چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

در باب اندیشه سیاسی


كارل ریموند پوپر در سال ۱۹۰۲ در وین به دنیا آمد و به دنبال برآمدن فاشیسم در دهه ۱۹۳۰ انگلستان را به عنوان محل زندگی خود انتخاب كرد. فیلسوف، در سن ۶۳ سالگی آنچنان در دفاع از دموكراسی لیبرال شهره بود كه از سوی دولت بریتانیا لقب «سر» را از آن خود كرد اگرچه تا انتهای عمر بسیاری از فیلسوفان و شاگردان معتقد و ملتزم به وی را اندیشمندانی چپ تشكیل می دادند. بدین ترتیب او اگرچه برای اندیشه راست، پدری كرد، اما فرزندانی چپ نیز داشت، همچون فیلسوف مشهور، برایان مگی. مگی در كتابش درباره پوپر اگرچه تاكید و تصدیق می كند كه پوپر «حال خود را لیبرالی به مفهوم كلاسیك معرفی می كند» اما در دل و ذهن خود بر این اندیشه است كه فیلسوف پیر اگر متمایل به راست شده - پس از طی دوران جوانی و تمایل به ماركسیسم و سوسیالیسم - از آن روست كه شور جوانی را پشت سر گذاشته و پیرتر شدن چه بسا مساوی باشد با محافظه كاری.
نظریه سیاسی پوپر در دفاع از لیبرالیسم خود برآمده از تحلیل او از كار علمی و شرایط ضروری برای رشد دانش و شناخت بود. پوپر برخلاف مایكل اوكشات نظریه پرداز نامی قهرمان بیستم، معتقد بود كه رابطه متقابل و گسترده ای میان فلسفه و علم با عمل و سیاست برقرار است و بدین ترتیب آنكه در عقل گرایی انتقادی و آزمون و خطا در فلسفه علم سخن می گفت راه به سوی لیبرال دموكراسی در سیاست عملی برد. پوپر ایده آلیسم فلسفی را به كناری گذاشت تا راه به سوی رئالیسم متافیزیكی گشوده شود. او اما اگر مخالف انقلاب سوسیالیستی و رادیكال و همچنین مهندس اجتماعی اتوپیایی بود، در مقابل به نوعی مهندسی اجتماعی تدریجی برای نظام های در حال گذار اعتقاد داشت. پوپر بر ضعف ها و آسیب های برآمده از اقتصاد آزاد و آزادی فردی نیز واقف بود و با این حال معتقد بود كه «نباید گذاشت هیچ كسی در اروپای شرقی گرفتار این توهم شود كه سرمایه داری می تواند بدون پدیده های اسفبار ملازم آن به چنگ آید.» پوپر اگر چه یك فیلسوف لیبرال است، اما همچنان كه گفته شد مسیر لیبرالیسم را تا منتهی الیه راست طی نمی كند. اینچنین است كه او برخلاف دوست و همكار مسن ترش، فردریش فون هایك مداخله محدود دولت در امور بازار برای حصول اطمینان از دسترسی به عدالت را توصیه می كند و معتقد است كه «بدون یك بازار آزاد به دقت حمایت شده، سراسر نظام اقتصادی به ناچار از خدمت به تنها هدف عقلانی خود، یعنی برآوردن تقاضای مصرف كننده باز خواهد ماند.» دخالت دولت در بازار و مهندسی اجتماعی مدنظر پوپر اما تدریجی و محدود است كه اگر اینچنین نبود تفاوتی میان او و كارل ماركس به چشم نمی آمد. اینچنین است كه پوپر می گوید: «بازار باید تحت نظارت باشد اما به نحوی كه نظارت موجب سلب آزادی انتخاب از مصرف كننده نشود و لزوم رقابت در میان تولیدكنندگان را برای جلب عنایت مصرف كننده از میان نبرد.» پوپر اما اگر از دخالت دولت سخن می گوید، دخالت مدنظر او حركت در جهت كاهش درد و رنج است و نه در مسیر دلسوزی برای ایجاد سعادت كه او یك بار نیز گفته بود: «كوشش برای پدید آوردن بهشت در زمین، همواره دوزخ ساخته است.»
ماحصل فلسفه لیبرال دموكراسی پوپر اما تغییری دیگر در فهم دموكراسی را نیز در پی داشت كه اگر تا پیش از آن فیلسوفان به اندیشیدن درباره پرسش «چه كسی باید حكومت كند» مشغول بودند و افلاطون از حكومت فیلسوفان و ماركس نیز از حكومت پرولتاریا سخن می گفت، پوپر اما پرسشی دیگر را جایگزین این پرسش كرد: «چگونه باید حكومت كرد؟» فیلسوف لیبرال بر این اعتقاد است كه چه پرولتاریا، چه فیلسوف و چه هر فرد دیگری از آنجا كه انسان است، خطاپذیر است و بنابراین به جای اینكه در پی حاكمی برتر بگردیم باید شیوه حكومت برتر را بیابیم. بدین ترتیب است كه پوپر از حكومت دموكراتیك به عنوان حكومت برتر سخن می گوید، حكومتی كه در آن امكان نصب، نقد و عزل حاكم بدون احتیاج به متوسل شدن به خشونت ممكن باشد. او از این روی دموكراسی را تنها راهی می داند كه از آن طریق مردم می توانند خود را در برابر سوءاستفاده از قدرت سیاسی حفاظت كنند. پوپر جهان مبتنی بر الگوی لیبرال دموكراسی را اگر چه بهترین جهان اتوپیایی نمی داند اما بهترین جهان ممكن می داند: «به رغم مشكلات و دردسرهای جدی و بزرگی كه داریم و به رغم این واقعیت كه جامعه ما بهترین جامعه ممكن نیست، من تاكید می كنم كه جهان آزاد ما بهترین جامعه ای است كه تاكنون در طول تاریخ بشر به وجود آمده است.»
كارل پوپر و لیبرالیسم
رضا پارسا
منبع : روزنامه شرق