شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


انفجار صادرات در چین


انفجار صادرات در چین
طی ۱۵ سال اخیر، صادرات چین بیش از ۱۰ برابر شده است. این در حالی است که در این سال ها حجم تجارت جهانی فقط سه برابر شده است. در سال ۲۰۰۴ چین توانست ژاپن را به عنوان سومین قدرت صادراتی دنیا پشت سر بگذارد و پس از آلمان و آمریکا در رده سوم دنیا قرار گیرد. بنابراین جای تعجب نیست که رشد شگفت انگیز چین، توجه رسانه های جمعی، محافل دانشگاهی و سیاستگذاران را این چنین به خود جلب کرده است. جهان تلاش می کند تا نیروهای نهفته در ورای این رشد را بشناسد تا بتواند از آن به نفع حرکت آینده چین و دنیا استفاده کند. بسیاری از کشورهای جهان معتقدند تجربه چین حاوی درس های ارزشمندی است که می توان از آن برای رشد و اعتلای جوامع بشری استفاده کرد.
به راستی چگونه چین توانست به انفجار صادرات نایل شود؟ بررسی های اخیر نشان دهنده پیچیده تر شدن اقلام صادراتی چین، تنوع تولیدات و رشد صادرات این کشور در عرصه های جدید است. فرآورده های جدید صادراتی چین از رشد بهره وری بالاتری نسبت به فرآورده های قدیمی برخوردار بوده و پیچیدگی آنها نیز حائز کمال اهمیت است. تنوع اقلام صادراتی می تواند اقتصاد چین را در برابر شوک های تجاری بیمه و گام گذاری به عرصه های ناشناخته صادرات را تسهیل کند. صدور فرآورده های جدید به چین امکان می دهد بدون فشار بر قیمت ها، صادرات خود را به سرعت افزایش دهد.
برای درک بهتر این مکانیسم، نگارندگان نوشتار حاضر رشد صادرات چین را از زوایای مختلف مورد تحقیق و بررسی قرار دادند. یافته های آنها نشان می دهد که عبور چین از عرصه کشاورزی، پوشاک و نساجی، به عرصه صدور ماشین آلات، تجهیزات صنعتی و کالاهای الکترونیک ساختار صادراتی این کشور را بسیار تخصصی کرده است و نباید این پدیده را صرفاً به متنوع شدن صادرات این کشور تعبیر کرد. تخصصی شدن صادرات چین قبل از هر چیز مدیون تجارت فرآوری (Processing trade به معنی مونتاژ کالاهای نیم ساخته) است.
● توزیع منابع میان بخش ها
در نخستین گام، نگارندگان نوشتار حاضر وضعیت و ترکیب صادراتی چین در سال ۱۹۹۲ را با سال ۲۰۰۵ مقایسه کردند تا تغییرات صورت گرفته در این عرصه را شناسایی کنند. آنها دریافتند که سیستم صادراتی چین طی این سال ها یک تحول شگرف را از سر گذرانده است: از سهم کشاورزی و کالاهای ساخته شده سبک چون پوشاک و کالاهای نساجی در صادرات این کشور به شدت کاسته شده و بر سهم کالاهای صنعتی سنگین مانند لوازم و تجهیزات الکترونیک، کامپیوتر و ماشین آلات صنعتی به شدت افزوده شده است. با ادامه تحقیقات، تغییرات صورت گرفته در بخش صنعت مورد توجه بیشتر قرار گرفت. طی این سال ها در بیش از ۷۰ درصد از زیربخش های صنعت، تعدیل های اساسی صورت گرفت که مضمون اصلی آن، حرکت از صادرات بخش نساجی، پوشاک، کفش و اسباب بازی به سوی ماشین آلات اداری، تجهیزات الکترونیک و مخابراتی بود.
آیا گرایش صادرات چین به سوی کالاهای الکترونیکی و مخابراتی، به معنی آن است که صادرات این کشور بیش از پیش تخصصی تر شده است؟ بررسی های انجام گرفته طی چند سال اخیر نشان می دهد که سیستم صادراتی چین با وجود سطح نسبتاً نازل درآمد مردم این کشور، بسیار پیچیده شود و به سیستم کشورهای صنعتی نزدیک شده است. نظر این است که با تولید کالاهای با بازدهی بیشتر مزایای صادراتی بیشتری از صدور کالاهای دیگر نصیب چین شود. (چیپس کامپیوتری بهتر از چیپس سیب زمینی است).
برای شناخت نقش تخصص در رشد صادرات چین طی ۱۵ سال اخیر نگارندگان نوشتار حاضر اقلام صادراتی چین را به لحاظ تخصص بری دسته بندی کرده و اقلامی را که در تولید آنها بیش از ۲۰ درصد تخصص استفاده می شود در مقوله اقلام تخصص بر قرار دادند. از آنجا که داده های آماری موثق در زمینه استفاده از تخصص و مهارت در صنایع چین در دسترس نبود بنابراین نگارندگان نوشتار حاضر داده های آماری مشابه را از اقتصاد اندونزی- که مشابهت های فراوانی با اقتصاد چین دارد- استخراج کردند و با اتکا به این داده ها دریافتند که در سال ۱۹۹۲ حدود ۴۵ درصد از صادرات چین را فرآورده های تخصص بر و نیمه تخصص بر تشکیل می داده. در حالی که این رقم در سال ۲۰۰۵ از ۶۸ درصد فراتر رفت اما با توجه به نقش بسیار مهم تجارت فرآوری در چین، افزایش سهم تخصص در صادرات این کشور را باید مدیون واردات کالاهای نیم ساخته پیچیده و مونتاژ مجدد آنها برای صادرات تلقی کرد. در واقع اگر بخش مونتاژ را کنار بگذاریم سهم صنایع تخصص بر در صادرات چین بسیار ناچیز می شود. هر چه به سطوح بالاتر تخصص نزدیک شویم نقش تجارت فرآوری پررنگ تر می شود تا جایی که در صنایع پیشرفته و بسیار تخصصی نقش مسلط را ایفا می کند.
تغییرات قابل ملاحظه ای نیز در الگوی وارداتی چین مشاهده می شود. در واقع هر روز که می گذرد بر غنای تخصصی واردات چین افزوده می شود و داده های وارداتی پس از فرآوری مجدد به عنوان تولیدات چینی به خارج صادر می شوند. مقایسه میان غنای تخصصی اقلام وارداتی برای تجارت فرآوری از یکسو و غنای تخصصی اقلام وارداتی برای صنایع غیرفرآوری از سوی دیگر نشان می دهد که پیچیدگی تخصصی اقلام وارداتی برای فرآوری به مراتب بیشتر از اقلام دیگر است لذا می توان نتیجه گرفت که امروزه بخش بزرگی از پیچیدگی محصولات صادراتی چین، مدیون واردات کالاهای بسیار پیچیده و تخصصی ای است که مراحل پایانی تولید خود را در این کشور طی می کنند.
● تخصصی شدن تولید
در سالیان اخیر بسیاری از کشورهای جهان به منظور جبران پیامدهای منفی ناشی از شوک های تجاری درصدد تنوع بخشیدن به ساختار صادراتی خود برآمده اند. این رویکرد را اقتصاددانانی چون «هاوس من» و «رودریک» به بهترین شکل توضیح داده اند. به زعم آنها در مراحل اولیه توسعه اقتصادی تنوع بخشیدن به صادرات به تولیدکنندگان اجازه می دهد که تولید کالاهای جدید را در دستور کار خود قرار دهند تا بتوانند در بازارهای جهانی به رقابت با دیگران بپردازند. این یک مرحله بسیار مهم از رشد اقتصادی است اما تئوری سنتی، تخصصی شدن تولید را گامی مفید در خدمت تجارت ارزیابی می کند: اگر هر کشور کالایی را صادر کند که به لحاظ هزینه تولید برای وی از مزیت نسبی برخوردار باشد آنگاه سطح تولید و رفاه در جهان ترقی خواهد کرد.
۱۰ فرآورده عمده صادراتی چین اکنون ۲۵ درصد از کل ارزش صادرات این کشور را تولید می کنند در حالی که همین ۱۰ قلم صادراتی در سال ۱۹۹۲ فقط ۱۰ درصد از کل ارزش صادرات چین را تولید می کرد. اگر صد قلم نخست صادرات چین را در نظر بگیریم اکنون ۵۴ درصد ارزش تجاری صادرات چین در مقایسه با ۴۵ درصد سال ۱۹۹۲ به این اقلام اختصاص می یابد. نتیجه ای که از مقایسه فوق حاصل می شود این است که تخصصی شدن به رشد صادرات چین کمک کرده است نه برعکس.
● فرآورده های جدید
آیا چین واقعاً فرآورده جدید صادر می کند؟ تحقیقات اخیر نشان می دهد که رابطه مستحکمی میان تعداد اقلام صادراتی و سطح درآمد کشورها وجود دارد. شواهد موجود حاکی از آن است که رشد درآمد خودبه خود به تولید اقلام جدید می انجامد. این فرضیه را تئوری جدید تجاری نیز تایید می کند. به موجب این تئوری تعداد اقلامی که در یک اقتصاد تولید می شود با گسترش ابعاد اقتصاد افزایش می یابد.
برای اینکه بهتر به اهمیت فرآورده های جدید پی ببریم با استفاده از کدهای تجارت بین المللی رشد صادرات چین را از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۵ مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. این کدها آنقدر کامل و جامع هستند که شناسایی همه تولیدات جدید را در بازارهای جهانی امکانپذیر می سازد. در سال ۱۹۹۲ چین صادرکننده ۹۰ درصد این اقلام بود. به موجب این ارقام، ارزش ۲۰ درصدی پایین اقلام صادراتی چین طی ۱۵ سال اخیر دو برابر شده است.
یک نگرانی که از این نوع محاسبه ناشی می شود این است که صادرات این کشور بسیار ناموزون است. یعنی دو دهک پایینی، اکثریت اقلام صادراتی را شامل می شود و لذا طبیعی است که این دو دهک باید بیشترین رشد را نشان دهد. بنابراین نگارندگان نوشتار حاضر با تقسیم صادرات به دهک های مختلف براساس کد تجاری در سال ۱۹۹۲ توزیع مجدد منابع را در اقتصاد چین با تفصیل بیشتر مورد بررسی قرار دادند. به عنوان مثال دهک دهم، ۱۰ درصد از اقلام صادراتی چین را (به لحاظ ارزش) شامل می شود. کاهش سهم دهک های بالایی، نشان دهنده توزیع مجدد منابع به میزانی قابل ملاحظه است اما ۵۰ درصد پایینی اقلام صادراتی چین از این توزیع مجدد سهمی نمی برند.
نگارندگان همچنین با استفاده از آمار و ارقام مربوط به تعرفه های تجاری در آمریکا که بیش از ۱۶ هزار کد کالا را شامل می شود سیستم تجاری چین را مورد تحلیل قرار داده اند. نتیجه این بررسی نشان می دهد که بخش اعظم رشد صادرات چین (حداقل ۸۰ درصد) از فرآورده های موجود ناشی می شود. به عبارت دیگر انفجار صادراتی چین به علت افزایش صدور کالاهایی است که از سال ۱۹۹۲ نیز صادر می شده است.
● کاهش بهای اقلام صادراتی
به موازات سرازیر شدن سیل محصولات چینی به بازارهای جهانی بهای این اقلام رو به کاهش گذاشته و انتظار می رود این امر تاثیری ناخوشایند بر تراز بازرگانی این کشور بر جای بگذارد.
