دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

چیستی تولید دانش


چیستی تولید دانش
بر اساس آنچه در یادداشت نخست عرضه شد، محور این بحث بر اشاراتی به فهم نظریه پردازان و اندیشمندان در خصوص تولید دانش و زاویه نگاه آنان به این بحث استوار است.
سؤال اساسی این است كه اساساً در بحث تولید دانش چه مقدمات، ابزارها و پیش فرضهایی در نظر گرفته شده و سپس سمت و سوی بحث به كجا تواند رفت؟
در باب اینكه تعریف ارایه شده از تولید علم و دانش چیست و چه می تواند باشد، نظرات مختلفی ارایه شده است، به اجمال می توان به ریشه های دینی، غیردینی، تركیبی و تمدنی و ساختاری برای بحث تولید علم اشاره كرد.
به عقیده برخی، ساحتهای تولید علم نیز در تعریف آن دخیل است. به این معنا كه علم از گسترش در فروعات جدید نشأت می گیرد، یا از تغییرهایی در مبانی و بنیادهای یك نظام علمی.
"نوعی از گسترش علم همان گسترش فروع جدید در یك ساختار تثبیت شده است" مثلاً در نظام فلسفی ابن سینا، كه اصول و مبانی خودش را یافته و روش خاص خودش را دارد،
●قابلیت تولید علم به دو شكل وجود دارد:
۱- به گونه ای كه خواجه نصیرالدین طوسی فلسفه او را تشریح می كند.
۲- بسان كاری كه شیخ اشراق و ملاصدرا در بنیادهای حكمت سینوی صورت و آن را از اساس تغییر دادند.
این دو، صرفاً شارحان ابن سینا، نبودند، بلكه در فلسفه او تغییرهای اساسی دادند و از آن فاصله گرفتند.
●به عقیده برخی دیگر، افزایش محصولات اندیشه در راستای تولید علم به دو شكل قابل تصور است:
۱- افزایش حجم فروع در ساختارهای تثبیت شده
۲- احداث سیستمهای جدید با اصول و روشهای متناسب
و سرانجام عقیده بسیاری از بزرگان فلسفه و حكمت ذهن آدمی، سامان خواه و وحدت گرا است. وضعیتی كه "كانت" از آن به وحدت گرایی یاد می كند. یكی از ویژگیهای مهم ذهن واندیشه انسان، ربط دادن به پرسش ها و پاسخ های پراكنده است كه به قدرت نظریه پردازی در انسان منجر شده است.
اما آیا این وضعیت در علوم دینی نیز ملاحظه می شود. با نظر به برخی از پاسخها، مشخص می شود كه در علوم دینی، وضع فرق می كند. در این گونه علوم، تولید به معنای خلق وجود ندارد. خلاقیت، به معنای واقعی كلمه، در ریاضیات معنا و امكان دارد. در واقع اندیشه، تابع خلاقیت است. ولی درعلوم دینی، به صنعت گری نیاز است كه مواد اولیه را در دست دارد، ولی مجاز به تعیین این مواد نیست. هر كاری كه می كند، باید روی همین مواد انجام دهد. اینجا فرد حاكم مطلق نیست، چون محور، متن دین است. شما مجاز به تغییر در پیام دین نیستید و نمی توانید هر طور كه می خواهید نظریه پردازی كنید. وظیفه ما كار علمی و عقلی بر روی پیام دین است، نه تغییر آن. بنابراین تولید علم در حوزه علوم دینی، یعنی تولید فهم جدید از متن دین. متن، مرز عقل است و تولید علم در دین، معنایی جز استخراج مفاهیم یا پیامهای جدید و یا ارائه ساختاری نو برای درج آن پیامها را ندارد. وقتی در حوزه علوم دینی، سخن از تولید علم به میان می آید. یعنی استخراج متدهای جدید برای دستیابی به محصولات جدید؛ اما از همان منابع.
به عقیده برخی دیگر از اندیشمندان، ما در حوزه دین، از معارف برون دینی استفاده می كنیم. این نوع استفاده ها و برگرفتن ها، مقدمه تولید علم را فراهم می كند. نكته اینجاست كه ما از مجموعه ای از علوم برون دینی در فهم دین استفاده می كنیم.
به نظر آنها تولید علم دینی به معارف غیردینی باز می گردد، مثلاً از نظام فلسفی ابن سینا یا چشم انداز شیخ اشراق به دین نگریستن، تولید به بار می آورد. اینان توجه می دهند كه چنین تغییرها و تولیداتی در حوزه معارف غیردین است. ما چیزی از دین را تغییر نداده ایم، بلكه در معارف بشری خود دست برده ایم.
در علوم دینی آن همه آزادی و اختیار وجود ندارد كه شما به راحتی سراغ نظریه ای بروید كه از همه كاربردی تر است. بلكه باید به هماهنگی آن با متن و پیام دین اعتنا كنید.
از سوی دیگر بنا بر آنچه برخی دیگر از نظریه پردازان حوزه معرفت شناسی و تاریخ علم می گویند: تولید علم مانند هر تولید دیگری از امور بشری است و همچنان كه هر تولیدی، به زمینه ها و امكانات و ساختارهای متعددی، محتاج است، تولید علم نیز همین نیازمندیها را دارد.
●این برداشت از تولید علم بر چند پیش فرض استوار است:
۱- اینكه علم، آن چنان كه قدما می گفتند، ذاتی انسان نیست. دانشها در واقع از جنس صنایع اند، یعنی نیاز به چرخه تولید دارند. وقتی این چرخه راه افتاد، اثرش را می گذارد. خلاصه آنكه علم از امور تمدنی و بشری است، از همین رو مانند همه تولیدات بشری، فقط در شرایط خاص و مساعد شكل می گیرد.
۲- علم منطقه ای است. در این میان برخی هم بر این گمانند كه می توان دانشها را به دو گروه عمده تقسیم كرد:
الف: دانشهای نظری كه در منطقه و مدنیت خاص نمی گنجد.
ب: دانشهای عملی كه در حصار منطقه و فضای محدودی باقی می مانند.
در این رویكرد، علم نه ذاتی است و نه جهانی، در میان علوم نظری، الهیات از همه نظری تر است، ریاضیات هم همین طور؛ اما چرا ریاضیات دوره یونانی با الهیات آن دوره، آن همه با تمدن یونانی هماهنگ است و گویی بازتابی از آن است. الهیات و ریاضیات با همه نظری بودنشان، چاره ای جز قرار گرفتن در چارچوب خاستگاههای تمدنی خود ندارند. نظری بودن، آنها را از وضع تمدنی نمی رهاند. "آسمن" در كتاب الهیات سیاسی می گوید: در نظامهای دمكراتیك، الهیاتی كه شكل می گیرد، دمكراتیك است.
حتی بحث های مربوط به توحید و معادشان. در نظامهای غیردمكراتیك، الهیاتی رشد می كند كه بتواند در همان چارچوب بگنجد.
ج: علم، چون بخشی از یك تمدن است، فراز و فرودی همسان با خاستگاه تمدنی خود دارد، یعنی با اوج گیری و شكوفایی یك تمدن، علومی هم كه در دامان آن رشد كرده اند شكوفا می شوند و نه بر عكس.
از این رو به عقیده آنان، علم محصول تمدن است، نه بر عكس، خود تمدن نیز محصول اراده انسانی است. تمدن سازی راه را برای تولید علم آماده می كند و علمی كه برآمده از یك تمدن باشد، بدون هیچ مانعی علم جهانی می شود. اگر می خواهیم علوم مورد علاقه و بومی خودمان را تولید كنیم، ابتدا باید قدرت و نظام مدنی مقتدری داشته باشیم. بدون این مبنا، علوم ما همین جا دفن می شوند. در سخن گفتن از علم، باید به دو گونه علم توجه كرد: یكی در اراده مكنون است كه همان صرف العلم یا آگاهی محض است و تفصیل ندارد.علم دیگر، فرآورده تمدن است كه همان معنای شایع و رایج علم است. این علم تفصیل دارد. به جزئیات می پردازد و قبل از تمدن هم نبوده است، دیسپلین دارد و همراه تمدن خاص می آید و با آن هم می رود، پرسش گراست، پاسخ گوست، اهل توصیه و تدبیر است و گاهی توجیه می كند، گاهی تبیین و گاهی اقناع.
●این علم تمدنی چهار ویژگی دارد:
۱- نظم و انسجام درونی در روش، نوع مسائل و تبیین و توجیه.
۲- دارا بودن نسبت نزدیك با زندگی مردم.
۳- جامعیت.
۴- برای هشدارها و توصیه های خود، توجیه عقل پسند و عادلانه دارد.
به این معنا در این بحث، دور پدید نمی آید: تمدنها به یك معنا متوقف بر علم اند و به معنای دیگر پدید آورنده آن.
میثم محمدی
منبع : خبرگزاری فارس