سامنر»۱۱آداب اجتماعی شامل كلیه رسوم متداول زندگی اعم ازجزئیترین وجدی ترین رسمهاست وتعداد آنها ازاندازه خارج است. وی معتقد است كه آداب ورسوم خوب آنهایی هستند كه با موقعیت بخوبی سازگار می شوند و آداب و رسوم بد آنهایی هستند كه با موقعیت (زمانی و مكانی) سازگار نمی شوند، این عبارت سامنر ایده نسبیت فرهنگی را كه نقطه مقابل قوم مداری است ، روشن می نماید.۱۲
بدیهی است كلیه آداب و رسوم در جامعه از اهمیت یكسانی برخوردار نیستند. سامنر آن دسته از آداب ورسوم را كه به نظر جامعه رعایت آنها برای رفاه و نیك بختی جامعه ضروری است و تخلف از آنها حیات جامعه را به خطر می افكند سنن می نامد. وی معتقد است كه قوانین امروز ، سنن و رسوم را به صورت مقررات در آورده است.۱۳
ب ) عرف:
جامعه شناسان معتقدند كه عرف بر باورهای اخلاقی مربوط به درستی و نادرستی یا خوبی و بدی آنها استوار است، عرفها با قوانین یا دین گروه اجتماعی آمیخته می شود .سامنر عرفیات را بعنوان الگوهای عمل فرهنگی و اخلاقی كه كارشان دوام بخشیدن به گروه انسانی است تعریف كرده است . بر طبق این تعریف عرفیات ، معیارهای سنتی و تجویز ی هستند كه گروه اجتماعی را با تحت قاعده در آوردن رفتار فرد ، حفظ می كنند.۱۴
بنا به عقیده «واندرزاندن» مردم نگرش ناخوشایندی نسبت به نقض كنندگان عرف جامعه دارند. قتل،دزدی، تجاوز به ناموس ، خیانت وتجاوز به كودكان و … خیلی ناپسند شمرده شده و مجازات سختی به دنبال دارند. عرفیات بعنوان یك عامل اساسی برای نیك بختی و بقاء جامعه محسوب میشوند. بزعم «زاندن» معمولا مردم مفاهیم اخلاقی را به عرفیات نسبت می دهند و افرادی را كه آنها را نقض می كنند بعنوان گناهكار ، شرور و تبه كار محسوب می كنند. مجازات برای نقض كنندگان عرفیات یك جامعه سخت است،آنها ممكن است به مرگ ، زندان، مرتد بودن، قطع عضو یا شكنجه محكوم شوند. آداب و رسوم و عرفیات به نظر «زاندن» توسط این واقعیت واحد كه آنها معمولاً بوسیله عمل افراد در یك سنت و شیوه جمعی وخود جوش به اجرا در می آیند شناخته می شوند.۱۵
ج ) قوانین :
عرفیات یك جامعه منبع مهم قوانین هستند، قوانین، قواعدی هستند كه بوسیله یك سازمان سیاسی خاص مركب ازافرادی كه شایسته بكارگیری قدرت هستند به مورداجرادرمی آید.
همانطوریكه مردم شناسی بنام «هوبل»۱۶ (۱۹۵۸) مشاهده می كند كه : «اساس اجبار و تهدید قانونی ،پذیرش عمومی كاربرد قدرت فیزیكی، توسط یك حزب با نفوذ، برای یك انگیزه مشروع با یك روش مشروع و در یك زمان مشروع است». افرادی كه قوانین را تعیین می كنند استفاده از نیروی فیزیكی را با وجود احتمال تلافی وعمل متقابل حزب دیگر ممكن می سازند.