در اینجا بد نیست به لیست اقلام صادراتی چین به آمریکا از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۵ نظری بیفکنیم.
ما یک بهای میانگینی را برای اقلام در نظر گرفتیم که در واقع توزین شده نرخ رشد بهای اقلام مختلف است. حاصل کار این بود که طی دوره مزبور شاخص بهای صادراتی برای چین
۸۷/۰ به دست آمد که نشان دهنده یک کاهش ۱۳ درصدی از ابتدا تا انتهای دوره است. برعکس شاخص مزبور برای صادرات این اقلام از بقیه دنیا به آمریکا، ۰۶/۱ درصد بود که نشان دهنده شش درصد افزایش است. بنابراین به نظر می رسد رشد سریع صادرات چین در دوره مزبور با کاهش بهای اقلام صادراتی این کشور همراه بوده است. کاهش بهای اقلام صادراتی چین، بدون تردید تاثیری منفی بر تراز بازرگانی این کشور برجای می گذارد اما نباید نقش بهبود بهره وری، کاهش دامنه سود
(Profit Margin: درصد سود از فروش خالص) و تغییرات جاری در سیستم ارزی چین را نادیده گرفت. البته این بحث مستقلی است که زمان دیگری می طلبد.
● چشم انداز آینده
با بررسی رشد ۵۰۰ درصدی صادرات چین از سال ۱۹۹۲ تاکنون می توان به نتایج زیر دست پیدا کرد:
▪ اول: تغییر قابل ملاحظه ساختار صادراتی چین طی ۱۵ سال اخیر نشان می دهد که محیط تجاری در این کشور نسبتاً انعطاف پذیر شده و امکان مانور روی بخش های مختلف اقتصاد فراهم آمده است. از نظر انعطاف پذیری بازار اشتغال چین با کشورهای شرق آسیا و منطقه پاسیفیک قابل مقایسه است و از وضعیت بهتری نسبت به دیگر مناطق (از جمله کشورهای صنعتی) برخوردار است. بنابراین اولین درس مهمی که می توان از انفجار صادرات در چین گرفت، انعطاف پذیری و قابلیت تغییر سریع ساختارهای صادراتی است.
▪ دوم: بررسی ها نشان می دهد که بخش صادرات چین در سایه عرضه انبوه و ارزان نیروی کار و تجزیه و پراکندگی حاکم بر تولیدات صادراتی کشورهای منطقه توانسته است به رشدی اعجاب انگیز دست پیدا کند. افزایش چشمگیر تجارت فرآوری در چین به معنی صدور اقلام پیچیده و باکیفیت از طریق واردات ارزان این اقلام و مونتاژ آنها در داخل کشور است. کاهش هزینه های تجاری (هم تعرفه ای و هم غیرتعرفه ای) و قیمت گذاری واقعی اقلام تولیدی احتمالاً هدایت منابع را به سوی بخش های مولدتر و سودآورتر تسهیل می کند. کافی است بدانیم میانگین تعرفه های چین از ۴۵ درصد در سال ۱۹۹۲ به ۱۰ درصد کاهش یافته است.
▪ سوم: یافته های موجود نشان می دهد که رشد سریع صادرات در چین با کاهش بهای اقلام صادراتی همراه بوده است که این به نفع مصرف کنندگان اقلام چینی در جهان است.
بدون تردید با ادامه روند صعودی صادرات چین از بهای اقلام چینی در جهان باز هم کاسته خواهد شد که نهایتاً زیان صادرکنندگان چینی را در پی خواهد داشت. بنابراین آنها درصدد جبران این خسارت برمی آیند. این کار تنها از طریق تولید فرآورده های جدید و ارتقای کیفیت فرآورده های قدیم امکان پذیر است.
منبع: www.imf.org
ترجمه: ف.م. هاشمی
منبع : روزنامه سرمایه