دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


خودباوری «دات کام»


خودباوری «دات کام»
همه آنچه در یك هنر «فرهیخته» با كشف و شهود و احساسهای عالی قابل دریافت است و بر سر نحوه فهم و چگونگی دریافت آن میان مخاطبان بحث و جدل رخ می نماید؛ در هنر گرافیك اما، بایستی با یك نظر، تأكید می شود كه فقط با یك نظر دریافت شود.
گرافیك را در زمره هنرهای «كاربردی» Functional و نقاشی را در زمره «هنرهای زیبا» Fine Arts به حساب می آورند. در Fine Arts ممكن است برداشتهای فردی، یا فردیت ویژه و انحصاری هنرمند موجب خلق اثر شود. اما در گرافیك پاسخگویی به یك نیاز اجتماعی موجب خلق اثر می شود. در این منظر، گرافیك رسالتی ارتباطی، اجتماعی و رسانه ای به عهده دارد.بارها شنیده یا خوانده ایم كه می گویند ممكن است یك اثر هنری در زمانه خودش و یا حتی در یك مقطع زمانی مثل یك دهه یا چند دهه و حتی یك سده به طور كامل درك نشود. حتی خوانده ایم كه «لزومی ندارد یك اثر هنری خودش را باز كند»، می گویند یك اثر هنری اصلاً «باز» نیست. ممكن است با لایه اول آن به سرعت ارتباط برقرار كرد، اما خطاست كه فكر كنیم همه اثر هنری همان لایه اول آن است. می گویند براساس درك و شعور ونیروی فهم ما، یك اثر بر ما رخ می نماید یا مستور می ماند. می گویند این تكلیف مخاطب است كه سعی كند تا بداند و آدم با فرهنگی شود تا لیاقت درك اثر هنری را كسب كند.
راستی اگر بخواهیم به نكات یاد شده به درستی بیندیشیم، ضرورت دارد به شرایط و زمانه ای كه «امروزه» در آن هستیم نیز با دقت بیشتر و حساسیت دقیق تری فكر كنیم.
سرعت و چالاكی خصیصه ذاتی همه آن چیزی است كه «امروزی» تلقی می شود. اگر در یك دوره ای مفهوم «كیفیت» Quality هدف استراتژیك مدیران و برنامه ریزان جوامع پیشرفته قرار گرفته، در دوره دیگر، مفهوم «مهندسی مجدد»Re- engineering مورد توجه محققان امور اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی قرار گرفته است. اما در زمانه ما، مفهوم «چالاكی» اصل اول و شرط نخست هر پروژه ارتباطی، اطلاعاتی، مدیریتی، فرهنگی، اقتصادی و رسانه ای است.
در چنین زمانه ای حركت مستمر، پیوسته و سریع به طور دات كام (.com) اصل غیرقابل تردید همه فعالیت های انسانی است. درست در چنین زمانه ای است كه كامپیوتر «وجود» یا «نبود» یا به تعبیر دیگر «بله» و «نه» را مورد ارزیابی قرار می دهد. حالا دیگر دیجیتال Digital شاهین ترازوی سنجش محاسبات و برنامه ریزیها می شود. یعنی «اطلاعات»، «تصویر» و «صوت» به زبان قابل فهم كامپیوتر كه از «صفر» و «یك» ساخته شده، وارد می شود و خروجی آن یك دنیای مجازی است كه تصویری دیجیتالی از دنیای واقعی محسوب می شود. حالا دیگر این فقط كامپیوترها نیستند كه قادر به فهم «صفر» و «یك» هستند. این زبان با ذهن آدم نیز تركیب شده و «آدم تازه ای» ساخته است. آدم تازه ای كه سرعت كسب اطلاعاتش چندین هزار برابر بیشتر از آدمهای كهنه شده حتی ۵سال پیش است. لازم نیست خیلی به عقب برگردیم. فاصله ها به سرعت زیاد می شوند و در بسیاری از مجاری و معابر «ابهام» و «خلأ» به جا می ماند. در چنین زمانه ای، ضروری است كه جایگاه «اثر هنری» و «هنرمند» را مورد بررسی مجدد قرار دهیم. اهمیت این موضوع از آنجا بسیار حیاتی می نماید كه بدانیم در «اطلاعات دیجیتالی» چیزی به نام خطا وجود ندارد و نمی تواند وجود داشته باشد. چرا كه بنیان همه چیز یا «صفر» است یا «یك». در حالی كه ماهیت آنچه در نزد انسان است دارای نوعی كثرت شامل اجزای بی شمار یا (analogue) است.