به زعم «زاندن» قوانین از فكر آگاه و هوشیار، برنامه ریزی سنجیده و اعلامیه رسمی ناشی می شوند و آمادگی بیشتری نسبت به عرفیات و آداب و رسوم برای تغییر یافتن دارند.۱۷
آنچه قانون را از عرف جدا می كند ابتدا مقامی است كه واضع آن می باشد. كه این امر نتیجه تقسیم كاری است كه در جوامع نخستین وجود ندارد و امروزه واضع قانون نمایندگان مردم یا به اصطلاح نظام پارلمانی است . دیگر اینكه عرف مقدم بر حقوق است و عرفها منبع قوانین بوده اند . لذا قوانین نیز مانند سایر مظاهر زندگی اجتماعی در بدو امر با دیگر پدیدارهای جامعه ، مخصوصا با آداب مذهبی و عرف و رسوم آمیخته است و حتی در بعضی كشورها مانند چین تمایزی بین قوانین و عرف و معتقدات عمومی نیست.۱۸
۲) ارزشها (values)
بسیاری از فرهنگها به لحاظ سازمانبندی خود برای بعضی از موضوعات یا انگاره ها اهمیت بیشتری قائل هستند. این موضوعات در شئون مختلف اجتماعی مانند مراسم مذهبی، زندگی خانوادگی ، طرز پرورش كودكان ، رویه های حكومتی و … انعكاس می یابد. بنابر این یك ارزش فرهنگی ، باور یا احساسی است كه بطور گسترده در میان مردم رواج یافته و در بخش مهمی از هویت اجتماعی و یا گروهی ملحوظ می گردد. شایستگی ، استقلال فردی ، برابری و آزادی مثالهایی از ارزشها هستند كه بر شیوه زندگی مردم و نحوه نظارت بر آنان و هر چیزی كه آنان ارزشمند احساس می نمایند تاثیرمی گذارد.۱۹
ارزشهای فرهنگی علاوه بر اینكه قواعد كاملاً صریح و قاطعی هستند كه بر رفتار نظارت دارند بلكه راهنمائیهای تعمیم یافته ای برای رفتار نیز می باشند. بزعم «زاندن» ارزشها، انگاره ها و ایده های وسیعی هستند راجع به آنچه كه مطلوب ، صحیح و خوب است و اكثریت افراد جامعه در آن سهیمند. وی اضافه می كند كه ارزشهای عمومی و انتزاعی بطور واضح مشخص نمی كنند كدام رفتارها قابل پذیرش بوده و كدام نیستند ، بجای آن ارزشها ما را با معیار و مفاهیمی آشنا می كند كه بوسیله آن افراد ، موضوعات و اتفاقات و رابطه آنها را با شایستگی ، با ارزش بودن ، زیبایی و اخلاق مورد ارزیابی قرار می دهیم.۲۰
۳) نمادها و زبان(symbols and languege )
ساده ترین تعریفی كه می توان از نماد كرد این است كه نماد یعنی «جایگزین شدن چیزی بجای چیز دیگر، و یا بعبارت دیگر چیزی كه جای چیز دیگری را می گیرد و بر آن دلالت می كند». آبركرامبی و ترنر در فرهنگ جامعه شناسی خود در مورد نماد چنین می نویسد : « هر طیره یا اثر هنری، یا علامت یا مفهومی كه نماینده ، معنی دهنده یا مبین چیزی یا چیزهای دیگر باشد یك نماد است . نمادها علائق، هیجانات، اطلاعات یا احساسات مشتركی را القاء می كنند وبنابر این می توانند برای انسجام جامعه ویگانگی اجتماعی موثر واقع شوند»۲۱.
نمادها ازنقطه نظرجامعه شناسی، ازآن روكه بیان كننده معنایی هستند موردقبول جامعه اند. و از جانب آن به رسمیت شناخته شده ،بعنوان مظاهری ملموس بحساب میآیند۲۲. در واقع برای آنكه نمادها در جریان ارتباطهای انسانی ارزش یابند، باید از نظر اجتماعی مورد پذیرش همگان باشند، با این حال نمادها ممكن است اثرات سوءهم داشته باشند وكشمكشهای اجتماعی را معرفی كنند.
