سه شنبه, ۸ خرداد, ۱۴۰۳ / 28 May, 2024
مجله ویستا

جهانی شدن و دموکراتیزاسیون


جهانی شدن و دموکراتیزاسیون
از اواخر هزاره دوم میلادی و آغاز هزاره سوم، بشر در آستانه دوره تاریخی جدیدی قرار گرفته است. گویا جهانی نو در حال شکل گیری است و رویدادهایی در شرف وقوع حوزه های مختلف حیات بشری را متاثر ساخته اند. در پی این رویداد ها، صورت بندی های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع مختلف دستخوش تغییرات عمده ای شده است.
نیروی چالش گر این تحولات، نظم موجود در جهان را برهم زده و درصدد ایجاد نظم نوینی است. وسعت این تحولات در جهان و تاثیرگذاری انکارناپذیر آنها بر جنبه های مختلف حیات بشری موجب توجه نظریه پردازان علوم گوناگون برای تحلیل و تشریح آنها شده است.
به این ترتیب دهه های پایانی سده بیستم و سال های ابتدایی سده بیست ویکم سرشار از بحث های متنوع پیرامون فرآیند جهانی شدن بوده است. به نحوی که امروزه امکان گریز از بحث درباره این پدیده وجود ندارد. گفت وگو در باب جهانی شدن به موضوعی عادی میان اندیشمندان، پژوهشگران، سیاستمداران، مدیران، روزنامه نگاران و حتی مردم عادی در سراسر دنیا تبدیل شده است.
واژه Globalization که مشتق از واژه Globe به معنای جهان است در دهه ۱۹۶۰ رواج یافت. فرهنگ وبستر برای نخستین بار در ۱۹۶۱ تعریفی از آن ارائه داد.۱و بعد از آن ابتدا در طول دهه هفتاد در رشته هایی همچون اقتصاد به کار گرفته شد، اما به تدریج و با گسترده شدن فرآیندهای جهانی شدن به سایر رشته ها و محافل علمی از جمله جامعه شناسی هم راه پیدا کرد.
جهانی شدن پدیده ای بحث برانگیز، مبهم، پیچیده، فراگیر و چندبعدی است که از جنبه های گوناگون اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. نویسندگان حوزه های مختلف علمی، هر یک به تناسب برداشت خاص خود از تحولات و شرایط جهانی، جهان بینی و ایدئولوژی سیاسی که به آن تعلق دارند، تعاریف متفاوتی از جهانی شدن ارائه کرده اند و در این میان تاکنون اجماع نظری میان آنان برای ارائه یک تعریف روشن و واحد صورت نگرفته است.
ژ صاحب نظران فقدان اجماع در مورد تعریف و مفهوم بندی جهانی شدن را متاثر از چندبعدی بودن پدیده جهانی شدن، فراگیر بودن آن و همچنین نوپا بودن نظریه پردازی و مطالعات معطوف به جهانی شدن می دانند.
تحت تاثیر چنین شرایطی تعاریف متنوع و بی شماری از این پدیده ارائه شده است. در یک برداشت جهانی شدن به معنای بین المللی شدن در نظر گرفته شده است. بر این اساس اصطلاح «جهانی شدن» مشخص کننده توسعه مبادلات بین المللی و وابستگی متقابل است. در کاربردی دیگر جهانی شدن به معنای آزادسازی و به فرآیند برداشته شدن محدودیت هایی اطلاق می شود که دولت ها در فعالیت های میان کشورها برقرار می کنند و هدف آن به وجود آوردن اقتصاد جهانی «آزاد» و «بدون مرز» است. عده ای دیگر جهانی شدن را به معنای جهان گستری در نظر می گیرند.
از این دیدگاه جهانی شدن یعنی فرآیند انتشار تجربیات و هدف های گوناگون برای چهارگوشه دنیا. در یک برداشت دیگر جهانی شدن به غربی کردن یا نوگرایی به ویژه به شکل امریکایی تعریف شده است. تعدادی از نظریه پردازان دیگر هم جهانی شدن را شامل تجدید شکل بندی جغرافیایی می دانند، به طوری که فضای اجتماعی به طور کامل برحسب سرزمین ها، فاصله های ارضی و مرزهای سرزمینی شناسایی نمی شود.۲
تعاریف فوق تنها تعدادی از تعاریف بی شماری است که درباره جهانی شدن ارائه شده است. اما به طور کلی می توان گفت جهانی شدن پدیده نوینی است که فرآیندها و الگوهای مداوم تعامل در جنبه های مختلف و متنوع اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، نظامی، محیطی و شهروندی را شکل داده و از طریق این رشته درهم تنیده از تعاملات، دولت ـ ملت ها، جوامع، نهادهای بین المللی، NGOها و شرکت های چندملیتی را به هم پیوند داده و آنها را در جهت دستیابی به اهداف شان در کنار هم به صورت شبکه ای واحد درآورده است. امروزه تاثیرگذاری جهانی شدن و فرآیندهای ناشی از آن حوزه های مختلفی را دربر می گیرد که دموکراسی و فرآیند دموکراتیزاسیون نیز از این امر مستثنی نیست.
دموکراتیزاسیون یا گذار به دموکراسی، چیستی، علل، موانع و فرآیندهای آن از جنبه های گوناگون از سوی اندیشمندان و متفکران علوم اجتماعی و سیاسی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. ساموئل هانتینگتون سه موج دموکراتیزاسیون را شناسایی می کند که در نتیجه آنها تعداد زیادی از کشورها به شیوه های گوناگون و در نقاط مختلف جهان به دموکراسی دست یافتند.
اما آنچه در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت تاثیرات و نتایجی است که جهانی شدن و فرآیندهای ناشی از آن بر دموکراتیزاسیون برجای می گذارد. بنابراین تلاش خواهیم کرد زمینه ها، امکانات و فرصت هایی را که منتج از جهانی شدن و تحولات ناشی از آن هستند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم می توانند برای گذار به دموکراسی مفید و مناسب باشند، بررسی کنیم. از زمان آغاز موج های دموکراتیزاسیون در سراسر دنیا، از جنوب تا شرق اروپا، از جنوب آسیا تا امریکای لاتین و آفریقا، محققان و نظریه پردازان ارتباط بین جهانی شدن و دموکراتیزاسیون را مورد توجه قرار داده اند.
دیوید هلد از جمله مهم ترین نظریه پردازان جهانی شدن معتقد است جهانی شدن دو مساله چشمگیر را به دنبال دارد؛ اول اینکه جهانی شدن شبکه های فعالیت و تعامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بین منطقه ای و بین قاره ای را به وجود می آورد و دوم اینکه جهانی شدن موجب افزایش شدید میزان تعامل بین جوامع و دولت ها می شود.
این تشدید تعامل و درهم تنیدگی ها و به هم پیوستگی های دولت ها و جوامع به ویژه از اواخر دهه ۱۹۹۰ تحت تاثیر توسعه سریع تکنولوژی های ارتباطی و پیشرفت سرمایه داری بین المللی بوده است. جهانی شدن نیروهای سرمایه داری از طریق فعالیت های شرکت های چندملیتی، بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل و سایر سازمان های بین المللی (دوجانبه و چندجانبه) و همچنین گسترش روابط بین اقتصادهای توسعه یافته و توسعه نیافته گسترش دموکراسی را نسبتاً آسان تر کرده است.۳
به نظر می رسد، در دنیای امروز برداشت مشترکی در این باره شکل گرفته است که روابط وسیع و گسترده ای در زمینه های تجاری، مالی و تولیدی در بین جوامع مختلف به وجود آمده است. این شبکه های ارتباطی سیاسی ـ اقتصادی جهانی، آزادسازی اقتصادی و سیاسی را نسبتاً ساده تر کرده اند. آزادسازی سیاسی ـ اقتصادی جهانی از چند طریق با دموکراتیزاسیون در ارتباط است.
اول اینکه جهانی شدن تسلط و اقتدار سرمایه داری غربی را بر جهان در حال توسعه برقرار می کند و از این طریق حق انتخاب گزینه های سیاسی ـ اقتصادی آنها را محدود می کند.
در واقع این جوامع در درون یک استراتژی توسعه درهم تنیده می شوند که در آن دموکراسی و اقتصاد باز تنها راه پیشرفت به شمار می آید. دوم اینکه جهانی شدن دموکراتیزاسیون را تقویت می کند، از آن جهت که آزادسازی اقتصادی در حوزه تجارت یک بازار آزاد جهانی را خلق می کند. این بازار آزاد جهانی خود، زمینه ایجاد شکل های جدید شهروندی، طبقه متوسط و جامعه مدنی را تسهیل می کند که نظریه پردازان دموکراسی از آنها تحت عنوان هدایت کنندگان دموکراسی یاد می کنند.۴
صنعتی شدن ناشی از جهانی شدن نیز یکی دیگر از عوامل مهم در ارتقای دموکراتیزاسیون به شمار می رود. پیروزی سرمایه داری بین المللی موقعیت ها و نهادهای ماقبل سرمایه داری را از بین برده و منجر به تولید تکنولوژیکی سودمحور شده است. برخی از نظریه پردازان از این امر تحت عنوان همگرایی و ادغام یاد می کنند، چرا که معتقدند اختلافاتی که از قبل بین جوامع صنعتی و غیرصنعتی وجود داشته است در حال ناپدید شدن هستند. به علاوه توسعه صنعتی شدن جهانی، رشد طبقه های متوسط شغلی و حرفه ای را که خود کارگزار دموکراتیزاسیون هستند در پی داشته است.