پرسش این است در عصر تكنولوژی اطلاعات (IT) و در شرایط حركت مستمر و سریع به شیوه دات كام (.com)، هنرمند چه دركی باید از خود، رسانه اش و جامعه مخاطبانش داشته باشد؟ جایگاه هنرمند در این شرایط كجاست؟
طراحی به عنوان یك فرایند خلاقه كه دست و ذهن و حافظه و حس و شور و شعور طراح را می طلبد، چه تفاوتی با آنچه كه «طراحی» در ماقبل دوران «دات كام» داشت باید داشته باشد؟
حافظه تاریخی به خاطرمان می آورد كه هنرمندان بزرگ در گذشته، آثارشان غالباً یك لایه بیرونی داشت كه مردم عادی از آن لذت می بردند. مثل حافظ، شكسپیر، فردوسی و یا سعدی كه لایه بیرونی یا همان لایه اول كارشان برای توده نامنسجم سرگرم كننده و خواستنی بود و در عین حال گروه فرهیخته مخاطبان نیز خلجانات روحی و پیچیدگی های ذهنی خود را در اعماق آثار آنان به جولان در می آوردند.
هوشمندی، نبوغ و تبار اخلاقی، وجه مشخصه همه هنرمندان بزرگ است. با این حال نه سعدی بزرگ و نه حافظ شگفت و نه فردوسی سترگ هیچ كدام خوشه انگور را حبه حبه نكردند تا مخاطب آن را دانه دانه قورت دهد دیالكتیك حیرت آور آثار اینان در همین «پیچش مو» نهفته است. تعیین وضعیت آنچه «باید باشیم» با اعتنا و بررسی دقیق فرهنگ ایرانی میسر است.
در باب اهمیت هنر گرافیك با تعاریف و تفاسیر مدرن و معاصر آن، شاید با ترجمه و انتقال تجارب دیگران بتوان به عمق و غنای بیشتری دست یافت؛ اما قبل از آن باید به خاطر بیاوریم كه اساساً تا قبل از عصر صفویه آثار نقاشی ما یا زینت بخش كتب بوده و یا دراشیای مصرفی و كاربردی به كار می رفته است. تنها پس از دوران صفویه است كه نقاشی رنگ و روغن بر روی بوم و باتقلید از غرب در ایران مرسوم می شود. و از آنجا كه نقاشی رنگ و روغن بر روی بوم با تقلید از نقاشان فرنگی صورت گرفته بود، آن را «فرنگی سازی» نامیده بودند.
پس، ذات هنر ایرانی به مصارف كاربردی Functional اعم از كاشی، سفال و فلز و قالی و گلیم و تصویرگری متون می رسیده است. تاریخ درخشان هنر ایرانی نشان می دهد كه هرگز یك اثر هنری برای قاب شدن یا در موزه جا خوش كردن خلق نمی شده است. از این منظر ، بدیهی است كه درگرافیك روز جهان می توانیم زودتر به نتیجه برسیم.
هنرمند ایرانی با درك فلسفی و عمیق از آنچه در پیرامونش می گذشته و با شناخت از نبض ضربان زادبوم فرهنگی و جغرافیایی خود دست به خلق اثر می زده است. با توجه هندسه شگفت انگیز برخی از آثار هنری تاریخ ایران و با اعتنا به رویكرد «كاربردی» اغلب آثار به دست آمده، به نظر می رسد می توان متناسب تر و آماده تر از بسیاری فرهنگ های بشری دیگر خود را با جهان مدرن هم آوا و دمساز كرد.دشواری و پیچیدگی كه گریبانگیر اذهان هنرمندان و كارشناسان شده یا می شود به علت فقدان یك برنامه راهبردی مدون شده و شناخت ریشه و اساس «هنر ایرانی» و یا در برخی موارد به دلیل نوعی انفعال و مرعوب شدن است، كه منجر به كج فهمی و یا خود كوچك بینی های بیمار گونه می شود.
واقعیت این است كه ما به طور تاریخی دارای یك انباشت غنی و چندین هزار ساله از یكی از غنی ترین گنج های فرهنگ بشری هستیم. با تئوریزه كردن چند وچون فنی، فكری و فلسفی این آثار وشناخت علمی و درست ازآنها و به كارگیری هوشمندانه آنها در مصارف كاربردی زندگی امروزی مان می توانیم كرشمه یك نقش یا پیچش یك فرم و یا هندسه یك نگاره را به خلأ زیبایی شناسی جهان سومی كه ساكن در آن شده ایم، دعوت كنیم و با دست پر دیوارهای خالی جهان كسالت بارمان را پرنقش ونگار كنیم و اصالت تاریخی خودرا بازیابیم. تقلید از خود شرافت دارد بر تقلید از «استیوارت دیویس» یا «ژرژ براگ » ، «پابلو پیكاسو»، «والد ماراشفیرژی » ، «میلتون گلیزر» ، «آنتوان بكه» و....
نیاكان هنرمند ما می گفتند: به ظاهر تصویر توجه نكن، برتر از این چیست؟ شكل مثالین آن كدام است؟آیا نمی توان ابعاد این تصویر را تغییر داد؟ مثلاً شاخ ۶ سانتی متری «بز» را ۶۰ سانتی متر كرد و سپس آن را تبدیل به دو نیم دایره كرد؟
آیا در آن نیم دایره فلك را می دید یا زمین و یاعرش را؟ آن بزرگان دیگر نیستند تا پاسخ این پرسش ها را از آنها بخواهیم اما اگر ما اندیشه و تخیل پویا داشته باشیم می توانیم برداشت هایی از آثار آنها بكنیم. از طراحی اشیا و جانداران كه به دست هنرمندان ایرانی در طول قرون واعصار انجام گرفته، هزاران برداشت، تفسیر و تأویل می توان كرد. این تفسیر وتأویل، اولین گام درعروج هنر است. تأویل و تفسیر و تصرف برای زیباتر ساختن!
هنرمندان «كانستركتیویست» خود اعتراف كرده اند كه ریشه هنرشان را در «هنر اسلامی» پایه ریزی كرده اند.
«هنر اسلامی» طی قرنها به تدریج شكل گرفته، اما در یك نگاه امروزی بسیار مدرن است.
چرا ما تجلی این هنر را كه هزار سال قدمت دارد، به درستی نمی بینیم؟ حتماً بایدیك پروفسور پوپ یا یك هنرمند اروپایی باشدكه حیرت وكنجكاوی از هنر ایرانی و اسلامی را به تصویر بكشد تا ما به گنج زیر پایمان واقف شویم؟
هنر اسلامی خالص ترین هنری است كه بشر تاكنون به آن دست یافته است.برخلاف تصور برخی، این هنر اصلاً سهل الوصول نیست، چرا كه قرنها«اندیشه» و «راز» پشت آن است.
چرا بایددر برابر كامپیوتر و منطق صفر و یك آن مرعوب شویم؟ چرا به سهولت این «وسیله» را تبدیل به خادمی در راه تحقق ایده های لایتناهی و امكانات خیال انگیز گنجینه عظیم موتیف ها و نگاره های خودی نمی كنیم؟
ما در زمینه یك مفهوم حیاتی درعرصه تصویری كه همان Design دیزاین باشد، بسیارغنی هستیم.
دیزاین مثل بزك كردن نیست. دیزاین مثل شرم و حیاست، چرا كه اصالت دارد. دیزاین درواقع همان عقل و برنامه ریزی است.هنر اصیل ایرانی واسلامی تجلی با اهمیت ترین وجوه Design را به نمایش می گذارد. به همین دلیل است كه رسیدن به یك شیوه یا استیل ایرانی را بسیار در دسترس می دانیم؛ چرا كه دنیای امروز یك دنیای برنامه ریزی شده است. هنر ناب ایرانی واسلامی نیز ناشی از یك عقل برنامه ریزی شده و احساس كنترل شده و سلامت مثل زدنی در كاربرد هندسه، خیال، رنگ و خط است. به موازات این واقعیت، به خاطر داشته باشیم هنر نزد انسان مدرن ومترقی به مثابه یك سیستم منسجم مثل فلسفه است.
اما فراموش نكنیم هنر اصیل ایرانی و اسلامی قادر است از نظر منطقی خود را توضیح دهد.
آنچه در حال بیان آن هستیم در طول قرون گذشته رخ داده است. كافی است دستی مهربان، ذهنی هوشیار و دلی آگاه داشته باشیم تا این «هنر بزرگ» را كه غافلانه آن را می ستاییم اما به درستی نمی شناسیم بار دیگر مورد ارزیابی قرار دهیم، به عبارت دیگر این زیبای خفته را باید به نرمی ومهربانی بیدار كرد.

احمدرضا دالوند
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید