یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
دلم برای حاتمیکیا تنگ شده است
زمانی که حاتمیکیا با یقین فیلم میسازد در واقع به موضوع نزدیک و با آن یکی شده است. آن قدر نزدیک شده که این نزدیکی مانع از این میشود که فقط وقایع را گزارش کند. در این حال او دیگر از حجاب واقعیت موضوع رها میشود و به نور حقیقت موجود میرسد.
در ابتدا بهتر است بگویم من نه از نسل حاج کاظم هستم که از حاتمیکیا گله کنم که چرا ما را فراموش کرده است و نه از آن دستهای که سینمایی به نام سینمای اسلامی درست کردهاند و پرچمدارش را حاتمیکیا میدانستند و حالا با دیدن کارهای اخیر او، سینما و اسلام را در خطر میبینند و نه از آن منتقدانیام که مدیوم سینما را با تمام جزیئاتش میشناسند و هرگاه فیلمسازی به این جزیئات بیاعتنایی کرد او را محاکمه کنند، من فقط یکی از آن مخاطبانی هستم که ظاهراً برای حاتمی کیا مهماند.
«هر کس در جهان معرفت خویش میزید و این جهان همان مقدار به جهان واقعی نزدیک است که معرفت او راهبر به حقیقت شده است». *
باید این را پذیرفت که حاتمیکیا راه پر کردن صندلیهای سینما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازیگران و عوامل درجه یک، سوژههای باجسارت و بهروز، برای همیشه او را تضمین میکنند و به او اجازه میدهد در هر عرصهای فیلم بسازد؛ کاری به حرف من و شما هم نه داشته است ونه خواهد داشت. اگر این را پذیرفتهاید حتماً این را هم قبول دارید که اگر این روزها به دیدن فیلمهای او میرویم برای این است که بگوییم فیلم حاتمیکیا را دیدهایم و این فقط دیدن است نه لذت بردن. اما دیری نمیگذرد که برای لذت بردن، سبک شدن و از خود بیگانه شدن در فیلمهای حاتمیکیا به سینما میرفتیم و آن لذت به قدری جاودانه مانده است که خیلی ها هنوز بهترین فیلم خود را «آژانس شیشهای» و«از کرخه تا راین» میدانند. بله هنوز زمان زیادی نمیگذرد که گریستن ما جلوی نٍگریستن ما را میگرفت.
اشتباه نکنید، من نمیخواهم بگویم که حاتمیکیا باید فقط از درد یک عده، یا رنج یک دوران فیلم بسازد. من نمیخواهم بگویم که حاتمیکیا باید با زمانه مبارزه کند و خود را همچنان متعلق به یک نسل بداند تا قهرمان بماند. که حاتمیکیا اگر تکرار شود حاتمیکیا نیست.
تحول، لازمه هر فیلمساز است خصوصاً فیلمسازی مثل او که نسبت به وقایع اطراف خود بیتفاوت نیست وحساس بودنش در هر دوران موجب تحول او شده است و ما نشانههای این تحول را میتوانیم در فیلمهای او جستجو کنیم، که «آهنگ تحول فیلمها آهنگ تحول خود اوست». *
اما سوال اینجا است که این تحول که از یک سو باعث شده که روز به روز بر قدرت فیلمسازی و نفوذ سینمایی او افزوده شود، چرا از سویی دیگر آن همه تأثیرهای عمیق ساختههایش، جای خود را به پیامها و شعارهای سطحی داده است؟
شاید یک جواب ساده این باشد، آن زمان سوژهها قابلیت تبدیل شدن به یک ملودرام تآثیر گذار را داشتند اما با تغییر زمانه و عوض شدن آدمها حالا دیگر جامعه ما نیاز به مرشد ومربی یا دادن هشدار و کشیدن ترمز دارد. این جواب را از هر کس شاید بشود پذیرفت اما نه از حاتمیکیا.
جواب را باید جای دیگر جستجو کنیم، اگر کمی ظریفتر به موضوع نگاه کنیم، قدرت و ضعف آثار حاتمیکیا را در یقین و تردید او میبینیم. همان چیزی که شاید تئوریسین های سینما آن را نزدیک شدن به سوژه مینامند و موفقیت یک فیلمساز را در گرو نزدیک شدن به واقیعتی که قرار است در فیلم به نمایش در آید میدانند و تصویر این واقعیت را در فیلم، به همان اندازه درشت و واضح منعکس مییابند که آینه درون فیلمساز به واقعیت نزدیکتر باشد.
اما اگر باز گردیم به یقین و تردید، میبینیم که زمانی که حاتمیکیا با تردید فیلم میسازد یا او تنها واقعیت را منعکس میکند و این که واقعیت را باید پذیرفت یا نپذیرفت و یا فریاد میزند که مواظب باشید لایههای پنهان این واقعیت ممکن است خطرناک باشد؛ نتیجه میشود همان دادن پیام و هشدار درفیلم، که تلویزیون در اغلب برنامههای خود این وظیفه را بر عهده میگیرد؛ اما شاید به دلیل ممیزی نتواند مثل حاتمیکیا جسور باشد.
البته تا اینجا که حاتمیکیا نسبت به مسائل زمانه خود حسا س است وشجاعت انتخاب واقعیت های پنهان و توان بازگو کردن آن را دارد خوب است، اما دور بودن او از موضوع و فقط بیان واقعیت و دادن هشدار، مخاطب او را نیز از موضوع دور نگه میدارد و اگر دفتر یادداشت همراهش نباشد، هشدار و پیام او را از یاد خواهد برد. نگاه کنید به بیان واقعیت ها و دادن هشدارهایی چون سهل انگاشتن سقط جنین در «دعوت»، قربانی شدن یک نسل در «به نام پدر»، و آتش زیر خاکستر مردم در «ارتفاع پست».
ولی زمانی که حاتمیکیا با یقین فیلم میسازد در واقع به موضوع نزدیک و با آن یکی شده است. آن قدر نزدیک شده که این نزدیکی مانع از این میشود که فقط وقایع را گزارش کند. در این حال او دیگر از حجاب واقعیت موضوع رها میشود و به نور حقیقت موجود میرسد. بلکه یقین او در پلان به پلان فیلم و نفس او در تک تک آدمهایش حس میشود و آنچنان برجان و دل حک میشود که از دست غبار زمان هم کاری ساخته نیست. نگاه کنید به حقیقت سوختن و افروختن در فیلم های دیدهبان، مهاجر، ازکرخه تا راین، آژانس شیشهای و... . «حاتمیکیا همه وجود خود را در فریمها میدمد و هر بارخود را میسوزاند تا از شعله آ ن چراغی برافروزد وهر بار ققنوسوار از همان آتش، حیات دوباره میگیرد». *
پس فرق است بین یقین و تردید، حقیقت و واقعیت، آرمان وجنجال، دل و عقل، الهام و پیام و ... و هر کس برای انتخاب و حرکت در این مسیرها آزاد است، همان طور که حاتمیکیا آزاد بوده و هست.
شما را نمیدانم ولی من دلم برای حاتمیکیا تنگ شده است، دلم برای حاتمیکیایی تنگ شده است که در این زمان و با همین آدمها و حوادث اطرافشان باز هم با یقین خود فیلم بسازد و حقیقت مسایل به گونهای در آینه ضمیر او بتابد که تجلی آن، در دلهای ما، آرمانهایمان را نیرو بخشد و تا انتها الهامبخشمان باشد و نه با تردید فیلمی را بسازد که صرفاً واقعیت را بگوید و در کشاکش جنجالهای آن، با ترازوی عقل، راه بد وخوب را بسنجیم و به عنوان پیام فیلم آن را در یابیم.
که این با تردید ساختن کار سختی نیست ولی آن با یقین ساختن دشوار است و دشوارتر ا ز آن آنگونه ماندن.
شاید آوینی در انتهای آن نامه که بعد از فیلم «از کرخه تا راین» برای حاتمیکیا نوشت، امیدوار به این طور ماندن او، و نگران دلتنگی ما بود.
«همین طور بمان، اگر چه میدانم زیستن چنین که تو داری چه قدر دشوار است. وعجب جرأتی میخواهد». *
” باید این را پذیرفت که حاتمیکیا راه پر کردن صندلیهای سینما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازیگران و عوامل درجه یک، سوژههای باجسارت و بهروز، برای همیشه او را تضمین میکنند و به او اجازه میدهد در هر عرصهای فیلم بسازد؛ ... “
” شاید آوینی در انتهای آن نامه که بعد از فیلم «از کرخه تا راین» برای حاتمیکیا نوشت، امیدوار به این طور ماندن او، و نگران دلتنگی ما بود. ... “
” اگر این روزها به دیدن فیلمهای او میرویم برای این است که بگوییم فیلم حاتمیکیا را دیدهایم و این فقط دیدن است نه لذت بردن.... “
” این تحول که از یک سو باعث شده که روز به روز بر قدرت فیلمسازی و نفوذ سینمایی او افزوده شود، چرا از سویی دیگر آن همه تأثیرهای عمیق ساختههایش، جای خود را به پیامها و شعارهای سطحی داده است؟ ... “
” قدرت و ضعف آثار حاتمیکیا را در یقین و تردید او میبینیم. همان چیزی که شاید تئوریسین های سینما آن را نزدیک شدن به سوژه مینامند.... “
حسن ماژورزاده
* آینه جادو، مرتضی آوینی
* آینه جادو، مرتضی آوینی
منبع : خبرگزاری آفتاب
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
مجلس مجلس شورای اسلامی ایران حجاب شورای نگهبان دولت دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد افغانستان رئیسی رئیس جمهور
تهران هواشناسی شورای شهر شهرداری تهران پلیس دستگیری سیل قتل وزارت بهداشت کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار مالیات خودرو دلار قیمت خودرو بانک مرکزی بازار خودرو قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو ارز
تئاتر سریال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی زنان تلویزیون سریال حشاشین سینمای ایران قرآن کریم سینما فیلم موسیقی مهران مدیری
سازمان سنجش کنکور ۱۴۰۳ خورشید
فلسطین اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تیم ملی فوتسال ایران تراکتور سپاهان رئال مادرید
اپل فناوری همراه اول ایرانسل آیفون تبلیغات سامسونگ ناسا بنیاد ملی نخبگان دانش بنیان نخبگان
خواب بارداری دندانپزشکی مالاریا هندوانه