چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

جهان پس از غزه


جهان پس از غزه
بسیاری از کارشناسان از زمانی که جنگ ۲۳ روزه غزه وارد دومین هفته خود شده بود، از پیامدهای گسترده و عمیق سیاسی آن در منطقه و حتی جهان سخن می گفتند، و اکنون که جنگ اینگونه پایان یافته، تقریباً یک نوع اجماع نظر نسبت به پیامدهای آن شکل گرفته است، تا آنجا که روزنامه «هاآرتص» که متعلق به اردوگاه صهیونیسم است، تلاش های ۶۰ساله اسرائیل را با آثار و نتایج جنگ غزه، برباد رفته اعلام کرد.
برای نیل به یک پیش بینی متقن و درست تحولات آینده در سایه شکست بزرگ رژیم صهیونیستی در برابر جنبش مقاومت اسلامی حماس، باید هم به این زوایای واقعه نظر داشت و هم ظرف زمانی و مکانی که واقعه در آن رخ داده است را مدنظر قرار داد. به عبارت دیگر، مختصات و ویژگی های جنگ غزه، خودش یک داستان است و تحولات دیرپاتر، مثل جنگ ۳۳روزه اسرائیل علیه حزب الله لبنان، که آثارش هنوز باقی است، و پیامدهای جنگ غزه را تشدید می کند، داستان دیگری است.
در اینجا، برای آنکه بتوانیم راجع به جهان پس از جنگ غزه و جبهه گیری ها و صف بندی های جدید، ذهنیت بهتری داشته باشیم و قطب های قدرت منطقه ای و جهانی را (با محوریت بحران فلسطین) بشناسیم، در چارچوب رهیافت سه مرحله ای توصیف، تحلیل و پیش بینی، ابتدا ویژگی های منحصربه فرد و یا عمومی جنگ ۲۲روزه غزه را برمی شمریم. سپس شرایط موجود جهانی، به عنوان ظرفی که جنگ غزه در آن رخ داده است، توصیف وتشریح می شود و نهایتاً، هریک از بازیگران منطقه ای و جهانی (دولت ها و گروه ها) با توجه به موضعی که طی ۲۲ روز جنگ گرفته اند و بدیل های قابل پیش بینی که در انتظار آنان است، سنجیده می شوند.
● شکست بزرگ
در ارتباط با جنگ نابرابر غزه دو چیز اهمیت بسیار دارد و پیامدهای آن می تواند برای موجودیت اسرائیل خطرناک باشد؛ نخست، شکست قطعی و بی چون و چرای این رژیم در برابر جنبش حماس است و دوم، کشتار و نسل کشی وحشتناکی است که صهیونیست ها در غزه راه انداخته اند.
پیامدهای شکست فوق برای اسرائیل ویرانگر است، چون مردم عرب با چشمان خود دیدند که ماشین نظامی کاملاً مدرن و ترسناک اسرائیل که مجهز به مخرب ترین سلاح های آمریکایی نیز هست، نتوانست یک جنبش با نفرات اندک و سلاح های محدود و دست ساز را سرکوب کند.جنبشی که نزدیک ۱۸ماه را نیز به همراه همه ساکنان غزه، در محاصره کامل بود.
از منظر تاکتیکی و سوق الجیشی نیز مواضع نیروهای مقاومت می بایست حداکثر ظرف چند ساعت در هم شکسته می شد؛ این نیروها هیچ عقبه امن حفاظتی و تدارکاتی نداشتند و در مناطق باریک و نواری شکل مستقر بودند. نظامیان اسرائیلی در نیروی هوایی، زرهی و تعداد نفرات کاملاً برتر بودند و قدرت مانور و جابجایی آنها، کاملاً آزادانه و در شرایط بی خطر انجام می شد.
ولی مبارزان فلسطینی مجبور بودند که در چند جبهه مقابل و پشت سر، به طور همزمان بجنگند؛ آنها مجبور بودند مواظب آسمان باشند، گلوله باران ها و بمباران های سنگین توپخانه ای و هوایی را تحمل کنند و مهمتر از همه، یک و نیم میلیون نفر جمعیت جنگ زده و قحطی زده را هم اداره کنند و برای شمار زیادی از مجروحان روی دست مانده نیز چاره ای بیندیشند!