در دنیای تحت شرایط جهانی شدن دموکراتیزاسیون در یک کشور می تواند به دموکراتیزاسیون در کشور دیگر منجر شود. در این دیدگاه جهانی شدن به عنوان تعاملات و پیوندهای چندگانه و کثیر بین دولت ها و جوامع مختلف در نظر گرفته می شود که نظام نوین جهانی را می آفرینند. جهانی شدن در این معنا فرآیندی را توصیف می کند که به وسیله آن وقایع، تصمیمات و فعالیت ها در یک گوشه از جهان می تواند نتایج و تاثیرات بااهمیتی را بر اشخاص و جوامع دیگر در قسمت های کاملاً دور دیگر جهان به همراه داشته باشد.۵
بنابراین جهانی شدن از طریق توسعه و گسترش حمل و نقل و ارتباطات جهانی (ماهواره، اینترنت و...) می تواند منجر به انتشار و پخش ایده های دموکراتیک شود. فرض دیگری که معتقد است جهانی شدن و فرآیندهای ناشی از آن موجب ارتقای دموکراسی می شود بر این امر تاکید می کند که توسعه اقتصادی که در فرآیند جهانی شدن فراهم می شود، گذار به دموکراسی را تسهیل می کند.
براساس این دیدگاه بازار آزاد اقتصادی که به نوعی ستون فقرات جهانی شدن است، معمولاً منجر به رشد اقتصادی می شود. این امر خود زمینه گسترش طبقه متوسط، ارتقای آموزش و کاهش نابرابری ها را فراهم کرده و از این طریق بر روند دموکراتیزاسیون تاثیر می گذارد. جهانی شدن ضرورت گرایش به فعالیت های تجاری بین المللی که خود نیازمند محیط تجاری آرام است را ایجاب می کند. این امر شاید یکی از علل حساسیت و اشتیاق سرمایه گذاران خارجی در مورد امنیت در جهان سوم برای ادامه و گسترش سرمایه گذاری هایشان باشد.
براساس این برداشت موسسات مالی بین المللی (IFIS)، موسسات اعطاکننده وام و دولت ها همیشه محدودیت های سیاسی و اقتصادی متعددی را در عوض کمک به کشورهای در حال توسعه بر آنها تحمیل می کنند. از طریق این فرآیند در نهایت جهانی شدن به واسطه نیاز داخلی کشورها به کمک های خارجی و تقاضا و فشارهای بین المللی در جهت انطباق آنها با شرایط بین المللی و اصلاحات سیاسی موجب تقویت فرآیند دموکراتیزاسیون و گسترش دموکراسی خواهد شد.
این امر خود منجر به عامل دیگری در روند دموکراتیزاسیون می شود و آن اینکه تحت تاثیر چنین شرایطی رژیم های کشورهای در حال توسعه به آسانی حمایت ها و کمک های خارجی را از دست می دهند و قدرت و توان شان به آرامی و به طور مداوم فرسایش می یابد. آنها دیگر از کمک ها و حمایت های نظام بین الملل که خود این کشورها به گونه ای اجتناب ناپذیر عضوی از آن هستند، برخوردار نخواهند بود. بنابراین دموکراتیزاسیون اجتناب ناپذیر می شود.
جهانی شدن ماهیت ارتباطات را در نظام جهانی تحت تاثیر قرار داده است. برای مثال با توجه به فراگیری و اهمیت جهانی شدن،این رژیم ها دیگر توانایی اعمال قدرت بر سازمان های خصوصی و عمومی بین المللی و همچنین رسانه های بین المللی را نخواهند داشت. همراه با گسترش و توسعه شبکه های جهانی، وسایل ارتباطی و اطلاعاتی جهانی همچون رادیو، تلویزیون، اینترنت، روزنامه ها و ماهواره ها دسترسی آسان شهروندان را به اطلاعات مهیا کرده اند که این امر خود ایده ها و اندیشه های دموکراتیک را که اصلاحات سیاسی و دموکراتیزاسیون را در این کشورها کاملاً واجب و ضروری فرض می کنند، ایجاد و تقویت کرده است.
همچنین جهانی شدن فعالیت های NGOها و جامعه مدنی که از دموکراتیزاسیون حمایت و در راه آن فعالیت می کنند را تقویت می کند و این امر خود به گونه ای مناسب و درخور توجه به انتشار و تکثیر ایده ها، اندیشه ها و آرمان های دموکراتیک منجر شده است.
پی نوشت ها
۱- مالکوم واترز، جهانی شدن، ترجمه اسماعیل مردانی گیوی، تهران؛ سازمان مدیریت صنعتی، ۱۳۷۹، ص۹
۲- یان آرت شولت، نگاهی موشکافانه به پدیده جهانی شدن، ترجمه مسعود کرباسیان، تهران؛ انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص ۸- ۶
۳. Held, D (۲۰۰۰),"Democracy and Globalizationl,"http//www.zmk.uni-freiburg. de/ss ۲۰۰۰/text/held.htm.p.۲.
۴. Grugel, J.(۲۰۰۲), Democratization: A Critical Introduction, (New York: Palgrave Publishers Ltd.), pp.۱۱۲-۱۱۹
۵. Mc Grew, A. G.lewis, P.G. etal, (۱۹۹۲), Global polities: Globalization and the Nation-states, (Cambridge:polity Press),P.۲۳
آرمان زارعی
منبع : روزنامه شرق