پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نجوا یا سخن درِ گوشی


نجوا یا سخن درِ گوشی
یکی دیگر از آداب اسلامی در معاشرت، این است که در مجالس عمومی، که دیگران هم نشسته‌اند و ما را می‌بینند، از سخن گفتن درِ گوشی و به اصطلاح، پچ‌پچ کردن، بپرهیزیم. در جمعی که افراد مختلف حضور دارند، اگر دو نفر با هم به طور خصوصی و درِ گوشی صحبت کنند، طبعاً این کار سبب رنجش دیگران می‌شود و برایشان سؤال‌انگیز است که چرا می‌خواهند مطالبی را از آنان پنهان دارند و چرا آنان را نامحرم و بیگانه می‌دانند؟
البته در بعضی موارد، ممکن است این کار ضرورت پیدا کند؛ مانند آن که باید یک مسئله‌ای خصوصی را به کسی بگوید و نمی‌خواهد دیگران بفهمند. در این صورت، اگر بتواند باید آن را در جایی که دیگران نباشند به او بگوید؛ اما گاهی وقت تنگ است و باید زودتر، مطلب را به او گفت، هرچند که در بین جمع باشد. در این صورت، سخن گفتن درِ گوشی، اشکالی ندارد؛ مانند آن که مسئله‌ای مربوط به مسائل حکومتی یا اسرار نظامی باشد که نباید دیگران از آن مطلع شوند.
● دیدگاه قرآن درباره نجوا
قرآن کریم درباره نجوا و سخن درِ گوشی، توصیه‌هایی دارد که آن‌ها را در آیات متعدد مطرح کرده است. در بعضی آیات، به‌طور کلی سفارش دارد که در سخنان در گوشی و نجواهایتان تقوا را رعایت کنید و توجه داشته باشید که خداوند سخنان محرمانهٔ شما را می‌شنود. بنابراین، چیزی نگویید که خلاف مصلحت اسلام و خلاف تقوا باشد.
در بعضی آیات، نجواهای خلاف مصلحت را منع کرده، مردم را از ارتکاب آن برحذر می‌دارد. و سرانجام، در بعضی دیگر از آیات، نجوا را در حالت ضرورت و با انگیزه‌های صحیح مجاز دانسته است و برخی از موارد استثنایی را نام می‌برد.
در اینجا آیات نجوا را گروه‌بندی کرده و سپس مطالب لازم را یادآوری می‌کنیم:
الف ) بعضی آیات حاکی از آنند که خداوند از راز نجواکنندگان آگاه است و به حساب آنان می‌رسد. این آیات، بیش‌تر جنبه تهدید دارند؛ مانند:
آیا نمی‌بینی که خدا از آن‌چه در آسمان و زمین است، آگاهی دارد؟ هیچ رازی را سه کس با هم زیرگوشی نگویند مگر آن که خدا چهارم آن‌ها باشد و پنج کس نگویند جز آن که خدا ششمین آن‌ها باشد و نه کم‌تر و نه بیش‌تر از این نگویند مگر آن که خدا هر کجا که باشند، با آنان است و سپس در قیامت، آن‌ها را به اعمال و کردار خود خبر خواهد داد که او به همه چیز دانا است.
(اَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مٰا فِی السَّمَوٰاتِ وَ مٰا فِی الْاَرْضِ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَیٰ ثَلاَثَهٍٔ اِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَهٍٔ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلاَ اَدْنیٰ مِنْ ذٰلِکِ وَلاَ أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مٰا کٰانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِٔ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ) (سورهٔ مجادله، آیهٔ ۷)
و مانند:
ما از خود آنان به سخنان رمزی و زیرگوشی، که به هنگام شنیدن گفتار تو می‌گویند و می‌شنوند، آگاه‌تریم آن‌گاه که ستمکاران می‌گویند: جز از مردی سحرزده پیروی نمی‌کنید.
نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ اِذْ هُمْ نَجْوَیٰ اِذْ یَقُولُ الْظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (سورهٔ اسراء، آیهٔ ۴۷)
و مانند:
آیا نمی‌دانند که خدا از راز و رمز و نجوای آنان آگاه و دانای به غیب‌ها است؟
(اَلَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْوٰاهُمْ وَأَنَّ اللَّهَ عَلّٰامُ الْغُیُوبِ) (سورهٔ توبه، آیهٔ ۷۸)
و آیهٔ:
آیا گمان دارند که ما راز و رمز و نجوایشان را نمی‌شنویم؟ آری می‌شنویم و فرستادگان ما نزدشان هستند و آن‌ها را می‌نویسند.
(أَمْ یَحْسَبُونَ اَنَّا لٰا تَسْمَعُ سِرَّهُُمْ وَ نَجْوٰاهُمْ بَلیٰ وَ رُسُلُنٰا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ) (سورهٔ زخرف، آیهٔ ۸۰)
ب ) برخی آیات ظهور در مذمت یا نهی از هر نجوایی به طور مطلق دارند؛ مانند:
آیا آنان را ندیدی که از نجوا و راز گفتن منع شدند سپس بازگشتند به آن‌چه که از آن منع شده بودند؟
(أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُواْ عَنِ النَّجْوَیٰ ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ) (سورهٔ مجادله، آیهٔ ۸)
و مانند:
سخن زیرگوشی و نجوا یک کار شیطانی است برای آن‌که مؤمنان را غمگین و نگران سازد.
(إِنَّمَا النَّجْوَیٰ مِنْ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنوُا) (سورۀ مجادله، آیهٔ ۱۰)
و مانند:
هیچ خیر و صلاح در نجواهایشان نیست مگر آن کس که در نجواهای خود به دادن صدقه یا انجام کار خوب و یا اصلاح میان مردم فرمان دهد.
(لاَ خَیْرَ فی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوٰاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍٔ أَوْٕ مَعْرُوفٍ أَوْ اِصْلاَحٍ بَیْنَ الْنَّاسِ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۱۴)
این آیه، به ظاهر هرگونه نجوا و سخن زیرگوشی را مذمت کرده و تنها برخی از موارد نجوا را از این حکم استثنا کرده است.
ج ) بعضی از آیات، نجوا را بر دو بخش کلی تقسیم کرده‌اند: یکی از دو بخش را نهی و به دیگری فرمان می‌دهند؛ مانند:
این کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه سخنی به راز می‌گویید (مواظب باشید که) هرگز بر بزهکاری و دشمنی و مخالفت با رسول مگویید و براساس نیکی و خداترسی نجوا کنید.
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنوُا إِذٰا تَنَاجَیْتُمْ فَلٰا تَتَنٰاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوٰانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنٰاجَوْا بِالْبِرً وَالتَّقْوَیٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ) (سورهٔ مجادله، آیهٔ ۹)
در واقع، نهی در این آیه، مقید است نه مطلق؛ چنان‌که به نجوا دربارهٔ نیکی و تقوا فمران می‌‌دهد. هرچند ممکن است این امر نیز بیش از این دلالتی نداشته باشد که نجوا در این گونه موارد بی‌اشکال است و منعی ندارد. البته بدیهی است که نجوا در بعضی موارد، متضمن مصالحی است که حسن آن را ایجاب می‌کند.
د ) بعضی آیات، حکمت نهی از نجوا را بیان می‌کنند. بعضی از آن‌ها به انگیزهٔ نجواکننده و بعضی دیگر به بدیِ خود به خودی و مطلق نجوا اشاره دارند. آیه‌های ۸ و ۹ از سورهٔ مجادله به انگیزهٔ نجواکننده اشاره دارند و نجواهایی را که براساس انگیزه‌های سوء باشند (گناه و دشمنی و مخالفت با خدا و پیامبر باشند) نهی می‌کنند؛ اما آیهٔ ۱۰ همان سوره مطلق نجوا را، که باعث سوءظن و نگرانی و حزن و اندوه مؤمنان می‌شود، بد و شیطانی دانسته است.
هـ ) بعضی از آیات نیز مواردی از نجوا را استثنا کرده‌اند و آن‌ها را نه تنها بی‌اشکال دانسته، بلکه ستوده‌اند؛ زیرا، مصلحت موردیِ آن‌ها در حدی است که مفسدهٔ نجوا را تحت‌‌الشعاع قرار می‌دهد؛ مانند:
در بسیاری از نجواهاشان خیر و صلاحی نیست مگر آنان که پنهانی مردم را به دادن صدقه یا انجام کارهای نیک یا اصلاح میان مردم فرمان دهند و کسی که برای خدا و در طلب رضای او چنین کند، پاداش بزرگی به او می‌دهیم.
(لٰا خَیْرَ فی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوٰاهُمْ إلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍٔ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَیْنَ الْنَّاسِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۱۴)
● نتیجه
از آیات مذکور، نکاتی استفاده می‌شود که به بعضی از آن‌‌ها اشاره می‌کنیم:
نخست آن که خدا همه جا حضور دارد و همراه انسان‌ها است و از راز و رمز آنان آگاه است. منظور از همراه بودن خدا همین است، نه این که خدا را در عرض موجودات دیگر بر شمریم و مانند آنها به حساب آوریم.
دوم آن‌که در مورد اثم و عدوان و معصیت رسول، که در بعضی آیات آمده، می‌توان گفت: اثم گناهی است که خداوند، مسلمانان را از انجام آن نهی کرده است؛ اما تجاوز به دیگران نیست؛ مانند نوشیدن شراب. عدوان در مقابل اثم و به معنای تجاوز به دیگران و تضییع حقوق آنان است. معصیت رسول - که در مقابل اثم آمده - به معنای نافرمانیِ پیغمبر اکرم در امور ولایتی و حکومتی است.
توضیح این که بیانات و اوامر پیغمبر دوگونه‌اند: گاهی ابلاغ رسالت الهی و انتقال پیام‌های خداوندند که در این صورت، اطاعت پیغمبر به اطاعت خدا برمی‌گردد و پیغمبر نقشی جز انتقال دستورات الهی ندارد. گاهی نیز اوامری هستند که شخص پیغمبر اکرم (صلّی علیه وآله وسلم) از سوی خود صادر می‌کند، هرچند این‌ها نیز در چارچوب اختیاراتی است که خدای متعال به ایشان مرحمت فرموده و براساس ولایتی است که از سوی خدا بر مردم دارد. معصیت رسول، به معنای سرپیچی و مخالفت با پیغمبر در این‌گونه دستورات نوع دوم، یعنی دستورات حکومتی و ولایتی است.
سوم آن که آیات، گروهی را نکوهش می‌کنند که از گفتن راز و رمز و نجوا کردن منع شدند؛ اما با وجود این، برگشتند و مرتکب همان کار شدند که از آن منع شده بودند. علت اصلیِ نکوهش آن‌‌ها این است که در مورد کارهای خلاف و گناه و تجاوز به دیگران و مخالفت با رسول خدا و سرپیچی از اوامر او نقشه می‌کشیدند و از منافقان بودند. از این‌رو، هنگامی هم که به حضور پیغمبر می‌رسیدند، او را به گونه‌‌ای استهزا‌آمیز تحیت و سلام می‌گفتند. هم‌چنین مؤمنان را از چنین نجواها منع کرده، به آنان توصیه می‌کند که اگر قرار است راز و رمزی داشته باشند و نجوا کنند، دربارهٔ کارهای خیر و براساس تقوا و خداترسی باشد.
چهارم آن که در مجموع، آیات قرآن مؤمنان را از نجوا و سخن محرمانه‌ای نهی می‌کنند که محتوایش نامطلوب و خلاف حق و مصلحت باشد. پس هر نجوا و سخن درِ گوشی گفتن نامطلوب نیست، بلکه نجوایی نامطلوب است که مرتکب گناه و نافرمانیِ خدا، مرتکب عدوان و تجاوز به دیگران و یا مخالفت با دستورات حکومتیِ پیغمبر خدا باشد.
البته باید به این حقیقت توجه داشته باشیم که هر چند نجوا را به دو بخش تقسیم کردیم که یک بخش آن ممنوع و بخش دیگر آن مجاز و یا پسندیده است، ولی باید بدانیم که قاعدهٔ کلی،ترک نجوا است، حتی اگر منشأ اثم و عدوان و معصیت رسول هم نباشد؛ زیرا همان‌طور که گفتیم، سخن درِ گوشی و اسرارآمیز، منشأ سوء تفاهم خواهد شد و نه تنها برای دیگران سؤال برانگیز است، بلکه دل‌ها را از هم دور و افراد را به هم بدبین و در دل آنان کدورت ایجاد می‌کند.
