یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


خانواده همیشگی


خانواده  همیشگی
نهاد خانواده با تمامی فراز و فرود های جهان همچنان به حیات خود ادامه می دهد، با این حال این نهاد كهن اجتماعی در شرایط كنونی با آزمون های دشواری دست و پنجه نرم می كند.دشوارترین آزمون به آن بخش از حیات درونی این نهاد پویا مربوط می شود كه در آن میزان درك متقابل اعضای خانواده از همدیگر مدنظر قرار می گیرد.ت
صویر همیشگی از حضور پدر و مادر در كنار فرزندان خویش حكایت می كند،این تصویری ساده از یك الگوی كوچك زندگی اجتماعی است.آن كه از دور به تحلیل خانواده می پردازد، در تصویر مورد نظر به خانواده ای فكر می كند كه همه چیز آن در جای خود قرار گرفته است.آیا خوشبختی تكمیل است؟ به نظر می رسد در پس این ظاهر آرام و چهره های شاد واقعیات دیگری هم وجود دارد.باز كردن رمز این واقعیات در پس این تصویر چگونه عیان می شود؟
خانواده و رابطه والدین و فرزندان در این وضعیت چگونه ارزش همدیگر را تعیین می كنند؟ پاسخ دادن به این پرسش ها و سؤالاتی از این دست هر یك نیازمند تحقیقاتی مفصل است.كارشناسان مسایل اجتماعی معتقدند اعضای مذكور در چارچوب روابط فرزند والدین به بررسی میزان تمایلات و رابطه هم می پردازند.نحوه ارزشگذاری فرزندان در خانواده ایرانی از این زاویه اهمیت پیدا می كند.این كه والدین بر چه اساسی كودكان خود را دوست دارند و چگونه به آنها احترام می گذارند؟
ساخت جامعه، خانواده و ویژگی های روانی اجتماعی زوجین تا چه اندازه در این ارزشگذاری تأثیر می گذارد.
حمید پورنگ، كارشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی در بررسی این موضوع می گوید:«بررسی ها، تئوری های موجود در دوره خانواده و وضعیت درونی این نهاد، نشاندهنده آن است كه ارزش فرزند بر حسب خصوصیات جامعه و نهادهای موجود در آن توضیح داده می شود.این نهادها، شیوه زندگی و مقررات و ضوابط حاكم بر رفتار انسان را در نمای زمینه های حیاتی و ازجمله در مورد ارزش فرزند مشخص می كنند.»به زعم كارشناسان مسائل اجتماعی نگرش و رفتار انسان با معیارهایی كه در جامعه مشاهده می شود، همنوایی دارد.از این رو ساختار اقتصادی اجتماعی و فرهنگی جامعه تاحدود بسیاری می تواند در نوع نگاه به فرزند در خانواده تأثیر بگذارد و به بیان بهتر تعیین كننده ارزش فرزند باشد.«پورنگ » با بررسی تئوری های اقتصادی در این مورد می افزاید: «تئوری های اقتصادی در بررسی این وضعیت نشان می دهند كه رفتار باروری خانواده ها چگونه متأثر از رفتار اقتصادی آنها تغییر می كند.به عبارتی همان گونه كه خانواده ها در حوزه اقتصادی درباره گزینش یك كالا تصمیم می گیرند، به همان صورت نیز با توجه به میزان درآمد و هزینه های فرزند، درباره بود و نبود آن تصمیم می گیرند.» در این وضع به اعتقاداین كارشناس مسائل فرزندان در مقام كالایی شدن به تدریج به عنوان یك منبع لذت در نزد والدین تفسیر می شوند.
پورنگ می گوید: «به عنوان نیروی كار به چشم والدین می آیند و به وسیله ای برای نگهداری از آنها در سنین پیری تبدیل می شوند.» در هر كدام از این موقعیت ها نوع نگاه والدین و میزان و شكل هزینه های در نظر گرفته شده نیز به شكلی مستقیم و غیرمستقیم عرضه می شود.محمد كریمی اصل، دیگر كارشناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی این دو بعد عرضه مستقیم و غیرمستقیم را این گونه تشریح می كند: «در بخش مستقیم پدر و مادر هزینه هایی برای رسیدن به مرحله منفعت اقتصادی فرزند خویش پرداخت می كنند.هزینه های غیرمستقیم نیز شامل فرصتهایی است كه به دلیل پرورش فرزند از دست می رود.در این وضع منابع اقتصادی ناشی از وجود فرزند در جوامع سنتی با جوامع توسعه یافته نیز متفاوت ارزیابی می شود.در جوامع سنتی جریان ثروت از فرزند به والدین است.به عبارت دیگر، این فرزندان هستند كه به والدین خود منفعت می رسانند به همین دلیل در این جوامع وجود فرزند اهمیت پیدا می كند.
در صورتی كه در جوامع توسعه یافته به سبب عمومیت یافتن آموزش، ممنوعیت استفاده از كار فرزندان خردسال، عدم وابستگی والدین در سنین پیری به فرزند به دلیل وجود مقررات تأمین اجتماعی، بیمه و...منافع كمتری از سوی فرزندان به والدین انتقال می یابد.در نتیجه فرزندان به عنوان عنصر اقتصادی در چنین جوامعی اهمیت خود را از دست می دهند و از آن طرف هزینه های نگهداری فرزند نیز برای خانواده ها افزایش پیدا می كند.» مطالعات صورت گرفته درباره این موضوع نشان می دهد علاوه بر عوامل اقتصادی، عوامل دیگری نیز در خانواده ارزش فرزند را برای والدین تعیین می كنند.در بررسی این عوامل می توان آنها را در دو حوزه اجتماعی و روانشناختی خلاصه و دسته بندی كرد.به تعبیری بهتر منافع اجتماعی، سلیقه ها، علایق و تقاضای خانواده را برای داشتن فرزند تحت تأثیر قرار می دهد و آنجا كه ارزش فرزند موجب ارتقای منزلت اجتماعی والدین می شود؛ میل به داشتن آن افزایش می یابد.پورنگ در این باره خاطر نشان می كند: از این زاویه فرزند با حضور خود در چارچوب خانواده وضعیت بزرگسالان و بخصوص زنان را تأیید می كند، به آنان هویت اجتماعی می بخشد و پیوندشان را با جامعه مستحكم می كند.در این حالت كودك علاوه بر كسب اعتبار برای والدین موجب نجات آنها از تنهایی، ایجاد سرور و نشاط در زندگی، رشد شایستگی و صلاحیت و كسب شخصیت آنها می شود.از این نظر داشتن فرزند در یك خانواده به انگیزه ای برای موفقیت سایر اعضا تبدیل می شود.اگر از زاویه ای دیگر به موضوع بنگریم، می توان گفت به دلیل ساختار جامعه ایران كه امكان گذران فراغت برای زنان در بیرون از منزل كمتر وجود دارد و آنها بیشتر اوقات خود را در منزل می گذرانند؛ برای رهایی از تنهایی و پر كردن اوقات خویش بیش از مردان به فواید عاطفی ناشی از دارا بودن فرزند اهمیت می دهند.كریمی، كارشناس مسائل اجتماعی می افزاید: «در این مواقع فرزند محور شادی و سرگرمی به عنوان یاور تنهایی و پركننده اوقات فراغت مطرح می شود.»مطالعات انجام گرفته نشان می دهد زنان محدودیتها و فرصتهای از دست رفته ناشی از حضور فرزند را بیش از مردان ارزیابی می كنند، این امر می تواند ناشی از ارزشها و باورهای اجتماعی حاكم بر جامعه درباره نقش مادر در تربیت و نگهداری فرزند باشد.از این زاویه چنین تفسیر می شود كه در چارچوب خانواده زنان بیش از مردان فرصتهای زندگی خویش را در اختیار فرزندان قرار می دهند و همین مسأله موجب می شود آنان فرصت كمتری برای كسب تحصیلات بالاتر، تفریحات و...داشته باشند.در نتیجه محدودیت ها و فرصتهای از دست رفته در این زمینه برای زنان به مراتب بیش از مردان است.
با افزایش سن ازدواج این احتمال وجود دارد كه افراد به خاطر رسیدن به موقعیتهای شغلی مناسب، كمتر به فواید اقتصادی ناشی از وجود فرزند توجه كنند.در این مواقع افراد احساس لیاقت و شایستگی و پذیرفته شدن به عنوان عضو كامل اجتماع را نه از طریق فرزند، بلكه از طریق موقعیتهای اقتصادی، اجتماعی خود كسب می كنند.به اعتقاد كارشناسان مسائل اجتماعی با افزایش سن ازدواج افراد تجربیات لازم در چگونگی گذران زندگی را به دست می آورند.در نتیجه آن دسته از هزینه های ناشی از داشتن فرزند كه احتیاج به تجربه زندگی دارد با افزایش سن در افراد كاهش پیدا می كند.به گفته كارشناسان، درآمد یك خانواده می تواند در ارزشگذاری فرزندان آن خانواده از سوی والدین تأثیر بگذارد.هزینه های عاطفی، خانوادگی و جسمانی و...نیز هر یك به فراخور حال خود در این مورد تأثیر می گذارند.این موضوعات در كنار هم والدین را به فرزند و ارزش فرزند را در ذهن و دنیای آنان می سازد.به عبارت بهتر برای شناخت ارزش یك فرزند از دیدگاه والدین نمی توان با تكیه بر تئوریهای روانشناختی و ربط آن با عاطفه و علاقه به پدر و مادر بودن از سوی افراد نگاه كرد.ارزشگذاری یك فرزند از سوی اعضای یك خانواده موضوعی چند علتی است كه در كنار عوامل روانشناختی از اقتصاد، فرهنگ اجتماع و سیاست نیز تأثیر می پذیرد.
داوود پنهانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید