یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

فروغ ابدیت


فروغ ابدیت
نهضت های آسمانی پیامبران همه برای نجات انسان ها از چنگ اوهام و خرافات و زورگویی ستمگران، همچنین روشن کردن طریق سعادت است.
انقلاب دینی که در سرزمین مکه به وسیله پیامبر(ص) پی ریزی شد، روزهای نخست محیط غار حرا و خانه خدیجه و کلبه های محقر مکه را روشن ساخت ولی به مرور زمان در پهنه وسیعی از جهان گسترش یافت.
پایه گذاران این مکاتب الهی از نظر اخلاق و فضائل انسانی، نهایت ناپذیرند و تنها گذر زمان و رشد تفکر بشری است که روز به روز چهره آنها را آشکار تر می کند. اگر چه همواره طی تاریخ امواجی از مخالفت ها و تحریف ها سدی در برابر نقل سینه به سینه سیره و احادیث پیامبران (ص) و امامان(ع) می شد ولی در هر دوره وجود یاران مخلص سبب شد که تا حدودی از این گنجینه های ارزشمند بی بهره نمانیم.
پیامبر (ص) در طول ۲۳ سال باتحمل رنج و مشقت فراوان، خستگی ناپذیر، لحظه ای دست از مأموریت الهی خود بر نداشت، تا جایی که با گفتن این جمله به عموی خود «به خدا سوگند اگر خورشید را در دست راست من و ماه را در دست چپ من بگذارید (تمام ثروت جهانیان را به من ببخشید) لحظه ای دست از مأموریت خود بر نخواهم داشت» آب پاکی را روی دست تمام کسانی ریخت که قصد داشتند با وعده های دنیایی او را منصرف کنند و آن حضرت اینچنین صلابت خود را در راه هدف والایش برای همگان روشن ساخت.
تهمت های ناروا، تهدید ها، تحریم ها، سخت ترین و تنگ ترین شب ها و روز ها در شعب ابیطالب و... هیچ کدام نتوانستند حتی ذره ای این سرو استوار را بلرزاند، و پیامبر ما اینچنین بردبار و خاضع در برابر فرمان خدای خود سر تعظیم فرود می آورد.
مبارزه با شرک و الوهیت هر مصنوع، نه تنها شیوه دوران رسالت او بود، بلکه در تمام ادوار زندگیش حتی دوران کودکی نیز در وی نمایان بود. بطوری که نقل شده است روزی که سن محمد از چهار سال تجاوز نمی کرد و در صحرا همراه برادران رضاعی خود زندگی می کرد، از مادر خود درخواست کرد که همراه برادران رضاعی خود به صحرا برود. حلیمه می گوید فردای آن روز محمد را آماده کردم و در آخر کار برای آن که از دیو های صحرا به او صدمه ای نزنند، یک مهره یمانی به گردنش آویختم، ولی محمد مهره را از گردن درآورد و چنین گفت: مادر جان، خدای من پیوسته با من است و نگهدار و حافظ من.
در دوران جوانی نیز در این که جوان قریش شجاع و دلیر، نیرومند و تندرست بوده گفت وگویی نیست، پس از ازدواج با خدیجه نیز ثروتی هنگفت در اختیار داشت و بطور کلی وسایل و امکانات برای خوشگذرانی از هر جهت برای او فراهم بود، ولی او چگونه از این ثروت و امکانات مادی استفاده کرد تاریخ گواهی می دهد که او همواره بسان یک مرد کارآزموده و عاقل زندگی می کرد. همیشه از خوشگذرانی و بی خبری گریزان بود، پیوسته آثار تفکر و تدبر بر چهره او نمایان بود، برای دوری از فساد اجتماعی، گاهی مدت ها در دامنه کوه و میان غار می گذراند و در آثار صنع قدرت خداوند به تفکر و مطالعه می پرداخت.
□□□
دیدن حوادث دردناک، زندگی سخت و بد کفار و ضرری که آنها به خاطر اعتقادات غلط خود متحمل می شدند، همه اینها عواطف انسانی او را جریحه دار می کرد.
خانه خدیجه پیش از ازدواج با پیامبر(ص) خانه آمال و امید فقرا و بینوایان بود و پس از ازدواج با جوان قریش، کوچک ترین تغییری در وضعیت خانه و بذل و بخشش به فقرا داده نشد.
او با همه افراد، کوچک و بزرگ، با محبت و احترام برخورد می کرد، گاهی در مواقع قحطی و کم باران، حلیمه به دیدار فرزند خود می آمد، او عبای خود را به زیر پای او پهن می کرد و در موقع رفتن آنچه را که می توانست در حق مادر خود کمک می کرد.
□□ر
نیروی صبر و شکیبایی در انسان تدریجاً پدید می آید، باید حوادث سخت و ناگوار پیش آید تا روح انسان به امور سنگین و سخت آشنا شود. پیامبران بخشی از عمر خود را پیش از رسیدن به مقام نبوت در چوپانی و شبانی می گذراندند، پیامبر اسلام نیز قسمتی از عمر خویش را در همین طریق گذراند.
شخصیتی که باید با ابو جهل ها و ابو لهب ها مبارزه کند و از افراد زبون که اندازه شعور و ادراک آنها، خضوع در برابر هر سنگ و چوبی بود، افرادی بسازد که در برابر هیچ اراده ای جز اراده حق تسلیم نشوند، باید مدت ها از راه های گوناگون درس شکیبایی بیاموزد. همچنین دوران شبانی فرصتی بود برای مطالعه آسمان و اوضاع ستارگان و دقت در آیات تکوینی و انفسی که همگی نشانه وجود او می باشند.
□□□
«ابراهیم عزیز! کاری از ما برای تو ساخته نیست. تقدیر الهی نیز باز نمی گردد. چشم پدرت در مرگ تو گریان و دل او محزون و اندوهبار است، ولی هرگز سخنی را که موجب خشم خداوند باشد، بر زبان جاری نمی سازم. اگر وعده محقق الهی نبود، که ما نیز به دنبال تو خواهیم آمد، در فراق وجدایی تو بیش از این گریه می کردم.»
این جمله ها را پیامبر گرامی در سوگ فرزند دلبندش «ابراهیم»، بیان می کرد و با چهره ای غمگین و روحی مملو از احساسات و عواطف و در عین حال راضی از تقدیر الهی با او وداع می کرد.
پیامبر عالیقدر همواره می گفت: «به فرزندان خود مهر ورزید و عواطف خود را به آنها ابراز نمایید.» گریه و اندوه پیامبر در سوگ فرزند خود، نشانه عواطف انسانی اوست و این که او بر خلاف رضای حق کلامی بر زبان نمی آورد، نشانه ایمان و رضای او به تقدیر الهی بود.
عبدالرحمن بن عوف که از تیره انصار بود، از گریه پیامبر(ص) تعجب کرد و اعترض کرد که، ای پیامبر، شما که ما را از گریه بر مردگان نهی می کنید، اکنون چرا خودتان در سوگ فرزند خود اشک می ریزید! معترض نه تنها از اصول و مبانی اسلام آگاهی کامل نداشت، بلکه از روحیات و عواطف خاص انسانی نیز بی خبر بود چرا که تمام غرایز انسانی برای اهداف خاصی آفریده شده اند و هر کدام در زمان خود می بایست جلوه گر شوند. پیامبر اکرم (ص) نیز به عبدالرحمن این گونه پاسخ داد: «من گفته ام در مرگ عزیزان داد و فریاد نکنید و سخنان کفر آمیز به زبان نیاورید و از شدت اندوه لباس های خود را پاره نکنید. من نگفته ام که گریه نکنید، زیرا این احساسات نشانه دلسوزی و مهربانی و ترحم است و کسی که دلش به حال دیگران نسوزد، مورد رحمت الهی قرار نمی گیرد.»
□□□
از آن هنگام که پیامبر در مدینه سکنی گزید، پیوسته مأموران زبردست را روانه اطراف می کرد تا او را از اوضاع و جنب و جوش های خارج از محوطه اسلام با خبر سازد.