مسلماً، سه عامل در پیروزی حماس، نقش اساسی داشته است: نخست، ایمان دینی و تعهد مبارزان و آحاد ساکنان نوار غزه به مقاومت در برابر اسرائیل بود. دوم مردمی بودن جنبش و دولت حماس و پایگاه اجتماعی قوی این دولت و سوم، تظاهرات بسیار گسترده وبی سابقه ملت های منطقه و جهان علیه رژیم صهیونیستی، آمریکا، انگلیس و سران وابسته عرب، که عرصه را بر آنها واقعاً تنگ کرده بود.
«تزیبی لیونی»، وزیر خارجه اسرائیل، که از این پس، جنایتکار و سنگدل لقب خواهد گرفت، پیش از حمله به نوار غزه، وعده داده بود که جنبش و دولت حماس و رهبران این جنبش را به زودی از صفحه گیتی و روزگار محو خواهد کرد.
کرد! وی که به همراه «ایهود باراک» وزیر جنگ و دیگرسران صهیونیست، به قدرت برتر نظامی و سوق الجیشی رژیم اسرائیل و همدستی اعراب و به ویژه، «حسنی مبارک» رئیس جمهوری مصر، دلگرم بود، حمله غافلگیرانه هوایی، زمینی و حتی دریایی به نوار غزه را آغاز کرد تا به زعم خود، تومار مبارزان حماس را در هم بپیچد! اما با مقاومت جانانه مردم و نیروهای حماس مواجه شد. اسرائیلی ها که در همان روز نخست، بیشتر مراکز نظامی و غیرنظامی دولت حماس را هدف قرارداده و تعداد زیادی از مبارزان و غیرنظامیان را شهید کرده بودند، اصلا انتظار چنین مقاومتی را نداشتند و به همین خاطر، تصمیم گرفتند با کشتار گسترده غیرنظامیان و تنگ تر کردن محاصره، ساکنان غزه را به زانو درآورند. اما، یک متغیر تازه یعنی افکار جهانی مقابل آنها قد علم کرد.
اجرای سیاست زمین سوخته، با واکنش بی سابقه ملت های پنج قاره جهان و نهادها و سازمان های مختلف مواجه شد و این موضعگیری یکپارچه جهانی علیه رژیم صهیونیستی، باعث ایجاد شکاف در جامعه صهیونیستی و حتی میان سران اسرائیلی شد و آنها را در مورد پیامدهای این روش، به تردید انداخت.
لیونی در اواخر هفته سوم جنگ که دیگر، شکست حملات را قطعی می دید و اسرائیل می بایست حتی به طور یکجانبه آتش بس اعلام کند، یک گفت وگوی رادیویی انجام داد که مملو از اظهارات متناقض و دروغ، کتمان ادعاهای اولیه و نگرانی های درونی خودش بود.
لیونی اظهار تأسف می کرد که چرا اسرائیل قبلاً همه رهبران حماس را ترور نکرده است. این اظهارات در آن شرایط نه تنها، پیروزی حماس را در جنگ ۲۳ روزه نشان می داد، بلکه آشکار می کرد که از نگاه سران اسرائیل، کار از کار گذشته است و دیگر این رژیم نمی تواند مقابل قدرت حماس بایستد.
مورد دیگری که سران اسرائیلی را به شدت نگران کرده است و دستگاه های رسمی و امنیتی این رژیم آنرا جدی گرفته اند، این است که مردم و نهادهای حقوقی و غیردولتی جهانی و حتی بسیاری از دولت ها مجدانه می کوشند زمینه های محاکمه بین المللی سران جنایتکار اسرائیل را فراهم کنند.
در هر حال، نسل کشی و کشتار گسترده زنان و کودکان در جنگ ۲۲ روزه کاملاً برجسته است و هیچکس و هیچ نهادی نمی تواند آن را کتمان کند. این کشتار تا الآن هم هیچگونه آبرو و حیثیتی برای آمریکا، اروپا و سران عرب حامی اسرائیل نگذاشته است.
● شکست دوم
عامل دومی که پیروزی مبارزان فلسطینی و حماس را در جنگ ۲۲ روزه، به یک نقطه عطف بزرگ و تأثیر گذار تبدیل می کند، تحولات دیرپاتر منطقه ای و جهانی است، که به مهمترین آنها در اینجا اشاره می شود.
یکی از تحولاتی که در گذشته نه چندان دور رخ داد، جنگ ۳۳ روزه علیه حزب الله لبنان در تابستان سال ۱۳۸۶ و شکست اسرائیل در این جنگ بود.