توانائی آفرینش واستفاده از نمادها برای تركیب و تداوم ارتباط ممكن است تمایز اصلی بین انسان و سایر حیوانات باشد. نمادها كه در محتوای زبان سازماندهی می شوند، سنگ بنای اصلی فرهنگ هستند. درجامعه انواع نمادهای ملی، دینی ، سیاسی ومرامی وجود دارد كه هر یك بیانگر ایده و احساسی هستند. كلمات نمادهای بسیار معمولی میباشند، بطور مثال كلمه عشق نمادی است كه نمایانگر یك رابطه معین بین دو شخص و یا بین یك گروه خانوادگی است. نماد می تواند نشانگر یك رابطه ی ایده ال باشد. علاوه بر كلمات ، اعمال و اشیاء نیز می توانند جزء نمادها باشند، آب دهان انداختن بر روی كسی و حركات تهدید آمیز انجام دادن دارای معانی نمادین هستند و نمادها گاهی رابطه بین ایده و عمل را بهتر برقرار كنند.
نمادها ممكن است به دو نوع تقسیم شوند: نمادهای اشاره ای و نمادهای بیانی .
نمادهایی كه به اشیاء معین اشاره می كنند نمادهای اشاره ای نامیده می شوند. كلمه پرچم بعنوان یك نماداشاره ای بسیاری از احساسات و مفاهیم و معانی اجتماعی را بر مردم یك كشور بیان می دارد و اشاره ای است بر اعتقاد به ملیت، احساس هویت و میهن پرستی .
ولی همان پرچم از نظر دشمنان چیز خوار و پستی است گاه احتمال دارد كینه و عداوت خودشان را با عمل نمادینی مانند سوزاندن پرچم در ملاء عام به نمایش بگذارند. ازطرف دیگر نمادهای بیانی مشاركت وسیعی را یادآور می گردند. نمادهای بیانی نقش وسیعی در زندگی اجتماعی بازی می كنند زیرا این نمادها ایده آل های مشترك یك جامعه را تعیین و تقویت می نمایند . مانند كلمه منزل كه دارای بیشترین معانی احساسی است .۲۳
نماد بعنوان یكی از عناصر اساسی فرهنگ مانند مرسومات اغلب با چنان كلیتی تعریف می شود كه تمامی فرهنگ انسانی را در بر می گیرد. به نظر «واندرزاندن» نمادها اعمال یا موضوعاتی هستند كه از نظر اجتماعی بعنوان نشان چیزی دیگر بودن مورد پذیرش واقع شده اند. بعنوان مثال كلمه كامپیوتر سمبلی است برای یك شیء فیزیكی كه صحبت می كند و می نویسد. نماد بعنوان یك وسیله ارتباط شناخته می شود زیرا بیشتر بكاربرندگان آن توافق دارند كه نماد ،اشیاء وموضوع بهم پیوسته هستند. بنظر «زاندن» نمادها شكل های خیلی متفاوتی بخود می گیرند . اشیاء مانند پرچمها ، نقاشی ها، تمثال های مذهبی ، علائم و لباس ها بعنوان نمادهای اجتماعی كاركردهای متفاوت دارند.۲۴
بنا به عقیده «زاندن» بطور معمول بیشتر نمادهای مهم در زبان كه یك نظام ساختار اجتماعی ازالگوهای صدا ( كلمات و جملات) با معنای مخصوص و قراردادی است یافت می شود. زبان سنگ بنای هر فرهنگ است . زبان وسیله عمده ای است كه بوسیله آن مردم عقاید، اطلاعات، وجهه نظرها و احساسات خود را با دیگران مرتبط می سازند و ابزار اساسی است كه بوسیله آن انسانها فرهنگ خود را زنده نگه می دارند و آنرا ازنسلی به نسل دیگر انتقال می دهند.۲۵
زبان پدیده ای فرهنگی است ،هر فرهنگ برای شكل دادن افراد دارای زبان ویژه خویش است، زبان یكی از جنبه های مهم و اساسی فرهنگ است. به نظر ساپیر و ورف۲۶ زبان هسته اصلی فرهنگ را تشكیل می دهد و تعیین كننده افكار و تصورات افراد هر جامعه است . بین زبان و سایر پدیده های فرهنگی و اجتماعی رابطه بسیار نزدیكی وجود دارد. بعبارت دیگر ساخت اقتصادی ، آداب و رسوم ، سنن، طرز تفكر، سیاست و مذهب ویژه هر جامعه ناشی از زبان آن جامعه است . این دو معتقدند كه بسیاری از اختلافات انسانی چه در سطح قبیله ای و چه در سطح ملی یا بین المللی ناشی از عوامل زبانی است . این نظر داستان مولوی را به خاطر می آورد: میان یك ایرانی ، یك ترك و یك عرب نزاعی در گرفت ، ایرانی می گفت انگور بخریم و ترك می گفت نه اوزوم ، و عرب می خواست كه عنب بخرد، در واقع هر سه یك چیزمی خواستند، با سه كلمه متفاوت.