گروهی نیز قلعه داری از برج ها و نقاط مرتفع را بر عهده گرفتند. سلمان فارسی نیز که با فنون رزمی ایران آشنایی کامل داشت، پیشنهاداتی در زمینه های نظامی و امنیتی ارائه می داد و طرح های او به گونه ای بود که نقش مؤثری در صیانت و حفاظت از مرزهای اسلام و مسلمانان داشت. نکته قابل توجه این است که رسول اکرم(ص) خود به همراه گروهی دیگر نقاط و موارد آسیب پذیر را بررسی می کردند و در تمام کارها از جمله حفر خندق همکاری داشتند. پیامبر(ص) با این کار گوشه ای از برنامه های اسلام را نشان دادند و به جامعه اسلامی تفهیم کردند که فرمانده لشگر و پیشوای جمعیت باید بسان افراد دیگر شریک غم بوده و پیوسته باری از دوش آنها بردارد و همین کوشش پیامبر بود که شور عجیبی در مسلمانان ایجاد می کرد تا جایی که یهودیان بنی قریظه نیز با دادن ابزار و ادوات به پیشرفت کار مسلمین کمک می کردند.
روش پیامبر(ص) در تقسیم بیت المال نیز این بود که در نخستین فرصت مناسب آن را در طبقه مستمند تقسیم می نمود و از نگهداری طولانی آن برحذر بود. از این نظر در بستر بیماری بود به خاطر آورد که دیناری چند پیش یکی از همسران خود دارد، فوراً از او خواست که آنها را بیاورد. وقتی دینارها را در برابر او گذاشتند، پیامبر(ص) آنها را در دست گرفت و گفت: «محمد به خدا چه گمانی دارد، اگر خدا را ملاقات کند و اینها پیش او باشد! سپس دستور داد که امیر المؤمنین آنها را میان مستمندان تقسیم کند.»
□□□
پیامبر(ص) در دوران بیماری خود، به تذکر امور لازمه بیشتر اهمیت می داد و در آخرین روزهای بیماری خود نماز و رعایت حال بردگان را بسیار سفارش می کرد.
معرفی علی(ع) به عنوان وصی و جانشین، در حجهٔ الوداع می رساند که از نظر پیامبر(ص) اساس نبوت و امامت را یک شالوده تشکیل می دهد و این دو مقام مانند حلقه های زنجیر به یکدیگر متصلند. تا این که آفتاب زندگی شخصیتی که با فداکاری های خستگی ناپذیر خود سر نوشت بشریت را دگرگون ساخت، در نیمروز دوشنبه در ۲۸ ماه صفر، غروب کرد. با در گذشت ایشان مشکلات فراوانی در ادامه رسالت و تعقیب اهداف او پدید آمد، که بارزترین آن مسأله خلافت و موضوع رهبری جامعه اسلامی بود.
در نتیجه، تماس های خصوصی رسول گرامی پیش از دعوت عمومی، فعالیت های خستگی ناپذیر آن حضرت پس از ندای عمومی، سبب شد که یک صف فشرده از مسلمانان در برابر صفوف شرک و بت پرستی پدید آید، کسانی که پیش از دعوت همگانی در حوزه سری ایمان وارد شده بودند، با افراد تازه مسلمان که پس از اعلام نبوت، دعوت او را لبیک گفته بودند آشنایی کامل پیدا کردند و زنگ های خطر در تمام محافل شرک و کفر به صدا درآمد و این زنگ خطر تا به امروز برای حامیان کفر گوش خراش است تا جایی که با خیال موهوم تفرقه اندازی بین مسلمانان و نسل کشی آنها دست به جنگ افروزی و قتل و غارت آنها زدند، که نمونه هایی از این تجاوزات را در فلسطین اشغالی و لبنان شاهد هستیم. ولی متأسفانه، جنگ افروزان و حامیان آنها، یعنی صهیونیسم غاصب، غافلند از این که، مسلمانان درس ایستادگی در برابر کفر و استقامت و شکیبایی در این راه را از پیامبری آموخته اند که رمز موفقیتش در این بود و لحظه لحظه زندگیش به معنی استقامت در راه هدف بود.
خداوند در قرآن می فرمایند: «به راستی کسانی که ایمان به خدا آوردند، سپس در طریق تحصیل آن استقامت و بردباری نشان داده اند (به طور مسلم به هدف خواهند رسید) و با نیروهای غیبی (فرشتگان) مؤید می گردند.» و درباره آنها گفته می شود: «وأبشروابالجنهٔالتی کنتم توعدون: و با بهشت موعود، شادمان باشید»
به امید برافراشته شدن پرچم اسلام در سراسر جهان.
خدیجه شیرازی
منبع : روزنامه ایران