پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بتابان


بتابان
▪ کارگردان: مارتین اسکورسیزی
▪ مدیر فیلمبرداری: رابرت ریچاردسون
▪ تدوین: دیوید تدشی
▪ بازیگران: میک جاگر، کیت ریچاردز، چارلی واتس، ران وود، کریستینا آگوئیلرا، مارتین اسکورسیزی
▪ محصول: ۲۰۰۸، آمریکا، انگلستان
▪ مدت زمان: ۱۲۲ دقیقه
● اسکورسیزی در باند رولینگ استون
فیلم "نوری بتابان" از مارتین اسکورسیزی را می توان خودمانی ترین مستند زنده ای از کنسرت راک اند رول دانست که تا بحال ساخته شده است. و مطمئنا بهترین پوشش اجرای زنده روی صحنه را دارا است. کار کردن با با فیلم بردار رابرت ریچاردسون ، و اینکه اسکورسیزی تیمی شامل نه فیلم بردار را که همگی یا برنده اسکار بوده اند و یا نامزد شده اند، را برای پوشش یکی از کنسرت های گروه رولینگ استون در سال ۲۰۰۶ در سالنی نسبتا کوچک در نیویورک، به کار گرفته است. نتیجه این است که مستندی شگفت انگیز و تکان دهنده، پیوندی بین تصویر و موسیقی که با اجرای آنها درست شده است.
در مختصر اجرای آنها به صورت سیاه و سفید در ابتدای فیلم، ما اسکورسیزی را می بینیم که در حال مرتب کردن لیست آهنگ هایی است که باید اجرا شود، لیست تک نوازیها، و اینکه چه کسانی باید روی صحنه باشند. این همان برداشت نزدیکی بود که او در فیلم "آخرین رقص"(۱۹۷۸) انجام داده بود و او را قادر می سازد که به فیلم بردارها بگوید که دقیقا چه چیزی را می خواهد، همانند کارگردان هایی که در روزهای اولیه این کار را در شوهای زنده تلویزیونی انجام می دادند. این بار مشکل "مایک جاگر" و تاملات بیش از حد او بود. و گیرهای زیادی که بخاطر طراحی صحنه می داد و ما می شنویم که او در یک جا می گوید که باید تمام اجزای صحنه را عوض کنند. ظاهرا آنها بعد از کارکردن باهم به مدت ۴۵ سال هنوز نمی دانند که چطور با هم رابطه برقرار کنند.
در یک صحنه، فیلم اسکورسیزی را در حال وارد شدن به جایی را نشان می دهد. به خاطر میارم وقتی او را در یک اتاق در حال تهیه فیلم (Woodstock) در سال ۱۹۷۰ ملاقات کردم، جایی که او هم یکی از اعضای تیمی بود که توسط تلما اسکورمیکر رهبری می شدند و در حال چیدن دوربین ها به نحوی بودند که بتوانند سه یا چهار تصویر را در یک نما داشته باشند. "نوری بتابان" آن آگاهیهای از پیش معین شده اسکورسیزی را با مهارت فیلم بردارانی بزرگ به هم ملحق می کند و این لزوما به نظر می رسد که در تک تک صحنه ها دوربین در بهترین مکان قرار داده شده و هرگونه حرکتی از خوانندگان را شکار می کند. اسکورسیزی به نوعی تحت تاثیر آهنگ های گروه رولینگ استون قرار گرفته است. او در مصاحبه ای می گوید " مابین سالهای ۶۳ و ۷۰، آن هفت نفر، و موسیقی که می ساختند، من خودم را در حالی دیدم که دارم به طرف آنها کشیده می شوم. و سرانجام، در فیلم هایی مانند "خیابانهای پایین شهر"، " گاو خشمگین"، " رفقای خوب" و "کازینو" از آهنگ های آنها استفاده زیادی کردم".
یادآوری کنم که او کنسرت گروه استون را تا اواخر ۶۹ ندیده بود و گفت که موسیقی، خودش یک ریشه ذاتی در من دارد. "سکانس ها و صحنه های حقیقی سمعی و بصری فیلم خیابانهای پایین شهر، بیشترش از موسیقی آنها میاید، با زندگی کردن با آن موسیقی و گوش دادن به آن. فقط موسیقی قرار داده شده در فیلم نیست، بلکه بخاطر آن حالت، تن موسیقی و نوع نگرش آنهاست. من فقط به آن گوش میدم و صحنه ها را در ذهنم تجسم و اجرا می کردم. این فقط تصور کردن یک صحنه و یا گرفتن تصویری از دوروبر تصویر یک شخص یا یک خودرو نیست، این واقعا حوادث و روی دادهایی بود که در زندگی خودم به وجود آمده بود و می خواستم آنها را به یک فیلم، یک داستان و یا یک روایت ترجمه کنم. و به نظر می رسد که همان آهنگها من را ترغیب به انجام این کار کردم و پیدا کردن راهی که بتوانم آن داستانها را در فیلم قرار بدم. نمی دونم که چی بگم، در ذهنم، من این فیلم را ۴۰ سال پیش درست کردم. ولی الان به فیلم تبدیل شده است."
و نتیجه، یکی از بهترین مستند های دلپذیری است که شما می توانید آن را تصور کنید. دوربین ها به سادگی به اجراها توجه نمی کنند، از نظر حسی، در راهی که اسکورسیزی و ادیتورش دیوید تدشچی فیلم را تدوین کرده اند، به نظر می رسد که خود دوربین ها هم در حال بازیگری هستند. حتی در دهه ۶۰ سالگی آنها، گروه استون همچنان فیریکی ترین و پرجنب و جوش ترین گروه موسیقی هستند. مقایسه کردن حرکات جوانان امروزی با حرکات آنها، همانند تماشا کردن عروسک خیمه شب بازی در برابر حرکاتی واقعی است. جاگر هرگز روی صحنه آن حرکات مکانیکی را که بسیاری از خواننده ها انجام می دهند، انجام نداده است. او یک رقاص، آکروبات و رهبر ارکستر هم است و از بندنش برای هدایت تماشاگران استفاده می کند.
نکته غیرقابل تردید این است که گروه استون اجرا را دوست دارند. ببینید هنگامی که ران وود به شانه ریچاردز تکیه زده است. یا اشاره های کنایه آمیز آنها به همدیگر، لذت، عکس العمل های عجیب و غریب آنها، که خیلی خوب با چهره آنها جور شده است.
و اما موسیقی؟ چی باید بگم درباره موسیقی؟ آیا چیزی مانده است که نگفته ام؟ فکر می کنم که برای من چیزی مفید وجود ندارد که درباره موسیقی بگویم،به غیر از اینکه اگر شما تمام این متن را خوانده باشید، الان همه چیز را درباره آن می دانید و تمام چیزایی که توضیح دادم، تجربه تماشا کردن این فیلم بود.

راجر ایبرت
ترجمه: فرید عباسی
http://www.salam۳۰nama.blogfa.com/cat-۵۰.aspx
آرش سیاوش
منبع : مطالب ارسال شده