به نظر ساپیر و ورف كامل كردن زبان ، سبب حل معضلات اجتماعی و مشكلات انسانی خواهد شد. اما نظریه آنها بعدها مورد انتقاد قرار گرفت از این نقطه نظر كه نسبت به سایر جنبه های فرهنگ بهای بیشتری به زبان داده شده است.۲۷
خلاصه اینكه زبان وسیله انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر است و كودك ازطریق فراگرفتن زبان، فرهنگ جامعه اش را می آموزد. هر چه جوامع پیچیده تر شوند زبان نقش مهمتری پیدا می كند . بنابر این در جوامع پیشرفته و پیچیده كنونی كه وسایل ارتباط جمعی مانند روزنامه ها،مجلات، تلویزیون، تلفن،كامپیوتر و… گسترده تر می شوند نقش زبان در انتقال میراث فرهنگی بیشترمی شود.
● كاركردهای فرهنگ
پاره ای ازكاركردهای فرهنگ را می توان چنین خلاصه نمود:
۱) فرهنگ بعنوان جهان فكری ، اخلاقی و نمادی مشترك بین تعداد افرادی است كه به كمك آن و ازطریق آن این اشخاص می توانند با یكدیگر ارتباط برقرار كنند و روابط خویشاوندی ، علائق مشترك ، تفاوتها و تضادها را باز شناسند و بالاخره هر یك از آنها بطور فردی ویا جمعی خود را عضو یك كل بدانند كه فراتراز آنهاست.
۲) فرهنگ ازنظر روانشناسی كاربرد قالب ریزی شخصیت افراد را دارد . فرهنگ شخصیت را آگاه می سازد بدین معنی كه به آن شكل و فرم و هیاتی می بخشد كه امكان می دهد در بطن یك جامعه معین عمل كند.
۳) فرهنگ سازگاری انسان و جامعه را با محیط و مجموعه واقعیتهائی كه می بایستی با آنها زندگی كنند ممكن و فراهم می سازد.۲۸
۴) فرهنگ عامل وحدت بخش ارزشهای اجتماعی است و به ارزشها نوعی یگانگی و یكپارچگی میدهد.
۵) فرهنگ جامعه ای را از جامعه دیگر مشخص و متمایز می كند.
۶) فرهنگ تقویت كننده همكاری و روابط میان افراد و نظم بخش رفتار آنها است.۲۹
۷) فرهنگ ابزار كنترل اجتماعی را فراهم می كند.
۸) فرهنگ چگونگی ساختار خانواده را مشخص می كند.
۹ ) فرهنگ كودكان و جوانان را جامعه پذیر میسازد ،ارزشها را تعیین می كند و قهرمانانی را برای سرمشق گرفتن می سازد.
۱۰) فرهنگ هنجارهای رهنمودی – اخلاقی و رسومات مردمی ، قوانین و فشارهای گروهی را تعیین می كند .
۱۱) و بالاخره اینكه فرهنگ انسانها را می سازد.۳۰
شفیع شفیعی
فهرست منابع و مآخذ و یادداشتها:
۱. Universal Culture
۲. گفتگو با امیر حسین آریانپور،برداشتی مردمی از فرهنگ،مجله دنیای سخن،شهریورومهر ۷۳ ،شماره۶۱
۳. روح الامینی،محمود،مبانی انسان شناسی، تهران ، انتشارات عطار،۱۳۷۲ ، چاپ پنجم صفحه۱۴۷
۴. James W.Vander Zanden
۵. تبرهای سنگی در فرهنگ های سنتی(استرالیا)از اهمیت زیادی برخوردار بوده اند . نشانه منزلت و تقدسی بوده اند كه بوسیله كهنسال ترین مرد تصاحب می شدند.
۶. Zanden,J.W.V. , sociology: the Core, Ohio state university .USA , McGraw-Hill publishing Co. , ۱۹۹۰,۲n.ed/p۳۱
۷. روشه ،گی ، كنش اجتماعی،ترجمه هما زنجانی زاده، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی،۱۳۷۰،صفحه ۱۲۳
۸. Vander Zanden. Ibid/p۳۲
۹. بیرو،آلن،فرهنگ علوم اجتماعی ، ترجمه باقر ساروخانی،تهران،انتشارت كیهان،۱۳۷۰،صفحه۲۳۳
۱۰. Vander Zanden. Ibid/p۳۳
۱۱. William Graham Sumner(۱۸۴۰-۱۹۱۰)
۱۲. Broom,Leonard, Bonjean ,D.H.Broom, Sociology,California ,USA, wedswerth publishing co. ۱۹۹۰/p۵۱
۱۳. كینگ،ساموئل،جامعه شناسی، ترجمه مشفق همدانی، انتشارات امیر كبیر،۱۳۵۵،صفحه ۵۶
۱۴. آبراكرامبی،نیكلاس ودیگران، فرهنگ جامعه شناسی،ترجمه حسن پویان،تهران،انتشارات چاپخش ،۱۳۶۷ ،صفحه ۲۴۷
۱۵. Vander Zanden. Ibid/p۳۳
۱۶. E.A.Hoebel
۱۷. Vander Zanden. Ibid/p۳۳
۱۸. لوی برول،هانری ودیگران ، حقوق وجامعه شناسی،ترجمه مصطفی رحیمی، تهران، انتشارات سروش،۱۳۷۱، صفحات ۸۷و۴۷
۱۹. مساواتی آذر،مجید،مبانی جامعه شناسی،تبریز،انتشارات احرار،۱۳۷۲ ،صفحات ۲۲۶ و۲۳۳
۲۰. Vander Zanden. Ibid/p۳۳
۲۱. آبراكرامبی،نیكلاس ودیگران، پیشین ،صفحه ۳۸۵
۲۲. بیرو، آلن، پیشین صفحه ۴۱۵
۲۳. مساواتی آذر، مجید ، پیشین صفحه۲۲۵
۲۴. Vander Zanden. Ibid/p۳۵
۲۵. Ibid/p۳۵
۲۶. Whorf and Sapir
۲۷. ادیبی،حسین،زمینه انسانشناسی، تهران،انتشارات پیام،۱۳۵۳ ،صفحات ۲۵۵ و۲۵۶
۲۸. روشه، گی، پیشین، صفحه ۱۲۸
۲۹. محسنی ،منوچهر،جامعه شناسی عمومی،تهران،انتشارات طهوری،۱۳۶۸، صفحه۴۱۱
۳۰. گودرزی،منصور،جامعه های انسانی فرهنگها وخرده فرهنگها، رشد علوم اجتماعی،پاییز۱۳۷۲ ، شماره ۱۷