رژیم صهیونیستی طی دو سال گذشته، به خاطر این شکست، رنج ها و ذلت های زیادی را بر خود هموار کرد، که پرداختن به آنها، حدیث مفصلی را می طلبد. اما، شکست در جنگ ۲۲ روزه، مسلماً پیامدهای دردناک تری برای اسرائیل دارد، چون شکست پی درپی، اسرائیل را کاملاً زبون و روحیه نظامیان و مهاجران صهیونیست را ضعیف تر می کند. این شکست نشان داد که اسرایلی ها حتی در مقابل یک جنبش محدودتر از حزب الله لبنان، آن هم تحت محاصره، شکست خورده است. از این پس اسرائیلی ها می پذیرند که کاملاً آسیب پذیر هستند.
عامل دیگر منطقه ای و جهانی که پیامدهای پیروزی حماس را برجسته تر می کند، شرایط خاص دولت آمریکا است. این کشور هم در منطقه حضور نظامی دارد و هم، حامی استراتژیک اسرائیل است.
دولت آمریکا در ماجرای جنگ ۳۳ روزه لبنان نتوانست به هیچ طریقی جلوی شکست اسرائیل را بگیرد. علتش هم این بود که در آن شرایط می ترسید اگر عملاً وارد درگیری علیه حزب الله شود، احتمالاً باید در یک جبهه گسترده تری (علاوه بر افغانستان و عراق) بجنگد. با گسترده تر شدن میدان نبرد، آمریکا در عراق خصوصاً با یک وضعیت بسیار پیچیده ای مواجه می شد. به همین خاطر، مقامات کاخ سفید آن زمان فقط نظاره گر شکست اسرائیل بودند و عملاً هیچ کاری هم نتوانستند انجام دهند.
این ماجرا در جنگ ۲۲ روزه غزه نیز تکرار شد. هرچند به خاطر بحران بی سابقه اقتصادی در آمریکا، این کشور اصولاً توان لشکرکشی های پرهزینه و ماجراجویی های تازه را ندارد.
علاوه بر محدودیت ذکر شده برای آمریکا در مورد حزب الله، جنگ ۲۲ روزه غزه زمانی رخ داد که کاخ سفید خود را برای جابجایی قدرت از «جرج بوش» به «باراک اوباما» آماده می کرد. لذا، حمایت آمریکا به انعقاد یک قرارداد امنیتی فی مابین محدود شد. این در حالی است که ماجرای غزه به ایالات متحده لطمات بسیار شدیدی زد و این کشور در بعد انسانی، حقوق بشر و احترام به ملت ها، کاملاً بی حیثیت شد و درطول راهپیمایی ها و اعتراضات گسترده جهانی، بسیاری از سفارتخانه ها کنسولگری ها و مراکز آمریکایی مورد حملات مردمی قرار گرفت و آدمک های بوش و پرچم آمریکا هم آتش زده شد.
از جمله عوامل منطقه ای و جهانی دیگری که به نفع حماس بوده و قابل ذکر است، بسیج جهانی و یکپارچه ملت ها علیه آمریکا و اسرائیل است. در شکل گیری این بسیج، نه تنها قدمت جنایات اسرائیل و حمایت بی چون و چرای واشنگتن از این جنایات، موثر بوده است، حملات آمریکا به عراق و افغانستان، ظهور و گسترش رسانه های جدید(به ویژه اینترنت، که انحصار جهت دهی افکار عمومی را از دستان رسانه های بزرگ دیگر خارج کرد) و افزایش آگاهی نسبت به جنایات آمریکا و اسرائیل در منطقه نیز نقش داشته است. اکنون دولت های آمریکای لاتین هم سفرای رژیم صهیونیستی را اخراج می کنند و مردم نیز در راهپیمایی های خود، سفارتخانه های آنها را سنگباران و کفش باران می کنند.
واضح است که در چنین شرایطی، حماس دیگر تنها نیست و با داشتن این همه پشتیبان منطقه ای و جهانی، خود را به عنوان یک واقعیت بر آمریکا و اسرائیل تحمیل خواهد کرد.