بنابراین، نجوا به طور کلی مذموم است مگر آن مواردی که مصلحت ایجاب می‌کند. هرچند که اگر منشأ گناه و تجاوز و نافرمانیِ پیغمبر خدا باشد، مذموم‌تر و نکوهیده‌تر خواهد بود و گناه بیش‌تری دارد. از این‌جا است که اولاً، بعضی از آیات و روایات، مطلق نجوا را نهی کرده‌اند، ثانیاً، در همان مواردی استثنایی که نجوا مصلحت دارد نیز، اگر ممکن باشد، به جای سخن درِ گوشی در مجلس عمومی، بهتر است در خلوت سخن بگویند تا عوارض سوء نجوا را نداشته باشد و البته اگر جز نجوا راه دیگری نیست، طبعاً باید از این طریق به کار خیر اقدام کرد.
ثالثاً، بعضی آیات در موارد نجوا و سخن درِ گوشی با پیغمبر، دادن صدقه را قبل از نجوا توصیه کرده‌اند که شاید علتش همین باشد که بسنجند آیا کار آنان این ارزش و اهمیت را دارد که برای آن مرتکب این کار به ظاهر ناپسند شوند و آیا مصلحت آن بر مفسدهٔ نجوا می‌چربد و آیا حاضرند برای آن پولی خرج کنند و هزینه را به عهده بگیرند؟ اگر چنین نیست، این کار را نکنند و این خود به خود، باعث محدود شدن نجوا خواهد شد و در نتیجه، وقت پیامبر را کم‌تر خواهند گرفت.
پنجم آن که از مجموع آیات به دست می‌آید که ما به‌طور کلی سه نوع نجوا داریم:
۱) نجوایی که براساس نیکی و خداترسی و برای تأمین مصلحتی عمده باشد، که اشکالی ندارد.
۲) نجوایی که اساس آن بر گناه و تجاوز به دیگران و سرپیچی از حکم پیغمبر خدا است، که مسلماً از گناهان است و باید ترک شود.
۳) نجوای عادی و معمولی که مصلحتی بر آن مترتب نمی‌شود؛ اما متضمن گناه و تجاوز و مخالفت با پیغمبر خدا هم نیست. این نوع نجوا، هرچند که مفاسد نوع دوم را ندارد، اما باید بدانیم که نجوا، خود به خود، منهای مصالح و مفاسدی که بر آن بار می‌شود، کار مطلوبی نیست و اخلاق آیهٔ إنَّمَا النَّجْوَیٰ مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا (سورهٔ مجادله، آیهٔ ۱۰) شامل این مورد معمولی نیز می‌شود.
این که در یک مجلس عمومی و در حضور دیگران، دو نفر با هم در گوشی سخن بگویند، خواه موضوع گفتگوی آنان بد باشد یا خوب، این کار، خود به خود، خلاف ادب است؛ چرا که دیگران از این طرز صحبت محرمانه دلگیر خواهند شد. به یگانگی‌ها و همدلی‌ها لطمه می‌زند و دل‌ها را از هم دور می‌کند. پس یک کار شیطانی است.ششم آن که انگیزه‌های شیطانی و نادرستی که انسان را وادار به نجوا می‌کند، مختلفند. مثلاً انگیزه‌های بعضی افراد از نجوا خودنمایی است. آنان می‌خواهند وانمود کنند که ما راز و رمزی و سخنان محرمانه‌ای با فلان شخص - که مثلاً موقعیت و اعتبار خاصی در جامعه دارد - داریم که دیگران نباید از آن آگاه شوند.
این گونه انگیزه‌ها، خود به خود و با صرف‌نظر از آثار سوئی که بر عمل نجوا و سخن در گوشی مترتب می‌شود و نیز با صرف‌نظر از مفاسدی که به محتوای نجوای به اثم و عدوان و مخالفت با رسول مربوط می‌شود، ارزش منفی دارند و نوعی بیماریِ اخلاقی و روانی به شمار می‌روند.
در قرآن کریم به این جریان اشاره شده که در زمان پیغمبر اکرم (صلّی علیه وآله وسلم) عده‌ای اصرار فراوان بر ملاقات خصوصی با پیغمبر خدا داشتند؛ اما از آن‌جا که این کار، مشکلاتی را برای پیغمبر اکرم (صلّی علیه وآله وسلم) به وجود می‌آورد، هم وقت آن حضرت را می‌گرفت و از کارهای مهم‌تر بازش می‌داشت و هم آن عده، در واقع، از این کار، سوءاستفاده می‌کردند و می‌خواستند وانمود کنند که ما با پیغمبر، سخنان محرمانه‌ای داریم که این در نظر دیگران صورت خوشی نداشت. از این جا بود که خدای متعال دستور داد هرکس ملاقات خصوصی می‌خواهد و سخن محرمانه‌‌ای دارد، باید قبل از ملاقات با آن حضرت، مبلغی را به عنوان صدقه بدهد.
نقل است تنها کسی که به این دستور خداوند در قرآن کریم، عمل کرد، امیر‌المؤمنین علی (علیه‌السلام) بود که از آن پس هرگاه می‌خواست با رسول خدا سخنی بگوید، قبلاً یک درهم صدقه می‌داد و غیر از او هیچ‌کس دیگر، به این دستور عمل نکرد. از این‌رو بود که خداوند متعال این آیه را نسخ کرد و فرمود: آیا ترسیدید که اگر قبل از نجوا صدقه‌ای به نیازمندان بدهید، فقیر بشوید؟ حال که شما به این دستور عمل نکردید، خدا هم بر شما بخشید و این حکم را از شما برداشت. بروید و دیگر تکالیف خود را عمل کنید، نمازتان را بخوانید، روزه‌تان را بگیرید و کارهای خیر بکنید (ءَأَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدَّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْوَاکُمْ صَدَقَاتٍ فَإِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تَابَ إللهُ عَلَیْکُمْ فَأَقِیمُوا الصَّلوٰهَٔ وَآتُوا الزَّکَاهَٔ وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُوَنَ - سورهٔ مجادله، آیهٔ ۱۳)
به هر حال، آیهٔ ۱۲ سورهٔ مجادله، که بیش از ملاقات خصوصی با پیغمبر، دستور صدقه می‌دهد، از آیات نسخ شده است کم‌تر کسی در این حقیقت تشکیک کرده است؛ ولی با آمدن این دستور در آیهٔ مذکور، معلوم شد کسانی که اصرار داشتند با پیغمبر اکرم (صلّی علیه وآله وسلم) ملاقات خصوصی کنند و سخن محرمانه بگویند، این ملاقات‌های خصوصی و سخنان محرمانه، برای خود آن‌ها ارزش یک درهم را هم نداشته است و عملاً، نشان دادند که مصلحت مهمی در کار خود نمی‌دیده‌اند.
انگیزهٔ بعضی دیگر چنان‌که در آیات قرآن کریم آمده، گناه و سرپیچی از احکام خدا، تجاوز به حقوق دیگران و یا مخالفت با پیغمبر خدا بوده است که زمام ولایت و حکومت بر جامعه را از سوی خداوند متعال، در دست گرفته بود. بدی این انگیره نیز روشن و بدیهی است و قرآن در موارد متعدد، آن را محکوم می‌کند و ارزش منفیِ آن را گوشزد می‌کند، اینان را در زمرهٔ منافقان بر می‌شمرد و به صراحت، مسلمانان را از آنان برحذر می‌دارد. همان منافقانی که پیوسته برای مخالفت با پیغمبر برنامه‌ریزی می‌کردند و حتی در مجالس عمومی نیز با یکدیگر، سخنان محرمانهٔ زیرگوشی، برای براندازیِ دستگاه دین و تجاوز به دیگران و مخالفت با پیغمبر، می‌گفتند هنگامی هم که نزد پیغمبر حاضر می‌شدند، او را به شکل تمسخرآمیز و ناشناخته‌ای تحیت می‌گفتند و گاهی به جای گفتن سلام، که تحیت شناخته شدهٔ اسلامی بود، کلمهٔ “سام” را که در زبان عبری به معنای مرگ است، به کار می‌بردند و چنین وانمود می‌کردند که دارند به او احترام می‌گذارند و تحیت می‌گویند.
البته، همان‌طور که قبلاً گفتیم، نجواکاری است شیطانی که منشأ نگرانی و اندوه دیگران می‌شود، خواه نجواکننده، چنین انگیزه‌ای داشته باشد یا نداشته باشد. بدین دلیل بود که گفتیم: نجوا، خود به خود، و به طور مطلق، ارزش منفی دارد و جز در مواردی که مصلحت محتوایی آن می‌چربد، نباید مرتکب این عمل شد. حال، اگر انگیزهٔ نجواکننده نیز تفرقه‌انگیزی و ایجاد نگرانی و اندوه در دیگران باشد، که خواه‌ناخواه، بر نجوا مترتب خواهد شد، این نیز انگیزهٔ سوئی دیگری است که بدیِ عمل وی را دو چندان خواهد کرد؛ چرا که علاوه بر سوء فعلی، سوء فاعلی نیز دارد و علاوه بر آن که این فساد بر عمل نجوا، خود به خود و با هر انگیزه‌ای که باشد، مترتب خواهد شد، انگیزهٔ فاعل و نجواکننده نیز ایجاد نگرانی و ترس در دیگران است و در این صورت، عمل او را از دو لحاظ، شیطانی خواهد بود.
هفتم آن که همان‌طور که قبلاً تذکر دادیم، از بعضی آیات می‌توان دریافت که نجوا به‌طور مطلق ارزش منفی دارد؛ اما مسلّماً مواردی وجود دارد که در آن‌ها مصلحت عمدهٔ مورد نجوا بر مفسدهٔ آن می‌چربد که طبعاً این گونه موارد، استثنا شده و ممنوع نیست. بنابراین، اصل و قاعدهٔ عمومی در نجوا بر ارزش منفیِ آن است که این اصل، در همهٔ موارد، جای و بر همهٔ آن‌‌ها حاکم است، مگر آن که دلیل خاصی بیاید و مورد یا موارد خاصی را استثنا کند و دلیل این قاعدهٔ عمومی را تخصیص بزند.
دربارهٔ این موارد استثنا شده و دلیل خاص آن‌ها، که دلیل آن قاعدهٔ کلی را تخصیص می‌زند، می‌‌توان به بعضی از آیات قرآن اشاره کرد که می‌فرماید:
هیچ فایده و خیری در نجوایشان نیست، مگر آن کس که (بدین وسیله) به دادن صدقه یا انجام کار نیک یا اصلاح میان مردم فرمان دهد و کسی که در طلب رضای خدا چنین کند، به زودی او را پاداشی گران خواهیم داد.
(لاَ خَیْرَ فی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوٰاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍٔ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذٰلِکَ ابْتِغَاءَ مَرضٰاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرَاً عَظِیماً) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۱۴)
صدر این آیه، نجوا را بدون فایده معرفی کرده و زبان نکوهش دربارهٔ آن دارد و سپس مواردی را استثنا می‌کند.
نخستین مورد استثنا شده، جایی است که کسی به منظور کمک به فقرا و برای آن که قدم مفید و خوبی به نفع محرومان برداشته باشد، به طور محرمانه و زیرگوشی، دیگران را به دادن صدقه و کمک مالی به فقرا وا می‌دارد. کسانی هستند که خودشان امکان مالی برای دادن صدقه و کمک مالیِ مستقیم به فقرا را ندارند؛ اما زبان گویا و نفوذ کلمه دارند و می‌توانند ثروتمندان را به دادن صدقه وادار کنند. طبیعی است که این گونه کارها از ظرافت خاصی برخوردار است و باید همهٔ ابعاد و جوانب آن را در نظر داشت تا این کار، که از جهت مالی و اقتصادی خیر است، از جهات دیگر، به فقرایی که آبرومند و با شخصیت و دارای عزت نفسند، لطمه نزند و آبرویشان را در میان جمع نریزد. این است که برای آن‌که آبروین آنان ریخته نشود، ناگزیر است محرمانه با دیگران سخن بگوید و آنان را به دادن صدقه وادار کند. در غیر این صورت، حرمت فقرا شکسته می‌شود و زشتیِ گدایی از بین می‌رود و ممکن است سبب شود کسانی که با عفّت و مناعت زندگی می‌کنند، به تدریج به جای تکیه بر کار و تلاش خود، با گدایی از دیگران زندگیِ خود را بگذرانند. علاوه بر این، ممکن است بسیاری از افراد نیازمند، از خیر چنین کمکی بگذرند.
مورد دوم، در امر به معروف است. کسی که می‌خواهد دیگری را امر به معروف کند، اگر بخواهد سخنش مؤثر باشد، نباید او را در بین مردم و در حضور دیگران شرمنده و خجلت زده کند، بلکه لازم است به طور خصوصی و محرمانه و با سخنان زیرگوشی به او بفهماند که باید آن کارهای خیر را انجام دهد یا فلان کار بد را ترک کند. بنابراین، هرگاه در مجلسی یا در میان جمعی لازم دید کسی را به کار خیری دعوت کند یا از کار زشتی باز دارد، باید محرمانه با او حرف بزند. نجوا در این مورد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه کاری خداپسند خواهد بود و پاداشی گران دارد.
مورد سوم، اصلاح میان مردم و رفع اختلافات است که آن هم کاری ظریف است و باید با درایت خاص و دقت انجام شود تا بتواند در روحیهٔ دو طرف، تأثیر داشته باشد. از این‌رو، ناگزیر باید محرمانه و زیرگوشی با دو طرف صحبت کند و حتی اگر لازم باشد با توریه کردن و یا حتی گفتن مطالبی که حقیقت ندارد، از زبان هر یک به دیگری، دل آن دو را به هم نزدیک کند و احساس و عواطف متقابل آن دو را در مورد یکدیگر برانگیزد تا پس از پیدایش انعطاف، کار اصلاح به انجام رسد؛ اما اگر همان مطالب محرمانه و زیر گوشی را، که برای انعطاف و اصلاح آن دو لازم است، بلند بگوید، ممکن است در همان گام نخست، با موضع‌گیریِ تند آن دو روبه‌رو شود و کار را دشوارتر کند.
این است که در چنین مواردی نجوا نه تنها بی‌اشکال است، بلکه چون اهداف مهمی را دنبال می‌کند، در پیشگاه خدا پاداش بزرگی نیز خواهد داشت. در آیه‌ای دیگر می‌خوانیم:
(هر گاه راز می‌گویید و محرمانه حرف می‌‌زنید) براساس نیکی و خیرخواهی و خداترسی راز بگویید و محرمانه حرف بزنید و تقوای خدایی را پیشه کنید که نزد او محشور خواهید شد.
وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ وَاتَّقُوا اللهَ الَّذی إلَیْهِ تُحْشَروُنَ (سورهٔ مجادله، آیهٔ ۹)
این آیه نیز بر قاعدهٔ کلیِ نجوا و آیاتی که نجوا را بد معرفی کرده‌اند، بدون آنکه بر مورد یا موارد خاصی دست بگذارد، یک استثنای کلی را ذکر کرده که افراد در سخنان محرمانه و نجواهای خود، جانب خیر و نیکی به دیگران و تقوای خدا را نگاه دارند و سخنان محرمانهٔ آن‌ها با ملاحظات خاص و رعایت همهٔ اطراف و جوانب باشد که نجوا کردن آن‌ها در این صورت، اشکالی ندارد.
طبیعی است که رعایت این دو شرط، یعنی نیکی به دیگران و تقوای الهی، شخص را وا می‌دارد که اولاً، نجوا و سخنان محرمانه‌اش سبب گناه و معصیت خدا نشود. ثانیاً، سبب تجاوز به حقوق دیگران نگردد. ثالثاً، مخالفت با رسول خدا و سرپیچی از اوامر و دستورات حکومتی ولیّ بر حق نباشد. رابعاً، انگیزهٔ سوئی وی را وادار به این کار نکرده باشد. و خامساً، تا مصلحتی ایجاب نکرده دست به این کار نزند.
بنابراین، این جمله از آیهٔ شریفه، در مورد همهٔ موارد استثنایی، بدون آن که موارد خاصی را نام برده باشد، جامع و مانع است و به همهٔ شرایط و جوانب ‌آن‌ها نظر دارد.