در اینجا جا دارد که از پرتاب کفش توسط «منتظر الزیدی» خبرنگار عراقی به سوی بوش در بغداد هم یادی بکنیم. این رویداد که مربوط به قبل (اواخر آبان) است، در ماجرای جنگ ۲۲ روزه غزه، شکل نمادین به خود گرفت. به عنوان مثال، تظاهرکنندگان ایتالیایی که به سانسور خبرهای غزه اعتراض داشتند، ساختمان تلویزیون این کشور را در رم «کفش باران» کردند! به هر حال، در بیشتر اعتراضات مردمی علیه آمریکا و اسرائیل، تظاهرکنندگان نماد کفش را به همراه داشتند و حتی سفارتخانه ها و کنسولگری های این دو رژیم را کفش باران می کردند. لذا، می بینیم که این نماد، طی هفته های اخیر به کمک مردم خشمگین کشورهای مختلف آمد تا از این طریق ساده، آمریکا و اسرائیل را بیشتر رسوا کنند.
● پیامدهای جنگ برای بازیگران درگیر و حاشیه ای
همان طور که اشاره شد، بیشتر کارشناسان و تحلیلگران در مورد پیامدهای جدی جنگ ۲۲ روزه غزه برای نیروهای درگیر و حاشیه ای در منطقه و جهان اتفاق نظر دارند.
تاکنون در مورد علل این نتیجه گیری کارشناسان، توضیحاتی داده شد. در اینجا تنها به خود پیامدهای احتمالی اشاره می شود و البته، به طور جسته و گریخته هم در مورد علل های خاص برای کشورها و گروه های بخصوص، توضیحاتی ارایه می گردد.
● شفافیت در عرصه سیاسی
تاکنون هر چند برای کارشناسان و سیاستمداران مشخص بود که دشمنان و دوستان منطقه ای رژیم صهیونیستی چه گروه ها و دولت هایی هستند، ولی ماجرای جنگ ۲۲ روزه این جبهه ها را شفاف کرد. در طی خود جنگ این شکاف، ابعاد تازه ای به خود گرفت و درواقع، ماجرای ایجاد شکاف را باید جزو نخستین پیامدهای حمله اسرائیل به غزه دانست. عواملی مثل نامه مقام معظم رهبری به «اسماعیل هنیه» نخست وزیر دولت حماس، که در آن سران عرب همدست با اسرائیل در کشتار غزه را منافقان امت اسلام خواندند و آنها را به سرنوشتی مشابه سرنوشت یهودیان جنگ احزاب وعده دادند، نامه آقای «احمدی نژاد»، رئیس جمهور محترم، به «عبدالله بن عبدالعزیز»، شاه عربستان، که از وی خواست سکوت خود را مقابل جنایات غیرانسانی اسرائیل در نوار غزه بشکند، افشای مقامات رژیم صهیونیستی در مورد همدستی «حسنی مبارک»، رئیس جمهور مصر، با اسرائیل برای حمله به غزه و نابودی حماس و راضی نشدن مبارک به گشودن گذر گاه های رفح، علی رغم خواست هزاران مصری، سرکوب تظاهرات ضدصهیونیستی در اردن، برگزاری دو اجلاس همزمان طرفداران اسرائیل در کویت و حامیان فلسطین در دوحه قطر، همه اینها به همراه حوادث و تحولات دیگر، مرز میان دوستان رژیم صهیونیستی و حامیان واقعی جنبش ها و مردم فلسطین را شفاف تر کرد.
مسلما، تحول فوق به اینجا ختم نمی شود و کشورهای مصر، عربستان، اردن و مراکش، به طور بالقوه، مستعد ناآرامی های سیاسی و افزایش شکاف میان مردم و دولت و بحران مشروعیت سیاسی خواهند بود. در سطح منطقه ای نیز این شکاف احتمالا تشدید می شود.
● کشمکش تازه در تل آویو
از زمانی که گزارش «وینوگراد» در مورد علل شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه لبنان در تل آویو ارایه شد، زمان زیادی نمی گذرد.
اکنون که انتخابات پارلمانی در فلسطین اشغالی در پیش است، و شکست بزرگ در غزه،ضربه شدیدی به حیثیت رقبای سیاسی مثل لیونی از حزب «کادیما» و باراک از حزب لیکود، وارد کرده است، جدال در مورد مقصران شکست غزه، با جنگ قدرت درهم می آمیزد و احتمالا یک اوضاع آشفته برای عرصه سیاسی اسرائیل در پیش است.
● طالبان خاموش!
سکوت طالبان در شرایطی که اعتراض به قتل عام مسلمانان در غزه دیگر مرز نمی شناخت، تامل برانگیز است! واقعاً جای سوال است که در طول مدت جنگ ۲۲ روزه غزه که پیروان سایر ادیان الهی، از جمله مسیحیان، با فلسطینیان ابراز همدردی می کردند، چرا طالبان همیشه مدعی، ساکت بوده است؟! در طول این مدت تنها یکبار از زبان «اسامه بن لادن»، رهبر شبکه القاعده، اظهارات کوتاهی در مورد محکومیت اسرائیل و آمریکا بر روی تلکس های خبرگزاری ها رفت و دیگر هیچ!
جماعت طالبان به همراه شبکه القاعده که دایماً علیه آمریکا موضع می گیرند، در طول ۲۲ روز جنگ چرا چیزی نگفتند؟
آیا دم خروسی از این عیان تر که ماموریت طالبان چیزی غیر از مبارزه علیه آمریکا و اسرائیل است؟
اگر این جماعت وابسته به آمریکا و اسرائیل نیستند و برای خود رسالت دینی قایل هستند چرا این روزها در دفاع از مردم مسلمان و مظلوم غزه سکوت مرگ گرفته اند؟!
عملکرد عناصر طالبان و القاعده در منطقه نشان می دهد که اینها ماموریت های دیگری دارند؛ یا با حملات به شیعیان در عراق و پاکستان، می خواهند آتش فتنه را در درون امت اسلامی شعله ور کنند و یا قصد دارند با حمله به غیرنظامیان (مثل ماجرای بمبئی و حوادث مشابه)، ازاسلام چهره ای غیر انسانی و خشن به نمایش بگذارند. بنابراین، ماموریت القاعده و طالبان، چیزی غیر از توجیه ماموریت کذایی آمریکا در مبارزه با تروریسم و ادامه حضور نیروهای آمریکایی در منطقه نیست.
به هر حال، یکی از پیامدهای جنگ ۲۲ روزه غزه، تضعیف جایگاه طالبان و القاعده در میان امت اسلامی است.
هر چند نباید فرصت طلبی جریان وابسته به بن لادن را نسبت به بهره برداری از شکاف میان مردم و دولت های مصر و عربستان به نفع خودشان، دست کم گرفت.
● باراک اوباما
هر چند، «باراک» اوباما، رئیس جمهور جدید آمریکا، با سکوت ۲۲ روزه خود سعی داشت، رویه محافظه کارانه ای را در پیش بگیرد، ولی سکوت در مقابل کشتار وحشتناک زنان و کودکان توسط اسرائیل، همه چیز را پیشاپیش برای افکار عمومی روشن و به شخصیت اوباما هم به عنوان طرفدار خاموش اسرائیل خدشه وارد کرد.
اوباما نیز همچون سران کشورهای مختلف، بالاخره مجبور است در برابر وقایع غزه موضع بگیرد و هم اکنون کارشناسان، سیاستمداران و حتی مردم عادی در خارج و داخل ایالات متحده به دهان رئیس جمهور جدید آمریکا چشم دوخته اند و می خواهند ببینند که او چه می گوید. هرگونه موضع گیری جانبدارانه در این رابطه، رویکرد سیاسی وی را در دراز مدت مشخص می کند. جنگ غزه و قساوت اسرائیلی ها علیه زنان و کودکان فلسطینی به گونه ای بود که هیچ کس رویه محافظه کارانه و سکوت کردن را نمی پذیرد و آن را به حساب طرفداری از اسرائیل می گذارد.
هر چند ساختار سیاسی و نظامی آمریکا، انتخابی غیر از این برای اوباما نمی گذارد و گذشته شخصی مناسبات وی با یهودیان آمریکا و اسرائیل چنان است که از او به عنوان نخستین رئیس جمهور یهود آمریکا یاد می کنند!
علاوه بر گروه ها، اشخاص و دولت های اشاره شده، جایگاه جنبش حماس و سایر جنبش های اسلامی فلسطین، آینده «محمود عباس» و دولت تشکیلات خودگردان در کرانه غربی، حزب الله لبنان، اتحادیه اروپا و ناتو پس از جنگ غزه، هر کدام بحث های جداگانه ای را می طلبد، که آنها را به فرصت های دیگری موکول می کنیم.
سبحان محقق
منبع : روزنامه کیهان